آقْشَهْر، (تلفظ کنونی: آقِ شِهِر ) شهری در آناتولی مرکزی در ترکیه، واقع در
دامنة کوهِ سلطانداغ در 135 کیلومتری شمال غربی شهر قدیمی قونیه و 23 کیلومتری
جنوب شرقی اَفیون قرهحصار، دارای 312‘40 نفر جمعیت (سرشماری، 1980م)، ْ29 و َ15
طول شرقی و ْ38 و َ13 عرض شمالی و 000‘1 متر ارتفاع از سطح دریا. این شهر مرکز
ایلجه، یا شهرستانی به همین نام از توابع ایل (استان) قونیه است. در شمال آن
دریاچهای همنام (آقشهر) است و رودخانهای که از شرق شهر میگذرد، در شمال شرقی به
این دریاچه میریزد. این دریاچه را ابنخردادبه (ص 101) باسلیون خوانده است و
رومیان آن را دریاچة چهل شهید نامیدهاند (لسترنج، 161). در کنار آقشهر جلگة بسیار
وسیع و همواری به همان نام با بیش از 82 قصبه و روستا قرار گرفته است. شهر، هوایی
معتدل دارد و به سبب فراوانی آب، دارای باغها و بوستانهای بیشمار و منظرهای بس
دلپذیر است.
سابقة تاریخی: آقشهر (شهر سفید) ترکیبی از «آق» ترکی به معنای سپید و «شهر» فارسی
است. این نامگذاری ظاهراً از گل سفیدی که در آنجا فراوان و مشهور است گرفته شده است
(بستانی، 1/118). در نامهای قدیمی آقشهر اختلافنظرهایی دیده میشود. یک روایت
آنجا را «انطاکیة پیسیدیا» و روایتی دیگر «سوریوم» میداند. نیز استرابن این شهر را
همان «فیلوملیومِ» قدیمی دانسته است (قاموسالاعلام ترکی؛ قس: دایرهالمعارف اسلام)
در منابع قدیم اسلامی هم نامش بهص ورتهای آقْشَر، آخْشَر و آخشَهْر آمده است
(دایرهالمعارف اسلام). آقشهر نخستینبار در 495ق/1102م که هنوز فیلوملیوم نامیده
میشد، توسط جنگجویان صلیبی تسخیر و تاراج گشت. سپس در 509ق/1115م آلکسیوس امپراتور
بیزانس، سپاهیان ملکشاه پسر قلیچارسلان سلجوقی را در حوالی این شهر شکست داد
(رانسیمان، 2/32، 160، 239). نام آقشهر در تواریخ دورة سلجوقی مکرر یاد شده است
(آقسرایی، صص 74، 122، 150؛ ابنبیبی، صص 8، 102، 150، 213). به هنگام ضعف
سلجوقیان این شهر به دست امرای قرامان افتاد (دایرهالمعارف اسلام). اما اندکی بعد،
چیرگی ینیقرامان بر آقشهر با شکست آنان به دست بایزید اول در اوایل 805ق/1402م،
به پایان رسید (باسورث، 206). این شهر از غصه درگذشت (یزدی، 2/348-349) و شهر به
تصرف تیمور درآمد. تیمور پس از مرگ بایزید، ممالک قرامان را به اضافة آقشهر به
محمدبک قرمان اوغلو داد. هدف وی از این کار ایجاد آشوب در آناتولی و جلوگیری از
قدرت یافتن سلاطین آلعثمان در آن خطه بود (اسناد ...، 192). از جهانگردانی که در
خاطرات خود از آقشهر یاد کردهاند، میتوان ابنبطوطه (سفرنامه، 1/318) و غزّی و
مکی و اولیا چلبی را که در سدههای 10 و 11ق/16 و 17م این شهر را دیدهاند، نام
برد. جهانگرد معروف ایرانی حاجزینالعابدین شیروانی نیز که در اواخر سدة 11 و
اوایل سدة 12ق/17 و 18م این شهر را دیده مینویسد: «شهری است نیک و بلدهای که
هوایش در غایت سردی و آبش در نهایت گوارایی است. شهر بر بلندی واقع شده و اطرافش
گشاده است. نزدیک 000‘3 باب خانه در آن است و در جهت جنوبی شهر مرغزار وسیعی است و
چشمههای بیشمار در آن جاری است. مسجدجامع آن شهر از آثار ابراهیمبیک از ملوک
قرامان است» (حدایقالسیاحه، 78).
وضع کنونی: آقشهر مدتهاست که از مراکز کشاورزی ناحیهای به همین نام است. محصولات
کشاورزی آن انواع حبوبات، توتون، خشخاش و اقسام میوهها و محصول صنعتی آن پارچههای
کتانی است. سکنة شهر اکثر ترکنژاد و مسلمانند و به زبان ترکی (عثمانی) سخن
میگویند. اقلیت مذهبی شهر و ناحیة آقشهر مهاجران یونانی و یوگسلاویاند. آقشهر
سابقاً مجموعهای از بناهای قدیمی خشت و گلی بوده که بر طبق آماهای داده شده بیش از
256‘1 خانة مسکونی داشته (قاموسالاعلام ترکی)، اما با ترقیات ترکیه (بهویژه پس از
جنگ جهانی دوم) این شهر نیز گسترش و رونق روزافزون یافته و جای بناهای خشت و گلی
پیشین را اکنون بناهی سنگی، و سیمانی مجلل گرفته است. در کنار ساختمانهای نوین،
آثار و ابنیة روزگاران گذشته جای دارد و این بر شکوهمندی شهر میافزاید. برخی از
این آثار عبارت است از مسجد شهر که توسط سلطان بایزید اول ساخته شده است: «تاش
مدرسه» که کتیبهای از زمان کیکاووس اول سلجوقی (با تاریخ 613ق/1216م) دارد، ولی
بنایش متعلق به زمانی پس از آن است؛ تکیهای که نام صاحب عطا در کتیبة آن نوشته شده
و به متعلق به دوران کیکاووس دوم سلجوقی (659ق/1261م) است؛ مقبرة سیدمحمد خبرانی
(621ق/1224م) با محراب هشتگوش آن که در آغاز سدة 9ق/15م تعمیر شده است؛ اولوجامع
متعلق به سدة 9ق/15م؛ مسجدجامع ایپلیکچی (738ق/1337م) و ارامگاه نوین و زیبای
نصرالدینخوجه که دارای تاریخ 386ق/996م است (دایرهالمعارف اسلام). بجز آثار یاد
شده، دو کلیسا و چند مدرسة قدیمی هم در شهر وجود دارد، افزون بر آثار موجود در شهر،
در ناحیة آقشهر روی هم بیش از 70 میجد و 11 مدرسه هست (قاموسالاعلام ترکی).
مآخذ: آقسرایی، محمودبن محمد، مسامرهالاخبار و مسایرهالاخیار، به کوشش عثمان
توران، آنقره، انجمن تاریخ ترک، 1943م؛ ابنبطوطه، محمدبن عبدالله، سفرنامه، ترجمة
محمدعلی موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359ش؛ ابنبیبی، یحییبن محمد،
مختصر سلجوقنامه (ذیل اخبار سلاجقه روم) لیدن، 1902م؛ ابنخردادبه، عبیداللهبن
عبداله، المسالک والممالک، لیدن، 1889م؛ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، به کوشش
عبدالحسین نوایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش؛ بستانی (فؤادافرام)؛
باسورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ترجمة فریدون بدرهای، تهران، بنیاد
فرهنگ ایران، 1349ش؛ دایرهالمعارف اسلام؛ رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی،
ترجمة منوچهر کاشف، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش؛ شیروانی، زینالعابدین،
حدایقالسیاحه، دانشگاه تهران، 1348ش؛ قاموسالاعلام (ترکی)؛ یزدی، شرفالدین علی،
ظفرنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، امیرکبیر، 1336ش؛ نیز: