جناح ، محمدعلی، در پاكستان معروف به قائد اعظم، رهبر جنبش استقلال و بنیانگذار پاكستان.
در باره زمان و مكان دقیق تولد محمدعلی جناح اختلافنظر وجود دارد، اما نظر غالب این است كه وی در 8 ذیحجه 1293/ 25 دسامبر 1876 در شهر كراچی به دنیا آمده است (احمد، ص 3؛ بركو قریشی، ص 32؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ د. اردو ، ج 19، ص 61).
جناح بهای پونجاو میتیبای، پدر و مادر جناح، پیش از تولد نخستین فرزندشان، محمدعلی، از روستای پانلیدر كاتیاوار ایالت گجرات به بندر كراچی مهاجرت كردند. پدر جناح بازرگان و خوجه اسماعیلی بود. پدربزرگ او اهل پنجاب و با دختری از خوجههای اسماعیلی ازدواج كرده بود. فاطمه جناح، خواهر كوچك و همدم سالهای مبارزه محمدعلی، خاندان خود را ایرانی تبار دانسته است (برك و قریشی، همانجا؛ احمد، ص 3ـ4).
محمدعلیجناحدر1305/دسامبر1887درمدرسة الاسلام سند آغاز به تحصیل كرد. مدرسه الاسلام نخستین آموزشگاه در سند بود كه از تلفیق روشهای آموزشی غربی (انگلیسی) و آموزههای سنّتی (عربی و فارسی و دینی) شیوه جدیدی در آموزش اتخاذ كرده بود. محمدعلی به آموزش رسمی بیمیل و به ورزش و بازی علاقهمند بود. پدرش به این امید كه تغییر محیط سبب علاقهمندی او به درس شود، وی را به مدرسه انجمن اسلام در بمبئی فرستاد و او چندی بعد با روحیه بهتر به كراچی بازگشت (برك و قریشی، ص 34). محمدعلی در 1308/ ژانویه 1891 مدرسه را ترك كرد و نزد پدرش به بازرگانی پرداخت. ولی اندكی بعد این كار را رها كرد و به همان مدرسه بازگشت. سال بعد، پدرش پیشنهاد مدیرعامل دفتر شركت تجاری گراهامدر كراچی را، كه طرف همكاری بازرگانی او بود، برای فرستادن فرزندش به لندن و آموختن كسب و كار در دفتر مركزی شركت، پذیرفت و ازاینرو، محمدعلی را برای تكمیل زبان انگلیسی به مدرسه تبلیغی كلیسا فرستاد. جناح تا پایان اكتبر همان سال در مدرسه مذكور درس خواند و در ربیعالآخر 1310/ آغاز نوامبر 1892 راهی لندن شد. اندكی پیش از سفر جناح به لندن، مادرش دختری را به نام امیبای، از اقوام دور خود، به عقد او در آورد. امیبای كوتاه زمانی پس از سفر جناح به لندن درگذشت. كارآموزی در شركت تجاری گراهام موافق طبع جناح نبود، دیری نگذشت كه آنجا را رها كرد و به تحصیل در رشته حقوق و فراگیری وكالت در كانون وكلای لندن (كانون لینكلن)كه آرزویش بود، روی آورد و تا شوال 1312/ آوریل 1895 تحصیلات خود را به پایان رساند. در این سالها، او عضو فعال جامعه مسلمانان انگلستان بود (همان، ص 34ـ35، 37ـ 38، 42؛احمد، ص 4).
تجربه سالهای تحصیل و زندگی در لندن (ربیعالآخر 1310 صفر 1314/ نوامبر 1892ـ ژوئیه 1896) بر شخصیت، مشی سیاسی و شیوه زندگی او تأثیری پایدار گذاشت. جاذبه شخصیتی پارسی دادا بهای ناروجی (رجُل سیاسی برجسته هند و از بنیانگذاران كنگره ملی هندو نخستین هندی كه از حزب لیبرال در انتخابات مجلس عوام انگلیس، موفق به ورود به این مجلس شد) برای جناح چنان بود كه او را مراد و آموزگار خود در عرصه سیاست میدانست و مشی سیاسی خود را در ایجاد تفاهم و سازش منصفانه میان مسلمانان و هندوها مدیون او بود. جناح در جریان مبارزه انتخاباتی مجلس عوامو كمك به دادا بهای برای ورود به مجلس، از تبعیضهای موجود آگاهی یافت. این تجربه در برانگیختن احساس ملیگرایی وی مؤثر بود. او با تحصیل در رشته حقوق، مهارت استفاده از ظرفیتها و ابزارهای قانونی موجود علیه سیاستهای بریتانیا را به دست آورد؛ بنابراین، پس از بازگشت به هند، مشی سیاسی كسب استقلال در چارچوب مبارزه قانونی و حزبی را پیش گرفت (احمد، ص 5 6). گفتگو با برخی رجال سیاسی لیبرال، برایاو فرصتی پدید آورد كه با اندیشه لیبرالیسم (آزادیخواهی)، كه آن هنگام گفتمان مقبول سیاسی بود، آشنا گردد و آن قدر مجذوب این اندیشه شود كه آن را «پارهای از زندگی خود» بداند. حضور مرتب در جلساتمجلس عوام و مشاهده بحثهای آزاد وانتقادی هاید پاركو مطالعه مستمر در كتابخانه موزه بریتانیا و علاقه وافر به آثار شكسپیر و نمایش تا مرز حرفهای شدن، از تجربیات او در زندگی در لندن بود (رجوع کنید به برك و قریشی، ص 40ـ 41).
جناح در 1314/1896، در بیست سالگی، موفق شد به عنوان جوانترین فارغالتحصیل هندی، به مقام وكالت دست یابد (احمد، همانجا؛ اقبال لاهوری، مقدمه سروش، ص سیوسه). وی در همان سال به هند بازگشت و در كراچی اقامت كرد و در 14 ربیعالاول 1314/ 24 اوت 1896، به عنوان تنها وكیل مدافع مسلمان، همكاری با دادگاه عالی بمبئی را آغاز كرد. او به سبب شایستگیهایش در حرفه وكالت، در 1318/ 1900 به عنوان قاضی عالیرتبه دیوان عالی بمبئی انتخاب شد، اما این سِمَت را نپذیرفت و ترجیح داد به وكالت ادامه دهد (برك و قریشی، ص 42ـ43؛ منصوری، ص 118).
جناح، هم زمان با بازگشت به هند، عضو كنگره ملی شد و بدین ترتیب به عرصه سیاست هند راه یافت. او در 1324/1906 نخستین بار به عنوان منشی مخصوص رئیس كنگره ملی هند (دادا بهای ناروجی) و در نشست سالانه كنگره در كلكته شركت كرد (احمد، ص 6؛ برك و قریشی، ص 52). حزب كنگره در آن زمان بزرگترین حزب سیاسی هند بود كه اكثر اعضای آن هندوها بودند. در 1327/1909 جناح به نمایندگی از طرف شورای مسلمانان بمبئی در شورای قانونگذاری هند انتخاب شد. نقش مؤثر او در این شورا توجه همگان، بهویژه مسلمانان، را جلب كرد (منصوری، همانجا).
جناح در جمادیالآخره 1331/ اكتبر 1913، با حفظ عضویت و نفوذ فزاینده خود در كنگره، به جامعه مسلمانان سراسر هند (مسلملیگ) پیوست و در رده بالای این حزب فعالیت كرد. او مسلملیگ را حزبی مؤثر در تشكیل هند یكپارچه میدانست و از آن پس، با ایفای نقش میانجی، به برقراری سازش میان هندوها و مسلمانان پرداخت. در 1332/ 1914 وی در رأس هیئت نمایندگی كنگره عازم انگلستان شد و پس از بازگشت، چند سالی برای ایجاد حسنتفاهم و همكاری بین حزب مسلملیگ و كنگره كوشش بسیار كرد و در مذاكراتی كه بین مسلملیگ و كنگره در جریان بود و به پیمان لكهنوانجامید، نقش مؤثری ایفا كرد و با تلاش او برنامه اصلاح قانون اساسی، كه شامل ضمانتهایی برای حقوق جامعه مسلمانان بود، پذیرفته شد (احمد، ص 6ـ7؛ اظهر، ص 115؛ منصوری، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جامعه مسلمانان سراسر هند * ). این پیمان ازآنرو كه رهبران هندو، مسلمانان را به عنوان موجودیتی سیاسی به رسمیت شناختند، برای مسلمانان شبهقاره نقطه عطفی بود (گریوال، ص 19). در نتیجه تلاشهای جناح برای اتحاد هندوها و مسلمانان، به او لقبِ سفیر وحدت هندو ـ مسلمانداده شد (احمد؛ د. اسلام ، همانجاها).
در 1336/1918 جناح با یك دختر پارسی (زردشتی) به نام روتیازدواج كرد. ثمره این ازدواج دختری به نام دینا بود. روتی در 1308 ش/ 1929 از دنیا رفت. پس از آن، فاطمه، خواهر كوچكتر جناح، حرفه دندانپزشكی را رها كرد و برای مراقبت از دینا و خانهداری نزد جناح آمد و از آن پس تا پایان زندگی برادرش پیوسته نزدیكترین یار و همدم او بود (احمد، ص 11ـ13؛ برك و قریشی، ص60، 140؛ د. اسلام ، همانجا).
جناح در 1337/ 1919 در اعتراض به تصویب لایحه رولاتدر شورای قانونگذاری، دایر بر محاكمه شورشیان بدون دادرسی، از این شورا استعفا كرد. در سالهای 1299ـ 1319 ش/ 1920 تا 1940، شاخص سیاست هند، خشونت و تندروی میان هندوها و مسلمانان بود. در واقع در كنگره ملی هند، تحت تأثیر نگرش سیاسی ـ مذهبی هندوهای تندرو، بر ضد مسلمانان خشونتهایی پدید آمد. در چنین فضایی، جناح میكوشید با پرهیز از آمیختگی مسائل سیاسی با مذهب، بین هندوها و مسلمانان تفاهم ایجاد كند. در 1299 ش/ 1920 جناح با انتقاد از تصویب قطعنامه گاندی، به نام «عدم همكاری»با دولت، جلسه عمومی كنگره را، كه رهبری آن به دست هندوهای تندرو افتاده بود، ترك كرد و از حزب كنگره كناره گرفت. او با تأكید بر شیوه مبارزه سیاسی و راه قانون اساسی برای كسب استقلال، سیاست عدم همكاری را بیثمر میدانست. با وجود این، به كوشش خود در قالب مسلملیگ، برای ایجاد تفاهم از طریق ارائه پیشنهادها و مذاكره با رهبران هندو در كنگره، در فاصله سالهای 1303 تا 1308 ش/ 1924ـ1929 ادامه داد، اما نتیجهای به دست نیامد. از جمله مهمترین این پیشنهادها، چهارده اصل معروف جناح در باره جایگاه مسلمانان در قانون اساسی آینده هند بود، شامل تدوین قانون فدرال، خودمختاری همسان تمام ایالات، شركت كافی و مؤثر نمایندگان اقلیتها در قانونگذاری، مسلمان بودنِ حداقل یك سوم از نمایندگان مجلس قانونگذاری مركزی، تضمین آزادی كامل دینی، آزادی عقیده و انجام مراسم مذهبی و دیگر آزادیها برای تمام جوامع، گنجاندن قوانینی در قانون اساسی برای تضمین اعطای سهم كافی در بخشهای حكومتی و دولتی در كنار دیگر هندیان، تضمین حمایت كافی برای حفظ و ترویج فرهنگ و زبان و دین و حقوق شخصی و نهادهای خیریه مسلمانان در قانون اساسی و نیز مسلمان بودن حداقل یك سوم وزرا هیئت دولت (رجوع کنید به كامران مقدّم، ص 20ـ 28؛ برك و قریشی، ص 166ـ167، 203ـ204؛ عایشه جلال، ص 10ـ11).
با غلبه تندروی هندوها بر مشی كنگره، كه در واقع حزبِ همه گروههای اجتماعی و مذاهب هند به شمار میرفت، امید جناح برای عملی شدن سیاست تفاهم و سازش، تدریجاً به یأس گرایید (رجوع کنید به ادامه مقاله).
جناح برای مجمع مركزی قانونگذاری انتخاب شد و در دو دور «جلسه میزگرد» ، كه برای بررسی مسائل قانون اساسی در سالهای 1309 و 1310 ش/ 1930 و 1931 در لندن برگزار شد، شركت كرد. موضع منفی هندوها در قبال حقوق و جایگاه مسلمانان، در این نشستها، امید جناح به تفاهم را از بین برد. در 1310 ش/1931 او بر آن شد چند سال در لندن اقامت كند. این تصمیم به معنای كنارهگیری وی از عرصه سیاست و بیاعتنایی به حقوق مسلمانان نبود بلكه میخواست در لندن، كه مركز تحولات سیاسی هند و مهمترین عرصه تعیین سرنوشت قانون اساسی شده بود، حضوری قوی و مؤثر داشته باشد (برك و قریشی، ص 198؛ د. اسلام ، همانجا).
جناح از 1310 تا 1313 ش/ 1931ـ1934 در لندن به وكالت اشتغال داشت. در این مدت، سفرهای كوتاهی نیز به هند كرد. در 1314 ش/1935 او به اصرار و تشویق اقبال لاهوری و لیاقت علیخان، كه از فعالان برجسته سیاسی مسلمانان بودند، به هند بازگشت و رهبری مسلملیگ را، كه دچار ضعف و اختلافات درونی شده بود، بر عهده گرفت. با وجود تلاش برای بازسازی و ساماندهی مسلملیگ، این حزب نتوانست در انتخابات مجلس قانونگذاری در دی 1315/ دسامبر 1936 ـ ژانویه 1937، اكثریت كرسیهای مسلمانان را به دست آورد و عملاً كنگره قدرت را به دست گرفت و هیچیك از اعضای مسلملیگ را به هیئت دولت راه نداد (رجوع کنید به احمد، ص 9؛ عایشه جلال، ص 15ـ40؛ كامران مقدّم، ص 29؛ د. اسلام ، همانجا).
خشونت و درگیری بین هندوها و مسلمانان در سالهای 1316ـ 1318 ش/1937ـ1939 شدت یافت. همزمان تجربه ناخوشایند مسلمانان از حكومت هندوها در ایالتهایی كه كنگره ملی هند قدرت را در دست داشت، جناح را به پذیرش «نظریه دو ملت» اقبال مجاب كرد و به این نتیجه رساند كه اگر مسلمانان بخواهند بر پایه دین و فرهنگ خود آزادانه زندگی كنند، ناگزیرند كشوری مستقل داشته باشند (رجوع کنید به برك و قریشی، ص 58، 222ـ 235). پیش از این، محمد اقبال لاهوری، كه برای نخستین بار در 1309 ش/1930 نظریه تأسیس میهن مستقل برای مسلمانان شبهقاره را ارائه داده بود، ضمن مذاكره و مكاتبه با جناح، او را به پذیرش فكر خود ترغیب كرده بود. او در 31 خرداد 1316/ 21 ژوئن 1937 در نامهای، جناح را تنها مصداق رهبری مسلمانان شبهقاره خواند. سرانجام نظریه دو ملت در قالب «قطعنامه پاكستان»در 3 فروردین 1319/ 23 مارس 1940 در نشست مسلملیگ به تصویب رسید. بعدها جناح این قطعنامه را حاصل هدایت و تأثیرگذاری فكری اقبال، دوست نزدیك خود، عنوان نمود. از آن پس درخواست قطعنامه برای تشكیل كشور مستقل پاكستان هدف اصلی و علنی وی شد و او همه تلاش خود را صرف تحقق آن كرد (اقبال لاهوری، همان مقدمه، ص چهلوشش؛ برك و قریشی، ص 185؛ احمد، ص10؛ نیز رجوع کنید به جامعه مسلمانان سراسر هند * ).
جناح از جانب هندوهای افراطی و برخی گروههای مسلمان زیر فشار بود. در 3 مرداد 1322/ 26 ژوئیه 1943 یكی از اعضای جنبش خاكسار *به جان او سوءقصد كرد كه نافرجام ماند (احمد، ص10؛ برك و قریشی، ص 267ـ 268).
چون جناح برای استقلال و تأسیس پاكستان، به فعالیت حزبی و مبارزه انتخاباتی و ورود به نهاد قانونگذاری متوسل میشد، به برنامه خود برای بازسازی تشكیلات و تقویت و گسترش پایگاه مردمی حزب مسلملیگ در میان مسلمانان شبه قاره ادامه داد و با استفاده از فضای سیاسی ناشی از جنگ جهانی دوم و كنارهگیری كنگره از حكومت، سرانجام حزب را به چنان جایگاهی رساند كه در انتخابات دی 1324/ دسامبر 1945 ـ ژانویه 1946 تقریباً همه كرسیهای مسلمانان را به دست آورد. این پیروزی، حاكی از جایگاه بلامنازع جناح، به عنوان تنها رهبر و سخنگوی اكثریت قریب به اتفاق مسلمانان، بود (رجوع کنید به گریوال، ص 18ـ19؛ عایشه جلال، ص 35ـ173؛ جامعه مسلمانان سراسر هند * ).
در این جایگاه، او فعالانه در مذاكرات استقلال شركت كرد. سرانجام در 22ـ23 مرداد 1326/ 14ـ15 اوت 1947، تأسیس دولت پاكستان اعلام شد و جناح فرمانداری كل و ریاست مجمع مؤسسان پاكستان را برعهده گرفت. زمانِ كوتاه ریاست و اقتدار وی در دولت پاكستان (23 مرداد 1326 ـ 20 شهریور 1327/ 15 اوت 1947 ـ 21 سپتامبر 1948) صرف نظارت بر استقرار نهادهای حكومتی كشور شد. او سرانجام، بر اثر بیماری ریوی كه سالها به آن مبتلا بود، در 20 شهریور 1327/ 11 سپتامبر 1948 از دنیا رفت و در سوكش، چهل روز عزای عمومی اعلام شد (برك و قریشی، ص 23ـ26؛ احمد، ص10ـ 11؛ گریوال، ص 22ـ23؛ لودی ، ص 15ـ16). جنازه او را در كراچی به خاك سپردند.
پس از گذشت نیم قرن از مرگ جناح، همچنان در باره شخصیت وی، اظهارات درست و نادرست و آمیخته با پیشداوریها و تعصبات سیاسی و مذهبی و ملیگرایانه میشود. اكبر احمد، با بررسی انتقادی مجموعه آثار موجود در باره شرححال و شخصیت جناح، گزارشی مفصّل از آرا و نظریات متعارض بهدست داده است. نگاه غالب پژوهشگران و نویسندگان پاكستانی معطوف به شخصیت جناح است. آنان تصویری از یك اسطوره خللناپذیر و قهرمان ملی ارائه میدهند، اما روشنفكران و نویسندگان هندی به گونهای دیگر در باره او اظهار نظر میكنند. غالب آنها متأثر از گفتمان چپ و ماركسیسم، جناح را رهبر بورژوازی و ابزار سیاست استعماری انگلیسی میدانند كه به پشتیبانی استعمار، هندوستان یكپارچه را دو پاره كرد (رجوع کنید به ص 19ـ32). افزون بر این، در باره جهانبینی جناح و نسبت آن با اسلام، مباحث متعارضی وجود دارد. عدهای با استناد به شواهدی از سالهای نخست زندگی او، بهویژه در غرب، جناح را سكولار و غربگرا معرفی كرده و برخی با تكیه بر سخنرانیها و رفتار وی در سالهای پایانی زندگیاش، او را مسلمانی معتقد به شریعت و فراتر از آن، مدافع آمیختگی دین با سیاست و حتی اصولگرا خواندهاند. دستهای از متشرعان نیز، با تكیه بر پارهای مستنداتِ نه چندان قوی از زندگی او در غرب، به سبب سستی در عمل به شریعت اسلام و داشتن اندیشه سیاسی التقاطی (آمیختن اسلام با دموكراسی و تأكید بر حقوق اقلیتهای غیرمسلمان)، به راه افراط رفته و او را كافر قلمداد كردهاند (رجوع کنید به همان، ص 193ـ202).
صرفنظر از دیدگاههای افراطی و مغرضانه، آنچه در رفتار فردی و اجتماعی و سیاسی جناح مسلّم و بارز بوده، چنین است: شرافت و صداقت، آرامش و خویشتنداری، ادب و خردورزی، انضباط و پایبندی به مقررات، برخورداری از بیان صریح و گیرا، مهارت در مذاكرات سیاسی، میهنپرستی، پرهیز از رشوه و فساد اداری، پایبندی به مبارزه سیاسی و قانونی و اصول و روشِ دموكراسی، و احترام به سنّتها و میراث فرهنگی مسلمانان. آرمان همیشگی او استقلال و رهایی میهن از حاكمیت بیگانه بود و با عزمی راسخ در تحقق آن میكوشید. او به حضور اسلام در عرصه اجتماع و سیاست از دیدگاه حفظ هویت و سنّت و نه شریعت مینگریست (رجوع کنید به برك و قریشی، ص 54 61؛ گریوال، ص 16ـ 18؛ احمد، همانجا؛ كامران مقدّم، ص 67ـ84؛ د. اسلام ، همانجا).
منابع: (1) اردو دائره معارف اسلامیه، لاهور 1384ـ1410/ 1964ـ1989، ذیل «محمدعلی جناح، قائد اعظم» (از شیرمحمد گریوال)؛ (2) میرزاعلی اظهر، «قائد اعظم پاكستان»، در پاكستان[ مجموعه مقالات (، كراچی: مجله هلال، ) بیتا. (؛ (3) محمداقبال لاهوری، كلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری ، با مقدمه و شرح احوال و تفسیر كامل احمد سروش، تهران )? 1343 ش (؛ (4) شهیندخت كامران مقدّم، جناح حماسهیی در تاریخ، ) تهران ( 1360 ش؛ (5) محمد منصوری، «روز تولد قائد اعظم»، در پاكستان ) مجموعه مقالات ]، همان؛
(6) Akbar S. Ahmed, Jinnah, Pakistan and Islamic identity , London 1997; (7) Ayesha Jalal, The sole spokesman:Jinnah the Muslim League and the demand for Pakistan , Cambridge 1985; (8) S.M. Burke and Salim al-Din Quraishi , Quaid-i-Azam Mohammad Ali Jinnah: his personality and his politics , Karachi 1997 ; (9) EI 2 , s.v. "Djinah" (by K. Callard); (10) Sher Muhammad Garewal, "Quaid-i-Azam Mohammad Ali Jinnah: the greatest leader of the present century", Journal of the Research Society of Pakistan , XXXIV , no.1 (Jan. 1997); (11) Muhammad Zahi Khan Lodhi, "Quaid-i-Azam Muhammad Ali Jinnah: the greatest leader of the century", Journal of the Research Society of Pakistan , XXXIV , no. 4 (Oct. 1997).