responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 11
آيه تطهير
(إِنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيراً) (احزاب:33) ; جز اين نيست كه اراده خدا به زدودن پليدى از شما خاندان و پاكيزه ساختن شما به گونه اى خاص تعلق گرفته است.
اين آيه كه به آيه تطهير شهرت يافته از ديرزمان توجه دانشمندان مختلف اسلامى را به خود جلب كرده است. مفسران ، محدثان ، متكلمان ، مورخان و عالمان لغت هر يك به انگيزه و از نگاهى خاص درباره آيه تطهير سخن گفته اند. در اين نوشتار ديدگاه هاى انديشوران اسلامى را درباره دو مسئله مربوط به آيه بررسى خواهيم كرد: يكى اين كه مقصود از اهل بيت در اين آيه چه كسانى اند؟ و ديگرى اين كه مقصود از زدودن رجس از اهل بيت و تطهير ويژه آنان چيست؟
مفهوم اهل بيت
لغت شناسان اهل بيت را به ساكنان يك خانه معنا كرده اند (معجم المقاييس فى اللغه ، ص 93 ; لسان العرب ، ج1 ، ص 186 ; اقرب الموارد ، ج1 ، ص 23). بنابراين ، همسر و فرزندان يك مرد اهل بيت او مى باشند. راغب اصفهانى گفته است: معناى اهل بيت توسعه يافته ، قبيله و خويشاوندان يك مرد را نيز شامل مى شود (المفردات فى غريب القرآن ، ص 29).
بر اين اساس ، همسر ، فرزندان ، قبيله و بستگان انسان ، اهل بيت او خواهند بود. در اين صورت ، اختصاص آن به همسر ، يا فرزندان ، يا بستگان نيازمند دليل است.
اصطلاح اهل البيت در قرآن كريم علاوه بر آيه تطهير ، در آيه 73 سوره هود نيز به كار رفته است: (قالُوا أتَعْجَبين مِنْ أَمرِ اللّهِ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيكُمْ أَهل البَيتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيد) ; ] فرشتگان به همسر ابراهيم (عليه السلام) [ گفتند آيا از اين كه خداوند شما را به فرزند بشارت داده است ، در شگفتى؟ رحمت و بركات خداوند بر شما خاندان نازل شده است ، به درستى كه خداوند ستوده و بلندمرتبه است.
در آيه 12قصص نيز اين اصطلاح بدون الف و لام (اهل بيت) به كار رفته است كه مربوط به خاندان حضرت موسى است: (فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْت يَكْفُلونَهُ لَكُمْ) ; ] خدمتكار دربار فرعون به درباريان [ گفت: آيا شما را به خانواده اى راهنمايى كنم كه موسى را نگهدارى خواهند كرد؟.

مصداق اهل بيت
دربـاره ايـن كه مقصـود از اهـل البيت در آيـه تطهيـر چه كسانى اند ، اقوال زير ارائه شده است:
1. اهل بيت كسانى اند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم آنان را در خانه ام سلمه زير عباى خود گرد آورد و در حق آنان دعا كرد ; يعنى على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليهم السلام) . اين قول مورد اجماع شيعه است ; چنان كه بسيارى از عالمان اهل سنت نيز آن را برگزيده اند.
2. مقصود ، همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است ، عكرمه و مقاتل اين قول را برگزيده اند.
3. مقصود اهل كساء و همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است. گروهى از مفسران اهل سنت چون بيضاوى ، فخرالدين رازى ، قرطبى و ابن كثير اين قول را انتخاب كرده اند.
4. همه خويشاوندان نَسَبى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كه صدقه بر آنان حرام گرديده ، اهل بيت او مى باشند. اين قول از ثعلبى نقل شده است.
5. اهل بيت پيامبر كسانى اند كه در زندگى همراه و ملازم او بودند ، بنابراين ، همسران ، فرزندان ، خدمتگزاران و خويشاوندان او را شامل مى شود ، محمد مصطفى مراغى اين تفسير را برگزيده است.
6. مقصود از بيت خانه كعبه است و همه مسلمانان پرهيزگار اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم مى باشند ; چنان كه در قرآن آمده است: (إِن أَولياؤه إِلاّ الْمُتَّقُون) .
7. مقصود از بيت ، مسجدالنبى است و اهل بيت كسانى اند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم آنان را در مسجد ساكن نمود ، سپس آنان را از مسجد بيرون كرد ، ولى درب خانه هاى آنها را به سوى مسجد نبست (التبيان ، ج8 ، ص 339ـ 341 ; مجمع البيان ، ج7ـ 8 ، ص 356 ; تفسير طبرى ، ج22 ، ص 10ـ 13 ; تفسير قرطبى ، ج14 ، ص 161ـ 163 ; نورالأبصار ، ص 223ـ 226 ; تفسير المراغى ، ج22 ، ص 7 ; تفسير بيضاوى ، ج3 ، ص 382 ; التفسير الكبير ، ج25 ، ص 209 ; تفسير ابن كثير ، ج5 ، ص 452 ; الميزان ، ج16 ، ص 310ـ 312).
اقوال چهارگانه اخير چندان مورد توجه مفسران قرار نگرفته است ، ومؤيدى از قرآن يا روايات نيز ندارند. آيه (إِن أَولياؤه إِلاّ الْمُتَّقُون) كه به عنوان دليل قول ششم ذكر شده است اوّلاً ، احتمال دارد مرجع ضمير در كلمه اولياءه لفظ اللّه باشد نه كلمه البيت الحرام. ثانياً ، معناى ولى با اهل متفاوت است. ثالثاً ، بر فرض كه مقصود از اولياى بيت الحرام ، اهل بيت الحرام باشد ، دليل بر اين نخواهد بود كه مقصود از البيت در آيه تطهير ، بيت الحرام باشد. اطلاق بيت بر مسجد به طور عام يا بر مسجدالنبى به طور خاص نيز معهود نيست ، و بر فرض قبول آن ، دليلى وجود ندارد كه مقصود از البيت در آيه تطهير ، مسجدالنبى باشد ، علاوه بر اين ، حاصل اين قول چيزى جز قول سوم نخواهد بود ، زيرا آنان بودند كه درب خانه هايشان به سوى مسجد بسته نشد.
سخن مراغى نيز مؤيدى ندارد ، گويا وى اهل بيت در آيه را بر معناى لغوى و عام آن حمل كرده است. افزون بر اين كه عنوان ملازم پيامبر كه وى در تفسير اهل بيت به كار برده ، مبهم است. اگر مقصود ملازم در دين و آيين باشد ، همه مسلمانان را شامل خواهد شد ، و اگر مقصود ملازم در امور زندگى باشد به همسران و خدمتگزاران پيامبر اختصاص خواهد داشت و خويشاوندان او را شامل نخواهد شد.
قول چهارم نيز مردود است ، زيرا در اين كه صدقه بر خويشاوندان نسبى پيامبر حرام است ، واين كه آنان به لحاظ لغوى و عرفى اهل بيت پيامبر مى باشند ، سخنى نيست ، اما اين مطلب دليل بر اين نخواهد بود كه مقصود از اهل بيت در آيه تطهير ، عموم خويشاوندان پيامبر باشند.
نظريه اختصاص به همسران
عكرمه بر اختصاص آيه تطهير به همسران پيامبر اصرار مىورزيد ، تا آنجا كه براى مباهله بر آن اعلان آمادگى كرده است (الدرالمنثور ، ج6 ، ص 531). وى ، گاهى اين وجه را از ابن عباس نقل كرده و گاهى نيز بدون نقل از صحابه آن را مطرح نموده است. ابن مردويه از عكرمه نقل كرده كه وى درباره آيه تطهير مى گفت: ليس بالذى تذهبون إليه ، انّما هو نساء النبى (صلى الله عليه وآله وسلم ; عقيده شما ] كه مقصود از اهل بيت در آيه اهل كساء مى باشند [ درست نيست ، بلكه مقصود همسران پيامبرند. (اسباب النزول ، ص 240).
در نقد سخن عكرمه نكات ذيل درخور توجه است:
1. عكرمه از نظر عقيده طرفدار خوارج و با نجدة بن عامر حرورى هم رأى بود ، وى تا آنجا به اين عقيده پاى بند بود كه مى گفت: دوست مى داشتم در موسم حج بودم و حربه اى مى داشتم و با آن به حاجيان حمله مى كردم (ميزان الاعتدال ، ج3 ، ص 93ـ 96).
2. وى كه خدمتگزار ابن عباس بود ، پس از وفات او مطالب دروغى را به او نسبت مى داد ، تا آنجا كه ضرب المثل شده بود. عبداللّه بن عمر به خدمتگزار خود مى گفت: از خدا بترس و آن گونه كه عكرمه به ابن عباس نسبت دروغ مى دهد ، نسبت دروغ به من نده. سعيد بن مسيب نيز به غلام خود چنين مى گفت و يحيى بن سعيد انصارى او را كذّاب دانسته است (همان). آيا حديث چنين فردى ، آن هم در موضوعى كه در آن متهم است ، قابل احتجاج و استناد مى باشد؟
3. از عبارت عكرمه ليس بالذى تذهبون إليه به دست مى آيد كه نزول آيه تطهير در شأن اصحاب كسا در ميان مسلمانان معروف بوده است ، و عكرمه براى سخن خود دليلى جز اين كه آن را به ابن عباس نسبت داده نقل نكرده است.
4. سخن عكرمه در اختصاص آيه به همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با روايات فراوانى كه عده اى از بزرگان صحابه در نزول آيه در شأن اهل كساء روايت كرده اند ناسازگار است (تفسير ابن كثير ، ج5 ، ص 453ـ 458).
از طريق سعيد بن جبير از ابن عباس روايت شده كه گفته است آيه تطهير در شأن همسران پيامبر نازل شده است (اسباب النزول ، ص 239) ، اين حديث از نظر سند ضعيف است ، زيرا در سند آن افرادى هستند كه مجهول و متروكند يا قدح شده اند. از آن جمله صالح بن موسى است كه او را با اوصافى چون ضعيف الحديث ، منكر الحديث ، متروك الحديث ، يروى المناكير توصيف كرده اند (تهذيب التهذيب ، ج4 ، ص 28ـ 29). همين گونه است خصيف بن عبد الرحمان كه از ديگر رجال سند حديث است (همان ، ج2 ، ص 561).افزون بر اين كه از ابن عباس به طريق معتبرى روايت شده كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم به مدت نه ماه هر روز به هنگام نماز ، به درب خانه على (عليه السلام) مى آمد و مى گفت: السلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته اهل البيت ، سپس آيه تطهير را تلاوت مى كرد (تفسير طبرى ، ج22 ، ص 11).
شاهد ديگرى كه بر نظريه عكرمه نقل شده روايت عروة بن زبير است كه گفته است: آيه تطهير در خانه عايشه و درباره همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم نازل شده است (الدرالمنثور ، ج6 ، ص 531). اين روايت نيز قابل استناد نيست ، زيرا اولاً ، مطابق احاديث بسيارى ، آيه تطهير در خانه ام سلمه و در شأن اصحاب كساء نازل گرديده است ، عايشه نيز كه از راويان حديث است ، آن را همين گونه روايت كرده است. ثانياً ، عروه از دشمنان اميرمؤمنان (عليه السلام) بوده و آشكارا در نكوهش او سخن مى گفت. از يحيى بن عروه نقل شده كه :پدرم هرگاه از على (عليه السلام) ياد مى كرد ، در نكوهش او سخن مى گفت (مفاهيم القرآن ، ج5 ، ص 301).
وجه ديگرى كه براى نزول آيه تطهير در شأن همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم گفته شده ، سياق آيات است كه نقد آن خواهد آمد.
نظريه جمع ميان همسران و اهل كساء
طـرفداران نظريه سوم (جمع ميان اهل كساء و همسـران پيامبر) بر اين كه آيه تطهير شامل اهل كساء مـى شود بـه احـاديث بسيـارى كه در اين بـاره از عده اى از صحابه نقل شده استناد كرده اند ، و در شمول آيه به همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به سياق آيات استدلال نموده اند (تفسير قرطبى ، ج14 ، ص 162 ، تفسير ابن كثير ، ج5 ، ص 452 ، تفسير بيضاوى ، ج3 ، ص 382 ، تفسير كبير ، ج25 ، ص 209).
بخش اول اين نظريه با ديدگاه نخست كه مورد اجماع شيعه و مورد قبول بسيارى از مفسران اهل سنت است ، هماهنگ مى باشد ، كه درباره آن سخن خواهيم گفت. استدلال به سياق آيات تمام نيست ، زيرا ضماير جمع در آيه تطهير ، جمع مذكر مى باشد: عنكم ، يطهركم ، در حالى كه ضماير قبل و بعد آن كه مربوط به همسران پيامبر است جمع مؤنث مى باشند: قَرْنَ ، بيوتكُنَّ ، تَبرّجْنَ ، أقِمنَ ، آتينَ ، أطعنَ ، واذكرنَ. تغيير ضماير جمع مؤنث به جمع مذكر با فرضيه وحدت سياق ، سازگارى ندارد. اگر آيه تطهير مربوط به همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بود مناسب اين بود كه گفته شود:انّما يريد اللّه ليذهب عنكن الرجس أهل البيت ويطهركنّ تطهيراً (التبيان ، ج8 ، ص 340).
گفته شده است ، مذكر آوردن دو ضمير عنكم و يطهّركم به خاطر لفظ أهل در كلمه اهل البيت است ; چنان كه در عرف زبان عربى ، فردى به ديگرى مى گويد: كيف أهلك؟ و مقصود همسر يا همسران اوست ، و او در پاسخ مى گويد: هُمْ بِخَير. يعنى به جاى ضمير هُنَّ ضمير هُمْ را به كار مى برد ; چنان كه در آيه 73 سوره هود كه مخاطب همسر حضرت ابراهيم (عليه السلام) است گفته شده است:رحمت اللّه وبركاته عليكم أهل البيت و عليكنّ نيامده است (تفسير قرطبى ، ج14 ، ص 161ـ 162).
نقد وجه دوم آن است كه مقصود از اهل البيت در سوره هود فقط همسر ابراهيم (عليه السلام) نيست ، بلكه مقصود ابراهيم و خاندان اوست و مذكر آوردن ضمير از باب تغليب مذكر بر مؤنث است ، نه به خاطر لفظ اهل ، در اين صورت مى توان در آيه تطهير نيز به همين وجه استناد كرد و گفت: چون پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) حضرت على و حسنين نيز مقصود بوده است ، از باب تغليب مذكر بر مؤنث ، ضميرهاى عنكم و يطهركم جمع مذكر آورده شده است (تفسير قرطبى ، ج14 ، ص 163) ، ولى هيچ يك از دو وجه ياد شده (مذكر بودن لفظ اهل و تغليب مذكر بر مؤنث) در مورد آيه پذيرفته نيست ، زيرا احاديث بسيارى كه در شأن نزول آن روايت شده است بر اختصاص آن به اهل كساء دلالت دارند. افزون بر اين كه از آيه چنان كه بيان خواهد شد عصمت اهل بيت استفاده مى شود و همسران پيامبر فاقد اين ويژگى بودند (التبيان ، ج5 ، ص 341).
نظريه اختصاص به اهل كساء
علاوه بر شيعه كه بر اختصاص آيه تطهير به اهل كساء اجماع دارند ، بسيارى از عالمان اهل سنت نيز اين نظريه را برگزيده اند. ابوبكر نقاش گفته است: اكثر مفسران بر اين عقيده اند كه آيه در شأن على ، فاطمه ، حسن و حسين نازل شده است (جواهر العقدين ، ص 198 ; غاية المرام ، ج3 ، ص 173). ابوبكر حضرمى نيز گفته است: به اعتقاد اكثر علما و مطابق دلايل بسيار ، مقصود از اهل بيت در آيه ، على ، فاطمه و دو فرزندان آنان است و اختصاص آيه به آنان از جانب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم جز به امر خداوند و وحى الهى نبوده است. بنابراين ، سخن نويسنده روح المعانى كه اختصاص اهل بيت به اصحاب كساء از اقوال شيعه است قابل اعتنا نخواهد بود. (غاية المرام ، ج3 ، ص 174).ابوجعفر طحاوى مصرى (مشكل الآثار ، ج1 ،ص 332 و 339) ، ابن صباغ مالكى (الفصول المهمه ، ص 23) حافظ گنجى شافعى (كفاية الطالب ، ص 54) ، حاكم نيشابورى در (المستدرك على الصحيحين ، ج3 ، ص 148) ، محب الدين طبرى (الرياض النضرة ، ج4 ، ص 130) ، شيخ مؤمن شبلنجى شافعى (نورالابصار ص 223ـ 226) و حافظ سليمان قندوزى حنفى (ينابيع المودة ، ج1 ، ص 349) آيه تطهير را مخصوص اصحاب كساء دانسته اند.
دليل اين نظريه احاديث بسيارى است كه در ارتباط با آيه تطهير از صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه بر اختصاص آن به اصحاب كساء دلالت دارد. محدثان اهل سنت اين احاديث را از بيش از چهل طريق از امّ سلمه ، عايشه ، على بن ابو طالب ، ابوسعيد خدرى ، عبد اللّه بن عباس ، سعد بن ابو وقاص ، ابو حمراء ، واثلة بن اسقع ، حكيم بن سعيد ، عبداللّه بن جعفر ، ابوهريرة ، عمر بن أبى سلمه ، عبداللّه بن وهب بن زمعه ، شهربن حوشب و ديگران روايت كرده اند (غاية المرام ، ج3 ، ص 173ـ 211 ; الدرالمنثور ، ج6 ، ص 532ـ 535 ; تفسير ابن كثير ، ج5 ، ص 453ـ 459).
احاديث مرتبط با آيه تطهير از سه جهت بر اختصاص آيه به اصحاب كساء و عدم شمول آن نسبت به همسران پيامبر دلالت مى كنند:
الف: از احاديثى كه از امّ سلمه روايت شده به دست مى آيد كه وى بسيار علاقمند بود كه با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ، اميرمؤمنان ، فاطمه زهرا و حسنين (عليهم السلام داخل در كساء گردد ، و چند بار به گونه هاى مختلف اين علاقه و خواست قلبى خود را اظهار كرد ، ولى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از قبول درخواست او امتناع ورزيد ، و با بيان اين مطلب كه تو راه خير را مى پويى و سرانجامت به خير خواهد بود ، از او دلجويى كرد. پاسخ هاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به اين پرسش ام سلمه كه آيا من با شما هستم عبارتند از: انّك على خير ، أنت على مكانت وأنت على خير ، انّك على خير وهؤلاء أهل بيتى ، أهل بيتى حق ، قومى يا تنحى عن أهل بيتى ، انّك من أزواج النبى ، امّ سلمه مى گويد يك بار دامن عبا را بالا بردم تا در كنار آنان قرار گيرم ، ولى پيامبر عبا را از دستم گرفت و فرمود: انّك على خير (تفسير طبرى ، ج22 ، ص 11ـ 13 ; الدر المنثور ، ج6 ، ص 532ـ 533 ; اسباب النزول ، ص 239 ; مسند احمد بن حنبل ، ج18 ، ص 314).
شايان ذكر است كه در حديثى از ام سلمه آمده است پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم در پاسخ اين سؤال ام سلمه كه آيا من از اهل تو نيستم ، جواب مثبت داد و به او اجازه داد تا داخل كساء شود (مسند احمد بن حنبل ، ج18 ، ص 258). ولى در اين حديث آمده است كه پاسخ مثبت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به امّ سلمه و اجازه داخل شدن در كساء ، پس از اتمام دعاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در حق اهل بيت خود بود: اللّهم هؤلاء أهل بيتى أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً. بنابراين ، مفاد اين حديث آن است كه امّ سلمه از آن نظر كه همسر پيامبر است اهل او مى باشد ، ولى در زمره اهل بيت خاص او كه آيه تطهير در شأن آنان نازل شده است نمى باشد (مشكل الآثار ، ج1 ، ص 333). گواه اين مطلب آن است كه آنجا كه امّ سلمه مى پرسد آيا من از اهل بيت نيستم ، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به او پاسخ مثبت نمى دهد ، ولى آنجا كه مى پرسد آيا من از اهل تو نيستم ، پيامبر به او پاسخ مثبت مى دهد. سخن پيامبر به ام سلمه كه أنت من أهلى مانند سخن او است كه أنت من أزواج النبى. امّ سلمه مى گويد: از پيامبر پرسيدم آيا من از اهل بيت هستم؟ پيامبر فرمود: براى تو نزد خداوند خير است انّ لك عند اللّه خيراً و من دوست داشتم كه پيامبر به اين سؤال من پاسخ مثبت بدهد ، اين پاسخ از همه آنها كه در شرق و غرب جهان است ، بهتر بود.وودت انّه قال نعم ، فكان احب إلىّ ممّا تطلع عليه الشمس و تغرب (مشكل الآثار ، ج1 ، ص 336).
در حديث ديگرى از امّ سلمه آمده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم در دعاى خود براى اهل بيت گفت:اللهم إليك لا إلى النار أنا وأهل بيتى من گفتم: من نيز مشمول اين دعا هستم ، پيامبر فرمود: آرى (مسند احمد بن حنبل ، ج18 ، ص 255). روشن است كه اين حديث ام سلمه با احاديثى كه بر اختصاص آيه به اهل كساء دلالت مى كنند ، منافات ندارد ، زيرا آنچه در اين جا مطرح شده نجات از دوزخ است كه ام سلمه را هم شامل مى شود ، نه نزول آيه تطهير در حق اهل بيت كه وى مشمول آن نيست.
ب: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پس از آن كه اميرمؤمنان ، فاطمه زهرا و حسنين (عليهم السلام) را زير كسا قرار داد ، دست خود را به آسمان بالا برد و گفت: اللّهم هؤلاء أهل بيتى ، و سپس در حق آنان دعا كرد ، در اين كه آنان از اهل بيت پيامبر به معناى عام آن بودند ترديدي نبود تا گفته شود چون اين نكته مسلم بود كه همسران پيامبر از اهل بيت او بودند و آيه تطهير شامل آنها مى شود ، و از طرفى آن حضرت مى خواست على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليهم السلام) نيز به آن افتخار نايل آيند ، تنها آنها را مورد اشاره قرار داد و گفت: هؤلاء أهل بيتى (روح المعانى ، ج22 ، ص 22).
بنابراين ، مقصود از اهل بيت ، معناى خاص آن است ; معنايى كه اذهاب رجس و طهارت خاص از ويژگى هاى آن به شمار مى رود و فضيلت ويژه اى را در بردارد ; به گونه اى كه امّ سلمه بسيار مشتاق بود مشمول آن گردد. بنابراين جمله اللهمّ هؤلاء أهل بيتى با توجه به قراين ياد شده بر اختصاص اهل بيت در آيه تطهير به اهل كساء دلالت مى كند. چنان كه ابوجعفر طحاوى پس از نقل جمله مزبور گفته است: فكان فى هذا الحديث انّ المراد بما في هذه الآية هم رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) وعلى و فاطمة وحسن و حسين (عليهم السلام (مشكل الآثار ، ج1 ص 332) ، مطابق اين حديث مقصود از اهل بيت در اين آيه رسول خدا ، على ، فاطمه حسن و حسين (عليهم السلام) است.
ج. در احاديث بسيارى آمده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم پس از نزول آيه تطهير مدتى طولانى ، هرگاه مى خواست براى نماز به مسجد برود ، مقابل خانه على (عليه السلام) مى ايستاد و آنان را با عنوان أهل البيت مخاطب قرار مى داد ، به آنان درود مى فرستاد و به نماز فرا مى خواند ، آن گاه آيه تطهير راتلاوت مى كرد ، انس بن مالك مدت اين رفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را شش ماه ، ابو الحمراء هفت يا هشت ماه ، و ابن عباس نُه ماه نقل كرده اند (تفسير طبرى ، ج2 ، ص 11 ; الدر المنثور ، ج6 ، ص 533ـ 535). اين تفاوت ناشى از آن است كه هر يك از افراد ياد شده مشاهده خود از رفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم را گزارش كرده است ، و نشانه اضطراب در متن احاديث نخواهد بود. اما حتى يك بار هم گزارش نشده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اين كار را در مورد همسران خود انجام داده باشد. اين رفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دليل روشنى بر اختصاص آيه تطهير به اهل كساء مى باشد. ابوجعفر طحاوى پس از نقل روايت انس و ابوالحمراء درباره اين كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به هنگام نماز نزد خانه زهرا مى ايستاد و مى گفت:السلام عليكم يا أهل البيت ، انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهّركم تطهيراً گفته است: في هذا أيضاً دليل على انّ هذه الآية فيهم ;اين رفتار و گفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز دليل بر اين است كه آيه تطهير در مورد آنان نازل شده است (مشكل الآثار ، ج1 ، ص 339).
اشكال: از واثلة بن اسقع كه هنگام نزول آيه تطهير بر پيامبر در خانه ام سلمه حضور داشت روايت شده كه به پيامبر گفتم: آيا من از اهل تو مى باشم؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پاسخ داد: وأنت من أهلى (تفسير طبرى ، ج22 ، ص 12). هرگاه واثلة بن اسقع از اهل پيامبر باشد ، همسران وى به طريق اولى از اهل بيت او خواهند بود.
پاسخ: در حديث ديگرى كه از وى روايت شده جمله مزبور نيامده است ، بلكه اين جمله آمده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ، على ، فاطمه و حسنين (عليهم السلام) را كه داخل عباى او بودند مورد اشاره قرار داد و گفت: اللّهم هؤلاء أهل بيتى ، اهل بيتى احق (تفسير ابن كثير ، ج5 ، ص 453) .اين جمله چنان كه قبلاً بيان شد بر اختصاص دلالت مى كند ، و از طرفى ، آنچه در روايت نخست آمده اين است كه واثله از اهل پيامبر است ، نه از اهل بيت او ، و اهل همان گونه كه بر همسر ، فرزندان و خويشاوندان مرد اطلاق مى شود ، بر پيروان او هم اطلاق مى گردد (المصباح المنير ، ج1 ، ص 37). بنابراين ، مى توان هر دو روايت را پذيرفت ، و اگر اين توجيه پذيرفته نشود و سند هر دو روايت صحيح باشد ، اعتبار هر دو به دليل تعارض از بين مى رود و در هر حال ، اين روايت نمى تواند اعتبار روايات بسيارى را كه بر اختصاص اهل بيت در آيه تطهير به اصحاب كساء دلالت مى كند خدشه دار سازد.
اشكال:جمله (إِنّما يُريدُ اللّه ليُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجس...) بخشى از آيه 33 سوره احزاب است كه آغاز آن و نيز آيات قبل از آن و آيه پس از آن مربوط به همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است ، هرگاه جمله مزبور آنان را شامل نشود ، موضوعى بى ارتباط با همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ميان آيات مربوط به آنان قرار گرفته است كه با قواعد فصاحت و بلاغت سازگارى ندارد (روح المعانى ، ج22 ، ص25) .
پاسخ: طرح بحث درباره يك موضوع در خلال بحث از موضوعى ديگر در عرف اهل فصاحت و بلاغت رايج است و در قرآن كريم نيز نمونه هاى بسيار دارد (مجمع البيان ، ج7ـ8 ، ص 357). قرآن كريم در آيات 16تا 19 سوره عنكبوت درباره دعوت ابراهيم (عليه السلام) از قومش به يكتاپرستى سخن گفته است ، سپس در آيه هاى 20تا 23موضوع بحث تغيير كرده و به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم دستور مى دهد تا با منكران معاد به احتجاج برخاسته آنان را در اين باره ارشاد نمايد ، بار ديگر به داستان ابراهيم و قوم او بازگشته و عكس العمل قوم او در برابر دعوت ابراهيم (عليه السلام) را بيان كرده است. در آيه هاى 236 و 237 سوره بقره برخى از اقسام طلاق و احكام آن بيان مى شود ، سپس در دو آيه اهميت نماز و چگونگى اقامه نماز در حالت خوف را بيان مى كند و بار ديگر به مسئله طلاق پرداخته است. در آيه 28 سوره يوسف ، سخن عزيز مصر به زليخا بيان شده است: (إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كيدكنَّ عَظيم) ، سپس خطاب از زليخا به يوسف متوجه گرديده است (يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا) بار ديگر زليخا مورد خطاب قرار گرفته است: (واستَغْفِرى لِذَنْبِك) . بخش نخست آيه34 سوره نمل و آيه 35بيانگر سخن بلقيس ، ملكه سبا است ، و در خلال آن جمله: (وَكَذلِكَ يَفْعَلُون) قرار گرفته است كه كلام خداوند است: (قَالَتْ إِنَّ المُلُوك إِذا دَخَلُوا قَريَةً أَفْسَدُوها وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذلَّة وَكَذلِكَ يَفْعَلُون* وأَنّي مُرسلة إِليهِمْ بِهَديّة فَناظرةٌ بِمَ يَرجِعُ الْمُرسَلُون) .
بحث درباره موضوعى در خلال بحث از موضوعى ديگر از اين جهت كه مايه تنوع سخن و دلپذير ساختن آن است ، از نظر ادبى از فنون بلاغت به شمار مى رود ، و هرگاه دربردارنده نكته اى تربيتى يا پيامى اخلاقى و معنوى نيز باشد ، بر فصاحت آن افزوده خواهد شد ; چنان كه نمونه هاى قرآنى اين قاعده ويژگى مزبور را دارا مى باشد ، نكته اخلاقى و پيام تربيتى در قرار گرفتن آيه تطهير كه مربوط به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم ، على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليهم السلام) است در لابلاى آياتى كه مربوط به همسران پيامبران مى باشد ، اين است كه جايگاه والاى پيامبر و خاندان مطهر او را به همسران پيامبر خاطر نشان سازد ، تا در گفتار و رفتار خود به گونه اى باشند كه حريم خاندان نبوت را خدشه دار نسازند (الكلمة الغراء فى تفضيل الزهراء ، ص 21). مفاد اين آيات از قبيل اين است كه كسى در مقام نصيحت به همسر فردى با فضيلت و پرهيزگار بگويد: بايد در رعايت حجاب و عفاف و ديگر شئون اسلامى و اخلاقى بيش از زنان ديگر بكوشى ، زيرا تو همسر فردى هستى كه خداوند مى خواهد دور از هرگونه نسبت ناروايى پيراسته باشد (دلايل الصدق ، ج2 ، ص 115).
الگو گرفتن از پيامبر و ديگر اصحاب كساء كه از هرگونه خطا و لغزشى پيراسته اند و اسوه هاى كامل تربيت و انسانيت اند ، مى تواند پيام ديگر قرار گرفتن آيه تطهير در خلال آيات مربوط به همسران پيامبر باشد (مفاهيم القرآن ، ج5 ، ص 305).
اشكال: در احاديث مربوط به چگونگى صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم آمده است: اللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد كما صليت على إبراهيم وآل إبراهيم ، و چون همسران ابراهيم نيز آل او بودند ، بنابراين همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم نيز آل او خواهند بود و آيه تطهير شامل آنان نيز خواهد شد.
پاسخ: مقصود از آل ابراهيم كه در صلوات در رديف ابراهيم قرار گرفته اند پيامبران ذريه او مى باشند ; چنان كه در آيه ديگر فرموده است: (إِنَّ اللّهَ اصطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآل إِبراهيم وَآل عِمْران عَلى الْعالَمين) (آل عمران:33) قول راجح ميان مفسران اين است كه مقصود از آل ابراهيم پيامبران از ذريه او (اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل و...) مى باشد (الكشاف ، ج1 ، ص 354 ; تفسير كبير ، ج8 ، ص 22 ; تفسير المنار ، ج3 ، ص 288 ; تفسير بيضاوى ، ج1 ، ص 250 ; صفوة التفاسير ، ج1 ، ص 198 ; مجمع البيان ، ج1 ، ص 433 ; التبيان ، ج1 ، ص 441).
عصمت اهل بيت
تا اين جا ثابت گرديد كه مقصود از اهل بيت در آيه تطهير پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ، اميرمؤمنان ، فاطمه زهرا ، حسن و حسين (عليهم السلام) مى باشد. اينك بحث درباره دلالت آيه بر عصمت اهل بيت از خطا و گناه است. تبيين اين مطلب در گرو دو چيز است: الف: مقصود از رجس در آيه هرگونه انحراف عقيدتى يا رفتارى است. ب: اراده الهى كه به زدودن رجس از اهل بيت تعلق گرفته ، اراده تكوينى است.
مفهوم رجس
به گفته ابن فارس ، رجس در اصل بر اختلاط و آميزش دلالت مى كند و به معناى شىء پليد نيز از همين ريشه است ، زيرا ناخالص است (معجم المقاييس فى اللغه ، ص 443). ديگر لغت شناسان نيز رجس را به پليدى يا شىء پليد معنا كرده اند. و بر فعل قبيح ، حرام ، عذاب ، كفر ، لعنت ، شك و غضب اطلاق مى شود (المصباح المنير ، ج1 ، ص 265 ; لسان العرب ، ج6 ، ص 106 ; اقرب الموارد ، ج1 ، ص 391 ; المعجم الوسيط ، ج1 ، ص 330). راغب اصفهانى ، پس از آن كه رجس را به شىء ناپاك معنا كرده گفته است: رجس چهارگونه است: 1. رجس از نظر طبع ; 2. رجس از نظر عقل ; 3. رجس از نظر شرع ; 4. رجس از جهات سه گانه مزبور. وى ، مردار را مصداق نوع چهارم ، شراب و قمار را مصداق نوع سوم ، و كفر و شرك را مصداق نوع دوم دانسته است (المفردات فى غريب القرآن ، ص 188).
واژه رجس در قرآن كريم نُه بار به كار رفته و بر بت ، شراب ، قمار ، مردار ، خون ، گوشت خوك ، عذاب ، نفاق و كفر اطلاق شده است (حج:30 ; مائده:90 ; انعام:140 ; اعراف:71 ; توبه:95 و 125). وجه مشترك موارد ياد شده پليدى ، ناروايى و ناپسندى است.
در حديثى از پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) آمده است: أعوذ بك من الرجس النجس. ابن اثير و طريحى مقصود از رجس در اين حديث را فعل حرام دانسته است (النهاية فى غريب الحديث و الأثر ، ج2 ، ص 200 ; مجمع البحرين ،ج4 ، ص 74). مفسران ، رجس در آيه را به شيطان ، شرك ، بدى و زشتى ، آلودگى و گناه تفسير كرده اند (تفسير طبرى ، ج22 ، ص 10 ; الكشاف ، ج3 ، ص 538 ; مجمع البيان ، ج7ـ8 ، ص 356 ; الميزان ، ج16 ، ص 312).
حاصل اقوال لغت شناسان و مفسران در معناى رجس آن است كه اين واژه در آيه مورد بحث هرگونه پليدى و آلودگى معنوى را ، خواه اعتقادى باشد ، مانند شرك و كفر ، يا اخلاقى باشد ، مانند نفاق و حسادت ، يا رفتارى باشد ، مانند دروغگويى ، غيبت ، تهمت ، دزدى و ديگر كارهاى ناروا را شامل مى شود. بنابراين ، خداوند اراده كرده است اهل بيت را از هرگونه آلودگى اعتقادى ، اخلاقى ، گفتارى و رفتارى پيراسته سازد. اين عموميت از واژه الرجس به دست مى آيد ، زيرا با هيچ گونه تقييد يا تخصيصى همراه نيست.
اراده تكوينى
هرگاه اراده فاعل مختار به انجام كارى توسط خود او تعلق گيرد آن را اراده تكوينى مى گويند و هرگاه اراده او به انجام كارى توسط فاعل مختار ديگرى تعلق گيرد آن را اراده تشريعى مى نامند. اراده تشريعى معمولاً در مورد خداوند به كار مى رود ، ولى به معنايى كه بيان شد هر فاعل مختارى را شامل مى شود. اراده تشريعى با امر ، دستور يا درخواست همراه است. از اراده تكوينى با نام هاى اراده قدرى ، كونى و خلقى ، و از اراده تشريعى با نام هاى اراده دينى ، امرى و شرعى نيز ياد شده است (شرح العقيدة الطحاويه ، ص 114). در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) از اراده تكوينى به عنوان اراده حتمى و از اراده تشريعى به عنوان اراده عزمى تعبير شده است: انّ للّه ارادتين ومشيّتين ، ارادة حتم وارادة عزم (التوحيد ، باب2 ، حديث18).
اراده تكوينى ، آخرين جزء علت تامه مى باشد ، يعنى هرگاه همه مقدمات تكوينى فعل تحقق يافته باشد و اراده فاعل نيز به آن تعلق بگيرد ، تحقق آن فعل حتمى و ضرورى خواهد بود. البته ، اراده تكوينى انسان ، چه بسا مغلوب عوامل قاهر و غالب طبيعى و غير طبيعى قرار مى گيرد. در اين صورت ، نتيجه اراده تكوينى او اين خواهد بود كه قواى فعاله خود را به حركت درمى آورد ، هر چند فعل تحقق نمى يابد. چنين فرضى درباره خداوند راه ندارد ، زيرا خداوند مقهور و مغلوب هيچ چيز نخواهد شد. بدين جهت ، هرگاه اراده تكوينى خداوند به انجام كارى تعلق گيرد آن كار قطعاً تحقق خواهد يافت: (إِنّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون* فَسُبحانَ الَّذى بِيَدهِ مَلَكُوتُ كُلّ شَىء وَ إِلَيْهِ تُرجعُون) (يس:82ـ83).
با توجه به نكات و ويژگى هاى موجود در آيه تطهير و نيز با توجه به اختصاص آيه به اصحاب كساء به دست مى آيد كه اراده در اين آيه ، تكوينى است. بر اين اساس ، پيراستگى اهل بيت از هرگونه آلودگى و انحراف اعتقادى و عملى مورد اراده تكوينى خداوند بوده و قطعاً تحقق يافته است ، در نتيجه ، اهل بيت (اصحاب كساء) از خطا و گناه معصوم اند.
نكته هايى كه از مطالب ياد شده به دست مى آيند عبارتند از:
الف: به شهادت بزرگان اهل لغت و ادب عربى ، كلمه إنّما بر اختصاص و حصر دلالت مى كند (القاموس المحيط ، ج4 ، ص 198 ; المطول ، ص 167ـ 168). بر اين اساس ، مفاد آيه اين است كه اراده خداوند به زدودن رجس و پليدى به اهل بيت اختصاص يافته است و خداوند فقط طهارت آنان از پليدى را خواسته است. از طرفى اراده تشريعى به طهارت بشر ، همگانى است ; چنان كه در فلسفه تشريع وضو ، غسل و تيمم فرموده است: (يريد ليطهّركم) (مائده:6).
ب: ظاهر آيه و احاديث شأن نزول آن ، بيان گر مدح و تكريم ويژه اهل بيت است ، در حالى كه اراده تشريعى بر مدح و تكريم ويژه اى دلالت نمى كند و اگر در بردارنده مدح و تكريم باشد ، عموميت دارد. پس اراده در آيه نمى تواند به معناى اراده تشريعى باشد (الشافى فى الامامه ، ج3 ، ص 134 ; التبيان ، ج8 ، ص 340 ; مجمع البيان ، ج7ـ8 ، ص 357).
گفته شده است همين كه در شأن اهل بيت آيه اى خاص نازل شده و اين آيه تا قيامت در قرآن تلاوت مى شود در وجه مدح و تكريم ويژه آنان كافى است ، بنابراين ، دلالت آيه بر مدح و تكريم ويژه اهل بيت مستلزم اين نيست كه اراده در آيه ، تكوينى باشد ، بلكه مفادش اين است كه آنان مورد محبت خاص خداوند مى باشند ، و خداوند بيش از ديگران به پاكى و طهارت آنان اعتنا دارد (روح المعانى ، ج22 ، ص 27). حاصل اين وجه آن است كه حصر و اختصاص در آيه اضافى است ، نه حقيقى. مفاد حصر و اختصاص حقيقى در آيه اين است كه رجس و آلودگى به صورت مطلق از اهل بيت دور شده و اين همان عصمت است ، ولى مفاد حصر اضافى آن است كه چه بسا اهل بيت نيز مانند ديگران مرتكب رجس و گناه گردند ، ولى امتياز آنان در مقايسه با ديگران در آن است كه خداوند در مورد پرهيز آنها از گناه اهتمام ويژه اى دارد. ولى اصل اوليه در حصر اين است كه حقيقى باشد و حصر اضافى بر خلاف اصل بوده و دليل مى خواهد ، چنين دليلى در دست نيست.
گفته شده است: دعاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كه زدودن رجس از اهل بيت و طهارت آنان را از خداوند درخواست كرده است ، با اراده تكوينى سازگارى ندارد ، زيرا اگر اراده تكوينى خداوند به طهارت اهل بيت تعلق گرفته بود ، آنان قطعاً از آلودگى گناه پاك بودند ، و در اين صورت درخواست طهارت براى آنان از قبيل درخواست چيزى است كه حصول آن قطعى است (همان). پاسخ اين است كه ضرورت و وجوب تكوينى در عالم ممكنات بالذات نيست ، بلكه بالغير و وابسته به مشيت تكوينى خداوند است ، در اين صورت انسان موحد پيوسته بايد دعا كند و بقاى آنچه را از مواهب الهى دارد درخواست نمايد. بدين جهت ، دعا كردن در پيشگاه خداوند از برترين عبادت ها به شمار مى رود.
گفته شده است: در مورد كسى كه از گناه پاك باشد گفته نمى شود مى خواهم او را از گناه پاك كنم ، زيرا مستلزم تحصيل حاصل خواهد بود ، بنابراين ، بر فرض اين كه اراده در آيه تكوينى باشد ، عصمت اهل بيت از گناه را پس از تعلق اراده الهى اثبات خواهد كرد ، نه از آغاز آن گونه كه شيعه معتقد است ـ. و اگر عصمت اهل بيت از آغاز مقصود بود مى بايست گفته شود:انّ اللّه اذهب عنكم الرجس أهل البيت... (روح المعانى ، ج22 ، ص 26).
اين اشكال در حقيقت متفرع بر دو مطلب است:
1. اذهاب رجس متوقف بر وقوع آن است.
2. فعل مضارع بر زمان حال و استقبال دلالت مى كند و زمان گذشته را دربرنمى گيرد ، بنابراين ، از آيه ، عصمت اهل بيت در زمان گذشته استفاده نمى شود.
پاسخ اين است كه اذهاب رجس علاوه بر اين كه در مورد رفع پليدى به كار مى رود ، هرگاه زمينه تحقق پليدى وجود داشته باشد ، در مورد دفع و جلوگيرى از آن نيز به كار مى آيد. در انسان معصوم نيز زمينه هاى تحقق گناه وجود دارد ، زيرا او از نظر غرايز بشرى مانند افراد ديگر است. حضرت يوسف (عليه السلام) كه از مقام عصمت برخوردار بود گفته است: (وَما أُبرئُ نَفْسى إِنَّ النَّفْسَ لأمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّى) (يوسف:53). در محاوره هاى عمومى نيز چنين تعبيرهايى رايج است ، مانند اين كه فردى در حق ديگرى كه سالم است دعا كرده ، مى گويد: خداوند هرگونه بيمارى را از تو برطرف كند ، مقصود اين است كه بيمارى از او دفع شود ، زيرا زمينه هاى آن در او وجود دارد. اين قاعده در مورد بيمارى هاى روحى نيز جارى است.
بنابراين ، درخواست اذهاب رجس از سوى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم براى اهل بيت (عليهم السلام) مستلزم آلودگى قبلى آنان به رجس نمى باشد.
آنچه از ساختار وضعى فعل مضارع به دست مى آيد استمرار فعل است ، نه دلالت بر زمان حال يا استقبال ; زمان حال يا استقبال از قراين به دست مى آيد. بدين جهت فعل مضارع در موارد بسيارى به كار رفته كه زمان گذشته را نيز در برمى گيرد ، مانند:
(وَاللّهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ) (نساء:27) ; خداوند خواسته است كه شما را مورد رحمت و توبه خود قرار دهد ، (يُريدُ اللّه لِيُبَييّن لَكُمْ وَيَهديكُمْ سُنَن الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ) (نساء:26) ; اراده خداوند به اين تعلق گرفته است كه حقيقت را براى شما بيان كند و به روش پيشينيان راهنمايى كند ، (اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدّهم فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُون) (بقره:15) ; خداوند استهزاى منافقان را پاسخ داده ، آنان را در حالى كه در حيرت و گمراهى اند مهلت مى دهد ، (وَمَا اللّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمين) (آل عمران:108) ; خداوند ستم كردن به جهانيان را اراده نكرده است.
فعل مضارع در آيات ياد شده ، و نظاير آن (بقره:185 ; نساء:60 ، 281 ; مائده:9 ; قيامت:5) بيانگر قانون كلى است كه زمان گذشته ، حال و آينده را دربرمى گيرد.
اشكال: اگر آيه تطهير بر عصمت اهل بيت دلالت كند ، آيه: (وَلكِن يُريدُ لِيُطهّركُمْ وَلِيُتمّ نِعْمَتهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون) (مائده:6) نيز بر عصمت مسلمانانى كه در جنگ بدر شركت داشتند دلالت مى كند ، بلكه دلالت اين آيه بر عصمت اين گروه از مسلمانان استوارتر است ، زيرا اتمام نعمت الهى بر آنان بدون محفوظ ماندن آنها از شرّ شيطان و گناه حاصل نخواهد شد (روح المعانى ، ج22 ، ص 26).
پاسخ: آيه ياد شده مربوط به اصحاب بدر نيست ، بلكه مربوط به تشريع وضو ، غسل و تيمم است كه همه مسلمانان را شامل مى شود و اراده در آن ، تشريعى است ، نه تكوينى. آنچه مربوط به اصحاب بدر است ، آيه: (إذ يغشيكم النعاس أمنة منه وينزّل عليكم من السماء ماءً ليطهّركم ويذهب عنكم رِجز الشيطان وليربط على قلوبكم ويثبّت به الأقدام) (انفال:11) ; : به ياد آور هنگامى را كه خداوند براى آنكه آرامش يابيد خواب را بر شما غالب كرد و از آسمان آب را بر شما فرو فرستاد تا پاكيزه تان سازد و پليدى شيطان را از شما بزدايد و دل هايتان را آرامش دهد و گام هايتان را استوار كند. مقصود از تطهير در اين آيه به گواهى روايات شأن نزول و گفتار مفسران ، تطهير از جنابت است ، زيرا مسلمانان شب هنگام كه به خواب رفتند (همه يا برخى) جنب شدند ، خداوند براى آن كه اين غم و اندوه را از قلب آنان بزدايد ، و براى تطهير از جنابت آب در اختيار داشته باشند ، باران را نازل كرد ، نزول باران علاوه بر اين كه آزردگى روحى آنان را برطرف ساخت ، و مسلمانان توانستند بدن خود را پاكيزه سازند و نماز بخوانند ، فايده ديگرى نيز براى آنان داشت ، زيرا سرزمينى كه مسلمانان در آن اردو زده بودند پوشيده از رمل بود و به دليل سستى زمين نمى توانستند در ميدان كارزار مقاومت كنند ، با نزول باران ، زمين محكم شد و پاهاى آنان استوار گرديد (تفسير طبرى ، ج9 ، ص 229).
اشكال: اميرمؤمنان (عليه السلام) به عدم عصمت خود تصريح كرده و گفته است: لا تكفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل فإنّى لست بفوق أن أخطئ ولا أمن من ذلك فى فعلى إلاّ أن يلقى اللّه تعالى فى نفسى ما هو أملك به منّى (نهج البلاغه ، خطبه 216) ; از طرح سخن حق يا مشورت عادلانه دريغ نورزيد ، زيرا من برتر از اين كه خطا كنم نيستم ، مگر اين كه خداوند آنچه را كه از من نسبت به آن مالك تر است (صيانت از خطا) در درون من القا كند.
پاسخ: مفاد سخن مزبور جز اين نيست كه امام (عليه السلام بدون لطف و عنايت ويژه خداوند ، مصون از خطا نمى باشد. اين مطلب در مورد همه معصومان صادق است ، زيرا معصوم بودن آنان از خطا بالذات نيست ، بلكه به عنايت و لطف ويژه الهى است. سخن اميرمؤمنان (عليه السلام) همانند سخن حضرت يوسف (عليه السلام است كه گفته است: (وَما أُبرّئُ نَفسى إِنّ النَّفسَ لأمّارةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّى) (يوسف:53). گواه روشن اين مطلب آن است كه امام در ديگر سخنان خود اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را به گونه اى معرفى كرده است كه آشكارا بر عصمت آنان از گناه دلالت دارد. كيف تعمهون وبينكم عترة نبيّكم وهم أزمة الحق واعلام الدين والسنة الصدق (نهج البلاغه ، خطبه 86) ; چرا در حيرت و گمراهى هستيد ، در حالى كه عترت پيامبر شما در بين شما هستند ، آنان زمام حق را در دست دارند و نشانه هاى دين و زبان هاى راستى اند. ابن ابو الحديد دلالت جمله هاى ياد شده بر عصمت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم را مسلم گرفته و يادآور شده است: ابومحمد متّويه در كتاب الكفاية بر عصمت على (عليه السلام تصريح كرده و گفته است اگر چه ما عصمت را براى امام واجب نمى دانيم ، ولى نصوص بر عصمت على (عليه السلام) دلالت دارند ، واين ، از ويژگى هاى او در ميان صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به شمار مى رود (شرح نهج البلاغه ، ج6 ، ص 297ـ 298).

منابع
(1) اسباب النزول ، واحدى ، على بن احمد ، بيروت ؛
(2) اقرب الموارد ، الشرتونى ، سعيد افخورى ، مكتبة المرعشى ، قم ، 1403ق ؛
(3) التبيان فى تفسير القرآن ،طوسى ، محمد بن حسن ، مكتب الاعلام الاسلامى ، قم ، 1409ق ؛
(4) تفسير ابن كثير ، ابن كثير دمشقى ، اسماعيل ، دارالاندلس ، بيروت ، 1416هـ ؛
(5) التفسير الكبير ، رازى ، فخرالدين ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ؛
(6) تفسير المراغى ، مراغى ، احمد بن مصطفى ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ؛
(7) تفسير بيضاوى ، بيضاوى ، عمر بن محمد ، مؤسسه اعلمى ، بيروت ، 1410ق ؛
(8) تفسير طبرى ، طبرى ، محمد بن جرير ، ضبط و تعليق محمود شاكر ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ؛
(9) تفسير قرطبى ، قرطبى ، محمد بن احمد ، تحقيق عبدالرزاق المهدى ، دارالكتاب العربى ، بيروت ، 1423ق ؛
(10) التوحيد ، شيخ صدوق (م/381هـ) ، انتشارات جامعه مدرسين ، قم ؛
(11) تهذيب التهذيب ، ابن حجر عسقلانى ، شهاب الدين احمد بن على (م/528هـ) دارالفكر ؛
(12) الدرالمنثور ، سيوطى ، جلال الدين ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، 1421ق ؛
(13) دلائل الصدق ، المظفر ، محمدحسن ، مكتبة الذجاج ، تهران ؛
(14) روح المعانى ، آلوسى ، محمود ، دارالفكر ، بيروت ؛
(15) الرياض النضرة ، طبرى ، محب الدين ، دارالمعرفة ، بيروت ، 1418ق ؛
(16) الشافى فى الإمامة ، سيد مرتضى ، على بن حسين ، مؤسسة الصادق ، تهران ، 1407ق ؛
(17) شرح العقيدة الطحاويه ، ابن ابوالعزّ الحنفى ، صدرالدين على ، كراچى ؛
(18) شرح نهج البلاغه ، ابن ابوالحديد ، عبدالحميد بن هبة الله ، دارالسياسة للعلوم ، بيروت ، 1421هـ ؛
(19) صفوة التفاسير ، صابونى ، محمدعلى ، دارالفكر ، بيروت ؛
(20) غاية المرام فى علم الكلام ، آمدى ، سيف الدين ، المجلس الأعلى لشؤون الاسلاميه ، القاهرة ، 1391ق ؛
(21) الفصول المهمة فى أصول الأئمّة ، حرّ عاملى (م/1104) ، محمد بن الحسن ، مكتبة بصيرتى ، قم ؛
(22) القاموس المحيط ، الهورينى ، شيخ نصر (م/817هـ) ؛
(23) الكشاف ، زمخشرى ، محمود بن عمر ، نشر الأدب الحوزة ؛
(24) كفاية الطالب فى مناقب على بن ابو طالب ، القرشى الگنجى الشافعى ، محمد بن يوسف (م/658ق) ، تحقيق: محمد هادى امينى ، شركت الكتبى ، بيروت ، 1413ق ؛
(25) الكلمة الغراء فى تفضيل الزهراء ، شرف الدين ، سيد عبدالحسين ، مكتبة نينوا الحديثه ، تهران ؛
(26) لسان العرب ، ابن منظور ، محمد بن مكرم ، دارصادر ، بيروت ، 2000م ؛
(27) مجمع البحرين ، طريحى ، مكتب النشر الثقافة الاسلاميه ، 1408ق ؛
(28) مجمع البيان ، طبرسى ، فضل بن حسن ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، 1379ش ؛
(29) المستدرك على الصحيحين ، نيشابورى ، دارالمعرفة ، بيروت ؛
(30) مسند حنبل ، ابوعبدالله شيبانى ، احمد بن حنبل ، داراحياءالتراث العربى ، بيروت ، 1412ق ؛
(31) مشكل الآثار ، طحاوى ، ابوجعفر ، دارصادر ، بيروت ؛
(32) المصباح المنير ، فيومى ، احمد بن محمد ، القاهره (بى تا) ؛
(33) المطول ، تفتازانى ، سعدالدين ، مكتبة العلمية الاسلاميه ، تهران ، 1374 ؛
(34) المعجم الوسيط ، ابراهيم مصطفى و ديگران ، المكتبة الاسلاميه ، استانبول (بى تا) ؛
(35) معجم مقاييس اللغه ، ابن فارس ، ابوالحسين احمد ، دارالفكر ، بيروت ، 1418هـ ؛
(36) مفاهيم القرآن ، سبحانى ، شيخ جعفر ، مؤسسه امام صادق(عليه السلام) ، قم ، 1413ق ؛
(37) المفردات فى غريب القرآن ، الراغب ، حسين بن محمد ، المكتبة المرتضويه ، تهران ؛
(38) المنار ، رشيد رضا ، محمد ، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ؛
(39) الميزان ، طباطبايى ، محمدحسين ، مؤسسة الاعلمى ، بيروت ، 1393ق ؛
(40) ميزان الاعتدال ، ذهبى ، محمد بن احمد ، دارالفكر ، بيروت (بى تا) ؛
(41) نورالأبصار ، شبلنجى ، شيخ مؤمن ، منشورات الشرف الرضى ، قم ؛
(42) النهاية فى غريب الحديث والاثر ، ابن الاثير ، مبارك بن محمد ، مؤسسه اسماعيليان ، قم ، 1361ش ؛
(43) ينابيع المودّة لذوى القربى ، القندوزى ، سليمان بن ابراهيم (م/1294) ، مؤسسة الأعلمى ، بيروت ، 1418ق .؛
على ربّانى گلپايگانى
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست