آغاحَشَرِ کَشْمیری، محمّدشاه، متخلص به «حشر» (1296-1354ق/1879-1935م)،
مشهورترین نمایشنامهنویس اردوزبان هند. پدر او، آغاغنیشاه در 1285ق/1868م از
کشمیر به قصد تجارت به بنارس آمد و در آنجا اقامت گزید و آغاحشر در آن شهر زاده شد.
وی تحصیلات مقدماتی را با قرائت و حفظ قرآن آغاز کرد و عربی، فارسی و تعلیمات دینی
را نزد استاد مشهور بنارس، حافظ عبدالصمد، فرا گرفت. سپس در کالج جی نراین به تحصیل
پداخت. وی در ضمن تحصیل زبان و ادبیات انگلیسی، مقالات انتقادی نیز مینوشت و در
مجالس ادبی شرکت میکرد.
این زمان اوج فعالیتهای فرقة مذهبی «آریاسَماج» و رواج بازار مباحثات دینی و
اجتماعی بود و انجمنهای مسلمانان بمبئی حشر را به سبب توانایی و فصاحتی که در
سخنرانی داشت، برای مباحثه با آن فرقه برگزیدند. وی چندینبار در اجتماعات همراه با
مولانا ابوالکلام آزاد سخنرانیهایی ایراد کرد و برای انکه در مباحثات از نظرگاه
مخالفان آگاهی کامل داشته باشد، به مطالعة آراء و عقاید هندوان و شناخت ادبیات و
فرهنگ آنان پرداخت و برای سخنرانی و شرکت در مناظرات به شهرهای مختلف شبه قارة هند
سفر کرد. در آغازِ کارِ نمایشنامهنویسی با شرکتهای مختلف تئاتر همکاری میکرد، ولی
چندی بعد در 1329ق/1911م خود در لاهور شرکتی به نام «شرکت هندی تئاتر یکال شکسپیر»
تأسیس کرد و از آن پس مدتی نمایشنامههای او در تماشاخانة این شرکت به روی صحنه
آمد، ولی پس از چندی این شرکت تعطیل شد و آغاحشر دوباره به نوشتن نمایشنامه برای
شرکتهای دیگر مشغول شد و چندی نیز در کلکته به استخدام یکی از تماشاخانههای آن شهر
درآمد. از 1342ق/1924م تا 1353ق/1934م به کار نمایشنامهنویسی ادامه داد و در این
مدت چند سناریوی سینمایی نیز نوشت. آغاحشر در اواخر عمر خود مؤسسة سینمایی «حشر
پیکچرز» را تأسیس کرد که با مرگ او تعطیل شد. وی افزون بر نمایشنامهنویسی، گاه خود
نیز در نمایشها بازی میکرد و مدتی نیز هنرپیشة فیلم شد. وی حدود 36 نمایشنامه نوشت
که اولین آن در 1307ق/1890م و آخرین آن چهار یا پنج سال قبل از مرگش بود. بهترین
نمایشنامة او تبعید سیتا به جنگل به زبان هندی است که بعداً تکمیل شد. آغاحشر در پی
بیماری طولانی در 24 محرم 1354ق/28 آوریل 1935م درگذشت و در قبرستان «میان صاحب» در
کنار همسرش به خاک سپرده شد. اغاحشر در نمایشنامهنویسی از آثار کسانی چون شکسپیر،
شریدان ، آرتور جونز و الکساندر دوما اقتباس کرده، اما به سبک و شیوة مارلو توجه
بیشتری داشته است چنانکه او را «مارلوی نمایشنامهنویسی اردو» میخوانند. زبان او
ساده و روان است و گاهی در یک نمایشنامه 2 طرح و 2 داستان را به هم میآمیزد.
نوشتههایش از طنز خالی نیست، حالات عاشقانه را در شخصیتهای نمایشنامههای خود
بسیار خوب مجسم میکند و مشکلات و حقایق زندگی را گاهی به نحوی مؤثر به صورت تمثیل
بیان میکند.
نمایشنامههای آغاحشر به زبانهای هندی، اردو و بنگالی است. آثار او در تقویت و
تکامل زبان اردو و آماده ساختن آن برای بیان مسائل زندگی جدید و طرح موضوعات
اجتماعی آن زمان بسیار مؤثر بوده و از لحاظ رشد هنر نمایشنامهنویسی در هند و تربیت
ذوق هنری مردم اردوزبان اهمیت خاص داشته است.
آغاحشر علاوه بر نمایشنامه و سناریونویسی، شعر نیز میگفت و هنگامی که در لاهور
بود، در جلسات سالیانة «انجمن حمایت اسلام» اشعار خود را میخواند. در اشعار خود
استعاره و مجاز بسیار به کار میبرد، لیکن سخنش روان و مضامین سرودههایش دلنشین و
مؤثر است.
مآخذ: اردو، دایرة معارف اسلامیه؛ انجم، انجمن آرا، آغاحشر کاشمیری اوراردودراما،
علیگره، 1979م، ص 255؛ دایرهالمعارف اسلام؛ ساکسینا، رام بایو، تاریخ ادبیات اردو،
ترجمه به اردو به قلم میرزامحمد عسکری، لاهور، 1348ق/1929م، صص 151-152؛ عشرت
رحمانی، اردو درامی کی تاریخ و تنقید، ایجوکیشنل بک هاوس، علیگره، 1402ق/1982م، صص
185-186.
بخش ادبیات