responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7147

خَفاجه ، خَفاجه، از تيره هاى بنى عُقيل بن كعب از اعراب عدنانى (شمالى). نياى اين تيره خفاجةبن عمروبن عُقَيل است كه نسبش از طريق قيس بن عيلان بن مُضَر به عدنان مى رسد (ابن كلبى، ج 1، ص 336؛ ابن حزم، ص 291، 469، 482؛ نيز رجوع کنید به بنى عُقَيل*).

نسب شناسان يازده شاخه از شاخه هاى اين تيره را برشمرده اند (رجوع کنید به ابن كلبى، ج 1، ص 336ـ341؛ نويرى، ج 2، ص 340ـ341).

بنى خفاجه قبل از اسلام در آباديهاى جنوب شرقى مدينه سكونت داشته اند و ظاهرآ به علت نبردهايشان با قبيله حَنيفه، تا سرزمين يمامه، مركز نجد، نيز پراكنده شدند (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه). اصفهانى از نويسندگان سده سوم (ص 5ـ6)، مسكن اعراب خفاجه را در محدوده وادى بِيشَه و رَنْيَه ــكه اولى از كوههاى يمن و دومى از كوههاى سراة در تهامه سرچشمه مىگرفته ــ ضبط كرده است. اين گزارش درواقع پراكندگى خفاجه ها را در محدوده هاى جنوبى تر، تا همسايگى يمن نشان مى دهد.

ظاهرآ بروز فتنه هاى قرامطه در نيمه نخست سده چهارم در يمامه، موجب كوچ جمعى خفاجه ها به شمال و ورود آنها به عراق شد. اينان در اواخر اين سده در سايه كفايت رؤساى خود، ثَمال و فرزندانش، در كوفه و حوالى آن به قدرت دست يافتند (د. اسلام، همانجا). با اين همه، قدرت خفاجه، در سال 391 با حمله حاكم عُقَيلىِ موصل (از عموزادگان بنى خفاجه)، به كوفه، موقتآ افول كرد و اينان ناچار شهر را ترك كردند و روانه مناطق شام شدند (ابن اثير، ج 9، ص 165).

اما سال بعد يكى از فرماندهان دستگاه خلافت عباسى، ابوجعفر حجاج، براى درهم كوبيدن اتحاد بنى عقيل و بنى مزيد از بنى خفاجه يارى خواست و بدين ترتيب، آنان دوباره امكان بازگشت به كوفه را يافتند (همان، ج 9، ص170).

همراهى خفاجه با خلافت عباسى چندان پايدار نبود، چنانكه چند سال بعد در 402 در واقصه واقع در بيابانهاى جنوب غربى كوفه به كاروان حُجاج حمله كردند و شمار بسيارى از كاروانيان را كشتند. در پى آن، فخرالملك از بغداد سپاهى به جنگشان فرستاد (همان، ج 9، ص 236). با اين همه، بنى خفاجه از فتنه گرى و غارتگرى دست برنداشتند، چنانكه در همين سال شهر انبار، در كنار رود فرات، را محاصره و آباديهاى اطراف را غارت كردند. اما سپاه بغداد با حمايت بنى عقيل آنان را شكست داد و سلطان بن ثمال، رئيس آنان، را اسير كرد (همان، ج 9، ص 235).

سال بعد (404) سلطان كه به شفاعت ابوالحسنبن مِزْيَد اسدى، آزاد شده بود، بنى خفاجه را گرد آورد و آباديهاى پيرامون كوفه را غارت كرد، اما در نبرد با سپاه بغداد شكست خورد (همان، ج 9، ص 245). پس از يك دوره كوتاه آرامش، خفاجهها به سواد كوفه ــكه قلمرو بنى عُقيل محسوب مىشدــ حمله آوردند. قِرواش عقيلى كه براى دفع آنان از موصل بدانجا لشكر كشيد، در مقابل اتحاد سه جانبه خفاجه، بنى مزيد، و سپاه بغداد تاب نياورد و عقب نشست (همان، ج 9، ص 352). اين پيمان موقت به زودى با هجوم بنىخفاجه به جامعين (حلّه بعدى)، كه جزو قلمرو دُبيسبن صدقه مَزْيَدى بود و سپس با تسخير كوفه درهم شكست (رجوع کنید به ابن خلدون، ج 4، ص 357). آنگاه بار ديگر بنى خفاجه انبار را به محاصره گرفتند، اما با آگاه شدن از عزيمت سپاه قِرواش عُقيلى بدان سو دست از محاصره كشيدند. خفاجه ها كه با هر دو همپيمان موقت خود، سپاهيان بغداد و حاكمان آلمزيد، به دشمنى برخاسته بودند، در اين شرايط راه احتياط و مصلحتانديشى پيش گرفتند، چنانكه منيعبن حسّان رئيس خفاجه با ابوكاليجار، سلطان بويهاى پيمان وفادارى بست (رجوع کنید به ابناثير، ج 9، ص 355). اين شيوه مصلحت آميز در سال 428 نيز تكرار شد در اين سال در پى شورش بارسطغان در بغداد، خفاجه ها براى دفع آن شورش به يارى بساسيرى فرمانده نظامى عباسيان شتافتند (همان، ج 9، ص 454). اما دستاندازى خفاجه به جامعين در 446، ارسلان بساسيرى را بر آن داشت تا با حمايت از بنىمزيد در مقابل خفاجه ها قرار گيرد و آنان را تا بيابانهاى اطراف تعقيب كند (همان، ج 9، ص 599). از اين هنگام تا سال 485 كه خفاجهها به كاروان حاجيان بغداد بر سر راه كوفه حمله بردند (رجوع کنید به همان، ج10، ص 217)، در منابع خبرى از خفاجه نيست. در پى اين حمله، خليفه با ارسال سپاهى گران، بنى خفاجه را چندان گوشمال داد كه از آن پس قدرت و مهابتشان سخت فروكاست و ديگر براى ادامه درگيريها و غارتگريها قدرت كافى نداشتند (رجوع کنید به همانجا)؛ چنانكه در ماجراى اختلاف بين آنان و قبيله عباده (از بنى طىء) در 499 بر سر تصاحب شتران، نتوانستند افراد لازم را براى مقابله با رقيب گرد آورند و تنها با يارى گرفتن از بنى مزيد بدين مقصود نائل شدند. اما دو سال بعد از بنى عُباده شكست خوردند. در پى اين شكست، گروههاى زيادى از بنى خفاجه به جانب شام روانه شدند (همان، ج10، ص 421).

تلاشهاى ناكام بعدى آنها در حمله به عراق در 536 (همان، ج 11، ص90) و سپس تجمع آنها در پيرامون حله و كوفه براى دريافت مقررى در 556 همگى نشان از ضعف آنان در اين سالها دارد. حاكمان اين دو شهر نه تنها اعتنايى به درخواستشان نكردند، بلكه تا رحبةالشام به تعقيبشان پرداختند، گرچه در جنگى كه در آنجا درگرفت سپاه بغداد شكست سختى خورد (رجوع کنید به همان، ج 11، ص 276ـ277). از اين پس تا سه دهه بعد، از تحركات و اقدامات احتمالى خفاجه خبرى در منابع نيامده است در 588 خفاجه به همراه بنى منتفق به كمك مردم بصره شتافتند كه بنى عامر شهرشان را غارت كرده بودند، اما از بنى عامر شكست خوردند (همان، ج 12، ص80). پس از اين واقعه در منابع ذكر چندانى از خفاجه نشده است.

خفاجه ها در انقلاب 1299ش/1920 عراق برضد اشغالگران بريتانيايى، نقش مهمى داشتند، به ويژه شاخه برصم در كربلا به رياست شيخ عمر علوان، كه از شخصيتهاى بارز انقلابى آن دوره بود. وى نقش مهمى در طراحى مبارزه با اشغالگران و جذب اهالى كربلا و اطراف آن به صفوف جنبش ملى استقلالخواهان داشت تا جايى كه نيروهاى اشغالگر بريتانيايى در حمله به كربلا، او و برادرش، عثمان علوان، را بازداشت و به جزيره هنگام تبعيد كردند (عامرى، ج 7، ص 116).

عشيره هاى وابسته به طايفه خفاجه امروزه در نقاط مختلفى از عراق، سوريه، عربستان، مصر و ايران زندگى مىكنند. عشيرههاى عراق عبارتاند از: برصم/ زوربرصم، كه در استانهاى بغداد، بابل، ديالى/ دياله، انبار، موصل، المثنى، التأميم/ كركوك، نجف و شهرستانهاى الحويجه، بلد، فارس و ناحيه شنافيه زندگى مىكنند (زبيدى، ج 2، ص 1487ـ1488)؛ عشيره معتوك كه محل سكونت آنها در روستاهاى استان موصل، روستاى اَركيه شرقى و غربى و سنجار است؛ عشيرههاى خفاجه بغداد كه در مناطق كاظميه، شهر صدر، منصور، الدوره، بغداد جديد و شواكه ساكن اند؛ عشيرههاى خفاجه استان دياله، كه از تيرههاى بزرگ و پرجمعيت خفاجه محسوب مىشوند (همان، ج 2، ص 1487ـ1490؛ عامرى، ج 7، ص 113)؛ عشيرههاى استان دياله ـ الخاص، كه محل سكونت آنها در استانهاى ذىقار، بغداد، بصره، موصل، ميسان، دياله و شهرستان الخاص است؛ عشيره عجمى، كه در استان بابل و منطقه جازريه ساكناند (عامرى، ج 7، ص 119؛ وائلى، ج 1، ص 372، 383، 398، ج 2، ص 495، ج 3، ص 919، ج 4، ص 1461، ج 5، ص 2102؛ سامرائى، ج 1، ص 219)؛ و عشيره مسيب كه محل سكونت آنها جفجافه، كربلا و دياله است (عزّاوى، ج 4، ص 92؛ وائلى، ج 1، ص 159). تعدادى از خفاجه هاى مصر در استانهاى بحيره و قليوبيه، دَقَهلَيه، شرقيه، منوفيه، قنا، سوهاج، فيوم، بنى سويف و دمياط و خفاجه هاى سوريه نيز در حلب، ديرالزور و البوكمال زندگى مىكنند (محمد سليمان طيب، ج 2، ص 504ـ505). خفاجه هاى ايران در اهواز، خرمشهر، دشت آزادگان، شوش، آبادان، هندبال و دزفول سكونت دارند (سبهانى، ص 152؛ پوركاظم، ج 4، ص 162).


منابع :
(1) ابن اثير؛
(2) ابن حزم، جمهرةانسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] 1982[؛
(3) ابن خلدون؛
(4) ابن كلبى، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجى حسن، بيروت 1407/1986؛
(5) حسنبن عبداللّه اصفهانى، بلادالعرب، چاپ حمد جاسر و صالح على، رياض 1388/1968؛
(6) كاظم پوركاظم، مدخلى بر شناخت قبايل عرب خوزستان، ج 4، تهران 1376ش؛
(7) ماجد زبيدى، معجمالعشائر العراقية، بيروت 1426/2005؛
(8) يونس سامرائى، القبائل العراقية، بغداد 1989؛
(9) رؤوف سبهانى، انساب القبائل العربية فى ايران: خوزستان، بيروت 1426/2005؛
(10) ثامرعبدالحسن عامرى، موسوعةالعشائر العراقية، بغداد 1992ـ1995؛
(11) عباس عزّاوى، عشائرالعراق، بغداد 1937ـ1956، چاپ افست قم 1370ش؛
(12) محمد سليمان طيب، موسوعة القبائل العربية، قاهره 1421/2001؛
(13) احمدبن عبدالوهاب نويرى، نهايةالارب فى فنونالادب، ج 2، قاهره 1427/2007؛
(14) عبدالحكيم وائلى، موسوعة قبائلالعرب، عَمّان 2002؛
(15) EI2, s.v. Khafadja " (by F. Krenkow-[A. A. A. Dixon]).
/ بهزاد لاهوتى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7147
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست