responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 95
اهل حديث
گروه و جريانى در ميان اهل سنت كه عهده دار گردآورى ، آموزش و گسترش احاديث بودند و با استناد به ظاهر احاديث درباره مسائل اعتقادى و فقهى نظر مى دادند و استفاده كنندگان از روش هاى استدلالى عقلى در زمينه فقه و كلام را نكوهش مى كردند.
حديث نبوى در ميان مسلمانان جايگاه والايى دارد ، اين جايگاه والا قبل از هر چيز از قرآن كريم سرچشمه مى گيرد ; زيرا به حكم صريح قرآن بايد آن چه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) بيان مى كند را بپذيرند (وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا) : آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد و از آن چه نهى كرده خوددارى نماييد (حشر:7).
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز به ياران خود سفارش مى كردند تا براى حفظ سخنان آن حضرت آنها را بنويسند ( سنن ترمذى ، ج9 ، ص 273 و سنن الدارمى ، ج1 ، ص 136).عده اى از صحابه نيز چنين مى كردند (صحيح بخارى ، ج1 ، ص 193 ، ح110) در مقابل عده اى از قريش با نوشته شدن احاديث مخالفت مى كردند ( المستدرك على الصحيحين ، ج1 ، ص 106) به همين دليل پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله وسلم در ردّ سخنان مخالفين كتابت حديث كه مى گفتند: پيامبر بشرى است كه در حال رضايت و خشم سخن مى گويد فرمود: من جز حق نمى گويم (مسند احمد بن حنبل ، ج2 ، ص 395 و المستدرك على الصحيحين ، ج1 ، ص 106) پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم در آخرين روز زندگى خويش قلم و كاغذ خواستند تا مطلبى بنويسند تا مسلمانان بعد از ايشان گمراه نشوند ، عمر بن خطاب گفت: كتاب خدا براى ما كافى است و مانع نوشتن آن حضرت شدند (صحيح بخارى ، ج1 ، ص 194 ، ح111).
بعد از وفات پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نه تنها نوشتن و نقل احاديث ممنوع شد ، بلكه برخى از احاديث نوشته شده توسط ابوبكر ، سوزانده شد ( تذكرة الحفاظ ، ج1 ، ص 5 و معالم المدرستين ، ج1 ، ص 254) و بعد از او نيز عمر بن خطاب سه نفر از صحابه يعنى ابن مسعود ، ابودرداء و ابومسعود انصارى را به جرم نقل احاديث از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) زندانى كرد (تذكرة الحفاظ ، ج1 ، ص 75) و احاديث جمع آورى شده را سوزاند (طبقات ابن سعد ، ج5 ، ص 140 و تقييد العلم ، ص 52).
اين شيوه رفتار با احاديث پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم در دوره خلفاى سه گانه و دستور به جعل حديث در عصر معاويه و جانشينانش (بحوث فى الملل والنحل ، ج1 ، ص 67) و ورود داستان ها و افسانه هاى ساير اقوام و اديان در پيكره جامعه اسلامى ، به ظاهر در آغاز قرن دوم هجرى يعنى با به قدرت رسيدن عمر بن عبد العزيز در سال 99 هـ.ق (تاريخ يعقوبى ، ج2 ، ص 301) به پايان رسيد و پيروان مكتب خلفا نيز تصميم گرفتند همانند پيروان مكتب اهل بيت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) به جمع آورى احاديث اقدام كنند ; اين كار با دستور عمربن عبدالعزيز به كارگزارانش در مدينه و ساير شهرها آغاز شد (فتح البارى ، ج1 ، ص 194) و عده اى عهده دار جمع آورى و نقل احاديث پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) شدند و به دليل اهتمام به اين كار به تدريج نام اصحاب حديث و اهل حديث به خود گرفتند. و در حقيقت اين نام مختص فرقه خاصى نمى شد ( اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحديث ، ص 9) و همه مسلمانانى كه در اين زمينه كار مى كردند به اين نام خوانده مى شدند.
برخى از افراد مهم اهل سنت در اين زمينه عبارتند از: زكريا بن ابوزايده (م 149) عبدالملك بن جريح (م150) محمد بن اسحاق (م151) معمر بن راشد (م153) سعيد بن ابوعروبه (م156) ، سعيد بن ابوعوانه (م156) ، اوزاعى (م157) ، ابن ابوذيب (م158) ، ربيع بن صبيح (م160) ، سفيان ثورى (م161) ، حماد بن ابوسلمه (م167) ، ليس بن سعد (م175) ، عبداللّه بن مبارك (م181) ، هيثم بن بشير (م183) ، زياد بكائى (م183) ، وليد بن مسلم (م194) ، وكيع بن جراح (م197) ، عبداللّه بن وهب (م197) ، سفيان عينيه (م197) (السنة النبوية ، مكانتها عوامل بقائها وتدوينها ، ص 114).
اما گويا لغو ممنوعيت نگارش حديث در اوائل قرن دوم نتوانست آثار سوء اين ممنوعيت را برطرف كند ، زيرا به دليل كم توجهى به احاديث در قرن اول اسلامى عده اى از علماى اهل سنت كه در مناطق خارج از حجاز و بيشتر در عراق ساكن بودند براى استنباط مسائل فقهى به رأى و قياس پناه آوردند و در عرصه فقه به اصحاب الرأى شهرت يافتند. (تاج العروس ، ج19 ، ص 439 و الملل والنحل ، ج1 ، ص 226) ابوحنيفه (م150) يكى از بزرگان آنها به شمار مى آيد (مفاتيح العلوم ، ص 33) وى در قبول حديث سخت گير بود و تنها احاديث مشهور و متواتر را با قيود خاصى مى پذيرفت.
از آن جا كه بيشتر راويان احاديث در منطقه حجاز زندگى مى كردند ، برخى از آنها در مقابل اهل رأى به جاى استفاده از روش هاى عقلى و رأى و قياس در مباحث فقهى ، سعى در استفاده از حديث و استناد به ظواهر آنها نموده و خود را اهل حديث و اصحاب الحديث ناميدند (معجم لغة الفقهاء ، ج1 ، ص 71) مالك بن انس (م179) رئيس مذهب مالكيه ، محمد بن ادريس شافعى (م204) احمد بن محمد بن حنبل (م241) و داود بن على اصفهانى رئيس مذهب داوديه ، از بزرگان اهل حديث كه وارد عرصه فقه شده بودند به شمار مى آيند (مفاتيح العلوم ، ص 32 ; الملل والنحل ، ج1 ، ص 226 و معجم لغة الفقهاء ، ج1 ، ص 77).
گروه ياد شده از محدثين كه در عرصه فقه شيوه عقل گريزى را پيشه كرده بودند در مقابل سؤال هاى اعتقادى و مباحث كلامى نيز همين روش را انتخاب كردند و مالك بن انس (93ـ 179هـ.ق) مؤلف رساله الرد على القدريه (الاعلام ، ج5 ، ص 257) به عنوان رهبر جريان اهل حديث در پاسخ به سؤال از معناى آيه (الرحمنُ على العرشِ استوى) (طه:5) مى گفت:الاستواء معلوم والكيفية مجهولة والايمان به واجب والسؤال عنه بدعة: استوا معلوم است كيفيت آن مجهول و ايمان به آن واجب است و پرسش از آن گمراهى (الفرق بين الفرق ، ص 126).
اين شيوه در پاسخ به سؤال از صفات خبرى خداوند متعال ، مورد قبول ساير اهل حديث قرار گرفت و آنان علاوه بر تعطيل عقل در مباحث اعتقادى ، كسانى را كه به مباحث عقلى پرداخته و به علم كلام مشغول بودند را محكوم كرده (تحريم النظر فى كتب الكلام ، ص 41 و 42 و شرح العقيدة الطحاويه ، ص 205) آن را بدترين گناه بعد از شرك مى دانستند. در مقابل ، متكلّمان نيز آنان را ظاهريه ، حشويه ، مجبره ، مجسمه و مشبهه ، مى ناميدند (فرق الشيعه نوبختى ، ص 10 ; و قطف الثمر فى بيان عقيدة اهل الاثر ، ص 355 و 356 و اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحديث ، ص 10 و 9).
در زمان درگيرى ميان اهل حديث و متكلمين ، احمد بن حنبل (164ـ 241هـ.ق) مؤلف كتاب الرد على الزنادقة (الاعلام ، ج1 ، ص 203) به دليل مقاومت در برابر فشارهاى مأمون و معتصم عباسى كه از حاميان معتزله بودند ( تاريخ طبرى ، ج7 ، ص 200 202 والكامل فى التاريخ ، ج5 ، ص 225ـ 233) رهبرى اهل حديث را به عهده گرفت و با پافشارى بر قديم بودن قرآن (اصول السنة ، ص 22) به تنظيم نظريات اهل حديث در عرصه مسائل اعتقادى پرداخت و كتاب السنة وى عهده دار اين وظيفه شد. و به اين ترتيب شيوه استناد به ظواهر حديث و گريز از مباحث عقلى ، هم در عرصه فقه و هم در عرصه كلام ، نقش آفرينى كرد و فرقه كلامى جديدى پديد آورد كه پيروانش دوست داشتند اهل سنت و اهل جماعت ناميده شوند و گروه هاى ديگر از قبيل جهميه ، مرجئه و... را كه قبلاً از زمره اهل حديث به حساب مى آمدند كنار زدند ( المذاهب الاسلاميه ، ص 29ـ 32 و الفرق بين الفرق ، ص 304).
احمد بن حنبل عقايد كلامى اهل حديث را سامان داد و رساله اصول السنة را به اين منظور نوشت . البته كتاب هاى ديگرى نيز به اين منظور نوشته شده اند كه برخى از آنها عبارتند از: السنة تأليف احمد بن يزيد خلال ، شرح السنة حسن بن على بربهارى (329هـ) ، اصل السنة واعتقاد الدين ابوحاتم رازى (327هـ.ق) و الابانة عن اصول الديانه تأليف ابوالحسن اشعرى (320هـ.ق) و....
آراء خاص اهل حديث را كه با آنها شناخته مى شوند مى توان در موارد ذيل خلاصه كرد:
1. اهل حديث صفات خبرى را به همان معناى ظاهرى و بدون تأويل حمل مى كنند ، ولى براى آن صفات ، كيفيت قائل نشده و خداوند را به صفات انسانى تشبيه نمى كنند ( اعتقاد فرق المسلمين والمشركين ، ص 66) ، و مى گويند: خداوند صورت دارد بلا كيف ( الابانة عن اصول الديانه ، ج1 ، ص 22) ، و هم چنين دو دست و چشم دارد ، ولى بدون كيف ( مقالات الاسلاميين واختلاف المصلين ، ص 71) ،و قلب هاى مؤمنان در بين دو انگشت از انگشتان خداوند قرار دارد (صحيح مسلم ، ح26554 والتوحيد ابن خزيمه ، ص 74) ، هر كس گمان كند اسم هاى خداوند غير از او هستند ، گمراه است ( الابانة عن اصول الديانة ، ج1 ، ص 22) ; كلام الهى مخلوق نيست و قديم است ( سنن ابوداود ، ج12 ، ص 348 ، ح 4112 و اعتقاد ائمة الحديث ، ص 10). قرآن كلام الهى است و غير مخلوق بوده و هر كس بگويد قرآن مخلوق است كافر است ( اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحديث ، ج1 ، ص 66 و شرح الطحاوية فى العقيدة السلفيه ، ص 327).
2. آنان اعتقاد به قضاء و قدر را مساوى با اعتقاد به جبر مى دانند و آن را لازمه اعتقاد به توحيد مى شمارند و مى گويند: غير از خداوند خالقى نيست و اعمال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است ( مقالات الاسلاميين واختلاف المصلين ، ص 71و اعتقاد ائمة الحديث ، ص 11) ، و خداوند به مؤمنان توفيق اطاعت داده آنها را هدايت مى كند و كافر را گمراه مى كند و اگر آنها را هم هدايت مى كرد ، هدايت مى شدند، ولى خواست كه آنها كافر باشند.
3. اهل حديث مى گويند: مؤمنان خداوند را در آخرت با چشم مى بينند همان گونه كه ماه شب چهاردهم ديده مى شود ( صحيح بخارى ،ح6882 ; سنن ابوداود ، ج12 ، ص 338 ، ح 4104و اعتقاد ائمة الحديث ، ص 14) ولى كافران نمى توانند او را ببينند ( التوحيد ابن خزيمه ، ص 156).
4. ايمان قول و عمل است و زيادى و نقصان دارد ( سنن ابوداود ، ج12 ، ص 288 ; اعتقاد ائمة الحديث ، ص 15 و اصول السنة ، ص 34).
5. احمد بن حنبل ، هر كس را كه با پيامبر هم نشين بوده صحابومى داند اگر چه يك روز يا يك ساعت باشد (اصول السنة ، ص 40) .
6. از ديدگاه اهل حديث ، امام بعد از پيامبر به ترتيب ابوبكر ، عمر ، عثمان و بعد از سه تن حضرت على بن ابوطالب (عليه السلام) است ( اعتقاد ائمة الحديث ، ص 24 و اصول السنة ، ص 36) ومعتقدند كه در فضيلت نيز اين ترتيب رعايت مى شود و به ترتيب خلافت بر همديگر فضيلت دارند ( شرح العقيدة الطحاويه ، ص 485). البته برخى در تفضيل عثمان بر حضرت على (عليه السلام) اختلاف دارند ( الفرق بين الفرق ، ص 272).
7. نماز جمعه و جماعت را پشت سر هر شخص نيكوكار و فاجرى مى توان خواند (مقالات الاسلاميين ، ص 73 و شرح العقيدة الطحاويه ، ص 373) و پرداخت صدقات ، ماليات ، خراج ، فىء و غنائم به اميران و واليان ، واجب است چه به عدالت رفتار كنند چه به ظلم و جور (همان
8 .اطاعت و انقياد از ولى امر واجب است و نبايد از فرمانبردارى آنها دست كشيد يا با شمشير بر عليه او قيام كرد. (مقالات الاسلاميين واختلاف المصلين ، ص 73).
شيوه خاص اهل حديث در مباحث كلامى بعد از احمد بن حنبل ، به صورت فرقه كلامى استمرار يافت و با ساير گروه هاى كلامى به خصوص معتزله ، درگيرى ها و چالش هاى زيادى پيدا كرد ، به همين دليل در اوائل قرن چهارم ، سه نفر براى عقلانى كردن شيوه ظاهر گرايانه اهل حديث و مقابله با شيوه معتزله ، به تأليف كتاب و رساله اقدام كردند.
اولين فرد از اشخاص ياد شده ، ابوالحسن اشعرى (260ـ 324هـ) بود كه در عراق و بين النهرين ظهور كرد (الاعلام ، ج4 ، ص 4 ; وفيات الاعيان وانباء ابناء الزمان ، ج3 ، ص 284). وى بعد از كناره گيرى از معتزله با نوشتن كتاب الابانة عن أصول الديانه كليات عقايد اهل حديث را جمع آورى كرد ( المذاهب الاسلاميه ، ص 18 تا 26) ولى شيوه او به صورت كامل ، مورد پسند اهل حديث واقع نشد ( سير اعلام النبلاء ، ج15 ، ص 90) و بعدها پيروان وى به دليل اختلاف با اهل حديث در مسائلى چون: صفات ذات ، حدوث و قدم كلام اللّه و افعال بندگان ; فرقه كلامى جديدى شده و اشاعره ناميده شدند و مكتب كلامى آنها مكتب اشعريه خوانده شد. ( الملل والنحل ، ج1 ، ص 105 تا ص 115 و نهاية الاقدام فى علم الكلام ، ج1 ، ص 57 تا 168).
دومين شخص ابومنصور ماتريدى (م333) بود كه در ماوراء النهر ظهور كرد ( تاج التراجم فى طبقات الحنفيه ، ج1 ، ص 20 و الاعلام ، ج7 ، ص 19) و سعى در مقابله با معتزله و مستدل كردن آراء كلامى اهل حديث داشت ، ولى وى نيز تنها در بين حنفى ها كه به دليل تبعيت از آراء فقهى ابوحنيفه از اهل رأى به حساب مى آمدند ، طرفدارانى پيدا كرد و سبك كلامى او كه نسبت به اهل حديث و اشعريه بهاى بيشترى به عقل مى داد ( تاريخ مذاهب اسلامى ، ص 294) و از تشبيه و تجسيم دورى مى كرد ، ( تاريخ مذاهب اسلامى ، ص 303 تا 306) فرقه ماتريديه ناميده شد. و شايد بتوان ادعا كرد كه ماتريديه احياء كننده آراء كلامى اصحاب رأى در مقابل اهل حديث بود.
فرد سومابوجعفر طحاوى (م321) بود كه در مصر و جلگه رود نيل زندگى مى كرد و بعد از روى گردانى از مذهب فقهى شافعى ، پيرو مسلك ابوحنيفه شد و براى تنظيم عقايد اهل حديث ، رساله بيان السنة والجماعة ، معروف به عقيدة الطحاويه را نوشت ( سير اعلام النبلاء ، ج15 ، ص 27 ; الاعلام ، ج1 ، ص 206 و الوافى بالوفيات ، ج3 ، ص 23) ولى از آنجا كه وى تمام مبانى فكرى اهل حديث را به عنوان اصل مسلم و قطعى تلقى مى كرد و تنها در صدد تبيين و رفع ابهام از ديدگاه آنها بود و مانند ماتريدى و اشعرى نگاهى انتقادى به اين عقايد نداشت ، نتوانست فرقه كلامى جديدى بنيان نهد و رساله وى گزارشى از آراء كلامى اهل حديث است كه شروح فراوانى بر آن نوشته شده و به نوعى مى توان ادعا كرد كه وى محل تلاقى پيروان فقهاء اهل رأى و اهل حديث در مباحث كلامى است.
با وجود ظهور افراد ياد شده جريان اهل حديث به رهبرى بربهارى (م339) (الوافى بالوفيات ، ج4 ، ص 173).در قرن چهارم به اسم حنابله ، سلفيه و... ( الاعلام ، ج2 ، ص 201 والكامل ، ج3 ، ص 450) به حيات خود ادامه داد تا اين كه در قرن هشتم توسط شخصى به نام احمد بن عبدالحليم حرّانى (م 728) معروف به ابن تيميه و شاگردش ابن قيم جوزى (م751) جانى تازه گرفت و اين دو بر روى مسائلى چون حرمت ساختن بنا بر روى قبرها ، زيارت آن ها ، توسل و... تأكيد كردند ( الاعلام ، ج1 ، ص 144 ; سير اعلام النبلاء ، ج1 ، ص 35 ; وفيات الاعيان ، ج4 ، ص 386).
تلاش هاى ابن تيميه چندان پيروى پيدا نكرد تا اين كه در قرن دوازده هجرى محمد بن عبدالوهاب (115ـ 1206) افكار او را احياء كرد ( الوهابية فى الميزان ، ص 21ـ 33) و بدين ترتيب مذهب اهل حديث در زمينه اعتقادات به مذهب وهابيّه تحول يافت (وهابيّه).

منابع
(1) الابانة عن اصول الديانه ، على بن اسماعيل ابوالحسن اشعرى ، قاهره ، دارالانصار ، 1397هـ.ق ؛
(2) اصول السنة ، احمد بن محمد بن حنبل شيبانى. سعودى ، دار المنار ، 1411هـ.ق ؛
(3) اعتقاد ائمة الحديث ، ابوبكر اسماعيل ، دارالكتب العلميه، بيروت ؛
(4) اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحديث ، محمد بن عبد الرحمن خميس ، سعودى ، وزارة الشئون الاسلامية والاوقاف والدعوة والارشاد ، 1419هـ.ق ؛
(5) اعتقاد فرق المسلمين والمشركين ، محمد بن عمر بن حسين رازى ، بيروت ، دارالكتب العلميه ، 1402 ، تحقيق على سامى النشار ؛
(6) الاعلام ، خيرالدين زركلى ، دارالعلم للملايين ، بيروت ، 1986 ؛
(7) بحوث فى الملل والنحل ، سبحانى ، جعفر، قم ، مؤسسة النشر الاسلامى ، قم، 1420هـ.ق ؛
(8) تاج العروس من جواهر القاموس ، محمد بن محمد بن عبدالرزاق حسينى زبيدى ، مكتبة الحياة ، بيروت ؛
(9) تاريخ طبرى (تاريخ الامم والملوك ، ابوجعفر محمد بن جرير طبرى ، بيروت ، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات ، 1989م ؛
(10) تاريخ مذاهب اسلامى ، محمد ابوزهره ، ترجمه عليرضا ايمانى ، قم انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب ، 1384 ؛
(11) تاريخ يعقوبى ، احمد بن ابويعقوب بن جعفر يعقوبى ، بيروت ، دارصادر ؛
(12) تحريم النظر فى كتب الكلام ، ابومحمد عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامة ، رياض ، دار عالم المكتب ، 1990ميلادى ؛
(13) تذكرة الحفاظ ، ابوعبدالله شمس الدين محمد ذهبى ، بيروت ، دارالكتب العلميه ، ؛
(14) تقييد العلم ، احمد بن على ، خطيب بغدادى ، حلب: دارالوعى1988م ؛
(15) التوحيد ، ابوبكر محمد بن اسحاق بن خزيمه ، تحقيق عبدالله بن عامر ، قاهر ، دارالحديث ، 1423هـ.ق ؛
(16) سنن ابوداود ، سليمان بن اشعث سجستانى ، بيروت ، دارالفكر ، 1410ق ؛
(17) سنن ترمذى ، محمد بن عيسى ترمذى ، بيروت ، دارالفكر ، 1403هـ.ق ؛
(18) السنة النبوية ، مكانتها ، عوامل بقائها ، عبدالهادى ، عبدالمهدى ، قاهره: دارالاعتصام ؛
(19) سير اعلام النبلاء ، شمس الدين ذهبى دمشقى ، بيروت ، مؤسسة الرسالة ؛
(20) شرح الطحاوية فى العقيده ، صدرالدين على بن على بن محمد بن ابوالعز حنفى سعودى ، وزارة الشؤون الاسلامية والاوقاف... ، 1418هـ.ق ؛
(21) شرح العقيدة الطحاوية ، ابن ابوالعزّ الحنفى ، تحقيق محمد ناصرالدين البانى ، بغداد ، دارالكتاب العربى ، 2005م ؛
(22) صحيح بخارى ، محمد بن اسماعيل بخارى ، بيروت ، دارالفكر ، 1401ق ؛
(23) صحيح مسلم ، مسلم بن حجاج نيشابورى ، داراحياء التراث العربى ، 1420هـ.ق ؛
(24) طبقات ابن سعد ، محمد بن سعد بن منيع بصرى ، بيروت ، دارصادر ، 1968م ؛
(25) فتح البارى شرح صحيح البخارى ، ابن رجب حنبلى ، مدينه ، الغرباء الاثريه ، 1417هـ.ق ؛
(26) فتح البارى في شرح صحيح البخارى ، ابن حجر عسقلانى ، دارالكتب العلميه ، 1413هـ.ق ؛
(27) فرق الشيعه ، حسن بن موسى نوبختى ، ترجمه محمدجواد مشكور ، تهران ، شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، 1381هـ.ش ؛
(28) الفرق بين الفرق وبيان الفرقة الناجية ، عبدالقاهر بن طاهر بغدادى ، بيروت ، دارالآفاق الجديدة ، 1977 (مكتبة الشاملة)؛
(29) الفرق بين الفرق ، عبد القاهر بن طاهر بن محمد بغدادى ، بيروت ، دارالكتب العلميه ، 1426هـ.ق ؛
(30) قطف الثمر فى بيان عقيدة اهل الاثر ، محمد صديق حسن خان قنوجى ، سعودى وزارة الشؤون الاسلامية والاوقاف... ، 1421 ؛
(31) الكامل فى التاريخ ، على بن محمد شيبانى (ابن اثير جزرى) بيروت ، دار الكتاب العربى ، 1980م ؛
(32) المذاهب الاسلاميه ، سبحانى ، جعفر، قم: مؤسسه امام صادق(عليه السلام) ، 1423هـ.ق ؛
(33) المستدرك على الصحيحين ، ابوعبدالله حاكم نيشابورى ، بيروت ، دارالمعرفة ، 1406هـ.ق (المكتبة الشاملة)؛
(34) المسند ، احمد بن محمد بن حنبل ، بيروت ، دار احياء التراث العربى ، 1412 ؛
(35) معالم المدرستين ، سيد مرتضى عسكرى ، تهران ، قسم الدراسات الاسلاميه ، مؤسسة البعثة ، 1406هـ.ق ؛
(36) معجم لغة الفقهاء ، محمد قلعجى ، بيروت ، دارالنفائس ؛
(37) مفاتيح العلوم ، محمد بن احمد كاتب خوارزمى ، ترجمه حسين خديو جم ، مركز انتشارات علمى و فرهنگى ، 1362هـ.ش ؛
(38) مقالات الاسلاميين واختلاف المصلين ، على بن اسماعيل اشعرى ، بيروت ، داراحياء التراث العربى ؛
(39) الملل والنحل ، عبدالكريم شهرستانى ، بيروت ، دارالمعرفة ، 1404هـ.ق ؛
(40) نهاية الاقدام فى علم الكلام ، عبدالكريم شهرستانى ، تصحيح آلفرد هيوم ، مكتبة الثقافة الدينية ؛
(41) الوافى بالوفيات ، صفدى (المكتبة الشامله)؛
(42) وفيات الاعيان وانباء ابناء الزمان ، شمس الدين احمد بن محمد بن خلكان ، بيروت ، دارصادر تحقيق احسان عباس ؛
(43) الوهابية فى الميزان ، آية الله جعفر سبحانى ، مؤسسة الفكر الاسلامى ، 1417هـ.ق.؛
رسول رضوى
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 95
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست