آرال، دریاچهای بزرگ در آسیای مرکزی و جنوب غربی بخش آسیایی اتحاد شوروی، میان
ْ43 و َ30 و ْ46 و َ50 عرض شمالی، با آب شور که اطراف آن را اراضی جمهوری شوروی
خودمختار قرهقالپاق (بخشی از جمهوری ازبکستان شوروی) و جمهوری قزاقستان احاطه
کردهاند (دایرهالمعارف بزرگ شوروی، چ 2، 2/609). مساحت دریاچۀ آرال با جزایر آن
4500’6 کمـ 2 است.
حداکثر طول دریاچه 428 کمـ و عرض آن 235 کمـ است. حجم متوسط آب این دریاچه 000’1
کمـ 3 و عمق آن معمولاً 20-25 متر و در عمیقترین ناحیه 67 متر است. این دریاچه بیش
از 300 جزیره دارد که مساحت کلی آنها حدود 5/3٪ مجموع مساحت دریاچه را تشکیل میدهد
(همان، چ 3، 3/159). بزرگترین جزایر دریاچۀ آرال عبارتند از کوگ آرال به مساحت 273
کمـ 2، وزروژدنیه 216 کمـ 2 و بارسا کلمز 133 کمـ 2 (همان، چ 2، 2/610). روبهروی
مصب آمودریا جزایر متعددی وجود دارد که عمدهترین آنها طوطْمَقْ اَطه (توتماق آنا)
است.
واژۀ آرال ترکی و احتمالاً به معنای جزایری است که در مصب رودها قرار گرفتهاند
(بارتولد، III/332). چنین به نظر میرسد که دریاچۀ آرال در روزگاران کهن ناشناخته
بوده است. مورخان و جغرافینگاران باستان مطالب گنگ و ناروشنی پیرامون این دریاچه
ارائه کردهاند که گاه متناقض به نظر میرسد. بعضی دریای آرال را با دریای آزوف
اشتباه کرده آن را مئوتیس نامیدهاند (همانجا). یونانیان و رومیان از سدۀ 7ق م تا
سدۀ 4م دریای ازوف را به نام قوم ساکن آن ناحیه که مئوت نام داشتند مئوتیس
میخواندند (دایرهالمعارف بزرگ شوروی، چ 2، 27/162). نه تنها در مآخذ کهن، بلکه در
منابع متأخر و نوشتههای کنونی شوروی نیز این دریاچه را دریای آرال مینامند (همان،
2/159). در مآخذ چینی متعلق به سدۀ 2ق م و پس از آن ضمن بحث از منطقۀ اطراف دریاچۀ
آرال از آن با عنوان دریای شمالی و گاه دریای غربی یاد شده است. تا آنجا که
میدانیم بزرگترین کاشف چینی نواحی غربی آسیای مرکزی شخصی به نام چژان ـ تسیان
بود. وی در 138ق م به منظور یافتن متحدانی بر ضدّ هونها از سوی امپراتور چین به
سرزمینهای غربی اعزام شد، ولی هونها او را دستگیر کردند. وی فقط توانست در 128ق م
به محدودۀ ترکستان غربی راه یابد. چژان ـ تسیان مدتی در آن سرزمین اقامت گزید.
آگاهیهای وی در «یادداشتهای تاریخی» سیم ـ تسیان آمده است. بنا به گفتۀ چژان ـ
تسیان همۀ رودهایی که در غرب یوتیان (تلفظ چینیِ ختن) جریان دارند به دریای غربی
میریزند (بارتولد، III/32، به نقل از بیچورین)، ولی بروسه آن را دریای شمالی ترجمه
کرده است که دارای سواحل کوهستانی نیست. این همان دریای شمالی است» (II/424).
مطالب ارائه شده از سوی چژان ـ تسیان و پیرامون او مؤید وجود دریاچهای بزرگ در
شمال غرب است که بارتولد آن را دریای آرال میداند (III/32). آمیانوس مارسلینوس از
باتلاق اُکْس یاد کرده است (همو، III/331). شاید مقصود او مصبّ سیر دریا (سیحون) به
دریاچۀ آرال بوده است. زمارخس ، سفیر امپراتور روم در دربار ترکان که در 568م هنگام
پادشاهی خسرو اول انوشیروان نزد خان ترک رفته بود، ضمن بازگشت از اردوگاه ترکان به
سرزمین خوارزم از «دریاچه یا مرداب وسیع» یاد کرده است که گمان میرود اشاره به
دریاچۀ آرال باشد (بارتولد، III/37-38). بارتولد، ضمن عطف توجه به نظر دانشمندانی
چون هومبولت ، کُلاپْروت و لرش ، چنین اظهار عقیده کرده است که مقصود زمارخس از
«دریاچه یا مرداب وسیع» باید همان دریای آرال باشد، زیرا توصیف زمارخس از کرانۀ
شرقی دریاچه با مشخصات دریای آرال منطبق است (همانجا). جغرافینگاران مسلمان از سدۀ
3ق/9م به بعد آگاهیهای بیشتری پیرامون دریاچۀ آرال ارائه کردهاند. ابنخردادبه،
هنگام بحث پیرامون رود جیحون (آمودریا)، یکی از مصبهای آن را «بُحَیْره کردن»
(کُرْدَر، کَرْدَر) نوشته است که به احتمال زیاد باید همان دریاچۀ آرال باشد (صص 38
و 173). ابنرسته در شرح مسیر رود جیحون، بیآنکه نامی از این دریاچه ببرد، به
توصیف آن پرداخته و نوشته است: «رود به دریاچهای میریزد که محیط آن قریب 80 فرسنگ
است و سیاکوه در ساحل غربی آن قرار گرفته و ساحل شرقی آن پوشیده از بیشههای انبوه
و متراکم است» (ص 91-92). از نشانیهایی که ابنرسته به دست داده میتوان دریافت که
دریاچۀ موردنظر او همان دریاچۀ آرال بوده است، زیرا در ساحل غربی دریاچه منطقۀ
سیاکوه قرار گرفته است. بعدها ترکان این منطقه را اوست اورت یا اوست یورت نامیدند.
اصطخری، که پس از ابنرسته در اواخر سدۀ 3ق/9م میزیسته، از دریاچۀ آرال با عنوان
دریای خوارزم نام برده است. وی محیط دریای خوارزم را 100 فرسنگ نوشته است
(مسالکالممالک، 304) که با نوشتۀ ابنرسته حدود 20 فرسنگ اختلاف دارد. اصطخری از
سرمای این منطقه یاد کرده است (مسالک و ممالک، 238) که با نوشتههای کتب دینی
زرتشتی پیرامون منطقۀ خوارزم و نوشتههای متأخر تا اندازۀ زیادی هماهنگ است.
ابنخردادبه از دریاچۀ آرال با دو نام یاد کرده است. وی در جایی از بُحَیْره
کَرْدَر نام برده و آن را از بحر جرجان (دریای خزر) جدا دانسته است (ص 173). اصطخری
دریاچۀ آرال را دریای خوارزم نامیده است. مشخّصاتی که وی از سرزمین خوارزم و
دریاچهای به همین نام ارائه کرده با مشخصات کنونی منطقه مطابق و نشانۀ جدایی آن از
دریای خزر است. وی مینویسد: «یخ بستن از خوارزم آغاز کند تا آنجا که غایت سردسیر
است و بر جیحون هیچ جایگه سردتر از خوارزم نیست و بر کنارۀ دریای خوارزم کوهی هست
آن را جغراغر) خوانند. به زمستان یخ بندد تا آخر تابستان، آنگه بگشاید و گرد بر گرد
این دریا 100 فرسنگ است و آب دریا شور است» (مسالک و ممالک، 238). همو در جای دیگر
خوارزم را اقلیمی جدا از خراسان و ماوراءالنهر دانسته که بیابانهای وسیع از هر سو
آن را فرا گرفته و از شمال و مغرب با سرزمین غزان هممرز است و مینویسد: «انتهای
رود جیحون در آنجاست. از اینجا به بعد در کنار نهرآبادی نیست تا آنکه به دریاچۀ
خوارزم میریزد» (مسالکالممالک، 299). یاقوت همانند اصطخری محیط دریاچه را 100
فرسنگ نوشته است (ص 38). این اظهارنظرها با شرحی که جغرافینگاران سدههای متأخر
پیرامون خوارزم و دریاچۀ آرال نوشتهاند، تا اندازۀ زیادی هماهنگ است. گردیزی هنگام
بحث پیرامون راه خزر، از دریاچۀ آرال با نام بحیره خوارزم یاد کرده است (ص 271).
ابنحوقل نکتۀ تازهای بر نوشتههای اصطخری نیفزوده، و همانند او، دریاچۀ آرال را
بحیره خوارزم نامیده است (2/459). مقدسی هنگام بحث پیرامون جیحون و کرانههایش
نوشته که «این رود خوارزم را میشکافد و به دریاچۀ خوارزم میریزد» (ص 284).
مسعودی، ضمن توصیف رود جیحون از پیوستن آن به دریاچۀ آرال سخن گفته، ولی آن را
دریاچۀ جرجانیه نامیده و از دریای خزر جدا دانسته است (التنبیه والاشراف، 62) وی بر
آن است که آب رودهای جیحون و شاش (چاچ) و چند رود دیگر به این دریاچه مینویسد: آب
این دریاچه شیرین است (التنبیه والاشراف، 163). نوشتۀ مسعودی با نوشتۀ اصطخری که آب
دریاچۀ آرال را شور دانسته متناقض است، ولی در نوشتۀ این هر دو دانشمند حقیقتی
نهفته است. آب دریاچه شور است، ولی قشر نازکی از سطح آب دریاچه شیرینتر از اعماق
آن است (دایرهالمعارف بزرگ شوروی، چ 2، 2/610). در سدههای بعد جغرافینگاران
بیشتر از نوشتههای دانشمندان سدههای 3 و 4ق/9 و 10 بهره جسته و کمتر نکتهای بر
آنها افزودهاند. محمدبن نجیب بکران در جهاننامه که آن را در 605ق/1208م تألیف
کرده، دریاچۀ آرال را با دو نام بحیرۀ جَنْد و بحیرۀ خوارزم و گاه با هر دو نام،
بحیرۀ جند و خوارزم، خوانده است (صص 34، 48). حافظابرو که نگارش جغرافیای خود را در
817ق/1414م. آغاز کرده و تا 823ق/1420م ادامه داده، از این دریاچه با دو نام بحیرۀ
خوارزم و بحیرۀ جیحون یاد کرده و آن را از دریای خزر جدا دانسته است. او همچنین
مینویسد که جیحون در این تاریخ (820ق/1417م) تغییر مسیر داده به بحر خزر میریزد و
بحیرۀ جیحون یا خوارزم دیگر باقی نمانده است (ص 61)، ولی نکتۀ اخیر قابل تأمّل به
نظر میرسد. بعید نیست که در زمان او آب دریاچۀ آرال کاستی پذیرفته باشد، زیرا
هرگاه سخن حافظ ابرو مبنی بر «راه کردن» جیحون به بحر خزر درست باشد، معلوم میشود
که دریاچۀ آرال بزرگترین منابع خود را برای مدتی از دست داده بوده است.
از بعضی مآخذ نیز برمیآید که گویا آب سیر دریا (سیحون) برای مدتی به دریاچۀ خوارزم
(آرال) نمیریخته است. بجز مطالبی که بدرالدین رومی بازرگان و ابنفضلاللّه عُمَری
آوردهاند، مؤلف کتاب یابُرنامه نیز به این نکته اشارهای دارد. وی مدعی است که آب
سیر دریا در شنزارهای غربی فرو میرود. بنابراین چنین به نظر میرسد که سیردریا
زمانی تغییر مسیر داده بود، ولی از 980ق/1573م بار دیگر به دریاچۀ آرال راه گشوده
است (بارتولد، III/332). ابوالغازی بهادرخان که در اوایل سدۀ 11ق/17م میزیست و در
1053ق/1643م سمت خانی ناحیۀ آرال را داشته، این دریاچه را سیرتنگیزی (سیردنیزی)
نامیده است و بنابر نوشتۀ بارتولد «گمان میرود ابوالغازی از این نکته آگاهی نداشته
که روزگاری آب سیردریا (سیحون) به دریاچۀ آرال نمیریخته است» (همانجا). نام آرال
نخستینبار در سدۀ 11ق/17م پدیدار شد. ابوالغازی بهادرخان بر آن بود که آرال
«ناحیهای است که آب رود به دریا میریزد» (بارتولد، III/86 به نقل از
شجرهالاتراک)، بعدها قرقیزان، و به اعتباری دیگر قزاقها، آن را دریای آرال (آرال
تنگیزی) نامیدند، آشنایی روسها با دریاچۀ آرال به سدۀ 11ق/17م میرسد. این دریاچه
در مآخذ روسی اولینبار در «نقشۀ بزرگ» اوایل سدۀ 11ق/17م با نام دریای آبی آمده
است و در آن به خطا این دریاچه به دریای خزر متصل گشته است. نام دریای آرال
نخستینبار در 1108ق/1697م در مآخذ مکتوب روسی درج گردیده و متعاقب آن پس از
1135ق/1819م سفر هیأتهای کاشفان به نواحی پیرامون دریاچۀ آرال به صورتی کاملتر در
گزارش هیأتها آمده است. در گزارش هیأت بوناکوف و پاسپلوف که طی سالهای 1263 و
1264ق/1847 و 1848م صورت گرفت. مطالبی علمی پیرامون دریاچۀ آرال نگاشته شد
(همانجا). در سالهای 1317-1320ق/1899-1902م هیأتی به سرپرستی لس برگ دریاچۀ آرال را
مورد پژوهش علمی جدید قرار داد (دایرهالمعارف بزرگ شوروی، چ 2، 2/610). در فاصلۀ
سالهای 1269-1300ق/1853-1883م دولت امپراتوری روسیه ناوگان کوچکی برای حرکت در
دریاچۀ آرال فراهم آورد. نخستین پایگاه ناوگان مزبور بندر آرالسک بود، ولی بعدها به
کازالینسک منتقل گردید. زمانی که خوانین ترکستان تابع امپراتوری روسیه نبودند،
دریاچۀ آرال دریای داخلی روسیه به شمار نمیرفت، ولی پس از تصرف خاننشین خیوه توسط
ارتش تزاری دریاچۀ آرال به صورت دریای داخلی روسیه درآمد (دانشنامۀ ایران و اسلام).
طی سدههای 13 و 14ق/19 و 20م آب دریاچۀ آرال گاه بالا میآمد و گاه فرو مینشست.
از اینرو محققان دربارۀ عمق دریاچه و میزان آب آن مطالب متفاوتی ارائه کردهاند.
از اواخر دهۀ 1950-1960م سطح آب دریاچه رو به کاستی نهاد. در فصول مختلف میزان آب
دریاچه متغیر است. البته از زمانی که آبهای دو رود آمودریا (جیحون) و سیردریا
(سیحون) به مصرف آبیاری میرسد، از میزان آب دریاچه کاسته شده است. حرارت سطح آب
دریاچه در تابستان حدود ْ26 تا ْ30 سانتیگراد و در زمستان حدود صفر است. آب اعماق
دریاچه حتی در فصل تابستان سرد است و به ْ1 تا ْ3 میرسد. در زمستان آب اکثر نواحی
بهویژه بخش شمالی دریاچه یخ میبندد. آب و هوای منطقۀ دریاچۀ آرال معتدل است. درجۀ
متوسط حرارت در تابستان ْ24 تا ْ26 سانتیگراد و در زمستان ْ7 تا ْ5/13 سانتیگراد
است (دایرهالمعارف بزرگ شوروی، چ 3، 2/159). میزان بارندگی سالانه 100 میلیمتر
است. تبخیر سالانۀ آب نیز حدود 000’1 میلیمتر است. ارتفاع سطح آب دریاچه بسیار
متغیر بوده است. طی 1277-1297ق/1860-1880م سطح آب دریاچۀ آرال سخت تنزل داشت، ولی
از 1297-1340ق/1880-1921م، 2 متر بالا آمد (همان، چ 2، 2/610). میزان نمک آب دریاچه
در خارج از مصب رودها حدود 10٪ تا 11٪ است که در مناطق جنوب شرقی گاه به 14٪
میرسد. تا عمق 25 متر، آب دریاچه شفاف است (همان، چ 3، 2/159). اعماق دریاچۀ آرال
از نظر حیات حیوانی و گیاهی چندان غنی نیست. در این دریاچه حدود 50 نوع جانور زندگی
میکند که 20 نوع آن بسیار گمیاب است، مانند ماهی آزادِ ویژۀ دریاچۀ آرال. دیگر
ماهیهای دریاچه عبارتند از کپور، سیم، سوف و یک نوع ماهی استورژن (سگماهی). صید
ماهی از رودخانهها 10٪ و از سواحل دریاچه 90٪ مجموع صید را تشکیل میدهد (همان،
(دوم، چ 2)، 2/610). مراکز عمدۀ ماهیگیری اغلب مصب رودهایی است که به این دریاچه
میریزند.
ساحل شمالی دریاچۀ آرال در بعضی نقاط مرتفع است و ارتفاع بعضی از آنها به 150 متر
بالاتر از سطح دریا میرسد. در بعضی نواحی بریدگیهایی به شکل خلیج وجود دارد. سواحل
شرقی دریاچۀ آرال شنی و دارای خلیجها و جزایر متعدد است. مصب رود جیحون در ساحل
جنوبی دریاچه واقع است. در سواحل غربی بردگیها زیاد نیست. منطقۀ اوست اورت (یورت)
در ساحل غربی دریاچه قرار گرفته است. در این منطقه که روزگاری سیاهکوه نامیده
میشد، صخرههایی وجود دارد که ارتفاع بزرگترین آنها 250 متر است (همان، چ 3،
2/159). بزرگترین خلیجهای دریاچۀ آرال عبارتند از: خلیج پاسکویچ ، چرنیشف ، کن ـ
کامیش ، چالیتر ـ باس و ساری چاگاناک ، صحرای بزرگ قزل قوم (ریگ سرخ) در شرق دریاچۀ
آرال نهاده شده است.
اهالی بومی حوالی دریاچۀ آرال ازبک، قزاق و قرهقالپاق هستند که همگی مسلمانند.
تراکم جمعیت در سواحل دریاچۀ آرال اندک است. اهالی عمدتاً به ماهیگیری اشتغال
دارند. گروه اندکی نیز به دامپروری، شبانی و جالیزکاری مشغولند. مراکز اصلی
اقتصادی این ناحیه عبارتند از شهرهای بندر آرالْسک در شمال و مویناک در جنوب
دریاچه. پس از این دو میتوان از بنادر شفچنکو ، ژوآن بالیغ ، اوپالی ، تایلاک جگن
، آققلعه و کولاندی نام برد. خط آهن تاشکند ـ ساکسائول ـ اورنبورگ از شهر بندری
آرالسک میگذرد. کشتیرانی در دریاچۀ آرال حداکثر 7 ماه در سال جریان دارد، زیرا
محیط دریاچه برای کشتیرانی به مقیاس وسیع چندان مساعد نیست (همان، چ 3، 2/159).
مآخذ: ابنحوقل، ابوالقاسم محمد، صورهالارض، لیدن، 1939م؛ ابنخردادبه ابوالقاسم،
المسالک والممالک، لیدن، 1889م؛ ابنرسته، احمدبن عمر، الاعلاق النفیسه، لیدن،
1891م؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالکالممالک، لیدن، 1927م؛ همو مسالک و ممالک،
به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش؛ بکران، محمدبن نجیب،
جهاننامه، به کوشش محمد امین ریاحی، تهران، ابنسینا، 1342ش؛ بیرونی، ابوریحان،
آثارالباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363ش؛ حافظ ابرو، جغرافیا،
فهرست میکروفیلمها، شمـ 1471؛ دانشنامۀ ایران و اسلام؛ دایرهالمعارف بزرگ شوروی، چ
2، ذیل Meotida, meoti؛ چ 3، ذیل Aralskoe more؛ گردیزی، عبدالحیبن ضحاک،
زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حببی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347ش؛ مسعودی،
علیبن حسین، التنبیه والاشراف، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر
کتاب، 1356ش؛ مقدسی، محمدبن احمد، احسنالتقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛
یاقوت حموی، ابوعبداللّه، المشترک، به کوشش ف ووستنفلد، گوتینگن، 1846م؛ نیز:
Bartold V. V., Sochineniia, Moskvaizdatelstvo Nauka, 1965; Brosset M., "Relation
du pays ta auan", traduite du chinois, JA, 1828.
عنایتاللّه رضا