responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 6
آفتاب پرستی
آفتاب پرستى: نيايش ، ستايش و عبوديت خورشيد.
واژه پرستش و مشتقات آن به خصوص در حالت تركيبى ، معانى متعددى دارد كه همگى آنها از نوعى دلبستگى و تعلق خاطر بين پرستنده و امر مورد پرستش دارد و نيايش ، ستايش و عبوديت معنا مى دهد. (فرهنگ معين ، ج1 ، ص 740) از دوره هاى پيشين خورشيد به عنوان يكى از اجرام آسمانى و نورانى ترين آنها مورد توجه انسان ها قرار داشته است. اين توجه در برخى از دوره ها به گونه پرستش و كرنش خودنمايى كرده است.
برخى از اديان اقوام بدوى و تمدن هاى خاموش كه مظاهر طبيعت همچون رودخانه ، كوه ، طوفان ، جنگل و... را براى جلب رضايت آنها و در امان ماندن از زيان هاى احتمالى شان ، مى پرستيدند (تاريخ جامع اديان ، ص 21 ; اديان ابتدايى و خاموش ص 44 و 46) خورشيد را نيز در كنار اين مظاهر ، پرستش مى كردند. (فرهنگ اديان جهان ،ص 379). با اين قيد كه اين اديان هرگز مظاهر طبيعت و خورشيد را به معناى آفريدگار يا خداى برتر به شمار نمى آوردند ، زيرا بيشتر آنها به وجود خداى برتر كه آفريدگار هستى و به وجود آورنده مظاهر طبيعى بود ، باور داشتند. آنان در واقع روحى را كه در جسم اين مظاهر طبيعت قرار داشت مى پرستيدند (تاريخ جامع اديان ، ص 20). به عنوان مثال بيرهورهاى شوتاناگپور در هند معتقد به خداى بزرگ به نام سينگابنگا هستند و آفتاب را نشان و علامت او مى دانند (همان ،ص 35 ; الملل والنحل ، ج1 ، ص 209).
در مصر قديم براى ساعت هاى مختلف روز خدايانى كه نماينده خورشيد بودند قرار داده شده بود ; مثلاً خداى بامداد نپرع خداى نيمروز رَع و خداى شامگاه اَتوم بود (آشنايى با اديان بزرگ ، ص 17 ; تاريخ جامع اديان ، ص 54). و فرعون هاى مصر خدايانى از نسل آفتاب به شمار مى رفتند و پرستش آنان به اين عنوان بود (آشنايى با اديان بزرگ ، ص 18). بعدها آخناتن فرعون آمنوفيس چهارم ، پرستش آتن (قرص خورشيد) را آيين رسمى كرد (فرهنگ اديان جهان ، ص 12) .در تمدن بابلى نيز شمش (خداى آفتاب) (تاريخ جامع اديان ، ص 12) يكى از ايزدان تثليث بابلى بود كه در كنار سين (خداى ماه) و ايشتار (خداى مؤنث)قرار مى گرفت (آشنايى با اديان بزرگ ، ص 18).
در فرهنگ يونان و روم باستان آپولو ، خداى آفتاب به شمار مى آمد (همان ، ص 19) و روميان خود را از نژاد خورشيد مى دانستند (دين مهر ص 110). در امپراتورى روم به افتخار خورشيد معبدى عظيم ساخته شده بود (آيين ميترا ص 188ـ 189 و 226) و نرون ميل داشت رعايايش او را همچون ايزد خورشيد نيايش كنند (همان ، ص 189).
در فرهنگ چين باستان هم علاوه بر ربّ النوع برتر ، سه طبقه ديگر از خدايان يا ارواح وجود داشت و مظاهرى همانند خورشيد ، ماه ، باد ، ابر و... از جمله اين خدايان بودند (اديان چين ، ص 64).
بعضى از اديان زنده ، آفتاب را يكى از ايزدها و خدايان كه تدبير برخى از امور عالم برعهده آنهاست و يا منشأ پيدايش يك قوم يا تمدن هستند و موجب برترى آنان بر ديگران مى شوند ، دانسته و آن را مى پرستند. در آيين شين تو كه بيشتر مردم ژاپن پيرو آن هستند آماتراسوا به عنوان الهه خورشيد مبين نور زندگى و نيروهاى روشن و درخشنده عالم است و خانواده سلطنتى نيز از جنب وى به وجود آمده است (جهان مذهبى (اديان در جوامع امروز) ، ص 537). در ميان نژاد هند و اروپايى هم پديده هاى طبيعى از قبيل خورشيد و آسمان از ايزدان به شمار مى آمدند (فرهنگ اديان جهان ، ص 675) و دين آنها بر پايه طبيعت پرستى يا به تعبير دقيق تر طبيعت ستايى استوار بود ( آيين مغان (پژوهشى درباره دين هاى ايرانى) ، ص 169) خورشيد نيز مورد پرستش آنها قرار مى گرفت (تاريخ اديان جهان ، ص 38).
برخى معتقدند ميترا الهه اى كه در روم باستان مورد پرستش بود و منشأ پارسى دارد با خورشيد يكسان است (فرهنگ اصطلاحات اديان جهان ، ص 148 و 129) و آيين ميترائيسم را آيين آفتاب پرستى مى نامند. (دين مهر ، ص 13).
در آيين زردشتى ميترا حكم ايزدى را دارد (فرهنگ اديان جهان ، ص 101) كه دستيار اهورا مزداست و همان خداى روشنايى است كه در هند به خورشيد تشبيه شده است (آيين ميترا ، ص 17) و شايد به اين دليل برخى آفتاب پرست را زردشتى و گبر معنا كرده اند (فرهنگ معين ، ج1 ، ص 69). ولى بايد توجه داشت كه اگر چه در منابع شرقى ، هندى و ايرانى ، ميترا همچون خداى بزرگ نموده مى شود ، ولى به هيچ روى در مركز دين قرار نگرفته و محور اصلى نيست (آيين ميترا ، ص10). عده اى ديگر معتقدند در اوستا ميترا (مهر) نه خورشيد است نه ماه و از ستارگان هم نيست ، بلكه ايزدى غير از ايزد خورشيد است (دين مهر ، ص 41 ; دين وفرهنگ ايرانى پيش از عصر زرتشت ، ص 266). گروهى گفته اند: ميترا ايزد طبيعت بود و جلوه هاى گوناگونى داشت گاه خود خورشيد بود و گاه روشنى و فروغ آن (آيين مغان (پژوهشى درباره دين هاى ايرانى) ، ص 169) در بيان باورهاى آيين صابئين نيز گفته شده كه بعضى از آنها آفتاب را خداى خدايان و ربّ الارباب قرار داده اند (تحقيقى درباره صابئين ، ص 115) .
علامه طباطبائى معتقد است: عموم وثنى مذهبان خورشيد و ماه را تعظيم مى كردند ، ولى آنها را نمى پرستيدند ; تنها صابئين بودند كه به نقلى اين دو را عبادت مى كردند (الميزان ، ج17 ، ص 596).
در دوره هاى متأخر يزيديان يا شيطان پرستان ساكن در شمال عراق از جمله گروه هايى هستند كه خورشيد را قبله گاه خود قرار مى دهند و به هنگام طلوع رو به خورشيد و به احترام آن چهار بار سجده مى كنند (يزيديان شيطان پرستان ، ص 152) و همچنين در آيين توحيد الهيه يا آيين اكبريه كه در قرن دهم از سوى جلال الدين محمد اكبر پادشاه گوركانى هند ساخته شد ، قرص خورشيد قبله گاه قرار داده شده بود (فرهنگ فرق اسلامى ، ص 127). ولى در هر دو مورد ياد شده بايد يادآورى كرد كه دليلى بر پرستش خورشيد به عنوان خدا وجود ندارد و تنها قبله گاه بودن آفتاب قابل اثبات است.
در قرآن كريم در جريان بيان دو واقعه به مسئله پرستش آفتاب از سوى برخى اقوام اشاره شده است. بار اول مربوط به گفت و گوى حضرت ابراهيم با خورشيدپرستان است. آن حضرت هنگامى كه خورشيد را ديد (كه سينه افق را) مى شكافت ، گفت: اين خداى من است اين بزرگ تر است ، اما هنگامى كه غروب كرد ، گفت: اى قوم! من از شريك هايى كه شما (براى خدا) مى سازيد بيزارم ، من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمان ها و زمين را آفريده من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم (انعام:78ـ 79). از تعبير من از شريك هايى كه شما مى سازيد ، فهميده مى شود كه نزاع مابين حضرت ابراهيم با آفتاب پرستان در وجود خدا نبوده است ، بلكه آنان وجود خدا را قبول داشتند و نزاع فقط درباره ربّ و معبود بوده است (احسن الحديث ، ج3 ، ص 253). زيرا آفتاب پرست ها خورشيد را در تدبير امور خويش مؤثر مى دانستند (الملل والنحل ، ج2 ،ص 257 و الكامل في التاريخ ، ج1 ، ص 77).
بار دوم كه در قرآن از آفتاب پرستى ياد مى شود مربوط به واقعه حضرت سليمان و ملكه سبا مى شود و آن ، هنگامى است كه هدهد خبرمى آورد من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مى كند و همه چيز در اختيار دارد و تخت عظيمى دارد او و قومش را ديدم كه براى خداوند سجده نمى كنند و به جاى آن خورشيد را مى پرستند و شيطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زيبا جلوه داده و آنها را به كلّى از راه خدا بازداشته تا هرگز به راه حقّ هدايت نيابند چرا پرستش نكنند خدايى را كه آنچه را در آسمان ها و زمين پنهان است خارج مى سازد و آنچه را پنهان مى داريد يا آشكار مى كنيد ، مى داند.. (نمل23 تا 25).
علامه طباطبائى مى نويسد: اين آيه دليل بر اين است كه مردم آن شهر وثنى مذهب بوده اند و آفتاب را به عنوان ربّ النوع مى پرستيده اند (الميزان ، ج15 ، ص 506).
به هر صورت قرآن هيچ تأثيرى براى اجرام آسمانى در تدبير امور عالم و انسان قائل نيست و آنها را مخلوق خداوند مى داند (انبياء:33) و در تسخير انسان قرار داده و مى فرمايد: (وَسَخَّرَ الشمسَ وَالْقَمَر كُلٌّ يَجري لأجل مُسمّى ذلكُمُ اللّهُ ربُّكُمْ لَهُ الْمُلْك وَالّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمير) ;او شب را در روز داخل مى كند و روز را در شب و خورشيد و ماه را مسخّر كرده هر يك تا سرآمد معينى به حركت خود ادامه مى دهد. اين است خداوند ، پروردگار شما حاكميت از آن اوست و كسانى را كه جز او مى خوانيد ] و مى پرستيد [ حتى به اندازه پوست نازك هسته خرما مالك نيستند. (فاطر:13) و در آيه اى ديگر مى فرمايد:و از نشانه هاى او ، شب و روز و خورشيد و ماه است براى خورشيد و ماه سجده نكنيد ، براى خدايى كه آفريننده آنهاست سجده كنيد اگر مى خواهيد او را بپرستيد (فصلت:37).



منابع
(1) آشنايى با اديان بزرگ ، توفيقى ، حسين ، انتشارات سمت ، تهران ، 1384 ؛
(2) آيين مغان (پژوهشى درباره اديان ايرانى ، رضى ، هاشم ، انتشارات سخن ، تهران ، 1382 ؛
(3) آيين ميترا ، وِر مازِرن ، مارتين ، مترجم: بزرگ نادرزاد ، نشر چشمه ، تهران 1383 ؛
(4) احسن الحديث ، قرشى ، على اكبر ، بنياد بعثت ، تهران ، 1366 ؛
(5) اديان ابتدايى و خاموش ، سليمانى ، عبدالرحيم ، آيت عشق ، ، قم ، 1382 ؛
(6) اديان چين ، چنيگ ، جوليا ، مترجم حميدرضا ارشدى ، انتشارات باز ، تهران ، 1383 ؛
(7) تاريخ اديان جهان ، رضايى ، عبدالعظيم ، انتشارات علمى ،تهران ، 1380 ؛
(8) تاريخ جامع اديان ، بى ناس ، جان ، مترجم: على اصغر حكمت ، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى ، تهران 1370 ؛
(9) تحقيقى در مورد صابئين ، الهامى ، داود ، مؤسسه امام صادق7 ، قم ، 1379 ؛
(10) جهان مذهبى اديان در جوامع امروز ، جمعى از نويسندگان ، مترجم: عبدالرحيم گواهى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ،تهران ، 1378 ؛
(11) دين مهر ، كومون ، فرانتز ، مترجم: احمد آجودانى ، لس آنجلس ، 1375 ؛
(12) دين و فرهنگ ايرانى پيش از عصر زرتشت ، ... ، انتشارات سخن ، ، تهران ، 1382 ؛
(13) فرهنگ اديان جهان ، هيتلز ، جان ، آر ، ويراسته ع. پاشائى ، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب ، ، قم ، 1378 ؛
(14) فرهنگ اصطلاحات اديان جهان ، حامدى ، گلناز ، انتشارات مدحت ، ، تهران ، 1384 ؛
(15) فرهنگ فارسى معين ، معين ، محمد ، انتشارات اميركبير ، تهران ، 1375 ؛
(16) فرهنگ فرق اسلامى ، مشكور ، محمدجواد ، آستان قدس رضوى ، مشهد ، 1375 ؛
(17) الملل والنحل ، شهرستانى ، عبدالكريم ، محقق: محمد سيد گيلانى ، دارالمعرفة ، بيروت ، 1404 ؛
(18) الميزان ، طباطبائى ، محمدحسين ، مترجم: سيد محمد باقر موسوى ، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين ، قم ، 1363 ؛
### يزيديان يا شيطان پرستان ، تونجى ، محمد ، مترجم: احسان مقدس ، انتشارات عطايى ، ، تهران ، 1380.<***
رسول رضوى

نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست