علاءالملك، ميرزا محمودخان طباطبايى ، از رجال قاجار در دورههاى ناصرى، مظفرى و مشروطه. وى در اول شعبان 1258 در تبريز در خانوادۀ نظامالعلماء متولد شد. پدرش ميرزاعلى اصغر مستوفى بود. ميرزا محمود مدت ده سال به تحصيل علوم متداول در ايران پرداخت. سپس، براى ادامه تحصيل به تفليس رفت و پس از چند سال به ايران بازگشت (ناظمالاسلام كرمانى، ج 1، ص 494).
تاريخ دقيق ورود او به مشاغل دولتى در منابع ذكر نشده است، ولى در حدود اواسط دورۀ ناصرالدين شاه، نخستين شغل وى در تبريز محصلى محاسبات بود. وى در اين دوره، لقب وكيل دفتر نيز گرفت (بامداد، ج 4، ص 39). سپس به تهران رفت و وارد وزارت خارجه شد. در 1287، براى انجام دادن مذاكرات مرزى ايران و افغانستان، به مأموريتى شش ماهه در لندن رفت (ناظمالاسلام كرمانى، همانجا؛ ممتحنالدوله، ص 89). در 1290، در نخستين سفر ناصرالدينشاه به اروپا، ميرزامحمود براى انجام دادن مقدمات ورود شاه، به حاجى ترخان رفت و تا مسكو همراه شاه بود و سپس به همراه حرم شاهى به ايران بازگشت (ناظمالاسلام كرمانى، همانجا). وى در 1294، سركنسول ايران در انگليس شد و شش سال در آنجا بود. در 1300، با سمت مستشارى به پترزبورگ رفت. بعد از يك سال، كاردار ايران در روسيه (ناظمالاسلام كرمانى، همانجا؛ ممتحنالدوله، ص 89) و در 1304، وزير مختار ايران در پترزبورگ شد (ممتحنالدوله، همانجا). مأموريت وى در روسيه در موقعيت حساسى صورت گرفت و ميرزا محمود پيوسته مراقب حفظ مناسبات سياسى ايران و روس بود. بهويژه با توجه به رقابت روس و انگليس و امتيازاتى كه انگلستان در ايران به دست آورده بود، وى در جهت بهبود مناسبات ايران و روسيه ميكوشيد (رجوع کنید به علاءالملك، ص10، مقدمه صفايى، ص 19ـ20، 27ـ28، 83؛ تيمورى، ص 241ـ319).
در 1309 پس از فوت ميرزا عبداللّهخان علاءالملك (برادر ميرزا حسينخان مشيرالدوله)، ميرزامحمود به علاءالملك ملقب شد (علاءالملك، ص 10؛ مقدمه صفايى؛ بامداد، ج 4، ص 40). علاءالملك تا 1312 در روسيه بود و در اين سال، به جاى برادرش (ميرزا اسداللّهخان ناظمالدوله) وزير مختار عثمانى شد (اعتمادالسلطنه، ص 990ـ994). از جمله اقدامات او در آنجا اين بود كه سلطان عثمانى را راضى كرد تا ميرزاحسنخان خبيرالملك، شيخاحمد روحى و ميرزاآقاخان كرمانى را كه متهم به دست داشتن در قتل ناصرالدينشاه بودند، به ايران تحويل دهد. حتى سلطان عثمانى را قانع كرد كه اين سه تن در شورش ارامنه در 1312 دست داشتهاند (ناظمالاسلام كرمانى، ج 1، ص 12) اما كوششهاى او براى اقناع سلطان عثمانى براى دستگيرى سيد جمالالدين اسدآبادى و بازگرداندن او به ايران به جايى نرسيد (خانملك ساسانى، ج 1، ص 213ـ219).
علاءالملك در 1319 به ايران بازگشت و در همان سال به حكومت كرمان و بلوچستان منصوب شد (صديقالممالك، ص 379؛ احمدى كرمانى، ص 361). در كرمان با مردم حسن سلوك داشت و برخلاف حاكمان پيشين، هرجا كه ميرفت، سوار بر خر بود و تنها يك همراه داشت. همچنين، براى برقرارى آرامش در مرزهاى بلوچستان با انگليسيها مذاكره نمود (ناظمالاسلام كرمانى، ج 1، ص 495؛ محمود، ج 7، ص 1883ـ1884). حكومت علاءالملك در كرمان يك سال و نيم به طول انجاميد و سپس در شوال 1320 به تهران بازگشت (احمدى كرمانى، ص 365). در 1322، وزير علوم شد (صديقالممالك، ص 411). وى پس از بازگشت از اروپا (در سفر مظفرالدين شاه)، تلاش كرد اصلاحاتى در نظام آموزشى پديد آورد. همچنين، به مدرسۀ فلاحتى (كشاورزى) توجه خاصى كرد و به انتشار روزنامۀ فلاحتى مبادرت ورزيد. نيز، كتاب آئينه سكندرى، نوشته ميرزاآقاخان كرمانى در مورد تاريخ ايران، را براى جبران اتفاقاتى كه در استانبول براى وى سبب شده بود، به چاپ رساند (دولت آبادى، ج 1، ص 357ـ358).
در دورۀ مشروطه، در كابينۀ ميرزا علياصغرخان اتابك اعظم در 1325، مدت چهار ماه وزير عدليه شد. سپس در 1326، از طرف محمدعلى شاه به دربار تزار روسيه رفت تا آن دولت را از احضار كلنل لياخوف منصرف سازد و حمايت آنان را نسبت به محمدعلى شاه بيش از پيش جلب كند (ناظم الاسلام كرمانى، ج 2، ص 249؛ مجتهدى، ص 271). پس از فتح تهران و خلع محمدعلى شاه، علاءالملك به همراه هيئتى لايحه مجلس براى پادشاهى احمدشاه را به وى دادند (ناظمالاسلام كرمانى، ج 2، ص 497ـ498). علاءالملك در 1304ش، هنگامى كه در كابينۀ محمد وليخان سپهسالار اعظم بود، در تهران درگذشت و در قم، در صحن امينالسلطان، در مقبرۀ خانوادگى دفن شد (بامداد، ج 2، ص 42).
از جمله دستپروردگان او ميتوان به شش وزير اشاره كرد كه عبارتاند از: پرنس ارفعالدوله (وزيرعدليه)، صمدخان ممتازالسلطنه (وزير مختار ايران در دربار فرانسه)، ميرزااسحاقخان مفخمالدوله (وزير مختار ايران در روسيه)، ميرزا اسماعيلخان ممتازالدوله (وزير تجارت)، محمدخان مفخمالسلطان (وزير مختار ايران در بلژيك)، و صفاءالممالك (وزير مختار ايران در اتريش؛ ممتحنالدوله، ص 90). علاءالملك جد فرح ديبا (پهلوى) بود (علاءالملك، ص 9 مقدمه صفايى).
منابع : (1) يحيى احمدى كرمانى، فرماندهان كرمان، چاپ باستانى پاريزى، تهران 1371ش؛ (2) محمدحسن اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ايرج افشار، تهران 1350ش؛ (3) ابراهيم تيمورى، عصر بيخبرى يا 50 سال استبداد در ايران، تهران، 1357؛ (4) پرويز افشارى، نخستوزيران سلسلهى قاجاريه، تهران، 1383؛ (5) خانملك ساسانى، سياستگزاران دورهى قاجار، تهران، (بی تا.)؛ (6) ابراهيمبن اسداللّه صديقالممالك، منتخبالتواريخ، تهران 1366ش؛ (7) مهدى بامداد، شرححال رجال ايران قرون 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1347ش؛ (8) محمودبن على علاءالملك، گزارشهاى سياسى علاءالملك، چاپ ابراهيم صفايى، (تهران) 1347ش؛ (9) مهدى مجتهدى، رجال آذربايجان در عصر مشروطيت، تهران (بيتا.)؛ (10) محمود محمود، تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادى، تهران 1332ش؛ (11) ميرزامهديخان ممتحنالدوله شقاقى و ميرزاهاشمخان، رجال وزارت خارجه در عصر ناصرى و مظفرى، چاپ ايرج افشار، تهران، 1365؛ (12) يحيى دولتآبادى، حيات يحيى، تهران، 1362؛ (13) محمدبن على ناظمالاسلام كرمانى، تاريخ بيدارى ايرانيان، چاپ سعيد سيرجانى، تهران 1362ش.