responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6925

ختنه ، ختنه، سنّتى ديرين در اديان الهى كه در شريعت اسلام پذيرفته شده است.

واژه ختنه از ريشه خ ت ن به معناى قطع كردن و بريدن و در كاربرد عام به معناى بريدن پوستِ بر آمده از آلت تناسلى مردان و زنان است. در متون عربى و دينى بهجاى آن بيشتر واژه خِتان بهكار رفته است (رجوع کنید به خليلبن احمد؛ ابنمنظور؛ فيروزآبادى، ذيل «ختن»). همچنين كاربرد واژه اِعذار براى ختنه مرد و زن و نيز واژه خَفْض، بهويژه در مورد ختنه زنان، رواج دارد. به كسى كه ختنه نشده باشد، اَقْلَف/ اَغْلَف گفته مىشود (رجوع کنید به ابن اثير؛ ابنمنظور، ذيل «ختن»، «خفض»، «غلف»، «قلف»).

1) مباحث فقهى. مفهوم دقيق ختنه مردان بر پايه متون حديثى و فقهى، عبارت است از برداشتن تمام يا بخشى از پوستى كه حشفه را مىپوشاند، و ختنه زنان بريدن بخشى از پوست آلت تناسلى در بالاى محل خروج ادرار است (رجوع کنید به ابنادريس حلّى، ج 3، ص 481؛ نووى، المجموع، ج 1، ص 301ـ302؛ بهوتى حنبلى، ج 1، ص 93). ختنه به عنوان سنّت اجتماعى و دينى در دورههاى گوناگون ميان مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول در ميان ملتها، جزئيات آن اشكال متفاوتى يافته است (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل «ختان»).

سنّت ختنه در اديان و جوامع قديمى نيز سابقه داشته است. بنابر آنچه در تورات (رجوع کنید به سفر پيدايش، 17:1، 9ـ13) ذكر شده، حضرت ابراهيم عليهالسلام در 99 سالگى مورد خطاب الهى قرار گرفت و مأمور شد كه خود و اولاد ذكور از نسل خود را به نشانه پيمان بستن با خداوند ختنه كند. اين سنّت در ميان يهوديان هم متداول بوده و هست و آنان ختنه نكردن را بسيار ناپسند مىشمارند. شيوه ختنه و شرايط آن در شريعت يهود با احكام اسلامى آن تشابه بسيار دارد. در مسيحيت ايمان به خدا و غسل تعميد به جاى ختنه نشانه پيمان الهى تلقى شده است (رجوع کنید به سفر پيدايش، :34 15ـ18؛ روميان، 25:2ـ29، 4:3؛ د.جودائيكا، ج 4، ص730ـ734). يهوديان اغلف را نجس شمرده و از بسيارى از حقوق محروم مىدانستند (رجوع کنید به ذيب، ص 52).

در قرآن ختنه به صراحت ذكر نشده است، ولى احاديث و منابع تفسيرى برخى آيات را اشارهكننده به آن دانستهاند. مثلا سنّتِ ابراهيمىِ ختنه از جمله مصاديق «كلمات» در آيه 124 سوره بقره، «مِلّةَ ابراهيمَ حنيفاً» در آيه 125 سوره نساء و «حنفاء» در آيه 5 سوره بيّنه به شمار رفته است (رجوع کنید به طبرى؛ طوسى، التبيان؛ طبرسى، ذيل همين آيات). همچنين مراد از «صِبغةَاللّه» در آيه 138 سوره بقره به نظر برخى مفسران، شريعت الهى درباره ختنه است (رجوع کنید به طوسى، التبيان؛ طبرسى؛ ابنجوزى، ذيل آيه). همچنين در احاديث به پيشينه اين سنّت ديرين و شرايط و چگونگى آن در اسلام پرداخته شده است. برخى احاديث ختنه حضرت ابراهيم را در هشتاد سالگى ذكر كردهاند (رجوع کنید به احمدبنحنبل، ج 2، ص 322؛ بخارى، ج 4، ص 111؛ قاضى نعمان، ج 1، ص 124؛ قس خطيب شربينى، ج 4، ص 203 كه سنين ديگرى را نقل كرده است). پارهاى احاديث نخستين مختون مرد را حضرت ابراهيم و نخستين مختون زن را هاجر مادر اسماعيل عليهالسلام دانستهاند (رجوع کنید به حرّعاملى، ج 21، ص 443). بنابر برخى احاديث، پيامبر اكرم را پس از تولد، عبدالمطلب، و بر پايه برخى ديگر جبرئيل، ختنه كرد. رواياتى ديگر حاكى است كه آن حضرت مختون متولد شده است (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، 1410، ج 23، ص140؛ سيوطى، ص170؛ مجلسى، ج 15، ص 274، ج 17، ص 299)؛ همچنان كه بنابر احاديث، برخى پيامبران و امامان نيز ختنه شده به دنيا آمدهاند و اين از ويژگيهاى امام بهشمار رفته است (رجوع کنید به كلينى،ج 1، ص 388؛ ابنبابويه، 1385ـ1386، ج 2، ص 594؛ حرّعاملى، ج 21، ص 438).

بر اين اساس، بايد ختنه را سنّتى دانست كه پيش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرايط و قيودى خاص، تداوم يافته است. با اين همه، مذاهب مختلف اسلامى درباره چگونگى حكم آن اختلافنظر دارند. بهموجب فقه امامى، خوددارى از ختنه بر مردان جايز نيست. حتى اگر كسى در دوران كهنسالى به دين اسلام بگرود، ختنه بر او واجب است و وجوب ختنه از ضروريات دين خوانده شده است. بر اين اساس، طواف شخص ختنه ناكرده (اغلف) باطل است و نيز نمىتواند امام جماعت شود (رجوع کنید به مفيد، ص 442؛ علمالهدى، ج 3، ص 39؛ طوسى، المبسوط، ج 1، ص 155؛ نجفى، ج 31، ص 263). حتى برخى بر آناند كه بر پيكر شخص اغلف نمىتوان نماز ميت گزارد (براى نمونه رجوع کنید به غروى تبريزى، ج 9، ص 13). البته شمارى از فقيهان امامى در برخى فروض ميان مقصر بودن يا نبودن شخص مزبور و ميان توانايى داشتن يا نداشتن براى ختنه، تفاوت قائل شدهاند (رجوع کنید به علامه حلّى، 1412ـ1420، ج 3، ص 57، 60؛ شهيد اول، ص] 270[).

شافعيان و حنبليان نيز به وجوب ختنه مردان قائلاند (رجوع کنید به نووى، المجموع، ج 1، ص300ـ301؛ ابنتيميه، ج1، ص243ـ 244؛ نيز براى آراى ديگر در فقه شافعى رجوع کنید به نووى، المجموع، ج 1، ص300). در برابر، حنفيان و مالكيان ختنه كردن را بر مردان واجب ندانستهاند، بلكه از آنرو كه ختنه را نوعى سنّت انگاشتهاند، آن را مستحب شمرده و كارهايى چون امامت جماعت را براى اغلف جايز و شهادت دادن او را پذيرفتنى دانستهاند (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، 1407، ص 612؛ ابنحجر عسقلانى، ج10، ص287؛ طورى، ج7، ص161؛ آبىازهرى، ج 1، ص79).

فقهاى شيعه و اهل سنّت براى وجوب ختنه مردان به آيه 123 سوره نحل (اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهيمَ حَنيفاً: اينكه از آيين ابراهيم كه ايمان او خالص بود، پيروى كن) استناد كردهاند. آنان به استناد احاديث، مراد از روش و سنّت ابراهيم در اين آيه را ختنه دانستهاند، همچنانكه در منابع فقهى به احاديث متعدد ديگر و اجماع هم استناد شده است (رجوع کنید به بيهقى، ج 8، ص 323ـ325؛ طوسى، كتابالخلاف، ج 5، ص 494ـ 495؛ ابنتيميه، ج 1، ص 244ـ245؛ خطيب شربينى، ج 4، ص 203). به نظر مشهور فقهاى امامى، زمان وجوب ختنه، هنگام بلوغ است. هرچند شمارى از فقها بهوجوب ختنه بر ولىِّ كودك قائلاند، ولى مخالفان اين نظر، با استناد به اصل برائت آن را بر ولىّ واجب ندانسته و احاديثى را كه اوليا را به ختنه فرزندان خود ترغيب كردهاند، دالّ بر استحبابِ اين كار شمردهاند (رجوع کنید به بحرانى، ج 25، ص 49، 54؛ نجفى، ج 31، ص 261ـ262)، همچنانكه اهل سنّت نيز ختنه نابالغ را بر ولىّ او مستحب دانستهاند (نووى، المجموع، ج 1، ص 302ـ303). ختّان (ختنهكننده) مىتواند در برابر كار خود اجرت دريافت كند و تنها درصورتى ضامن است كه مهارت كافى نداشته باشد يا در كار خود تعدى يا تفريط نمايد (رجوع کنید به طوسى، كتابالخلاف، ج 3، ص 503؛ ابنقدامه، ج 6، ص120ـ121؛ علامه حلّى، 1414، ج 12، ص 185). به نظر برخى فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنه خوددارى كند، حاكم اسلامى موظف است او را به اين كار وادارد (رجوع کنید به ابنادريس حلّى، ج 3، ص 481؛ نووى، روضةالطالبين، ج 7، ص 387ـ388).

بيشتر مذاهب فقهى، ختنه زنان را واجب ندانسته و به استحباب آن قائلاند (رجوع کنید به طوسى، النهاية، ص 502؛ ابنقدامه، ج 1، ص70؛ نجفى، ج 31، ص 261). از جمله مستندات اين فقها، احاديث و به ويژه اين حديث مشهور است كه ختنه براى مردان سنّت است و براى زنان فضيلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَكْرُمَةٌ للنّساء؛ رجوع کنید به كلينى، ج 6، ص 37؛ بيهقى، ج 8، ص 325). برخى فقها از اين حديث، وجوب ختنه بر مردان را هم استفاده كردهاند (براى نمونه رجوع کنید به ابنقدامه؛ نجفى، همانجاها). در برابر، فقهاى شافعى ختنه زنان را واجب شمرده و به احاديثى ديگر استناد كردهاند (براى نمونه رجوع کنید به نووى، المجموع،ج 1، ص300ـ301؛ خطيب شربينى، ج 4، ص 202). باتوجه به رواج ختنه دختران در مصر و واكنش شديد برخى مدافعان حقوق زنان، در اين كشور قوانينى به تصويب رسيد تا ختنه دختران را محدود سازد (رجوع کنید به ذيب، ص310ـ312).

براى ختنه، قطعنظر از وجوب يا استحباب آن در مذاهب گوناگون، آدابى مستحب در احاديث و منابع فقهى ذكر شده است. مثلا فقهاى شيعه و شافعى به استناد احاديث (از جمله حديث منقول درباره ختنه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام) ختنه را در روز هفتم ولادت نوزاد مستحب شمردهاند (رجوع کنید به بيهقى، ج 8، ص 324؛ نووى، المجموع، ج 1، ص 303؛ شهيدثانى، ج 8، ص 402ـ403)، ولى در منابع فقه حنفى زمان ختنه سالهاى مختلف (از هفت تا دوازده سالگى) ذكر شده است (رجوع کنید به ابننجيم، ج 3، ص 359؛ ابنعابدين، ج 7، ص 115). برخى فقهاى مالكى و حنبلى ختنه كردن در هفتمين روز تولد را، از آنرو كه سنّت يهوديان بوده، مكروه شمردهاند (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانى، ج10، ص 289؛ بهوتى حنبلى، ج 1، ص 93). همچنين در احاديث شيعى از استحباب اطعام (وَليمه) براى ختنه و نيز خواندن دعايى مخصوص هنگام ختنه سخن به ميان آمده است (رجوع کنید به ابنبابويه، 1362ش، ج 1، ص 313؛ شهيدثانى، ج 7، ص 25ـ26؛ حرّعاملى، ج 21، ص 444). در شمارى از منابع فقهى، آشكار ساختن ختنه دختران با دادنِ وليمه مستحب بهشمار نرفته يا تنها به دعوت از زنان توصيه شده است (براى نمونه رجوع کنید به خطيب شربينى، ج 3، ص 245). در منابع ديگر، به استناد احاديثى كه در آنها از معمول نبودن اين سنّت در زمان پيامبر اكرم سخن رفته، اصولا وليمه دادن براى ختنه مكروه شمرده شده است (رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج 4، ص 217؛ دسوقى، ج 2، ص 337؛ شوكانى، ج 6، ص 186).


منابع :
(1) علاوه بر قرآن و كتاب مقدس؛
(2) صالح عبدالسميع آبىازهرى، جواهرالاكليل، بيروت: دارالمعرفة، [.بى‌تا]؛
(3) ابناثير، النهاية فى غريب الحديث و الاثر، چاپ صلاحبن محمدبن عويضه، بيروت 1418/ 1997؛
(4) ابن ادريس حلّى، كتاب السرائر الحاوى لتحريرالفتاوى، قم 1410ـ1411؛
(5) ابنبابويه، عللالشرايع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم [.بى‌تا]؛
(6) همو، كتابالخصال، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1362ش؛
(7) ابنتيميه، شرحالعمدة فىالفقه، ج 1، چاپ سعودبن صالح عطيشان، رياض 1413/1993؛
(8) ابنجوزى، زادالمسير فى علمالتفسير، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بيروت 1407/1987؛
(9) ابنحجر عسقلانى، فتحالبارى : شرح صحيح البخارى، بولاق 1300ـ1301، چاپ افست [.بى‌تا]؛
(10) ابنعابدين (محمدبن محمدامين)، حاشية قرةعيون الاخبار تكملة ردالمحتار على الدر المختار: شرح تنويرالابصار، در ابنعابدين (محمدامين)، حاشية ردالمحتار على الدر المختار: شرح تنويرالابصار، ج 7ـ8، چاپ افست بيروت 1399/1979؛
(11) ابنعبدالبرّ، التمهيد، ج 23، چاپ سعيد احمد اعراب، ]رباط [1410/1990؛
(12) همو، الكافى فى فقه اهلالمدينة المالكى، بيروت 1407/ 1987؛
(13) ابنقدامه، المغنى، بيروت ] 1347[، چاپ افست [.بى‌تا]؛
(14) ابنمنظور؛
(15) ابننجيم، البحرالرائق شرح كنزالدقائق، بيروت 1418/1997؛
(16) احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، [.بى‌تا]؛
(17) يوسفبن احمد بحرانى، الحدائق الناضرة فى احكام العترةالطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛
(18) محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، ]چاپ محمد ذهنى افندى[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت [.بى‌تا]؛
(19) منصوربن يونس بهوتىحنبلى، كشّافالقناع عن متنالاقناع، چاپ محمدحسن شافعى، بيروت 1418/1997؛
(20) احمدبن حسين بيهقى، السننالكبرى، بيروت: دارالفكر، [.بى‌تا]؛
(21) حرّعاملى؛
(22) محمدبن احمد خطيب شربينى، مغنىالمحتاج الى معرفة معانى الفاظالمنهاج، ]قاهره[ 1377/1958؛
(23) خليلبن احمد، كتابالعين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1409؛
(24) محمدبن احمد دسوقى، حاشية الدسوقى علىالشرحالكبير، ]بيروت[: داراحياءالكتب العربية، [.بى‌تا]؛
(25) سامى ذيب، مؤامرةالصمت ختان الذُّكُور و الإناث عنداليهود و المسيحيين و المسلمين الجدل الدينى و الطبى و الاجتماعى و القانونى، دمشق 2003؛
(26) عبدالرحمانبن ابىبكر سيوطى، تنويرالحوالك شرح على موطامالك، چاپ محمد عبدالعزيز خالدى، بيروت 1418/1997؛
(27) محمد شوكانى، نيلالأوطار من احاديث سيد الاخيار: شرح منتقىالاخبار، بيروت ]1412/ 1992[؛
(28) محمدبن مكى شهيد اول، ذكرى الشيعة فى احكام الشريعة، چاپ سنگى ]تهران 1272[؛
(29) زينالدينبن على شهيدثانى، مسالك الافهام الى تنقيح شرائع الاسلام، قم 1413ـ1419؛
(30) طبرسى؛
(31) طبرى، جامع؛
(32) محمدبن على طورى، تكملة البحر الرائق شرح كنزالدقائق، در ابننجيم، البحرالرائق، ج 7ـ9، بيروت 1418/ 1997؛
(33) محمدبن حسن طوسى، التبيان فى تفسير القرآن، چاپ احمد حبيب قصير عاملى، بيروت [.بى‌تا]؛
(34) همو، كتاب الخلاف، چاپ محمدمهدى نجف، جواد شهرستانى، و على خراسانى كاظمى، قم 1407ـ1417؛
(35) همو، المبسوط فى فقهالامامية، تهران: المكتبةالمرتضوية، 1387ـ1388؛
(36) همو، النهاية فى مجرد الفقه و الفتاوى، بيروت: دارالاندلس، [.بى‌تا]، چاپ افست قم [.بى‌تا]؛
(37) حسنبن يوسف علامه حلّى، تذكرةالفقهاء، قم 1414ـ؛
(38) همو، مختلف الشيعة فى احكام الشريعة، قم 1412ـ 1420؛
(39) علىبن حسين علمالهدى، رسائل الشريف المرتضى، چاپ مهدى رجائى، قم 1405ـ1410؛
(40) على غروى تبريزى، التنقيح فى شرح العروة الوثقى: كتاب الصلاة، تقريرات درس آيتاللّه خوئى، ج 9، قم 1410؛
(41) محمدبن يعقوب فيروزآبادى، القاموس المحيط، بيروت 1412/ 1991؛
(42) نعمانبن محمد قاضىنعمان، دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الاحكام، چاپ آصفبن علىاصغر فيضى، قاهره ]1963ـ 1965[، چاپ افست [قم، بىتا]؛
(43) كلينى؛
(44) مجلسى؛
(45) محمدبن محمد مفيد، المُقْنِعَة، قم 1410؛
(46) محمدحسنبن باقر نجفى، جواهرالكلام فى شرح شرائعالاسلام، ج 31، چاپ محمود قوچانى، بيروت 1981؛
(47) يحيىبن شرف نووى، روضة الطالبين و عمدة المفتين، چاپ عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بيروت [.بى‌تا]؛
(48) همو، المجموع: شرحالمُهَذّب، بيروت: دارالفكر، [.بى‌تا]؛
(49) Encyclopaedia Judaica, 2nd ed., Detroit 2007, s.v. "Circumsion".
(50) EI2, s.v."Khitan" (by A. J. Wensinck).
/ حسين صابرى /

) ابعاد فرهنگى ـ اجتماعى. رسم ختنه در مناطق گوناگون جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتى برگزار مىشود. ظاهرآ از ديرباز ختنه پسران با جشن و مراسمى آشكار و ختنه دختران پنهانى و بىسروصدا انجام مىشد (رجوع کنید به ابنحاج، ج 3، ص 296؛ ابنجُزى، ص 214). شكوه ختنهسورانها نيز اغلب با وضع مالى خانوادهها متناسب بود و دستِكم مجلسِ وليمهاى بدين مناسبت برپا مىشد. ختنهسوران برخى خليفهزادگان و شاهزادگان شهرتى زبانزد يافت. براى نمونه المقتدر در 302، براى ختنه پنج فرزندش ششصد هزار دينار پرداخت و جشنى باشكوه برپا كرد (ابنكثير، ج 11، ص 138). محمودخان دشتى، داماد فتحعلىشاه (حك : 1212ـ1250) نيز در ختنهسوران پسرش ــكه پس از چندين دختر بهدنيا آمده بودــ از فرط شادمانى سكههايى بهنام فرزندش زد و در ميان اهالى شهر تحت فرمانش تقسيم كرد، البته اين ماجرا سبب عزل او از سمتش شد (سرنا، ص 281).

ثروتمندان معمولا همراه با فرزندان خود فقيرزادگانى را نيز ختنه مىكردند. بهگزارش ابنكثير (ج 13، ص 285) ملكظاهر بيبرس به هنگام ختنه پسرش، ملكسعيدمحمد بركهخان، شمارى از فرزندان امرا و اعيان و نيز 1645 تن از فرزندان «اولاد الناس» (دستهاى از غلامان خارجى مماليك) را نيز در 662 ختنه كرد (نيز رجوع کنید به همان، ج 13، ص 285، پانويس 3).

وظيفه انجام ختنه اغلب بر عهده دلاكان يا سلمانيها (رجوع کنید به دلاك*؛ سلمانى*) بود. اين اشخاص در مناطق گوناگون نامهاى متفاوتى داشتند، از جمله: خاتن، ختّان، طَهّار، سنّتچى، حكيم و استاد. شيوهها و ابزارهاى ختنه كموبيش يكسان بود. خلفبن عباس زهراوى، پزشك و جراح قرن چهارم، شيوه و ابزارهاى ختنه در زمان خود را به تفصيل شرح داده است (رجوع کنید به ذيب، ص 38). اين شيوهها با اندكى تغيير در سدههاى بعد نيز ادامه يافت. تيغ دلاكى، نى چوبى چاكدار، قيچى و چاقو از جمله ابزارهاى ختنه بود. در الجزاير چاقوى سنگى نيز براى اين عمل بهكار مىرفت كه يادآور ختنه بنىاسرائيل با شمشير سنگى بههنگام ورود به ارض موعود است (د.اسلام، ذيل «ختان»). معمولا براى بهبود زخم از خاكستر پنبه سوخته استفاده مىشد. در مناطق گوناگون كودكان را در سنين متفاوتى ختنه مىكنند. براى مثال اين مراسم در عربستان و بهويژه مكه معمولا بين سه تا هفت سالگى، در مصر اغلب بين پنج تا شش سالگى، در شمال افريقا بين هفت روزگى تا سيزده سالگى، در تركيه معمولا در هفت سالگى و در مجمعالجزاير اندونزى گاه در چهارده ـ پانزده سالگى برگزار مىشده است (همانجا).

در مكه، ختنه پسران با جشنى پرشكوه همراه است، اما دختران بىسروصدا ختنه مىشوند. پسرى كه قرار است ختنه شود، روزِ قبل از عمل لباسى مزين و گرانقيمت مىپوشد و سوار بر اسب از مقابل مردمى مىگذرد كه با ساز و آواز او را همراهى مىكنند. شامگاه اين روز نيز جشن ادامه مىيابد و صبح روز بعد پيش از طلوع خورشيد، خاتن مراسم ختنه را آغاز مىكند. از خاتن پس از عمل در كنار مهمانان پذيرايى مىشود. در مصر مراسم ختنه معمولا در كنار يك عروسى برگزار مىشود تا در هزينهها صرفهجويى شود. در آنجا نيز پسران را قبل از ختنه از مقابل مردم مىگذرانند. پسر لباس دخترانهاى مىپوشد و با رفتارى پرناز بهميان جمع مىآيد. چارقدى نيز به قسمتى از چهره او مىبندند تا چشم نخورد (رجوع کنید به چشمزخم*). در تركيه اين مراسم سنّت نام دارد و در حضور امام جماعت مسجد برگزار مىشود. او براى سلامتى كودك دعاهايى مىخواند. مراسم ختنه در آنجا نيز بيش و كم شبيه مراسم عربهاست. در شمال افريقا اغلب چند پسر باهم ختنه مىشوند و ثروتمندترين پدر مخارج مراسم را مىپردازد. بدويان آن نواحى براى صرفهجويى در هزينهها هر دو سال يكبار مراسم ختنه دستهجمعى برگزار مىكنند (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا؛ نيز درباره تشريفات ختنه در برخى ديگر از مناطق افريقا و شرق آسيا رجوع کنید به همانجا). در جنوبشرقى الجزاير پسران بين دو تا ده سالگى ختنه مىشوند. در جشن ختنه براى كودك و گاه براى همه افراد خانواده لباس نو مىخرند. كودك را جبه سفيدى از حرير يا كتان مىپوشانند و به دست و پاى وى حنا مىبندند و زيورآلاتى بدو مىآويزند. زنان در حين انجام ختنه آواز مىخوانند. سپس پوست غلفه بريده شده را به نخ مىكشند و آن را، در آبادى به نخل و در باديه به شتر مىآويزند (محمد اخضر، ص20ـ21). اما جشنهاى ختنهسوران در ايران به تفصيل و اهميت كشورهاى عربى نيست (رجوع کنید به پولاك، ص140). هانرىماسه (ج 1، ص 51ـ53) برخى گزارشهاى جالب جهانگردان در اين باره را گرد آورده است. ختنهسوران در مناطق گوناگون ايران آداب متفاوتى دارد. مثلا در گيلان ساعت سعد را مشخص كرده دوستان و نزديكان و مطرب جمع مىشوند و دلاك يا سلمانى را خبر مىكنند. سپس تدارك پذيرايى مىبينند و با بچه كه معمولا چهار پنج ساله است به زبان كودكانه از فايدههاى ختنه مىگويند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دستزدن حواس او را پرت مىكنند (رجوع کنید به پاينده، ص 36ـ37). در سروستان پسران در سه تا دوازده سالگى ختنه مىشوند و ختنهسوران ممكن است دو روز طول بكشد. روز اول طبل و دهل مىنوازند و عدهاى تَركهبازى مىكنند. زنان هم مىخوانند و مىرقصند. شب با مراسمى شبيه حنابندانِ داماد، به شوخى و رقص، بچه را حنا مىبندند. روز بعد او را به حمام مىبرند و بر اسب تزيين شدهاى سوارش مىكنند و در حالىكه نُقل و سكه بر سرش مىريزند به خانه بازش مىگردانند. سرانجام هنگام عصر دلاك محله براى ختنه مىآيد (همايونى، ص 422ـ423، 489ـ490). در خراسان بچه را در سه يا هفت روزگى ختنه مىكنند و اگر از اين تاريخ بگذرد در پنج تا هفت سالگى با ختنهسورانى مفصّل اين كار را انجام مىدهند. صبحِ مراسم بچه را با دستهاى مطرب به حمام مىفرستند. در سر بينه حمام اسفند دود مىكنند و كندر و بخور مىسوزانند. سپس لباسهايى نو به پسرك مىپوشانند و با شادى و هلهله او را به خانه باز مىگردانند. خراسانيها نيز مانند يزيديه (رجوع کنید به خضرسليمان، ص 115ـ118) يك نفر را بهعنوان كريب/ كريو برمىگزينند تا در انجام ختنه به پدر كودك كمك كند. در طول عمل سه نوازنده دوتار و دهل و سرنا مىنوازند و آوازهايى مىخوانند. پس از انجام عمل، كريب و نزديكان كودك هركدام مبلغى بهعنوان سرسنّتى يا عيدى به بچه مىدهند و او را مىبوسند (رجوع کنید به شكورزاده، ص160ـ167؛ ماسه، همانجا).

ختنه در ادبيات و باورهاى عاميانه. اَغلَف يا ختنه ناشده در ادبيات عاميانه بسيارى از كشورهاى اسلامى كنايه از نامسلمان است (رجوع کنید به دهخدا، ذيل واژه؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذيل «ختنه نكرده»). نيز اصطلاحِ «ابنالغلفاء» در عربى براى كنايه از مرد كثيرالشهوه بهكار رفته است (رجوع کنید به ابنقيّمجوزيّه، ص 147). در عربى مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ» (ميدانى، ج 1، ص 188)، كه معادل است با «نابرده رنج گنج ميسر نمىشود»، مشهور است. فارسىزبانان مثل «ختنهسوران قاضى است» را وقتى بهكار مىبرند كه اجتماعى عظيم براى موضوعى غيرمهم جمع شوند يا مقصود اصلى از انجام كارى را زير پوشش كار ديگرى پنهان كنند (دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذيل «ختنهسوران»). همچنين عبارتِ «دست نامختون حلال نيست»، يعنى حيوانى كه به دست مردى ختنه ناشده ذبح شود حلال نيست (شكورزاده، ص 159، پانويس 3)، را بهكار مىبرند. در زبان تركى نيز مثلهايى از ا ين دست رايج است (رجوع کنید به تلعفرى، ص 115).

گزارشهايى نيز از باورهاى عاميانه مردم درباره ختنه نقل شده است. براى نمونه گروهى معتقد بودند كه بايد شمار كسانى كه در يك روز باهم ختنه مىشوند، فرد باشد و اگر نبود بايد يك خروس را نيز سر بريد تا اين شمار فرد شود وگرنه يكى از پسرها مىميرد (رجوع کنید به شكورزاده، ص 168ـ169؛ پاينده، ص 38؛ همايونى، ص 423). امروزه تقريبآ تمامى اين باورها از اعتبار افتاده است.


منابع :
(1)ابنجُزَى، قوانين الاحكام الشرعية و مسائل الفروع الفقهية، چاپ عبدالعزيز سيدالاهل، بيروت ] 1968[؛
(2) ابنحاج، المدخل، ]قاهره [1401/1981؛
(3) ابنقيم جوزيه، تحفة المودود باحكام المولود، بيروت 1403/1983؛
(4) ابنكثير، البداية والنهاية، چاپ على شيرى، بيروت 1408/1988؛
(5) محمود پاينده، آئينها و باورداشتهاى گيل و ديلم، تهران 1355ش؛
(6) ياكوب ادوارد پولاك، سفرنامه پولاك، ترجمه كيكاوس جهاندارى، تهران 1361ش؛
(7) على تلعفرى، «الامثال التركمانية فى الختان»، التراث الشعبى، سال 6، ش 2 و 3 (1395)؛
(8) خضرسليمان، «مراسيم الختان عند اليزيدية»، التراث الشعبى، سال 5، ش 11 (1394)؛
(9) دهخدا؛
(10) سامى ذيب، ختان الذكور و الإناث عند اليهود و المسيحيين و المسلمين الجدل الدينى و الطبى و الاجتماعى و القانونى، رياض 2000؛
(11) كارلا سرنا، سفرنامه مادام كارلا سرنا: آدمها و آيينها در ايران، ترجمه علىاصغر سعيدى، تهران 1362ش؛
(12) ابراهيم شكورزاده، عقايد و رسوم مردم خراسان، تهران 1363ش؛
(13) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستى حسن انورى، تهران: سخن، 1381ش؛
(14) محمد اخضر، «الافراح و الاحزان فى منطقة وادى ريغ»، التراث الشعبى، سال 9، ش 3 (1398)؛
(15) احمدبن محمد ميدانى، مجمعالامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت 1407/1987؛
(16) صادق همايونى، فرهنگ مردم سروستان، تهران 1348ـ1349ش؛
(17) EI2, s.v. "Khitan" (by A. J. Wensinck).
(18) Henri Masse, Croyances et coutnmes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938.
/ محمدحسن سعيدى /

NNNNختنه زنان. ختنه زنان اصطلاحآ خَفْضْ خوانده مىشود كه در لغت به معناى فرود آوردن و كاستن است (رجوع کنید به ابنمنظور، ذيل «خفض»؛ ابنقيم جوزيه، ص 119).

بريدن بخشهايى از آلت تناسلى زنان كه غالبآ، بهزعم باورمندان به وجوب يا استحباب اين عمل، به منظور كاستن از شدت تمايلات جنسى زنان صورت مىگيرد و موجب حفظ عفت آنان مىشود (رجوع کنید به جاحظ، ج 7، ص 27ـ29؛ بلعمى، ص 142ـ 143؛ ابنقيم جوزيه، ص 147ـ148)، سنّتى قومى و محلى بوده است كه به بستر سنّت دينى وارد شده و هرچند علاوه بر برخى پيروان اديان غيرتوحيدى در سراسر جهان، در ميان برخى يهوديان، مسيحيان و مسلمانان نيز رايج است، هيچ ذكرى از آن در عهد قديم، عهد جديد يا قرآن وجود ندارد.

ختنه زنان در درجات مختلف صورت مىگرفته و سازمان بهداشت جهانى برحسب شدت و گستردگى ايجاد تغيير در اندام تناسلى زنان، تقسيمبنديهايى از آن عرضه كرده است (رجوع کنید به>دايرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<، ج 3، ص 129؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل «خفض»؛ >دايرةالمعارف جهان اسلام آكسفورد<، ذيل "Clitoridectomy").

اين رسم، ابتدا در مصر باستان پديد آمده و سپس به بخشهاى مختلف افريقا، شبهقاره، خاورميانه و اروپاى باستان گسترش يافته است. در زمينه اسطورهشناختىِ مصرى ـ افريقايى، باور بر اين بوده كه روح خدايان و نيز آدميان، عنصرى دوجنسى است و روح مردانه زن در بَظْر و روح زنانه مرد در غُلفه نهفته است و با بريدن اين اجزاست كه زنانگى زن و مردانگى مرد كامل مىشود. در مصر هنوز هم زنان ختنه نشده را به ديده تحقير مىنگرند و آنان را زن كامل به شمار نمىآورند (رجوع کنید به همانجاها؛ جعفر شريف، ص50).

در شبهجزيره عصر جاهلى، ختنه زنان مرسوم بوده است؛ مردم عرب در اين دوره و نيز در دوره اسلامى بر آن بودند كه شهوت زنان ده برابر شهوت مردان است و بهويژه زنان ختنه نشده تمايلات جنسى خارج از اندازه دارند و ازاينرو اين زنان را با واژههايى توهينآميز مىخواندند و انتساب يك مرد به فرزندىِ زنى ختنه نشده، دشنامى سخت تلقى مىشد (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 22، ص 14ـ15؛ ابومطهر اَزْدى، ص 64ـ65؛ ابنقيم جوزيه، ص 147). اين باور رايج بود كه سنّت ختنه زنان از عصر حضرت ابراهيم باقى مانده و آغاز آن ختنه هاجر به دست ساره و سپس ختنه خود ساره بوده است (رجوع کنید به جاحظ، ج 7، ص 27؛ بلعمى، ص 142ـ143؛ ابنقيم جوزيه، ص 148ـ149؛ مجلسى، ص 85).

حديثى از پيامبر اكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم به صورتهاى مختلف روايت شده كه در آن، ايشان به زنى كه در آن دوره دختران را ختنه مىكرد فرمودند كه اين كار حلال است ولى بايد به بريدن جزء كوچكى از اندام تناسلى اكتفا كرد (رجوع کنید به جاحظ، ج 7، ص 28؛ كلينى، ج 6، ص 38؛ ابنقيم جوزيه، ص 148؛ مجلسى، ص 84). گفته شده به كار بردن واژه مُقطِّعةُالبُظور در حديث نبوى خطاب به زن ختنهكننده، به جاى واژههاى متعارفى چون خاتنه يا مُبَظِّرَة، احتمالا نشاندهنده نوعى تخفيف و تحقير اين عمل از سوى آن حضرت است (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). با اين حال، ديدگاههاى فقهاى مسلمان درباره ناروا بودن، روا بودن و وجوب و استحباب ختنه زنان بسيار متفاوت است. حديث مورد بحث، در دو جامع حديثى بخارى و مسلم نيامده و از اينرو نزد بسيارى از علماى اهل سنّت وثاقت كافى ندارد و اغلب فقهاى مكاتب مختلف بر آناند كه ختنه كردن زنان واجب نيست بلكه يك «مكرمت» محسوب مىشود (رجوع کنید به كلينى، ج 6، ص 37؛ ابنابىزيد، ص 103؛ ابنقدامه، ج 1، ص70ـ71؛ ابنقيم جوزيه، ص 127ـ128، 131، 137، 152؛ مجلسى، همانجا). درواقع در سرزمينهايى چون سوريه و عربستان كه در آنها فقه حنبلى رواج دارد و نيز در مراكش، تونس و الجزاير كه فقه مالكى غالب است يا در ايران و عراق كه فقه شيعى غلبه دارد، ختنه زنان رايج نيست و در مقياس بسيار محدودى انجام مىگيرد، ولى در مصر به سبب غلبه فقه شافعى كه عمدتآ به سبب زمينه بومى قائل به وجوب ختنه زنان است، در مقياسى گسترده اين عمل رواج دارد (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا؛ >دايرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<، ج 3، ص 131).

كار ختنه زنان را معمولا قابلهها انجام مىدهند. اين عمل در سنين مختلف انجام مىشود؛ مثلا دختران را در برخى مناطق، همچون موريتانى، در روزهاى اول بعد از تولد و در آسياى جنوبشرقى ــجاوه و مالاياــ بين دو تا هشت سالگى و در برخى مناطق خاورميانه بعد از هفت سالگى، اغلب بين نه تا پانزده سالگى (رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 51؛ د. اسلام؛ مجلسى، همانجاها)، و حتى در برخى قبايل مسلمان هند زنان را در صورت عدم باردارى پس از شش ماه بعد از ازدواج (رجوع کنید به رز، ج 2، ص 487)، ختنه مىكنند. اين عمل بدون اجراى مراسم انجام مىشود و برخلاف ختنه پسران، با جشن و سر و صدايى همراه نيست.

بهسبب خطرهاى بهداشتى و پزشكى و عوارض بسيار وخيم جسمى و روانى كه ختنه زنان در پى دارد (رجوع کنید به>دايرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<، ج 3، ص 129؛ >دايرةالمعارف جهان اسلام آكسفورد<؛ د.اسلام، همانجاها)، اين عمل در برخى كشورها ممنوع اعلام شده ولى اجراى اين ممنوعيت تاكنون قرين توفيق نبوده است و چالش بر سر استمرار يا توقف آن همچنان ادامه دارد.


منابع :
(1) ابن ابىزيد، متن الرسالة فى الفقهالمالكى، مغرب 1415/ 1994؛
(2) ابنقدامه، المغنى، بيروت ] 1347[، چاپ افست [.بى‌تا]؛
(3) ابنقيم جوزيه، تحفةالمودود باحكام المولود، بيروت 1403/ 1983؛
(4) ابنمنظور؛
(5) ابوالفرج اصفهانى؛
(6) ابومطهر اَزْدى، حكاية ابىالقاسم البغدادى، چاپ آدام متز، هايدلبرگ، 1902، چاپ افست بغداد [.بى‌تا]؛
(7) محمدبن محمد بلعمى، تاريخ بلعمى: تكمله و ترجمه تاريخ طبرى، به تصحيح محمدتقى بهار، چاپ محمد پروين گنابادى، تهران 1380ش؛
(8) عمروبن بحر جاحظ، كتاب الحيوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بيروت [.بى‌تا]؛
(9) كلينى؛
(10) محمدباقربن محمدتقى مجلسى، حِليةالمتقين، تهران 1362ش؛
(11) EI2, s.v. "Khafd".
(12) Encyclopedia of women & Islamic cultures, ed. Suad Joseph, Leiden: Brill, 2003-2007, vol.3, s.v. "Genital cutting: Africa and the Middle East" (by Noor Kassamali).
(13) Jafar Sharif, Islam in India, or, the Qanun-i-Islam, tr. G. A. Herklots, ed. William Crooke, Delhi 1999.
(14) Henri Masse, Croyances et coutumes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938.
(15) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Clitoridectomy" (by Paula Sanders).
(16) H. A. Rose, A glossary of the tribes and castes of the Punjab and North - West Frontier Province, Delhi 1999.
/ گروه تاريخ اجتماعى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6925
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست