چاهكوتاهی ، شیخحسین، ملقب به سالار اسلام، ضابط دهستان چاهكوتاه و از مبارزان معروف جنوب ایران با نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول. وی در 1273 زاده شد. اجدادش از منطقه نجد عربستان به جنوب ایران مهاجرت كرده و در آبادی چاهكوتاه سكونت گزیده بودند. با افزایش نفوذ خاندان دموخ در جنوب ایران، حكومتهای وقت ضابطی چاهكوتاه را بهصورت موروثی به آنها واگذار میكردند. شیخحسین دموخی، پدربزرگ چاهكوتاهی، نیز در مقابله با تجاوز نظامی انگلستان به ایران در 1273، مؤثر بود (فرامرزی، ص 1؛ حمیدی، ذیل مادّه). حكومت بنادر، از خانهای چاهكوتاه برای مقابله با ناآرامیهای محلی كمك میگرفت (برای نمونه رجوع کنید به سدیدالسلطنه، ص 609ـ611).
چاهكوتاهی پس از مرگ پدرش، شیخاحمد دموخ، بر برادران خود فائق آمد و جای پدر را گرفت. وی پس از كسب قدرت، درصدد نزدیكی با احمدخان دریابیگی و نمایندگان بریتانیا در كنسولگری بوشهر برآمد (فرامرزی، ص 1ـ2) و در رسیدن به این هدف موفق شد.
پس از پیروزی نهضت مشروطه (1324)، تاحدودی از قدرت حكومت مركزی در نواحی جنوب ایران كاسته شد و در پی آن، برخی اشرار تنگستان *امنیت مسافران و كاروانهای تجاری را سلب كردند. شیخحسینخان، در شكست دادن و سركوب اشرار، به دریابیگی یاری كرد (همان، ص 99ـ100). چندی پس از واقعه به توپ بستهشدن مجلس و استبداد صغیر (23 جمادیالاولی 1326ـ 26 جمادیالا´خره 1327)، سیدمرتضی علمالهدی اَهْرُمی، رهبر نظامی نهضت منطقه بوشهر، در ربیعالاول 1327 بوشهر را تصرف كرد ( اسنادی در باره هجوم انگلیس و روس به ایران ، ص10، 14ـ17؛ كتاب آبی، ج 2، ص 464ـ466)، ولی با از دست دادن پشتوانه مردمی، درنتیجه رفتار نادرستِ تفنگچیان تنگستانی، و پیاده شدن قوای نظامی انگلستان در بوشهر، تنگستانیها به ناچار از بوشهر خارج شدند (یاحسینی، ص 68). احمد دریا بیگی، سیدمرتضی اهرمی را در جمادیالا´خره 1327 بازداشت و به عتبات عراق تبعید كرد (كتاب آبی، ج 3، ص 716). شیخحسین چاهكوتاهی در تمامی این اقدامات با وی همكاری داشت (رجوع کنید به فرامرزی، اسناد ضمیمه، ص 102) و در همان ماه، با 250 تفنگچی، در لشكركشی دریابیگی به تنگستان شركت كرد ( كتاب آبی ، همانجا).
در آن دوران شیخحسینخان مناسبات تجاری و اقتصادی گستردهای با انگلیسیها برقرار كرده بود (بلادی، ص 147). در 1328، با ناامن شدن راه بوشهر به شیراز، صولتالدوله (رئیس ایل قشقایی و حاكم مناطقی در فارس) راه امن دیگری از مسیر جِره باز كرد و شیخحسین برای كشانیدن راه به قلمرو خود تلاش زیادی كرد ( كتاب آبی، ج 4، ص 835) تا از مزایای اقتصادی آن بهرهمند شود. درآمد وی از طریق عوارضی كه از كالاهای تجاری میگرفت، شایان توجه بود (مابرلی ، ص 374). وی با ایجاد رابطه تجاری با شعبه بانك شاهی در بوشهر و برخی تجار مقیم بحرین و مسقط، مبادلات تجاری پرسودی میكرد، چنانكه كمكم یكی از تجار معتبر نواحی بوشهر گردید (فرامرزی، ص 2).
مناسبات چاهكوتاهی با انگلیسیها در ابتدای جنگ جهانی اول نیز برقرار بود، بهگونهای كه نایب كنسول انگلیس در بوشهر، اخبار مهم جنگ را با نامه برای وی میفرستاد (همان، اسناد ضمیمه، ص 102ـ 105؛ مابرلی، همانجا) ولی بروز وقایعی بر آن مناسبات تأثیر منفی نهاد. با بالاگرفتن جنگ جهانی اول، فعالیت مأموران آلمانی در جنوب ایران افزایش یافت. آلمانیها در این منطقه بیش از همه به خانهای مسلح و مخالفت آنها با انگلستان امید داشتند (ابرلینگ، ص 129). با دستگیری واسموس *(كنسول آلمان در بوشهر) و لیسترمان (كنسول آلمان در شیراز) از سوی انگلیسیها، احساسات عمومی علیه انگلستان برانگیخته شد و احتمال میرفت خانهای جنوب ایران به نمایندگیهای بریتانیا در بوشهر حمله كنند، هر چند واسموس توانست از چنگ مأموران بگریزد. شیخحسین با آنكه از مخالفت مردم با حامیان سیاست انگلستان در ایران بیمناك بود مناسباتش را با انگلیسیها حفظ كرد و در عین حال كوشید این روابط محرمانه بماند (رجوع کنید به فرامرزی، ص 14ـ20؛ مقتدر، ص 102ـ103).
با بروز رویدادی، موضع شیخحسینخان تغییر كرد. انگلیسیها خانه حاجعلی تنگستانی، كدخدای ریشهر، را كه با موقرالدوله (حاكم بنادر) اختلاف داشت، گلولهباران كردند. خانه غارت شد و چندتن از بستگان حاجعلی كشته شدند و سرانجام وی را به هندوستان تبعید كردند. این امر موجب بروز هیجان عمومی و اعلان جهاد از سوی علمایی چون سیدمرتضی اهرمی و شیخ محمدحسین برازجانی *علیه دولت انگلیس شد. شیخحسینخان و زایر خضرخان اهرمی * و تعدادی دیگر از خانهای جنوب نیز، تحت تأثیر این رویداد، در قریهگورك، در چهار كیلومتری بوشهر، همقسم شدند. شیخحسین هدف خانهای جنوب را عزل موقرالدوله، خروج نیروهای انگلیسی از بوشهر، بازگشت آلمانیها و تلافی ماجرای حاجعلی تنگستانی اعلام كرد (ایران و جنگ جهانی اول، ص 141؛ فرامرزی، ص 23ـ 25).
كمی بعد، گروهی از مجاهدان به ریاست شیخحسین، برای شبیخون زدن به انگلیسیها، عازم بوشهر شدند، ولی پس از كشته شدنِ اتفاقی یكی از اتباع شیخحسین، وی بدون درگیری به قریه پَهْكُشی (اقامتگاه مجاهدان) برگشت (فرامرزی، ص 25؛ فراشبندی، ص 32ـ33). پس از چند درگیری محدود، كه واسموس در ایجاد آنها مؤثر بود (سپهر، ص 76ـ77؛ نیز رجوع کنید به واسموس*)، سیدمرتضی اهرمی از مجاهدان خواست به احترام ماه رمضان دست از مبارزه بكشند (فرامرزی، همانجا). انگلیسیها، با استفاده از این فرصت، در رمضان 1333 بوشهر را تصرف و موقرالدوله را به هند تبعید كردند و پرچم انگلستان را بهجای پرچم ایران برافراشتند (مابرلی، ص 98؛ بریتانیا. كنسولگری ( بوشهر )، ص 31).
با تصرف بوشهر، مجاهدان تنگستانی و چاهكوتاهی به مواضع انگلیسیها حمله كردند.حملات شبانه چاهكوتاهیها، به رهبری فرزندان شیخحسین، تلفات سنگینی بر انگلیسیها وارد آورد. در شوال 1333 نیروهای شیخحسینخان با نیروهای انگلیسی مستقر در كوهگُزی درگیر شدند و آنان را وادار به عقبنشینی كردند (فرامرزی، ص 26ـ27، 29ـ30، 32ـ33).
شهادت رئیسعلی دلواری *موجب ترغیب مجاهدان و درگیری گستردهتری در كوهگزی گردید. این بار انگلیسیها مجاهدان را شكست دادند و به عقب راندند. در این درگیری شیخ عبدالحسین، یكی از پسران شیخحسینخان، كشته شد (همان، ص 34ـ37).
پس از این ناكامی، حملات چاهكوتاهیها به مقر انگلیسیها، به شبیخونهای پراكنده محدود گردید (فراشبندی، ص 79) و تاحدودی از هیجان اولیه آنها كاسته شد. در همین زمان افسران ژاندارمری شیراز، كنسولگری انگلستان در آن شهر را تصرف كردند و كنسول و تعدادی از خارجیهای مقیم شیراز را به اسارت نزد شیخحسینخان و زایر خضرخان فرستادند كه آنها را در روستای اهرم زندانی كردند (بریتانیا. كنسولگری( بوشهر )ص47؛اوكانر، ص 115ـ 125؛ مابرلی، ص 124ـ 125؛ نیز رجوع کنید به تنگستانیها *، قیام). تریور، دستیار اول نماینده سیاسی بریتانیا در بوشهر، مستقیماً با شیخحسین و زایر خضر وارد مذاكره شد و شرایط آنها مبنی بر آزادی خالوحسین بَرْدْخونی و اسرای تنگستانی و استرداد وجوه و كالاهای توقیفی را پذیرفت (بریتانیا، كنسولگری ( بوشهر )، ص 59؛ اوكانر، ص 130ـ133) و در شوال 1334 صلحنامهای بر سر موارد توافقی به امضا رسید (بلادی، ص 77ـ 78).
از سوی دیگر، مناسبات چاهكوتاهی با آلمانیها هنوز قطع نشده بود. نادولنی ، نماینده دولت آلمان در كرمانشاه، در ذیقعده 1334 از شیخحسینخان خواست مقداری پول به واسموس قرض بدهد (فرامرزی، اسناد ضمیمه، ص 112ـ113). شیخحسینخان تا روز وداع واسموس با او ارتباط داشت و از معدود كسانی بود كه در تودیع وی شركت كرد (سایكس، ص 201؛ سپهر، ص 81، 84).
انگلیسیها پس از فراغت از دیگر جبهههای جنگ، با جلب كمك از دریابیگی، به فكر سركوب قطعی خانهای شورشی چاهكوتاه و تنگستان و برازجان افتادند، ولی تردید انگلیسیها برای اجرای موفقیتآمیز آن، طرح مذكور را منتفی ساخت (مابرلی، ص 240).
در 1336 در جریان بازگشایی جاده شیراز و طرح احداث راهآهن در منطقه، شیخ حسین خان و زایر خضر و محمد برازجانی، كه از اهداف انگلیسیها در كشیدن راهآهن اطلاع داشتند، استقلال ایران را در خطر دیدند و در نامهای از كنسولگری انگلیس خواستند تا پاسخ دهد كه احداث راهآهن طبق معاهده با دولت ایران بوده است یا خیر و چون انگلیسیها پاسخی ندادند، مجاهدان به قصد نبرد با آنان در چُغادك *مستقر شدند ولی، بر اثر خیانت عدهای از همراهان خویش، ناچار به عقبنشینی شدند. انگلیسیها پس از تصرف چغادك، چاهكوتاه را نیز تصرف كردند و شیخ حسینخان را، كه به چاهكوتاه پناه برده بود، وادار به عقبنشینی كردند (همان، ص 375ـ 378، 408؛ فرامرزی، ص 63ـ70). وی ناچار به قلعه فاریاب در منطقه بلوك پناهنده شد (فرامرزی، ص 74). انگلیسیها، پس از تصرف چاهكوتاه، ضابطی آن را به شیخعبداللّه چاهكوتاهی، برادر شیخحسین، سپردند (مابرلی، ص 409).
انگلیسیها چند ماه شیخحسین را تعقیب و با هواپیما مواضعش را بمباران میكردند. در آن زمان، بهجز معدودی تفنگچی كسی با وی نمانده بود (فرامرزی، ص 80 ـ81).
سرانجام شیخحسینخان، خسته از این همه جنگ و گریز، در شعبان 1338 به اتفاق چند تن از یارانش برای ارسال تلگرام و كسب تكلیف از مركز، به باغی در نزدیكی چاهكوتاه رفت (همان، ص 94). در آنجا تفنگچیان انگلیسی و پلیس جنوب * وی و همراهانش را محاصره و به آنها حمله كردند. شیخحسینخان پس از مدتی مقاومت از پای در آمد. تمام همراهان شیخ حسین، از جمله پسرش شیخخزعل، در این درگیری كشته شدند (همان، ص 95ـ96؛ بلادی، ص 148؛ فراشبندی، ص 157ـ160).
كشتهشدن شیخحسین، هیجان و اندوه زیادی در میان مردم تهران ایجاد كرد (فراشبندی، ص 27). جسدش را در قریه امامزاده، از توابع بوشهر، دفن كردند (همان، ص 157). شیخ حسینخان هفت پسر داشت كه دو تن از آنها در جنگ كشته شدند (حمیدی، ذیل مادّه).
منابع: (1) اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران: 1287 تا 1291 ه.ش، تألیف محمد تركمان، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1370 ش؛ (2) ویلیام فردریك تراورز اوكانر، از مشروطه تا جنگ جهانی اول: خاطرات فردریك اوكانر كنسول انگلیس در فارس، ترجمه حسن زنگنه، تهران 1376 ش؛ (3) ایران و جنگ جهانی اول: اسناد وزارت داخله، چاپ كاوه بیات، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1369 ش؛ (4) بریتانیا. كنسولگری (بوشهر)، جنگ جهانی در جنوب ایران: گزارشهای سالانه كنسولگری بریتانیا در بوشهر، 1339ـ1333 ق/ 1921ـ1914 م، ترجمه كاوه بیات، بوشهر 1373 ش؛ (5) عبداللّه بلادی، لوایح و سوانح: اسنادی در باره جنبش روحانیت جنوب ایران در جنگ جهانی اول، بوشهر 1373 ش؛ (6) جعفر حمیدی، فرهنگنامه بوشهر، تهران 1380 ش؛ (7) احمدعلی سپهر، ایران در جنگ بزرگ: 1918ـ1914، تهران 1336 ش؛ (8) محمدعلی سدیدالسلطنه، سفرنامه سدید السلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، چاپ احمد اقتداری، تهران 1362 ش؛ (9) علیمراد فراشبندی، گوشهای از تاریخ انقلاب مسلحانه مردم مبارز تنگستان، دشتی و دشتستان علیه استعمار ، تهران 1362 ش؛ (10) احمد فرامرزی، شیخ حسینخان چاه كوتاهی در جنگ مجاهدین دشتستان و تنگستان با دولت انگلیس ، به كوشش قاسم یاحسینی، تهران 1377 ش؛ (11) كتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس در باره انقلاب مشروطه ایران ، چاپ احمد بشیری، تهران: نشر نو، 1362ـ1369 ش؛ (12) غلامحسین مقتدر، كلید خلیجفارس ، تهران 1333 ش؛ (13) قاسم یاحسینی، رئیس علی دلواری ، تهران 1376 ش؛
(14) Frederick James Moberly, Operations in Persia : 1914-1919, London 1987; (15) Pierre Oberling, The Qashqa'i nomads of Fars, The Hague 1974; (16) Christopher Sykes, Wassmuss: Le Lawrence Allemand, Paris 1936.