حفصبن غیاث نخعى كوفى ، محدّث و قاضى اهل سنّت و از شاگردان امام صادق علیهالسلام. كنیهاش ابوعمر بود و در سال 117، در دوره خلافت هشامبن عبدالملك (حك: 105ـ125)، زاده شد (خطیب بغدادى، ج 9، ص 83ـ84؛ ابنخلّكان، ج 2، ص 197). در منابع، به محل تولد او اشاره نشده است.
مشایخ حدیثى او بسیار بودهاند كه مهمترین آنان عبارتاند از: جد او طلقبن معاویه، عبیداللّهبن عمر، هشامبن عُروه، سفیان ثورى، ابنجُرَیج و امام جعفرصادق علیهالسلام (خطیب بغدادى، ج 9، ص 68؛ مِزّى، ج 7، ص 56ـ58؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 358؛ براى فهرست آنان رجوع کنید به مزّى، همانجا). حفصبن غیاث در میان شاگردان اَعْمَش* (متوفى 148) از همه موثقتر معرفى شده است (خطیب بغدادى، ج 9، ص 80). شیخطوسى (1415، ص 133، 188، 335) او را در شمار راویان امام باقر، امام صادق و امام كاظم علیهمالسلام آورده است. اما چون حفص در سال 117 بهدنیا آمده و سال وفات امام باقر علیهالسلام میان سالهاى 114 تا 118 گزارش شده است (رجوع کنید به ابنسعد، ج 5، ص 324)، نمیتوان حفص را از اصحاب آن حضرت دانست (نیز رجوع کنید به مدرسیطباطبائى، ج 1، ص 231).
راویان حفص نیز بسیار بودهاند، از جمله پسرش عمر، احمدبن حنبل، اسحاقبن راهویه، علیبن مدینى، ابونُعَیم فضلبن دُكَین، عبداللّهبن محمدبن ابیشیبه و عثمانبن محمدبن ابیشیبه (براى فهرست آنها رجوع کنید به خطیب بغدادى، ج 9، ص 68؛ مزّى، ج 7، ص 58ـ59).
گفتهاند كه حفصبن غیاث در روایت و نقل احادیث، عموماً بر حافظه خویش تكیه داشته است. راویان حفص سه تا چهار هزار حدیث را، كه او از حفظ برایشان روایت كرده بود، به نقل از وى كتابت كردهاند (رجوع کنید به خطیببغدادى، ج 9، ص 76؛ مزّى، ج 7، ص 62؛ ذهبى، 1401ـ1409، ج 9، ص 25).
حفصبن غیاث مجموعهاى از احادیث گردآورده (رجوع کنید به مدرسیطباطبائى، ج 1، ص 231ـ232) كه در منابع از وثاقت آن سخن رفته است (رجوع کنید به طوسى، 1417، ص 116؛ مزّى، ج 7، ص 61). همچنین وى در دفترى، حدود 170 روایت از امام صادق علیهالسلام گردآورده است (براى نقل قولهایى از این اثر رجوع کنید به مدرسیطباطبائى، ج 1، ص 232ـ235). رجالشناسان امامى، با استناد به كلام شیخطوسى (1403، ج 1، ص380) كه گفته است اصحاب ما به اخبار حفصبن غیاث عمل كردهاند، او را موثق شمردهاند (رجوع کنید به علامه حلّى، مقدمه قیومیاصفهانى، ص 33؛ تفرشى، ج 4، ص 9؛ خویى، ج 6، ص 149).
برخى رجالشناسان اهل سنّت او را ثقه و حدیثشناس دانسته و برخى در این زمینه او را رد كردهاند (رجوع کنید به مزّى، ج 7، ص60ـ62؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 358)، ولى به نظر میرسد همانگونه كه ابوزرعه (متوفى 264) و یعقوببن شیبه (متوفى 262) تصریح كردهاند، باید میان منقولات او در كتاب حدیثى موثقش و احادیث بسیارى كه از حافظه نقل كرده است، تفاوت قائل شد (رجوع کنید به خطیب بغدادى، ج 9، ص 81؛ مزّى، ج 7، ص60ـ61؛ ذهبى، 1401ـ1409، ج 9، ص24)، بهویژه آنكه برخى نوشتهاند وى در اواخر عمر دچار فراموشى شد (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 359) یا پس از رسیدن به منصب قضا، حافظهاش ضعیف گردید (ابنابیحاتم، ج 3، ص 186؛ باجى، ج 1، ص 513). ظاهراً همه مواردِ قدح و جرح او، به همین سبب بوده است.
حفصبن غیاث از سوى هارونالرشید (حك : 170ـ193)، خلیفه عباسى، در شرق بغداد و پس از آن در كوفه به منصب قضا گماشته شد كه بنابر گزارشى، مدت آن در بغداد دو سال و در كوفه سیزده سال بود (مزّى، ج 7، ص 59، 64؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 358) .
برخلاف مقام حدیثىِ او، رجالشناسان منزلت وى را در فن قضا بسیار ستودهاند تا آنجا كه به نظر برخى، منصب قضا با حفصبن غیاث پایان پذیرفته است (رجوع کنید به مزّى، ج 7، ص 64؛ ذهبى، 1401ـ1409، ج 9، ص 26؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 359). با این حال، خود وى از اشتغال در این منصب چندان خشنود نبود و در پاسخ به پرسشى، گفته بود كه قضا منصبى بسیار مشكل و پرزحمت است (خطیب بغدادى، ج 9، ص69ـ 70؛ مزّى، همانجا).
به نوشته ذهبى (1376ـ1377، ج 1، ص 298)، وى از بخشندهترین مردم بود و شرط كرده بود كههركس میخواهد حدیثى از او فراگیرد، باید از غذاى او بخورد (نیز رجوع کنید به خطیببغدادى، ج 9، ص 75؛ مزّى، ج 7، ص 65). او در عین داشتن منصب قضا، با تنگدستى میزیست، چنانكه پس از مرگش، نهصد درهم بدهكار بود (خطیب بغدادى، ج 9، ص 73؛ مزّى، ج 7، ص 64؛ ذهبى، 1401ـ1409، ج 9، ص 24).
حفصبن غیاث در آخر عمر، زمینگیر و خانهنشین شد و پس از مدتى درگذشت. فرمانرواى كوفه، فضلبن عباس، بر جنازه او نماز گزارد (مزّى، ج 7، ص 69). سال وفات او را بین 194 تا 196 دانستهاند (رجوع کنید به ابنخلّكان، ج 1، ص290؛ مزّى؛ ابنحجر عسقلانى، همانجاها)، ولى مزّى و ابنحجر عسقلانى سال 194 را صحیحتر شمردهاند.
منابع : (1) ابن ابیحاتم، كتابالجرح و التعدیل، حیدرآباد، دكن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (2) ابنحجر عسقلانى، كتاب تهذیبالتهذیب، (بیروت) 1404/1984؛ (3) ابن خلّكان؛ (4) ابنسعد (بیروت)؛ (5) سلیمانبن خلف باجى، التعدیل و التجریح لمن خرج عنهالبخارى فی الجامع الصحیح، چاپ احمد بزار، (رباط) 1411/1991؛ (6) مصطفیبن حسین تفرشى، نقدالرجال، قم 1418؛ (7) خطیب بغدادى؛ (8) خویى؛ (9) محمدبن احمد ذهبى، سیر اعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/1981ـ1988؛ (10) همو، كتاب تذكرةالحفاظ، حیدرآباد، دكن 1376ـ 1377/ 1956ـ1958، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (11) محمدبن حسن طوسى، رجالالطوسى، چاپ جواد قیومیاصفهانى، قم 1415؛ (12) همو، عدةالاصول، و بذیله الحاشیة الخلیلیة لخلیلبن غازى قزوینى، چاپ محمدمهدى نجف، (قم) 1403/ 1983؛ (13) همو، الفهرست، چاپ جواد قیومی اصفهانى، قم 1417؛ (14) حسنبن یوسف علامه حلّى، خلاصةالاقوال فى معرفةالرجال، چاپ جواد قیومى اصفهانى، (قم) 1417؛ (15) یوسفبن عبدالرحمان مِزّى، تهذیب الكمال فى اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1422/2002؛
(16) Hossien Modarressi Tabataba'i, Tradition and survival: a bibliographical survey of early Shiite literature, vol. 1 Oxford 2003.