ندیم، عبدالله ، ندیم، عبدالله، نویسندۀ انقلابی و خطیب قیام احمد عُرابیپاشا*.عبداللهبن مصباحبن ابراهیم ادریسی حسنی در 10 ذیحجه 1261/ 10 دسامبر 1845 در اسکندریۀ مصر به دنیا آمد. نسب او به حسنبن علیبن ابوطالب علیهم¬السلام میرسد. پدرش، عبدالله، از اهالی روستای شرقیه در جنوب مصر بود و از آنجا به اسکندریه مهاجرت کرده بود. او فرزندش را به مکتبخانه فرستاد تا خواندن و نوشتن و قرآن بیاموزد. سپس عبدالله ندیم در مسجد شیخابراهیمپاشا به فراگیری علوم دینی، مانند فقه شافعی و اصول، و منطق پرداخت و به آموختن ادبیات علاقه¬مند شد و با سرودن شعر و نوشتن متون ادبی به محافل ادبی راه یافت (جرجی زیدان، ج2، ص128؛ ندیم، ج1، مقدمۀ احمد سمیر، ص3-4؛ الشیان، ص239؛ احمدامین، ص202-203). پدرش که علاقه¬مند بود وی عالم دینی برجسته¬ای شود، با گرایش او به ادبیات مخالفت نمود و از پرداخت هزینۀ تحصیلش خودداری کرد. ندیم که با ادبیات نمیتوانست امرار معاش کند، ناگزیر در تلگرافخانۀ شهر بنها استخدام شد. پس از آن در تلگرافخانۀ دفتر کاخ عالی در قاهره، که مادر اسماعیلپاشا* در آنجا زندگی میکرد، به کار پرداخت. او در قاهره با بسیاری از ادبای مصر، مانند محمود سامی البارودی، عبدالله فکری، سیدعلی ابوالنصری، محمود صفوت الساعاتی، شیخ احمد الزرقانی، محمدسعیدبن جعفرپاشا و عبدالعزیزبک، آشنا شد و از محضر آنان بهره برد (دسوقی، 1400، ص309؛ احمد امین، ص205-206). پس از مدتی، به اتهام سهلانگاری، از تلگرافخانه اخراج شد و در دقهلیه، معلمی فرزندان فرماندار آنجا را برعهده گرفت. پس از آن به المنصوره رفت و با حمایت یکی از بزرگان شهر، به نام محمدالغرقاوی، در مغازهای به کار پرداخت، اما آنجا را کانون گردهمایی اهل ادب کرد، که موجب ورشکستگی او شد. وی در 1293/ 1876 به شهر طنطا رفت و به فعالیتهای ادبی خود ادامه داد (احمد تیمور، 2001، ص4؛ اشیال، ص240).
ندیم در 1296/ 1879 به زادگاهش بازگشت و در آنجا به دو تن از دوستان خود، محمد امین و محمود واصف، که از مؤسسان جمعیت مصرالفتاة (مصر جوان) بودند، پیوست و از طریق آنان با ادیباسحاق و سلیمالنقاش، صاحبان دو روزنامۀ معروف مصر و التجاره، آشنا شد و به کار مطبوعات پرداخت (احمد سمیر، ص403؛ احمد امین، ص211؛ اشیال، ص243). او با کمک همفکران خود، در 1296/ 1879 الجمعیة الخیریة الاسلامیة (انجمن خیریۀ اسلامی) را، با هدف تعلیم جوانان و پیشرفت علمی آنان، در مصر تأسیس کرد. مهمترین هدف این جمعیت، تأسیس مدرسهای برای دانشآموزان یتیم و نیازمند بود تا با مبانی علوم جدید آشنا شوند (احمد تیمور، 1967، ص130؛ اشیال، ص242؛ احمدامین، ص212).
او به آموزش فن خطابه و سخنوری علاقۀ بسیاری داشت و با هدایت او، دانشآموزانش نمایشنامههای انتقادی وی، مانند العرب و همچنین الوطن و طالعالتوفیق (وطن و اقبال و خوشبختی)، را در حضور توفیقپاشا اجرا کردند. ندیم پس از چندی، به اتهام فساد، از الجمعیةالخیریة الاسلامیة کنار گذاشته شد و به نگارش مقاله برای روزنامهها ادامه داد و سردبیر دو روزنامۀ المحروسه و العصر الجدید شد. او پس از آن، نشریۀ فکاهی التنکیت و التبکیت (طنز و انتقاد) را تأسیس کرد که نخستین شمارۀ آن در 8 رجب 1298/ 6 ژوئن 1881 منتشر شد (ندیم، مقدمۀ جمیعی، ص8 ؛ احمدامین، ص213-214).
پس از آغاز قیام احمد عرابیپاشا* و تحت تأثیر آن، ندیم انتشار نشریۀ التنکیت و التبکیت را در 23 ذیحجۀ 1298/ 16 نوامبر 1881 متوقف کرد و به قاهره رفت و به قیام پیوست و خطیب و سخنگوی آن شد و به جای التنکیت و التبکیت، نشریۀ الطائف را در قاهره منتشر کرد. ندیم در نشریۀ الطائف از اقدامات اسماعیلپاشا* انتقاد و بر لزوم اصلاحات از طریق حکومت پارلمانی تأکید کرد. اما مقالات تحریکآمیز نشریه، سبب توقیف آن شد (اشیال، ص244؛ ابراهیم عبده، ص126-127؛ ندیم، مقدمۀ جمیعی، ص24-25). حمایت گسترده و مؤثر ندیم از قیام عرابیپاشا و درخواست او از مردم برای مبارزه با استعمار انگلیس، نقش او را در جایگاه خطیب انقلابی عرابی تثبیت کرد. انتقاد تند و گستردۀ او از توفیقپاشا، تعطیل دائم نشریه را در پی داشت (دسوقی، ج1، ص312-316؛ ابراهیم عبده، ص128؛ حورانی ، ص196).
پس از شکست قیام عرابیپاشا در 11 ذیقعدۀ 1299/ 24 سپتامبر 1882، ندیم مخفی شد و در دوران اختفا، به تحقیق و تألیف پرداخت. او کتاب کان و یکون را نوشت که دربرگیرندۀ مباحثات علمی و دینی ندیم و دوست فرانسوی او در این دوران است. قصیده وطنیةالشرق (ملیگرایی شرق)، که در آن مردم مشرق زمین را موعظه کرده، از دیگر آثاراو در این دوره است (لوتسکی ، ص230؛ اشیال، ص247-248؛ دسوقی، ج1، ص317-318).
ندیم در 28 صفر 1309/ 3 اکتبر 1891 در شهر الجمیزه دستگیر و به شهر یافا در فلسطین تبعید شد. استقبال علی افندی ابیالمواهب( مفتی شهر یافا) از ندیم، وضع او را بهبود بخشید، به گونهای که ندیم خانهای تهیه و آنجا را محل گردهمآیی ادبا و علما کرد (احمد تیمور، 1933، ص1164-1165).
در 1310/ 1892 عباس حلمی دوم* ، جانشین توفیقپاشا، ندیم را عفو کرد و او به قاهره بازگشت و به روزنامهنگاری پرداخت و نشریۀ الاستاذ را، با مضامین علمی و اخلاقی و فکاهی، منتشر کرد. او بهرغم تأکید بر دخالت نکردن در سیاست و مدیریت کشور، در نشریهاش اندیشههای ضداستعماری خود را آشکار ساخت و از دخالت انگلیس در ادارۀ امور کشور انتقاد کرد. همچنین در این نشریه، در 4 شعبان 1310/ 21 فوریۀ 1893 خواستار تأسیس فرهنگستان زبان عربی (مجمعاللغة العربیة)، برای حفظ زبان عربی و صیانت ازآن ، شد. اما این خواست پس از مرگش، در 1313ش/ 1934 محقق گردید (جرجیزیدان، ج2، ص134؛ توفیق، ص135؛ احمدامین، ص235-236). ندیم در اختلافات بین عباس حلمی و لرد کرومر ) نمایندۀ انگلیس در مصر(، از عباس حلمی حمایت کرد. ازاینرو، مطبوعات انگلیسی او را مذهبی و متعصب و ضد اروپایی معرفی کردند و سرانجام عباس حلمی، تحت فشار لرد کرومر، در1311/ 1893 از انتشار الاستاذ جلوگیری نمود (ابراهیم عبده، ص155؛ اشیال، ص253-254). ندیم به یافا تبعید شد و حکومت مصر با این شرط که در مطبوعات دربارۀ اوضاع سیاسی مصر مطلبی ننویسد، مقرری برای او در نظر گرفت، اما ندیم در تبعید به فعالیتهای سیاسی خود بر ضد عثمانی ادامه داد. او دوباره تبعید شد و مدتی در اسکندریه بود، اما با توجه به نظر سلطان عبدالحمید و برای مراقبت بیشتر از او، به استانبول رفت و منصب بازرسی مطبوعات به وی واگذار شد و زیرنظر شخص سلطان قرار گرفت. ندیم در استانبول با سیدجمالالدین اسدآبادی* دیدار کرد و بین آنها مناسبات صمیمانهای برقرار شد. چندی بعد ندیم در استانبول به بیماری سل مبتلا شد و پس از وخامت اوضاع جسمانیش، در 2 جمادیالاولی 1314/ 10 اکتبر 1896 در همانجا درگذشت (زهرالدین، ص294؛ احمد سمیر، ص406؛ جرجیزیدان، ج2، ص135؛ احمدامین، ص241، 245).
آثار ندیم عبارت اند از: دو دیوان شعر؛ نمایشنامۀ العرب؛ نمایشنامۀ الوطن و طالعالتوفیق؛ کتاب کان و یکون، در مباحث دینی و سیاسی؛ سلافةالندیم فی منتخبات السید عبدالله ندیم، مشتمل برچهارده رسالۀ ادبی از او؛ النحله فی الرحله (رهآورد سفر)؛ الاحتفاء فی الاختباء (استقبال در اختفا)؛ الشرک فی المشترک (شرک در اشتراکات)؛ موحدالفصول و جامعالاصول (وحدتبخش افتراقات و گردآورندۀ اصول)؛ الفوائد فی العقائد (سخنان فصیح در عقاید)؛ اَللآلی و الدرر فی فواتح السور (گوهرهایی در تسخیر حصار)؛ البدیع فی مدح الشفیع (پدیدهای نو در ستایش اطاعتکننده)؛ و امثالالعرب (ندیم، مقدمۀ جمیعی، ص5؛ احمد سمیر، ص407-408؛ زهرالدین، ص496).
ندیم از منتقدان جدّی استعمار غرب بود. به زعم او غربیان با دو راهبرد متفاوت، دین به عنوان سفیر صلح و دوستی و سلطنت به عنوان ابزار ارعاب، در کشورهای شرقی نفوذ کردند و به نام انجام دادن اصلاحات و تمدن، اهداف استعماری خود را پیش بردند (رجوع کنید به ندیم، ج2، ص64-69). او از سیاست انگلستان در هند و مصر و حامیان آنها انتقاد میکرد و مردم را بر ضد مبلّغان مسیحی، که به اعتقاد او با آموزشهای دینی خود زبان و فرهنگ جامعه را در معرض خطر قرار داده بودند، تحریک مینمود. او اعتقاد داشت آداب و رسوم هر ملتی با شرایط خاص آن ملت متناسب است و تقلید از رسوم ملل دیگر بدون آگاهی، تأثیر مخربی بر هویت اجتماعی خواهد گذاشت و ازاینرو، تقلید از آموزههای غربی نیز باید به گونهای باشد که اعتقادات دینی، هویتی و غیرت ملی حفظ شود (احمدامین، ص239؛ حریری، ص334).
ندیم منتقد کسانی بود که دین اسلام را مانع پیشرفت شرقیان میدانستند و مهمترین علل عقبماندگی ملل شرقی را بیتوجهی آنان به عوامل پیشرفت غرب میدانست. این عوامل عبارت بودند از: وحدت ملی برگرفته از وحدت مذهبی و زبانی و سرزمین ملی در غرب، سپردن ادارۀ حکومت به مردم و اعتماد به آنان، همکاری بین دولتهای غربی، آزادی اندیشه و توجه به علم و صنعت و تجارت، تولید و ابداع و تأسیس فسادهای قانونی که متضمن عدالت باشد (ندیم، ج2، ص109-120). ندیم غربیان را به سبب سیاستهای استعماری و شرقیان را به سبب غفلت و بیخبری، نکوهش میکرد و بهترین راه شرق را برای بیرون رفتن از این وضع، وحدت و یگانگی ، بدون در نظر گرفتن عقیده و ایمان، میدانست و از مسلمانان میخواست برای تحقق وحدت ملی با یهودیان و قبطیان متحد شوند (احمد امین، ص237-238؛ لوین، ص169).
ندیم یکی از معروفترین ملیگرایان مصری در آن دوره بود. وی از شعار مصر برای مصریان پیروی میکرد و نهضت ملی را به رهبری خدیو توصیه مینمود. او در تعارض میان دین و ملیگرایی، ملیگرایی را بر دین ترجیح میداد. ندیم مدافع سلطنت مشروطه بود و در طرح اصول مشروطهخواهی و آزادی، به قرآن و سنّت استناد میکرد تا در میان مسلمانان به این اصول، جایگاه خاصی ببخشد (رجوع کنید به دسوقی، ج1، ص328؛ لوین، همانجا). عبدالله ندیم به لزوم حضور نمایندگان طبقۀ فرودست در مجلس ، مشارکت آنان در تعیین سرنوشت خود و مبارزه برای استقلال کشور، به عنوان مؤثرترین راه برای آموزش طبقات فرودست جامعه، تأکید داشت. ازاینرو در نوشتههایش، که دارای مضامین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است ، کوشیده است با ادبیاتی ساده و قابل فهم، دایرۀ مخاطبان خود را گسترش دهد (احمد امین، ص217، 248؛ حدیدی، ص111، 126، 157-158).
منابع : (1) احمد امین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، بیروت، بیتا؛ (2) ابراهیم عبده، تطور الصحافة المصریة 1798-1981، قاهره 1982؛ (3) احمد تیمور، اعلام الفکر الاسلامی فی العصر الحدیث، قاهره 1967؛ (4) همو، تراجم اعیان القرن الثالث عشر و اوائل الرابع عشر، قاهره 2001؛ (5) همو، «عبدالله ندیمافندی، خطیب الثورة العرابیة»، الهلال، سال41، ش9 (یکم ژوئیۀ 1933)؛ (6) نجیب توفیق، عبدالله الندیم خطیب الثورة العرابیة، قاهره 1970؛ (7) علی الحدیدی، عبدالله الندیم الخطیب الوطنیة، قاهره 1987؛ (8) عمرالدسوقی، فی الادب الحدیث، قاهره 2000؛ (9) صالح زهرالدین، موسوعه رجالات من بلاد العرب، بیروت 2001؛ (10) احمد سمیر، «السید عبدالله ندیم»، الهلال، سال5، ش11 (یکم فوریۀ 1987)؛ (11) جمالالدین شیال، اعلام الاسکندریة فی العصر الاسلامی، قاهره 1965؛ (12) ز.ا. لوین، اندیشهها و جنبشهای نوین سیاسی اجتماعی در جهان عرب، ترجمۀ یوسف عزیزی بنیطرف، تهران 1378ش؛ (13) عبدالله الندیم، سلافة الندیم فی منتخبات، جمع شقیقه عبدالفتاح ندیم، الجزءالال، چاپ دوم، مصر 1914؛ (14) همان، الجزء الثانی، مصر 1901؛ (15) همو؛ (16) من تراث عبدالله الندیم، التنکیت و التبکیت، مصر1994، مقدمۀعبدالمنعم ابراهیم الجمیعی؛ (17) Albert Hourani, Arabic thought in the liberal age 1792-1939, Cambridge 1984. (18) V. lutsky, Modern history of the Arab countries, Moscow 1969.
/ محمد مالکی /