responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3939

 

تَنَس (به صورت متداول : تِنِس ) ، شهری در شمال الجزایر، در ساحل دریای مدیترانه ، میان َ31 ْ36 عرض شمالی و َ18 ْ1 طول شرقی که با فاصله ای برابر در میان شهرهای الجزیره و آرزاو/ ارزیو قرار دارد. در دورة باستان ، در نزدیکی این شهرِ بربری یک مرکز تجاری فنیقی و نیز باراندازی کارتاژی وجود داشته است . هرچند این ناحیه هیچگونه حفاظی در برابر بادهای غربی و شمال غربی ندارد، مصبّ وادِ عَلالَه به شکل طبیعی کشتیها را محافظت می کند. اسامی لاتینی گوناگون (کارتنّا ، کارتینّا ، کارتنّاس و صورت جمع کارتنّه ) حاکی از آن است که دو شهر با این نام وجود داشته است : یکی شهری باستانی و بربرنشین در پیچ وادعلاله ، در 5ر1 کیلومتری جنوب مصب آن ؛ دیگری بندر تنس که در دورة رومیها جزو بخش غربی قیصریة موریتانی بوده و گروهی از کهنه سربازان آوگوستوس در سال 30 ق م در آن مستقر بوده اند. در قرن چهارم میلادی این منطقه طی شورش فیرموس (قیام قومی از بربرها در فاصلة سالهای 370 تا 375 میلادی ) غارت شد و کارتنّه در معرض تجزیة روگاتیستی ( قانونی که به پیشنهاد صاحب منصبان رومی به تصویب می رسید ) قرار گرفت .

در 262/785ـ786 دو گروه از «بحریّون » (ماجراجویان دریایی ) اندلس ، در تنس مستقر شدند. تعداد آنها افزایش یافت اما بسیاری از آنها به پچینا (بَجّانه * ) مهاجرت کردند تا ملک کوچکی در آنجا به دست آورند. شهر دارای «حصن » (استحکامات ) بود. «مسجد تنس قدیم » ترکیبی از سبکهای ادریسی و اغلبی دارد که از دفعات متعدد تصرف شهر در قرنهای چهارم و پنجم حکایت می کند. رودخانه آب مورد نیاز آبیاری را تأمین می کرد، ازینرو کشاورزی و تجارت دریایی در این شهر رونق یافت . طبق گزارش بکری (ص 61ـ62)، باروی شهر پنج دروازه داشته است . شهر در این زمان (قرن پنجم / یازدهم ) «تنس الحدیثة » نامیده می شد تا از حصن و ویرانه های دورة رومی ، که «تنس القدیمة » خوانده می شد، متمایز شود. در 298، فاطمیان شهر را اشغال کردند اما کمی بعد آنجا به دست زیری بن عطیه مغراوی ، دست نشاندة خاندان اموی قرطبه ، افتاد. در 473 یوسف بن تاشُفین مرابطی ، این شهر و سرزمینهای مغراوه را تا الجزیره به تصرف در آورد (ابن خلدون ، تاریخ ، ج 6، ص 220). در این زمان شهر چندین حمام داشت و به سبب واقع شدن بر سر راهی که مشرق الجزایر را به مغرب آن و المسیله را به تِلِمْسان یا تلمسِن متصل می کرد، رونق یافته بود. تنس در آغاز قرن هفتم بخشی از قلمرو مَندیل بن عبدالرحمان مغراوی ، یکی از دست نشاندگان حفصیان ، پس از سقوط موحدون بود. به نظر می رسد که این شهر به سبب وجود متکلمان و دیگر علمایی که حاکمان محلی ، بویژه سلطان یَغمُراسَن بن زَیّان ، بنیانگذار





خاندان بربر زناتة سلسلة عبدالوادیان / بنی عبدالواد (ح 633ـ 681)، به خود جلب کرده بودند به مرکزی علمی تبدیل شده بود. مشهورترین این عالمان دو برادر بودند به نامهای ابوعبداللّه محمد و ابراهیم بن یَخْلَف تنسی مَطماطی ، که دومی (متوفی 680) مؤلف شرحی ده جلدی بر التلقین قاضی عبدالوهاب (متوفی 422) ( در فقه مالکی ) است . همچنین محمد تنسی ، («امامِ» بِرِشک ) و دو پسرش ، ابوزید (متوفی 743) و ابوموسی (متوفی 749)، شایان ذکرند که هر دو در تلمسان به عنوان «اولاد الامام » به «مدرّسی » مشغول بودند (ابن مریم تلمسانی ، ص 123ـ 127). در 688، ابوسعید (پسر یَغْمُراسَن ) در تلمسان تنس را از مغراوه و لمدیّه را از بنوتوجین گرفت اما جانشینش ، ابوثابت ، در 752 نتوانست مغراوه را منقاد کند و بدون هیچگونه موفقیتی از محاصرة دژ اَجَرُ، که مشرف بر تنس بود، دست بر داشت (ابن خلدون ، بغیة الروّاد ، ج 1، ص 208، 244ـ 245). در قرنهای هفتم و هشتم / سیزدهم و چهاردهم ، بندر تنس در تجارت با سواحل مُرْسیه در اسپانیا فعال بود. این بندر همچنان درگیر نبرد میان مرینیان و عبدالوادیان بود و در 870 ـ871 به دست سپاه حفصیان ، به فرماندهی سلطان ابوعمر عثمان متوکل ، افتاد که عازم تلمسان بود و در آنجا سکه ضرب کرد. در آغاز قرن بعد، عربهای سوید / بنوسوید که در خدمت حاکم تنس بودند به هستة اتحادیة محال اعراب هلالی تبار تبدیل شدند و رئیس آنها حمید عبد، هم پیمان اسپانیاییها، در وهران ، از ترکها شکست خورد و تنس را از دست داد. جنگ مرگبار در داخل خانوادة حاکم و نارضایی مردم موجب استقرار برادران بارباروس ( رجوع کنید به بارباروس * ، خیرالدین پاشا) در تنس شد به طوری که شهر به پایگاه ترکهای الجزیره برای حمله به اسپانیاییها مبدل گردید. در 939 پادگان ترکها در این شهر از 25 مرد زیردست یک «قائد» و فرمانداری که از الجزیره اعزام شده بود، تشکیل می شد.

در حدود 1112/ 1700، تنس به سبب صدور غلات به اروپا شهرت داشت و قبایلی نظیر بنومادون در کار صادرات

از بندرهای محلی بودند. درست پیش از 1246/ 1830 پرورش دهندگان انگور تنس در اراضی ساحلی ، بخشی از تولیدات فراوان خود را به پرتغال ، لِگْهورن و مارسی صادر می کردند زیرا درختان مو در خاکهای سیلیسی ـ گچیِ ظَهْره خوب رشد می کردند. یکی از ارجمندترین زهّاد محلی ، سیدی مروان ، که قبه اش بر بلندی کیپ تنس ( دماغه تنس ) قرار دارد، حامی فعالیت پررونق دریایی بود و غنایم به دست آمده از دشمنان را میان فقرای منطقه تقسیم می کرد. پوشش گیاهیِ انبوه تنس برای پرورش دام ، بویژه گوسفند و بز، مساعد بود و صنایع دستی اش رونق بسیار داشت . در این روزگار شهر چهار مسجد داشت که تاکها و درختان میوه دیوارهایش را پوشانده بود.

تنس تا 1259/ 1843 از تحرکات نظامی فرانسه در الجزایر نسبتاً بر کنار ماند و پس از معاهدة تَفْنا/ تفنه / تافنا با بیگ (امیر) قسطنطنیه در 1253/1837 همراه شِرشال / شِرشِل تنها بندری بود که برای صدور پشم ، غلات و غیره به الجزیره و سرزمینهای خارجی و تأمین تدارکات مناطقی که هنوز آزاد بودند، در اختیار عبدالقادر قرار داشت ؛ ازینرو به رغم حضور نیروی دریایی فرانسه ، رفت وآمد و تجارت در این منطقه رشد کرد. نخستین حمله به تنس در 1257/ ژانویة 1842 روی داد و فرانسویها در 1259/ اول مه 1843 وارد شهر شدند و در مقابل شهر مسلمانان اردوگاه تنس را به نام تنس ویل تأسیس کردند. در 1262/ پایان 1845، عبدالقادر در بلندیهای ریّه مستقر گردید اما از آنجا رانده شد. تنس در جنگهای کریمه به عنوان انبار علوفه و غلات که به میدان عملیات نظامی صادر می شد، زندگی تازه ای یافت اما شهر در رکود شدید باقی ماند و یک دورة قحطی ، جمعیت آن را در فاصلة 1283ـ1289 / 1866ـ 1872 حدود 30% کاهش داد. تنس قدیمی که از 1267/ 1851 به تنس ویل جدید منضم شد، راه زوال پیمود و در 1270/ 1854

تنها 154 ، 1 تن سکنه داشت . هرچند تنس به صورت بازار منطقه ای باقی ماند، با آغاز احداث بندری در 1285/1868، که تا 1332/1914 به اتمام نرسید، بتدریج از فعالیتهای تجاری میان بندرهای الجزایر سهم زیادی به دست آورد. در 1303 ش / 1924 راه آهنی کم عرض تنس و اورلئانزویل را به یکدیگر متصل ساخت اما این خط رفت وآمد کمی داشت و در 1316ش / 1937 تعطیل شد و بیشتر رفت وآمدهای منطقة شلف به سمت بندرهای بزرگ الجزیره و وهران کشیده شد. مهاجرت از تنس و ظهره ، بویژه مهاجرت جوانان ، در 1332/ 1914 برای شرکت در جنگ جهانی اول و پس از آن برای کار در مناطق کلان شهری فرانسه آغاز شد. ارسال وجوه حاصل از این کارها به داخل کشور عامل مهمی در اقتصاد منطقه بود. این روند تا فرا رسیدن استقلال ادامه یافت . ( جمعیت آن در 1366 ش / 1987 بالغ بر 510 ، 26 تن بوده است ( بریتانیکا ، ذیل مادّه ) ) .


منابع :
(1) 1) مآخذ: ابن حوقل ، ص 77، 85 ـ86؛
(2) ( ابن خلدون (عبدالرحمان بن محمد)، تاریخ ابن خلدون ، المسمّی کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر ، بیروت 1413/1992؛
(3) ابن خلدون (یحیی بن محمد)، بغیة الرواد فی ذکر الملوک من بنی عبدالواد ، ج 1، چاپ عبدالحمید حاجیات ، الجزائر 1400/1980 ) ؛
ابن عذاری ، کتاب البیان المغرب ، چاپ کولن و

(4) لوی ـ پرووانسال ، لیدن 1948ـ1951، ج 2، ص 219؛
(5) ابن مریم تلمسانی ، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان ، چاپ محمد ابن ابی شنب ، الجزائر 1326/1908، 1986، ص 66ـ 68، 248ـ249؛
(6) محمدبن محمد ادریسی ، المغرب العربی من کتاب نزهة المشتاق ، چاپ محمد حاج صادق ، پاریس 1983، ص 104ـ 105، 120، 128؛
(7) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری ، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة و المغرب ، با ترجمة فرانسوی دسلان ، پاریس 1965، ص 63، 81؛
(8) احمد محی الدین پیری رئیس ، کتاب بحریه ، نسخة خطی کتابخانة ملی فرانسه ، ضمیمة ترکی ، ش 956، گ 315 پ ، 316 ر (نقشه )؛
(9) یعقوبی ، البلدان ، ص 353؛


(10) Jean Leo Africanus, Description de l'Afrique , tr.ـpaulard, Paris 1980, I , 29, II , 346;
(11) Muh ¤ammad b.Ah ¤mad Mak ¤dis ¦â, Description de l'occident musulman au Xe siةcle , tr. Ch. Pellat, Algiers 1950, 24-25;
(12) Ah ¤mad Muh ¤yi'l-D ¦ân P ¦âr ¦âRe ف ¦âs, La description des co ªtes algإriennes de p  ªr  ªRe ف  ªs, relations , tr. E. Esin, in Studies on Turkish-Arab , Istanbul 1986, 53-54.

2) باستان شناسی :

(13) A. Berbrugger, "Antiquitإs du cercle de Tenةs", RAfr. , I (1856-1857), 335-345, 428-440, II (1857-1858), 4-13, 91-104, 185-194, 267-275;
(14) A. Dessus Lamare and G. Mar µais, "La mosquإe du vieux Tإnةs", RAfr ., LXV (1924), 530-540.

3) مطالعات :

(15) J. P. L. Bإrard, Les deux villes de Tenez et Bou-Maza , Paris-Algiers 1864;
(16) G. Bourdon, Etude gإographique sur le Dahra , Paris 1871-1872, extract from Bulletin de la Sociإtإ de Gإographie , Jan.-Feb. 1871, and June-August 1872;
(17) E. Bourin, Tإnةs ( Cartennae ), Paris 1887;
(18) L. Boyer-Banse, La Propriإtإ indigةne dans l'arrondissement d'Orlإansville , Orlإansville 1902;
(19) C. E. Dufourcq, L'Espagne catalane et le Maghrib aux XIII e et XIV e siةcles , Paris 1966, 141, 143, 357, 543, 547;
(20) "Etude des mouvements de main d' Øuvre dans l'arrondissement d'Orlإansville", in Etude sociologique de la migration des travailleurs musulmans d'Algإrie en Mإtropole , II ;
(21) J. Frإmeaux, Les bureaux arabes dans l'Algإrie de la conque ªte , Paris 1993;
(22) L. Lacoste, La colonisation maritime en Algإrie , Paris 1931, 15-17, 36-37;
(23) F. Elie de La Primaudaie, "Le commerce et la navigation de l'Algإrie avant la conque ªte fran µaise", Revue Algإrienne et Coloniale , III (1860), 721-723;
(24) P. Laurent, Les ports maritimes algإriens , Algiers, 99-100;
M. Lesne, "Une

(25) expإrience de dإplacement de population: les centres de regroupement en Algإrie", Annales de gإographie , LXXI (1962), 388, 584, 602;
(26) L. in de Mas Latrie, Relations et commerce de l'Afrique septentrionale ou Maghreb avec les nations chrإtiennes au Moyen-Age , Paris 1886, 381;
(27) R. Pontier, Souvenirs de l'Algإrie ou notice sur Orlإansville et Tإnةs , Valenciennes 1850;
(28) P. Ricard, "Le commerce de Berbإrie et l'organisation إconomique de l'Empire portugais aux XV e et XVI e siةcles", Annales de l'Institut des ـtudes Orientales , II (1936) 269, 287;
(29) L. Rinn, Les origines berbةres , Algiers 1889, 279-280, 357-360;
(30) T. Shaw, Travels or observations relating to several parts of Barbary and Levant , Oxford 1738, partial tr. J. MacCarthy, Voyage dans la rإgence d'Alger , Paris 1830, repr. Tunis 1980, 263-265;
(31) Laugier de Tassy, Histoire du Royaume d'Alger , Amsterdam 1725, 152-153, Paris 1992, 97;
(32) X. Yacono, Les bureaux arabes et l'إvolution des genres de vie indigةnes dans l'ouest du Tell algإrois ) Dahra, Chإlif, Ouarsenis, Sersou ), Paris 1953;
(33) idem, La colonisation des plaines du Chإlif ( de Lavigerie au confluent de la Mina ), Algiers 1955-1956.

/ ه . بن شنب ( د. اسلام ) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3939
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست