آبِل، نام چندين محل در سوريه، لبنان، فلسطين و اردن. اين كلمه گاه به شكل مضاف
به نام يك محل و جز ان به كار رفته است. «آبل» يك واژة سامي و ظاهراً به معناي جاي
پر آب (جودائيكا) يا متضمن مفهوم پر آبي، سرسبزي و فراواني گياه است (بستاني؛
مشكور) در كتاب مقدس اين كلمه به معناي «نهر» (جوي و رودخانه) آمده است (دانيل، 8:
2-6). برخي از پژوهشگران بيارائه سندي استوار آن را به معناي چمن و مرغزار تر و
تازه، در معنايي نزديك به «مَرج» عربي، گرفتهاند (خوري؛ بستاني؛ هاكس).
ياقوت از چهار آبل نام برده است: 1. آبل الزَّيت كه ذكر آن در حديث مربوط به سپاه
اُسامه بن زيد آمده است (نك : آبل الزيت)؛ 2. آبل القَمْح، دهكدهاي در بانياس از
نواحي دمشق، واقع ميان دمشق و ساحل، 3. آبل السُّوق، دهكدهاي بزرگ در غوطة دمشق كه
ابوطاهر حسين بن محمد، معروف به ابن خُراشة انصاري خزرجي آبلي (د 428ق/1037م) امام
جامع دمشق، منسوب بدان جاست؛ 4. آبل، از دهكدههاي حِمص و در 2 ميلي آن به سمت قبله
(1/56 – 57). برخي از پژوهشگران آبل القمح را همان آبل بيت مَعْكة عبري (آبل مايم،
مائيم، ابلُ الْمياه) يا دهكدهآي كه برجاي ويرانة بيت مَعْكه ساخته شده ميدانند
(جودائيكا)، و آبِل السُّوق يا آبِل ليسانياس همان است كه امروز «سوق وادي بَرَدي»
نام دارد (بستاني).
جز اين 4 آبل، در منابع از آبل السَّقي (آبِل الهَواء)، آبِل شِطّيِم، آبِل
الكَراميم (آبل الكُروم، مَرْج الكُروم)، آبِل مَحُولَه (مَرْج الرّقص) و آبِل
مِصرايم نيز سخن رفته است (خوري؛ امين؛ بستاني؛ جودائيكا).
مآخذ: امين، حسن، الموسوعه الاسلاميه، بيروت، دارالتعارف، 1975م، 1/67 ـ 68؛ بستاني
(فؤاد افرام)؛ جودائيكا؛ خوري، سليم و ميخائيل شحاده، آثار الأدهار، بيروت، مطبعه
السوريه، 1875م؛ كتاب مقدس؛ مشكور محمد جواد، فرهنگ تطبيقي، 1/3؛ هاكس، جيمز، قاموس
كتاب مقدس، ص 7؛ ياقوت حموي، ابوعبدالله، معجمالبلدان، به كوشش ف ووستنفلد،
لايپزيك، 1866ـ1870م.
هادي عالمزاده