responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 266
آفاق و انفس
جلد: 1
     
شماره مقاله:266

آفاق و آنْفُس، اصطلاحی در عرفان و فلسفة اسلامی. آفاق جمع اُفُق و به معنی کران، ناحیه، کرانة آسمان، کنار و بر گرد جهان؛ و انفس، جمع نَفْس به معنی ذات: روح و خود است. در اصطلاح متفکران اسلامی 2 واژة آفاق و انفس باتوجه به قرآن (فصّلت/41/53) در معنای جهان و انسان یا ظاهر و باطن یا عالم مادیات و مجردات به کار رفته است، چنانکه عالم آفاقی کنایه از عالم ظاهر و عالم کبیر و عالم اجسام است؛ و عالم انفسی اشاره به عالم باطن و عالم صغیر و عالم ارواح.
سیر در آفاق و انفس، یعنی تفکر در لطایف وجود آدمی و مشاهدة دقایق هستی، مطلبی است که به صورتهای مختلف در نوشته‌های دانشمندان اسلامی مطرح شده است.
الف ـ در تفاسیر قرآن: مفسران عامه و خاصه، ضمن تفسیر آیة «سَنُریهِمْ آیاتِنا‌فی‌الآفاقِ وَ‌فی‌اَنْفُسِهِمْ» در توجیه دو کلمة آفاق و انفس سخنانی گفته‌اند، از آن جمله:
1. مراد از آیاتِ آفاقی، افلاک و ستارگان و عناصر چهارگانه و موالید سه گانه (معدن، نبات و حیوان) است؛ و مقصود از آیات انفسی، کیفیت تکوین چنین است در رحم و نحوة پدید آمدن اعضاء و اندامهای شگفت‌انگیز آن؛ 2. مقصود از آیاتِ انفسی، اشاره به فتح مکه است و مراد از آیاتِ آفاقی فتح نواحی اطراف آن؛ 3. منظور از آیاتِ آفاقی، حوادث خارق عادتی است که مقارن ظهور پیامبر اکرم و پس از آن، در خارج از مکه اتفاق افتاد؛ و مقصود از آیاتِ انفسی اشاره به واقعة شقّ‌القمر است که در مکه صورت گرفت؛ 4. آیات آفاقی یعنی «وقایعی که خدای تعالی را بود در امم گذشته»؛ و ایات انفسی اشارتی است به واقعة جنگ بدر؛ 5. آیاتِ آفاقی یعنی سرنوشت امّتهایی که انبیای الهی را تکذیب کردند، در مقابل آیاتِ انفسی که وجود خود انسان و مراحل تکوین و تکامل اوست از انعقاد نطفه تا مرحلة ادراک و تعقل (طبرسی، 5/33؛ فخررازی، 24/139؛ ابوالفتوح رازی، 4/554، 555).
ب ـ سیرآفاقی و انفسی در نظر فیلسوفان: ابن‌سینا در پایان نَمَط چهارم از کتاب اشارات و تنبیهات، ضمن توضیح برهانی که برای اثبات ذات باری و صفات حقیقیة او آورده است می‌گوید: «تأمل کن که چگونه در اثبات مبدءِ اول و یگانگی و پاکی او از عیب و نقص، بیان ما به چیز دیگری جز خود وجود نیاز نداشت و به ملاحظة مخلوق و فعل او محتاج نشد، اگرچه آن هم بر وجود واجب تعالی تعالی دلیل است، اما این روش مطمئنتر و شریفتر است و در کتاب الهی، آیة «سنریهم آیاتنا» به این مطلب اشارتی دارد» (3/66). شیخ‌اشراق در باب دوم از رسالة یزدان شناخت ـ که دربارة معرفت نفس انسانی و چگونگی سعادت و شقاوت آن بحث می‌کند ـ آفاق و انفس را در معنای انسان و جهان به کار می‌برد. به گفتة او: کاملترین موجودات آدمی است که او را عالم کوچک خوانده‌اند «به حکم آنکه حواشی عالم روحانی و جسمانی بر هم زده‌اند و نموداری از او با هم آورده؛ و کلام الهی بر این معنی ناطق است: سنریهم آیاتنا» (مجموعة آثار، 420). نیز در کتاب الواح عمادی، پس از ذکر آیة 21 سورة 51 (الذّاریات) و آیة 53 سورة 41 (فصلت)، می‌نویسد: «این چند آیه اشارت می‌کند که عجایب عالم علوی در عالم کوچک که انسان است، تعبیه شده است» (ص 190).
بابا افضل کاشانی، در رسالة جاودان‌نامه، مراتب آیات و نشانه‌های الهی را در جهان هستی، به «گنج خانه‌ای» تشبیه می‌کند که کلید آن خودشناسی است. به گفتة او: «شناخت هر چیزی پس از شناخت هر چیزی پس از شناخت خود تواند بود، چه از مخلوقات هیچ چیز آن کمال ندارد که مردم» (1/267). وی سپس ضمن اشاره به آیة 53 سورة 41 و استشهاد به آیة 21 سورة 51، از «علمِ آیاتِ آفاق و انفس» نام می‌برد و می‌نویسد: «ناچار به آیات آفاق و انفس مردم را به لقای خداوند تعالی باید خواند تا محجوب نمانند. پس به آیات بباید نگریست تا بدانی و بشناسی و از الحاد و تعطیل بری شوی؛ و چون بدانستی و بشناختی، آیات و علامات را فرو باید گذاشت تا مشرک نباشی» (1/28، 284). نکته‌ای که افضل‌الدین در پایانِ سخن خود بر آن تأکید می‌کند، این است که پس از شناخت بدایع خلقت و تأمل در مصنوعات الهی و گشوده شدن دیدة بصیرت، اگر آدمی از آیات و نشانه‌ها روی برنتابد اندیشة خود را در وجود باری و وحدانیت و قیومیت او متمرکز نسازد، به ورطة شرک و الحاد می‌افتد.
صدرالدین شیرازی در مقدمة اسفار، سلوک عارفان و سیر آفاقی و انفسی اولیاءالله را به 4 سفر معنوی مانند می‌کند: 1. سفر از خلق به سوی حق؛ 2. سفر در حق همراه حق؛ 3. سفر از حق به سوی خلق همراه حق؛ 4. سفر در خلق همراه حق (1/13). در توضیح این مراحل، شارحان سخنان صدرالمتألهین گفته‌اند : در اصطلاح اهل یقین، سفر عبارت از سیر و سیاحتی است که آغاز آن عالم طبیعت و پایان آن فناء‌فی‌الله و بقاء بالله است.
مرحلة اول این سلوک، سفری است از خلق به سوی حق، یعنی سیر از کثرت به وحدت و از ظاهر به باطن. در طی این سفر، به تدریج تعبّنات موهوم و کثرات اعتباری از نظر سالک محو می‌شود تا بدانجا که «وحدت حقّة حقیقیه» را در هر چیز جلوه گر می‌بیند. آنگاه که هستی سالک در هستی حق فانی شد و وجودش وجودی حقانی گردید، سفر اول به پایان می‌رسد. حکیم الهی نیز با تدمل در آفاق و انفس و مشاهدة آیات سبحانی و اتقان نظام هستی، از اثار قدرت و حکمت خداوند بر وجود او استدلال می‌کند و بر اسماء و صفات وی استشهاد می‌ورزد.
مرحلة دوم سلوک، سفر در حق است همراه حق. مقصود ا این سفر، سیر سالک در عالم اسماء و صفات الهی است. سالک اندک اندک در دریای جلال و جمال الهی فرو می‌رود، پرده‌ها برداشته می‌شود و هریک از موجودات به عنوان مظهری از مظاهر اسماء و صفات خداوند جلوه گر می‌شود. این سفر، سفری است در حق، زیرا در این سفر، سالک متحقق به حقیقت حق می‌شود و «در صُوَرِ جمیع موجودات، به دیدة حق، مشاهدة حق» می‌کند (لاهیجی، 59). حکیم الهی نیز از تأمل در وجود حق به وجوب وجود او پی می‌برد و از وجوب وجود، بر وجدانیت واجب استدلال می‌کند و به تدریج علم، قدرت، حیات، اراده، سمع و بصر و دیگر اوصاف کمال و نُعوت جمال و جلال خداوند را در می‌یابد.
مرحلة سوم، سیر سالک است ا حق به سوی خلق همراه حق. از انجا که سالک پس از گذشتن از کثرات موهوم صوری و معنوی و فانی شدن در حق، از خود تعیّنی ندارد، بنابراین سفر او سفری همراه حق است. در این سفر، سالک عارف خود مظهر اسماء و صفات الهی می‌شود تا بدان جا که دانش او جلوة دانش حق و قدرتش مظهر قدرت حق و اراده‌اش ناشی از مشیّت حق می‌شود، یعنی به او می‌شنود، به او می‌بیند، به او می‌گوید و به او حرکت می‌کند. حکیم الهی نیز در این مرحله پس از معرفت اسماء و صفات و لوازم آنها، از مقام وحدت به عالم کثرت باز می‌آید تا چگونگی صدور موجودات و پیدایش کثرات و تعیّنات را دریابد و از مجالی تجلّیات حق و مراتب ظهور نورالهی، یعنی عالم جبروت، ملکوت و ناسوت (عقول، نفوس و اجسام) آگاه گردد.
مرحلة چهارم، سیری است در خلق همراه حق. در این مرحله سالک عارف، کثرات را در وحدت و وحدت را در کثرت می‌بیند و به مقام خلیفه‌اللّهی نایل می‌شود و با شناختن موجبات سعادت و شقاوت آدمی، قابلیت هدایت و تربیت دیگران را پیدا می‌کند. چنین کسی اگر از جانب حق مأمور ارشاد خلق به سر منزل سعادت گردد، صاحب نبوّت تشریعی است (اسفار، 1/13-16، حواشی).
ج ـ سیر در آفاق و انفس از نظر عرفا: در نظر عارفان، آفاق دو کتابند که باید رموز هستی را در آنها خواند: کتاب انفس که «تمامت آیات صفات و اماء‌الهی در آن مکتوب است: و کتاب آفاق که تفصیل کتاب انفس است (لاهیجی، 463). عارف بر آن است که از یک سو از خودشناسی به خداشناسی برسد و از سوی دیگر «به نظر اعتبار نگاه در افلاک و انجم و اختلاف سیر و اشکال ایشان» کند تا کمال قدرت الهی و حکم و تدبر او را در نظام متقن عالم مشاهده کند و این معنی «سبب ارتقاء وی بر مدارج کمال گردد» (همو، 167). در نوشته‌های صوفیانه، گاهی مقصود از سیر آفاقی و انفسی، سفر روح است در حوزة محسوسات و عالم مجرّدات؛ چنانکه سنایی در منظومة سیرالعباد‌الی‌المعاد بیان داشته است. گاهی نیز منظور از آن، مطالعه در کتاب وجود خویش است و «سفر در موجودات». از یک جهت می‌توان گفت که سیر انفسی، سفری است در خود که طیّ آن، سالک به مدد عشق و هدایت پیر، از بیابانهای حرص، بخل، غضب و شهوت می‌گذرد و کوههای کبر و حسادت و حقد را در می‌نوردد تا از مرحلة حیوانی به مرتبة فرشتگی برسد.
از جهت دیگر، مراد از سیر انفسی، سیر سالک در مراتب نفس آدمی است چنانکه شمس‌الدین محمدکرمانی در منظومة مصباح‌الارواح بیان کرده است. مرحلة اول این سفر، سیر در شهر نفس امّاره است و پس از آن، دیداری از شهر نفس لوّامه. سالک به سفر خود ادامه می‌دهد تا به شهر نفس مطمئنه برسد که شهری خوش است و دیار حکمت و خردمندی. با گذشتن از این مرحله، سوادِ شهرِ نفسِ راضیه پدیدار می‌شود و پس از عبور از شهر نفس مرضیه، سرانجام سالک به مقصد نهایی سلوک که فنا و بقاست نایل می‌شود، آنجا که «فقیر مطلق» می‌شود و «توانگر به حق» می‌گردد.
شیخ محمودشبستری آفاق و انفس را مترادف با عالم صغیر و کبیر با انسان و جهان به کار برده است. باب ششم رسالة او «در برابر کردن آفاق و انفس یعنی برابر کردن تن آدمی با عالم» است. وی در باب هفتم، این 2 واژه را با ظاهر و باطن یا عالم ظاهر و باطن تطبیق می‌کند و می‌نویسد: «آنچه حق سبحانه و تعالی فرمود سنریهم آیاتنا، مراد از آفاق، عالم ظاهر یعنی عالم اجسام و مراد از انفس، عالم باطن است یعنی ارواح» (مرآت‌المحققین، 35).
سیر در آفاق و انفس، گاهی به معنی مطالعه در کتاب هستی است و گاهی نیز منظور از آن «سیاحت بلدان» یعنی جهانگردی و مشاهدة اقوام و ملل گوناگون و آشنایی با روحیات و آداب و رسوم و معتقدات آنان است. از اینجاست که پیران طریقت مریدان را به سیر و سیاحت تشویق می‌کردند و معتقد بودند که: «مرد در سفر بر مراد خود ظفر یابد و اهل ظاهر و باطن و حق و باطل را فرق کند و جسم از جان و یقین از گمان امتیاز دهد. دل او آرام گیرد و خاطرش صفا پذیرد و حیرت و تردد از وی برخیزد» (شیروانی، 16).
آفاق و انفس، گذشته از معانی مذکور، نام چند رساله و کتاب نیز هست که در همین موضوع نوشته شده است، از آن میان: رسالة آفاق و انفس از شاه‌نعمت‌الله ولی (منزوی، 4/2619)؛ رساله آفاق و انفس منسوب به ناصرخسرو قبادیانی (کتابخانة مرکزی، 14/3695؛ کتابخانة مرکزی و مرک اسناد، 414)؛ رساله آفاق و انفس از سیداسماعیل مدرس (شورای ملی (سابق)، 21/319).

مآخذ: ابوعلی‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله،‌الاشارات والتنبیهات، تهران، مطبعة‌الحیدری، 1379ق؛ ابوالفتوح رازی، تفسیر، قم، کتابخانة آیت‌الله مرعشی، 1404ق؛ باباافضل کاشانی، محمدبن‌حسین، مجموعة مصنفات، به کوشش مجتی مینوی و یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، 1331ش، 1/11؛ سنایی، مجدودین آدم، سیرالعباد‌الی‌المعاد، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، دانشگاه تهران، 1348ش، جمـ ؛ سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعة آثار فارسی، به کوشش حسین نصر، تهران، انستیتو فرانسه، 1348ش؛ شبستری، محمود، مرآت‌المحققین، شیراز، 1317ش، ص 36؛ شیروانی، زین‌العابدین، بستان‌السیاحه، تهران، 1315ق، صص 16، 17؛ صدرالدین شیرازی، محمدبن‌ابراهیم،‌الاسفارالاربعه، قم، مکتبه‌المصطفوی، 1404ق؛ طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع‌البیان، بیروت، العربی؛ کرمانی، محمد، مصباح‌الارواح، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، دانشگاه تهران، 1349ش، جمـ ؛ لاهیجی، محمد، مفاتیح‌الاعجاز‌فی‌شرح گلشن راز، به کوشش کیوان سمیعی، تهران، 1337ش، جمـ .
صمد موحد

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 266
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست