responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
   ««اول    «قبلی
   جلد :
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 100
ايمان نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)
ايمان نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) : خداپرست و موحّد بودن پدران و مادران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) .
ايمان در لغت به معناى تصديق كردن و ضد كفر آمده است و مؤمن به شخص خداپرست در مقابل كافر اطلاق مى شود. (لسان العرب ، ج1 ، ص223 و 224).
در تعريف ايمان بين متكلّمين اختلاف وجود دارد ، ولى اعتراف به وحدانيت خداوند و نفى شريك از او از اركان اساسى ايمان نزد آنان به شمار مى رود. (التوحيد ، ص394).
نياكان جمع نيا به معناى اجداد است و منظور از نياكان در اين بحث ، پدران و مادران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از عبداللّه و آمنه تا حضرت آدم و حوا مى باشد. (اوائل المقالات ، ص45). ادلّه مخالفين و موافقين ايمان نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ، شامل همه آنها مى شود ; هر چند برخى از ادلّه نفياً يا اثباتاً فقط مربوط به پدر يا مادر آن حضرت مى شود.
بحث از ايمان نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم در علم كلام در بخش نبوت عامه و بحث از عصمت انبياء مطرح شده است ، و در علم تفسير در ذيل آيه 74سوره انعام و آيه 219 سوره شعراء و برخى ديگر از آيات قرآن مورد بحث قرار گرفته است.و در علم تاريخ نيز در بحث از سيره نبوى و بررسى زندگى نامه پدر و مادر پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مطرح مى شود. (السيرة النبوية ، ج1 ، ص127 ; تاريخ يعقوبى ، ج2 ، ص10و 35 ; الصحيح من سيرة النبي الأعظم ، ج1 ، ص150 تا 154
در مورد ايمان نياكان پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم سه ديدگاه وجود دارد:
ديدگاه اوّل: همه علماى شيعه و همچنين عده اى از محققين اهل سنت معتقدند كه نياكان پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) ، خداپرست و موحّد بوده اند. (اوائل المقالات ، ص45 ; كشف الخفاء ، ج1 ، ص62 ; روح المعانى في تفسير القرآن العظيم ، ج1 ، ص371 ; بحار الأنوار ، ج15 ، ص118).
و براى اثبات عقيده خود به دلايل ذيل استناد كرده اند:
الف) دليل عقلى: پيامبر بايد از هر چيزى كه موجب نفرت و دورى مردم از وى مى شود ، منزه و پاك باشد. (كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد ، ص276 ; المواقف ، ص265 ; شرح المقاصد ، ج5 ، ص61) مشرك بودن نياكان موجب نفرت و دورى مردم از پيامبر مى شود ، پس نياكان پيامبر بايد از شرك منزه باشند.
ب) آيات قرآن:1. (الّذى يَرَيكَ حينَ تَقُوم* وَتَقَلُّبَكَ في السّاجِدين) ; آن كس كه چون برمى خيزى تو را مى بيند و حركت تو را در ميان سجده كنندگان ] مى نگرد [ . (شعراء:218و 219) برخى جهت اثبات ايمان نياكان نبى به اين آيه تمسك كرده مى گويند: نياكان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مؤمن و ساجد بوده اند كه خداوند فرمود ، گرديدن تو در پشت ساجدان را مى بينم. (منهج الصادقين ، ج6 ، ص489 ، گازر ، ج7 ، ص104).
از امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه روايت شده است كه حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم در اصلاب پيامبران بود تا اين كه به پشت پدر خويش منتقل شد به زناشويى مشروع و حلال بدون آلودگى به زنا و سفاح (ازدواج غير مشروع) (مجمع البيان ، ج4 ، ص206 ; التبيان فى تفسير القرآن ، ج8 ، ص65 ; تفسير قمى ، ج2 ،ص125).
و ابن عباس از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود: يعنى تو را مى بيند كه از صلب پيامبرى به صلب پيامبر ديگر منتقل مى شدى تا اين كه به دنيا آمدى (الجامع لأحكام القرآن ، ج13 ، ص144
مخالفين بر استدلال فوق اشكال كرده اند به اين كه آيه به چند صورت تفسير شده و شما نمى توانيد بگوييد آيه را بر تمام تفسيرها حمل كنيم چون حمل مشترك بر تمام وجوه جايز نيست (تفسير كبير ، ج24 ، ص173) و حمل آن بر تفسير مورد نظر موافقين ترجيح بلا مرجح است. در پاسخ مى توان گفت: وجود احاديث متعدد در تفسير اين آيه كه بر ايمان نياكان پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) دلالت مى كنند مرجّح وجه مورد نظر موافقين است.
2. (وَإِذْ قالَ إِبراهيم رَبِّ اجْعَل هذا الْبَلَد آمناً وَاجْنُبني وبَنيّ أن نعبدَ الأصنام) ; زمانى كه ابراهيم گفت: پروردگارا اين بلد (مكه) را محيط امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور گردان. (ابراهيم:35) ، موافقين مى گويند به قرينه هذا البلد (مكّه) منظور اولاد اسماعيل و پدران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بود. و اين كه قرآن مى فرمايد:كلمه توحيد را كلمه پاينده اى در نسل هاى بعد از خود قرار داد (زخرف:28) معلوم مى شود كه مراد موحدان بوده است از اولاد ابراهيم (عليه السلام) . (حجج القرآن ، ص80
ج) احاديث: موافقين در اثبات ديدگاه خود به دو دسته از احاديث استناد مى كنند: دسته اول احاديثى هستند كه بر طاهر بودن پدران و مادران رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) دلالت مى كنند:
1. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرين إلى أرحام الطاهرات: پيوسته از صلب هاى پاك به رحم هاى پاكيزه منتقل مى شدم. (اوائل المقالات ، ص46 ; الدّر المنثور ، ج5 ، ص98).
2. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: سپس خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و بعد به صلب هاى پدران و رحم هاى مادران منتقل كرد و نجاست شرك و سفاحِ كفر بر ما نرسيد. (بحارالأنوار ، ج5 ، ص7 ; الدر المنثنور:3/294
احاديث ياد شده متضافر بوده (بحارالأنوار ، ج15 ، ص119) و به حدّ تواتر معنوى هم مى رسند.
كلمه طاهرين و طاهرات در اين احاديث نشان مى دهد كه پدران و ما دران رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) موحّد و خداپرست بوده اند چون مشرك طاهر نيست همان گونه كه قرآن مى گويد: (إِنّما المشركون نجس) ; همانا مشركان نجس هستند (توبه:28) پس نياكان نبى (صلى الله عليه وآله وسلم) موحد بوده اند كه پيامبر از آنان با لفظ طاهرين و طاهرات ، تعبير آورده است.
دسته دوم احاديثى است كه دلالت مى كند پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم نياكان شان را در روز قيامت شفاعت خواهند كرد ، چنان كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: من از پروردگارم خواستم چهار نفر را ببخشد و او آنها را خواهد بخشيد ان شاء اللّه آمنه دختر وهب ، عبداللّه بن عبدالمطلب ، ابوطالب بن عبدالمطلب و مردى از انصار كه بين من و او حق نان و نمك (پيمان) بود. (بحارالأنوار ، ج15 ، ص108 ; تاريخ يعقوبى ، ج2 ، ص35).
موافقين مى گويند: بر اساس دستور قرآن جايز نيست كه پيامبر و مؤمنين براى مشركين طلب مغفرت و شفاعت كنند (توبه:113) و اين كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: پدر و مادرم را شفاعت خواهم كرد نشان مى دهد كه آنها موحّد بوده اند.
د) دليل تاريخى: بر اساس متون تاريخى نه تنها دليل صريحى بر مشرك بودن نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وجود ندارد بلكه دلايلى وجود دارد كه موحّد و خداپرست بودن نياكان آن حضرت را ثابت مى كند. به عنوان مثال عبدالمطلب جدّ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به دليل عمل به آيين حنيف ابراهيمى به ابراهيم ثانى ملقّب شده بود (تاريخ يعقوبى ، ج2 ، ص11) و از وى شعرى نقل شده كه مطلعش اين است:
يا ربّ أنت الأحد الفرد الصمد *** إن شئت الهمت الصواب والرشد
اى پروردگار تو احد ، فرد و صمد هستى اگر بخواهى راه راست و رستگارى را الهام مى كنى. (تاريخ يعقوبى ، ج1 ، ص247).
همچنين از پدر و مادر گرامى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم اشعارى در كتاب هاى تاريخى نقل شده كه همگى دلالت بر ايمان آنان مى كند. (مفاهيم القرآن ، ج5 ، ص146و 147 ; السيرة النبوية ، ج1 ، ص178
ديدگاه دوم: برخى از علماى اهل سنت معتقدند كه پدر و مادر حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مشرك بوده و در آتش جهنم گرفتار خواهند آمد و براى اثبات ادعاى خود به چند دليل استناد مى كنند:
الف) آيات قرآن: (إِنّا أرسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَنَذيراً ولا تُسْئَلُ عَنْ أَصحابِ الْجَحيم) : ما تو را به حق براى بشارت و بيم دادن فرستاديم و تو مسئول (گمراهى) دوزخيان نيستى (بقره:119) مخالفين در شأن نزول اين آيه روايتى نقل مى كنند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اى كاش مى دانستم پدر و مادرم (در آن دنيا) چه مى كنند پس خداوند اين آيه را نازل كرد و فرمود: (لا تُسْئَلُ عَنْ أَصحابِ الْجَحيم) ; از اهل دوزخ سؤال نكن و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم هم تا هنگام مرگ يادى از آنها نكرد. (العجاب فى بيان الأسباب ، ج1 ، ص367 ; تفسير القرآن (صنعانى) ، ج1 ، ص59) و نتيجه مى گيرند كه طبق آيه فوق پدر و مادر پيامبر مشرك بوده و اهل دوزخ هستند. (ادلّه معتقد ابوحنيفه فى ابوى الرسول ، ص64و 65).
در مقابل اين سخن موافقين مى گويند: قرائت مشهور اين است كه لا تُسْألُ خوانده شود ، چون لا نافيه است. (الجامع لأحكام القرآن ، ج2 ، ص92 ; جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، ج1 ، ص515 و 516). بنابراين معناى آيه اين است كه اى پيامبر تو مسئول گمراهى دوزخيان نيستى. علاوه بر اين مخالفين تنها با استناد به روايت مذكور مى توانند آيه را حمل بر شرك پدر و مادر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كنند در حالى كه روايت ياد شده ضعيف و مرسل است و نمى تواند مبين و مفسّر آيه باشد. (تفسير القرآن العظيم ، ج1 ، ص163 ; الدر المنثور ، ج1 ، ص271 ; سبل الهدى في سيرة خير العباد ، ج2 ، ص125).
2. (وَإِذْ قالَ إِبراهيم لأبيهِ آزَر أَتتَّخذ أَصناماً آلهة) ; هنگامى كه ابراهيم به اَب خود گفت آيا بت هايى را معبود خود انتخاب مى كنى (انعام:74) مخالفين مى گويند طبق اين آيه اَب يعنى پدر ابراهيم (عليه السلام) مشرك و بت پرست بوده و شما نمى توانيد بگوييد تمام نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) تا حضرت آدم (عليه السلام) موحّد بوده اند (حجج القرآن ، ص80). موافقين مى گويند كه آزر پدر حضرت ابراهيم نبوده است (الدر المنثور ، ج3 ، ص300) بلكه عمو يا جدّ مادرى حضرت ابراهيم (عليه السلام بوده است (مجمع البيان ، ج6 ، ص86 ; الميزان ، ج12 ، ص78 و ج14 ، ص57 ; الاتقان ما يحسن من الاخبار الدائرة على الألسن ، ج2 ، ص374) و اطلاق لفظ اب بر عمو وجدّ مادرى در لغت عرب جايز است چنان كه فرزندان يعقوب از اسماعيل تعبير به اب مى كنند (بقره:133) در حالى كه اسماعيل عموى يعقوب (عليه السلام) بوده نه پدر او. دوم اين كه حضرت ابراهيم به آزر وعده داد كه براى تو طلب آمرزش (استغفار) مى كنم (ممتحنه:4). امّا هنگامى كه روشن شد وى دشمن خداست ، از او بيزارى جست. (توبه:114) و براى او استغفار نكرد. و بعد از ساليان دراز بعد از آن كه خداوند اسماعيل و اسحاق را در سن پيرى به حضرت ابراهيم عطا كرد و آن حضرت كعبه را بازسازى كرد براى پدر و مادرش دعا كرد و فرمود: (رَبّنا اغفر لى وَلِوالدىَّ وَلِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِساب) ; پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز كه حساب برپا مى شود بيامرز (ابراهيم:41) و از آنجا كه قرآن از استغفار نسبت به مشركان نهى كرده است (توبه:113) ، و از طرفى لفظ والد بر خلاف اب در زبان عرب فقط بر پدر واقعى اطلاق مى شود ، معلوم مى شود مراد از والد در آيه شريفه آزر نبوده بلكه پدر و مادر واقعى حضرت ابراهيم (عليه السلام بوده و آنها موحد از دنيا رفته اند (مجمع البيان ، ج6 ، ص86 ; منهج الصادقين ، ج5 ، ص146
ب) احاديث: 1. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) براى مادرش درخواست شفاعت كرد ، جبرئيل گفت: براى كسى كه مشرك مرده است استغفار نكن (مجمع الزوائد ، ج1 ، ص117 ; سبل الهدى فى سيرة خير العباد ، ج1 ، ص117). مخالفين مى گويند: طبق اين حديث مادر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در جهنم است و معلوم مى شود مشرك بوده است ولى موافقين مى گويند: اين حديث ضعيف و غير قابل استناد است چون در سلسله سند آن محمد بن جابر قرار دارد كه از ديدگاه علم رجال ضعيف بوده و به حديث او اعتنا نمى شود (الضعفاء الصغير ، ص103 ; الضعفاء والمتروكين ، ص233 ; المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين ، ج1 ، ص167).
2. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به پسران مليكه فرمود: مادر شما در آتش است اين سخن بر آنها گران آمد پس آنها را فرا خواند و فرمود: مادر من هم با مادر شماست... (ادلّه معتقد ابوحنيفه فى ابوى الرسول/73 ; صحيح مسلم بشرح النووى3/79) موافقين در ردّ اين حديث مى گويند اين حديث ضعيف است چون در سند آن عثمان بن عمير قرار دارد كه ضعيف است (سبل الهدى فى سيرة خير العباد ، ج2 ، ص127 ; ناسخ الحديث و منسوخه ، ص489).
3. مردى از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيد: پدر من كجاست؟ فرمود: در آتش وقتى او رفت او را فرا خواند و گفت: پدر من و پدر تو در آتش است (صحيح ابن حبان ، ج2 ، ص340).
موافقين در ردّ اين حديث مى گويند: اين حديث را حماد بن سلمة از ثابت از انس نقل كرده و حمادّ مورد تهمت و ضعف است و مطالب فراوانى را در احاديث او وارد كرده اند و وى حافظ خوبى نبوده است. (مقدمه فتح البارى ، ص397 ; تهذيب التهذيب ، ج3 ، ص12ـ 15) بنابراين در اين حديث دلالتى بر شرك يا كفر نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وجود ندارد.
ج) اجماع: مخالفين مى گويند: همه بر مشرك بودن پدر و مادر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اجماع دارند پس معلوم مى شود كه پدر و مادر ايشان مشرك بوده است (ادلّه معتقد ابوحنيفة فى أبوي الرسول ، ص84) در پاسخ مى توان گفت: چنين اجماعى وجود ندارد به دليل اين كه نه تنها علماى شيعه بر موحّد بودن نياكان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اتفاق دارند. (اوائل المقالات ، ص45) بلكه بسيارى از محققين اهل سنت هم در اين قضيه با شيعه هم عقيده هستند (كشف الخفاء ، ج1 ، ص62 ; الصحيح من سيرة النبي الأعظم ، ج1 ، ص150ـ 154).
ديدگاه سوم: برخى معتقدند كه پدر و مادر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم مشرك بودند ، ولى رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) آنان را زنده كرد و آنها به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم ايمان آوردند و دوباره از دنيا رفتند.
دليل اين گروه حديثى است كه عايشه از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم نقل كرده كه در حجة الوداع با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بوديم... رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم گريه مى كرد و ناراحت و غمگين بود پس فرود آمد و مدتى طولانى در آنجا درنگ كرد سپس به نزد من بازگشت در حالى كه خوشحال بود ، به او گفتم: (چرا خوشحالى؟) فرمود: نزد قبر مادرم رفتم و از خداوند خواستم كه او را زنده كند پس او به من ايمان آورد و خداوند دوباره او را باز گرداند. (كشف الخفاء ، ج1 ، ص61 ; لسان الميزان ، ج4 ، ص305).
در ردّ اين ديدگاه گفته شده: اولاً احاديثى كه بر زنده شدن پدر و مادر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دلالت مى كنند ضعيف و غير معتبر هست (كشف الخفاء ، ج1 ، ص62و 63 ; ادلة معتقد ابوحنيفة فى ابوي الرسول ، ص87) ثانياً بر فرض بعيد اين احاديث را قبول كرديم اين احاديث دلالت بر ايمان پدر و مادر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بعد از وفات و بعث مى كند چون ايمان بعد از مرگ و مشاهده احوال آن جهان فايده اى ندارد و اين كه پيامبر ايشان را زنده كرده و اسلام را بر آنها عرضه كرده براى تكميل ايمان شان بوده است. (بحارالأنوار ، ج15 ، ص110).

منابع
(1) ادلّه معتقد ابوحنيفه فى ابوي الرسول (صلى الله عليه وآله وسلم) ،قارى ، على بن سلطان محمد ، مكتبة الغرباء الأثرية ، 1993؛
(2) الاتقان ما يحسن من الاخبار الدائرة على الألسن ، الغزى ، محمد بن محمد ، قاهره ،1415هـ ؛
(3) اوائل المقالات فى المذاهب والمختارات ، مفيد ، محمد بن محمد بن نعمان ، واعظ مرندى ، تبريز ،1371هـ.ق ؛
(4) بحارالأنوار ، مجلسى ، محمد باقر ، مؤسسة الوفاء ، بيروت ، 1404هـ.ق ؛
(5) تاريخ يعقوبى ، يعقوبى ، احمد بن ابويعقوب ، مؤسسه نشر فرهنگ اهل بيت ، قم ، بى تا؛
(6) التبيان فى تفسير القرآن ، طوسى ، محمد بن حسن ، مكتب الاعلام الاسلامى ، افست از چاپ بيروت ،قم ، 1409هـ.ق ؛
(7) تفسير القرآن ، صنعانى ، عبدالرزاق بن همام ، مكتبة الرشد ، رياض ، 1410هـ.ق ؛
(8) تفسير القمى ، قمى ، على بن ابراهيم بن هاشم ، مؤسسه دار الكتاب للطباعة والنشر ، قم ، بى تا ؛
(9) تفسير كبير ، فخر رازى ، داراحياء التراث العربى ، بى تا ؛
(10) تفسير گازر (جلاء الأذهان وجلاء الأحزان) ، جرجانى ، حسين بن حسن ، دانشگاه تهران ، 1337هـ.ش ؛
(11) التوحيد ، ماتريدى ، ابومنصور ، دار الجامعات العصرية ، اسكندريه ، بى تا ؛
(12) تهذيب التهذيب ، عسقلانى ، ابن حجر ، دارالفكر ، 1404هـ.ق ؛
(13) جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، طبرى ، محمد بن جرير ، دارالفكر ، بيروت 1405هـ.ق ؛
(14) الجامع لأحكام القرآن ، قرطبى ، محمد بن احمد ، دار الشعب1372هـ.ق ؛
(15) حجج القرآن ، رازى ، احمد بن محمد بن مظفر ، دار الرائد العربى ، 1982م ؛
(16) الدرّ المنثور ، سيوطى ، عبدالرحمن بن كمال ، دارالفكر ، بيروت ، 1993م ؛
(17) روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم ، آلوسى ، محمود ؛
(18) دار احياء التراث العربى ، بيروت ، بى تا ؛
(19) سبل الهدى فى سيرة خير العباد ، صالحى شامى ، محمد بن يوسف ، دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1404هـ ؛
(20) السيرة النبوية ،ابن كثير ، ابوالفداء اسماعيل ، تحقيق مصطفى عبدالواحد ، دار الرائد العربى ، 1407هـ.ق/1987م ؛
(21) السيرة النبوية ، ابن هشام ، تحقيق عبدالسلام تدمرى ، دارالكتاب العربى ، بيروت ، 1410هـ.ق ؛
(22) شرح المقاصد ،تفتازانى ، مسعود ، عالَم الكتب ، بيروت ،1409هـ/1989م ؛
(23) صحيح ابن حبان ، تميمى البستى ، محمد بن حبان ، مؤسسة الرسالة ،بيروت ، 1414هـ.ق ؛
(24) صحيح مسلم بشرح النووى ،النووى ، دار الكتاب العربى 1407هـ.ق ؛
(25) الصحيح من سيرة النبي الأعظم ، حسينى عاملى ، جعفر مرتضى ، انتشارات جامعه مدرسين قم 1402هـ.ق ؛
(26) الضعفاء الصغير ، بخارى ، محمد بن اسماعيل ، دار المعرفة ، 1406هـ.ق ؛
(27) الضعفاء والمتروكين ، نسائى ، احمد بن شعيب ، دار الوعى ، حلب ، 1369هـ.ق ؛
(28) العجاب فى بيان الأسباب ، شهاب الدين ، احمد بن على ، دار ابن الجوزى ، شهر دمام ،1997م ؛
(29) كشف الخفاء و مزيل الالباس ، عجلونى ، اسماعيل بن محمد ، دارالكتب العلمية1408هـ.ق ؛
(30) كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد ،حلّى ، يوسف بن مطهر ، انتشارات شكورى ، 1373هـ.ش ؛
(31) لسان العرب ، ابن منظور ، داراحياء التراث العربى ،1408هـ /1988م ؛
(32) لسان الميزان ، عسقلانى ، ابن حجر ، مؤسسه اعلمى ، بيروت ، 1406هـ.ق ؛
(33) المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين ، البستى ، محمد بن حبّان ، تحقيق محمود ابراهيم زائد ، بى جا ، بى تا ؛
(34) مجمع البيان فى تفسير القرآن ، طبرسى ، امين الدين ابوعلى الفضل بن حسن ، داراحياء التراث العربى ، بيروت 1379هـ.ق ؛
(35) مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، هيثمى ، نور الدين ، دار الكتب العلمية ، بيروت ، لبنان ، 1408هـ/1988م ؛
(36) مفاهيم القرآن ، سبحانى ، جعفر ، مؤسسة سيد الشهداء العلمية ، قم ، 1407هـ.ق ؛
(37) مقدمه فتح الباري ، عسقلانى ، ابن حجر ، دار المعرفة للطباعة والنشر ، بيروت ؛
(38) منهج الصادقين في الزام المخالفين ، كاشانى ، ملافتح اللّه ، كتابفروشى اسلاميه تهران ، 1344 هـ.ش ؛
(39) المواقف ، ايجى ، عضدالدين ، تحقيق سيد شريف على بن محمد جرجانى ؛
(40) الميزان فى تفسير القرآن ، طباطبائى ، محمد حسين ، دار الكتب الإسلامية ، تهران ، 1397هـ.ق ؛
(41) ناسخ الحديث ومنسوخه ، ابن شامي ، عمر بن احمد بن عثمان ، مكتبة المنار ، الزرقا ، 1408هـ.ق.؛
رسول رضوى
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 100
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
   ««اول    «قبلی
   جلد :
فرمت PDF شناسنامه فهرست