حسینقلیخان نوّاب ، از دولتمردان اواخر عصر ناصرى قاجار تا دوره پهلوى اول. وى فرزند جعفر قلیخان نواب بود كه اجدادش به دستور شاهطهماسب اول به هند رفته بودند (تقیزاده، 1379ش، ص 75) و به همین دلیل روسها اصل او را هندى دانستهاند (رجوع کنید به كتاب نارنجى، ج 1، ص 118). مادرش نوه محمدعلیخان ایلخانى قشقایى بود (صولت قشقایى، ص 31، پانویس 1). حسینقلیخان در 1285 در شیراز بهدنیا آمد (چرچیل، ص 64). ابتدا در شیراز تحصیل كرد و انگلیسى آموخت، سپس به مدرسه دارالفنون تهران رفت. ظاهراً در 1298 به بمبئى و پس از پانزده ماه، براى ادامه تحصیل، به لندن عزیمت كرد. او به هنگام تحصیل در لندن، در مجلس سیدجمالالدین اسدآبادى حاضر میشد (رجوع کنید به تقیزاده، 1349ـ 1358ش، ج 4، ص 307ـ308).
حسینقلیخان نواب در 1307 مدیر بانك نیواورینتال، و در 1309 مترجم شركت انحصارى دخانیات رژى شد (چرچیل، ص 64ـ65). در واقعه تنباكو، میرزاعلیاصغرخان امینالسلطان از حسینقلیخان نواب، كه نایب شرقى سفارت انگلیس بود، خواست تا وزیرمختار انگلیس را راضى به ابطال قرارداد رژى كند و خسارت آن را دولت ایران بدهد (نظامالسلطنه مافى، ج 1، ص 226).
در 1310 در شورش اهالى قشم بر ضد انگلیسیها، حسینقلیخان نواب به همراه نظامالسلطنه مافى* مأمور بررسى موضوع شد (همان، ج 2، ص 465). از او تا 1314 اطلاعى در دست نداریم. وى در این سال، از سوى سفارت انگلیس مأمور شد تا علیاصغرخان اتابك را، كه از شغلش عزل شده بود، تا قم همراهى كند (همان، ج 1، ص230). او در 1318، به سفارت ایران در لندن رفت و به عنوان نایبمیرزا محمدعلیخان علاءالسلطنه* مشغول بهكار شد (ممتحنالدوله، ص 51). در 1320، در دومین سفر مظفرالدینشاه به اروپا، حسینقلیخان در انگلستان مترجم مخصوص او در دیدار با ادوارد هفتم بود (رجوع کنید به مظفرالدین قاجار، ص116ـ117؛صفائى، ص 189). در 1323، به ریاست اداره دولتهاى غیر همجوار وزارت خارجه انتخاب شد (میرزاهاشمخان، ص 162؛ مستوفى، ج 2، ص 307).
ظاهراً حسینقلیخان نواب در 1324 از وزارت خارجه بیرون آمده و از اعضاى سفارت انگلیس شده بود؛ ناظمالاسلام كرمانى (بخش 1، ج 3، ص510ـ511) به مذاكره او با تاجرانى كه به سفارت انگلیس رفته بودند، اشاره كرده است. وى در اول محرّم 1326، بیشتر آرا را براى ورود به مجلس به دست آورد (كتاب نارنجى، ج 1، ص 105، 118؛ حبلالمتین، سال 1، ش 228، ص 2) و در این مجلس، به عضویت كمیسیون خارجه و سرحدى درآمد (حبلالمتین، سال 1، ش 252، ص 4). او هنگامى كه لیاخوف روسى مجلس را به توپ بست ( 23 جمادیالآخره 1326)، از دست نیروهاى مهاجم گریخت و خود را به خانهاش در قلهك رساند (مامانتوف، ص 176؛ قس اسناد تاریخى وقایع مشروطه ایران، ص 57، كه در آن به رفتن او به سفارت انگلیس اشاره شده است). حسینقلیخان در ایام استبداد صغیر، از سوى محمدعلیشاه به ریاست انجمن آشتى انتخاب شد. این انجمن موظف به تهیه نظامنامه جدیدى براى انتخابات و بازگشایى مجلس بود (رجوع کنید به صادق، مجموعه 1، ص 153ـ154؛ عزالدوله، ص 95؛ كتاب آبى، ج 3، ص 597، 674؛ كتاب نارنجى، ج 2، ص 206). حسینقلیخان، ضمن حضور در این انجمن، بر حفظ قواعد گذشته اصرار میورزید (سالور، ج 3، ص 2488). بهنظر سالور (ج 3، ص 2494)، مخالفت او با تغییر نظامنامه انتخابات بیشتر بهدلیل موضوع اضافه شده به نظامنامه انتخابات بود كه طبق آن «تبعه خارجه، مدعى تبعیت خارجه و رعیت خارجه» نمیتوانستند وكیل مجلس شوند و او مشمول این موارد میشد.
حسینقلیخان بههنگام فتح تهران، از افرادمؤثر مشروطهخواه بود (ملكزاده، ج 6، ص 1221). در 26جمادیالآخره1327، كه محمدعلیشاه به سفارت روس پناه برد، حسینقلیخان به عضویت مجلس عالى درآمد و براى كار در كمیسیونى كه مشغول مطالعه و تهیه طرح و لایحه خواست ملت ایران بود، انتخاب شد (همان، ج 6، ص 1237؛ سالور، ج 4، ص2662). پس از منحل شدن مجلس عالى، حسینقلیخان در رجب 1327 به عضویت هیئت مدیره درآمد. از جمله كارهاى هیئتمدیره، تشكیل كمیسیونى براى پیگیرى سفر محمدعلیشاه به خارج بود (تفرشى حسینى، ص 232؛ ملكزاده، ج 6، ص 1256، 1280).
در اواخر رجب 1327، سیدحسن تقیزاده* حزب دموكرات* را تشكیل داد. حسینقلیخان رهبرى كمیته مركزى آن را برعهده گرفت و پس از تقیزاده رئیس حزب شد (ملكزاده، ج 6، ص 1330، 1374؛ اتحادیه، ص 309، 329). همچنین وى از طرف این حزب نامزد انتخابات مجلس دوم شد و در شعبان 1327 براى وكالت مجلس، و نیز نایب رئیسى هیئت رئیسه و عضویت كمیسیون امور خارجه مجلس برگزیده شد (كتاب آبى، ج 4، ص 845؛ كتاب نارنجى، ج 4، ص 3؛ ملكزاده، ج 6، ص 1297). با دستهبندى نمایندگان مجلس دوم، او جزو دموكراتها قرار گرفت (كتاب آبى، ج 3، ص 727ـ728، ج 4، ص 778، 845، ج 5، ص 1035)، ولى به نوشته آدمیت (ص 137)، حسینقلیخان اساسآ به دموكراسى اجتماعى گرایشى نداشت و از میانهروهاى لیبرال بود.
حسینقلیخان در 26 شعبان 1327، مأمور پیگیرى مطالبات بانك استقراضى روس از محمدعلیشاه شد. همچنین براى بررسى و تعیین بدهى وامهاى كوتاهمدت دولت ایران و دیگر تعهدات دولت، كه جمعاً هجده میلیون روبل میشد، از مجلس درخواست كرد كمیسیونى ویژه تشكیل دهد (كتاب نارنجى، ج4، ص42؛ معاصر، ج2، ص1271؛ صادق، مجموعه 1، ص 173). او در 18 رجب 1328 از سوى مستوفیالممالك به وزارت امور خارجه انتخاب شد (میرزاهاشمخان، ص 162؛ دولتآبادى، ج 3، ص 137). این انتخاب مخالفتهایى در پیداشت، از جمله اینكه دولت روسیه حضور او را در وزارت خارجه نمیپذیرفت و دشمنان شخصیاش او را طرفدار انگلیس معرفى میكردند (اتحادیه، ص 396؛ شریف كاشانى، ج 2، ص 545ـ548؛ قس مستوفى، ج 2، ص 307، كه حسینقلى را از اتهام طرفدارى از انگلیس برى دانسته است). در شعبان 1328 نیز عدهاى براى قتل او، شبانه به خانهاش ریختند، اما او در منزل نبود و جان به در برد (كتاب آبى، ج 4، ص 914). از سوى دیگر، انگلیسیها هم حسینقلیخان را روسى میدانستند (كاظمزاده، ص 552).
در جمادیالاولى 1328 و پس از ترور سیدعبداللّه بهبهانى*، فقیه و مرجع تقلید بزرگ آن زمان، ملامحمدكاظم خراسانى* در تلگرامى به ناصرالملك قراگوزلو، نایبالسلطنه احمدشاه، حسینقلیخان و برخى دیگر را ملحد نامید و خواستار تبعید آنان از كشور شد (كتاب نارنجى، ج 4، ص 156ـ157؛ ملیجك، ج 3، ص 1808، 1813). روزنامههاى مخالف حسینقلیخان نیز، حتى بعد از استعفاى وى، دخالت او را در كار مملكت و وزیر شدن او را نادرست میدانستند (سالور، ج 5، ص 3262؛ نیز رجوع کنید به استقلال ایران، ش 171، ص 1).
برخلاف متهم شدن حسینقلیخان بهطرفدارى از انگلیس، وى در مقام وزارت امور خارجه، در مقابل درخواستهاى دولت انگلیس براى واگذارى برخى امتیازات و دخالت در امور ایران مقاومت نشانداد (رجوع کنید به كتاب آبى، ج4، ص860، 926ـ927، 950ـ 953؛ كشف تلبیس، ص47). از جمله كارهاى بهنگام او در تصدى این شغل، پیگیرى استخدام شوستر* بود. شوستر نیز، با مشورت او، رؤسا و كارمندانادارات تابعه خود را كه بیشتر از دموكراتهاى معروف بودند ــ انتخاب كرد (ملكزاده، ج6، ص1370، 1374).
از دیگر رخدادهاى دوران وزارت خارجه حسینقلیخان، تلاش محمدعلیشاه براى بازگشت به ایران و تحریك طوایف تركمن در سرحدات شمالشرقى ایران بود (براون، ص 51). حسینقلیخان نیز، براساس قرارداد 8 شعبان 1327/ 25 اوت 1909 میان ایران و دولتهاى روس و انگلیس، دستور قطع حقوق شاه را صادر كرد (همانجا). دولتهاى روس و انگلیس به دولت ایران فشار آوردند تا حقوق شاه مخلوع مجدداً برقرار شود، اما دولت ایران نپذیرفت. لذا سفیران روسیه و انگلستان عدهاى را مأمور كردند تا خانه حسینقلیخان را محاصره و او را در خانهاش حبسكنند و به او اخطار دادند تا حواله حقوقشاهرا ندهد، خلاص نخواهد شد (ملكزاده، ج 6، ص 1373؛ كاظمزاده، ص 575ـ 576؛ براون، ص 35). سرانجام وزارت مالیه پول را پرداخت (مستوفى، ج 2، ص 313). در ذیقعده 1328، دولت روسیه از حسینقلیخان خواست تا بابت توهینى كه به یكى از گماشتگان آنان در كاشان شده بود، عذرخواهى كند. همین موضوع باعث شد حسینقلیخان در 20 ذیحجه 1328، به ناچار، استعفا كند، البته وى به سفارت روسیه رفت و عذرخواهى نیز كرد (براون، ص51، 104؛ ملیجك، ج3، ص1910؛ كتاب آبى، ج4، ص972، ج 5، ص 979). گفتهاند كه سبب استعفاى حسینقلیخان از كابینه مستوفیالممالك، نومیدى او از حفظ استقلال ایران باتوجه به اعمال مستبدانه روسها و نیز نگرانیهایش از اصرار دولت انگلیس براى اجراى طرح حفاظت راههاى بازرگانى جنوب بود (رجوع کنید به كاظمزاده، ص557). حسینقلیخان پس از آن منتظر خدمت شد (میرزاهاشمخان، ص 162).
پس از اولتیماتوم روسیه و پذیرش ایران و سختگیریهایى كه در مورد دموكراتها پیش آمد، حسینقلیخان در اوایل رجب 1330 از ایران خارج، یا به اروپا تبعید شد (رجوع کنید به ملكزاده، ج 7، ص 1478ـ1479؛ كتاب آبى، ج 8، ص 1767، 1773، 1814؛ تقیزاده، 1368ش، ص 171). او ابتدا به وین و سپس به لندن و اسپانیا و سرانجام به ایرلند رفت (تقیزاده، 1368ش، ص 171، 355؛ براون، ص 187). وى در 1331 با زنى ایرلندى ازدواج كرد و صاحب دو فرزند شد (شیبانى، ص 138، 229؛ قزوینى، ج 8، ص 254ـ255). او در 1333 از طرف فرقه دموكرات براى نمایندگى مجلس معرفى شد (صادق، مجموعه 3، ص 29، 42) و به جاى یكى از هفت نماینده مستعفى مجلس انتخاب گردید، گرچه به ایران نیامد (رجوع کنید به «اعتبارنامه نماینده طهران و توابع: (حسینقلیخان نواب)»، 1333، موجود در مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى).
حسینقلیخان نواب در همان سال به سفارت ایران در آلمان منصوب شد (تقیزاده، 1368ش، ص 375). انتخاب او ظاهراً به سبب سفارش تقیزاده به آلمانها و تقاضاى سفارت آلمان از مستوفیالممالك، وزیر امورخارجه، بوده است (رجوع کنید به سپهر، ص 56). وى، همزمان با سفارتش در آلمان، براى سومین بار از حوزه انتخابیه تهران به نمایندگى مجلس سوم انتخاب شد (رجوع کنید به «اعتبارنامه (نماینده طهران و توابع: حسینقلیخان نواب)»، 1335، موجود در مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى)، ولى وى از نمایندگى مجلس استعفا كرد (شیبانى، ص 445ـ446).
اشتغال او به سفارت در برلین، همزمان با مهاجرت برخى ملّیون به آلمان بود. وى كه به لحاظ فكرى به آنان نزدیك بود، به آنان كمكهایى كرد (رجوع کنید به همان، ص143، 150، 160، 577، 583، 627)؛ هرچند وحیدالملك (عبدالحسین) شیبانى (ص 182، 212) همراهى و اقدامات حسینقلیخان را ظاهرى و غیر مؤثر دانسته است. از جمله فعالیتهاى مؤثر دیپلماتیك حسینقلیخان، به همراه تقیزاده و وحیدالملك شیبانى و محمدعلیخان نظامالسلطنه، گنجاندن مادّهاى در معاهده برست لیتوسك میان دولتهاى آلمان و روسیه بود (1336/1917) كه نیروهاى روسى را موظف به ترك خاك ایران میكرد (سپهر، ص 473ـ474).
درباره پایان دوره مأموریت حسینقلیخان و بازگشتش به ایران اطلاعى نداریم. همچنین مطالب دیگر درباره او تا هنگام فوتش پراكنده و مختصر است.
هنگام تأسیس بانك ملى ایران، حسینقلیخان به ریاست هیئت نظارت بانك ملى انتخاب شد و در 1310ش توانست سوءاستفادههاى رئیس آلمانى بانك و معاونش را در این بانك كشف كند (هدایت، ص390؛ متین دفترى، ص 115؛ بلوشر، ص 261). او همچنین براى پیگیرى بدهیهاى مردم به بانك استقراضى روس ــ كه طى قرارداد 1300ش/ 1921 ایران و شوروى، به دولت و بانك ملى ایران واگذار شده بودــ فعالیت چشمگیرى داشت و توانست بسیارى از مطالبات بانك را از مقروضان و ورثه آنان وصول كند، به نحوى كه فعالیتهاى او باعث شد رضاشاه پهلوى در روز تأسیس بانك كشاورزى، كه سرمایه آن با همین مطالبات شكل گرفته بود، از حسینقلیخان در حضور همه تقدیر كند (متیندفترى، ص 115ـ116).
حسینقلیخان، به همراه تقیزاده، در پروندهسازى و اتهاماتى كه به تیمورتاش* درباره سوءاستفادههایش وارد كرده بودند، نقش داشت (ابتهاج، ج 1، ص 35ـ36). تیمورتاش نیز او را یكى از كسانى دانسته است كه زمینه سقوطش را فراهم كردند (صعود و سقوط تیمورتاش، ص 42ـ43).
حسینقلیخان در اواخر بهمن 1325 در تهران درگذشت (رجوع کنید به قزوینى، ج 8، ص 255). مستوفى (ج 2، ص 308) نوشته است كه او به تشریفات علاقه نداشت و براى روى كار آوردن همحزبانش تلاش نمیكرد و بیشتر به شایستگى افراد توجه داشت. سالور (ج 4، ص2720) او را وابسته به سفارت انگلیس دانسته، ولى اشاره كرده است كه وى حس ملیگرایى و ایراندوستى دارد. كسروى (ص 807) حسینقلیخان را خوشهچین حوادث نامیده كه همواره بیهیچ كوششى، از فعالیتها و مجاهدتهاى مشروطهخواهان بهرهبردارى كرده است. حسینقلیخان ظاهرآ عضو لژ فراماسونرى بیدارى نیز بوده است (رجوع کنید به رائین، ج 2، ص 78).
منابع : (1) علاوه بر اسناد موجود در مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى مذكور در متن؛ (2) فریدون آدمیت، فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطیت ایران، تهران 1354ش؛ 3- ابوالحسن ابتهاج، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، بهكوشش علیرضا عروضى، تهران 1371ش؛ (4) منصوره اتحادیه، پیدایش و تحول احزاب سیاسى مشروطیت: دورههاى یكم و دوم مجلس شوراى ملى، تهران 1381ش؛ (5) استقلال ایران، ش 171، غره محرّم 1328؛ (6) اسناد تاریخى وقایع مشروطه ایران: نامههاى ظهیرالدوله، چاپ جهانگیر قائممقامى، تهران: طهورى، 1348ش؛ (7) ادوارد گرانویل براون، نامههائى از تبریز، ترجمه حسن جوادى، تهران 1351ش؛ (8) احمد تفرشى حسینى، روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، چاپ ایرج افشار، تهران 1351ش؛ (9) سیدحسن تقیزاده، تاریخ مجلس شوراى ملى ایران: وزیران 37 كابینه سالهاى 26ـ1325ه .ش، چاپ عزیزاللّه علیزاده، تهران 1379ش؛ (10) همو، زندگى طوفانى: خاطرات سیدحسن تقیزاده، چاپ ایرج افشار، تهران 1368ش؛ (11) همو، مقالات تقیزاده، چاپ ایرج افشار، تهران 1349ـ1358ش؛ (12) جورج پرسى چرچیل، فرهنگ رجال قاجار، ترجمه و تألیف غلامحسین میرزاصالح، تهران 1369ش؛ (13) حبلالمتین، سال 1، ش 228، 13 محرّم 1326، ش 252، 12 صفر 1326؛ (14) یحیى دولتآبادى، حیات یحیى، تهران 1362ش؛ (15) اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونرى در ایران، تهران 1378ش؛ (16) قهرمانمیرزا سالور، روزنامه خاطرات عینالسلطنه، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران 1374ـ1377ش؛ (17) احمدعلى سپهر، ایران در جنگ بزرگ: 1918ـ 1914، تهران 1336ش؛ (18) محمدمهدى شریف كاشانى، واقعات اتفاقیه در روزگار، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافى) و سیروس سعدوندیان، تهران 1362ش؛ (19) عبدالحسین شیبانى، خاطرات مهاجرت: از دولت موقت كرمانشاه تا كمیته ملّیون برلن، چاپ ایرج افشار و كاوه بیات، تهران 1378ش؛ (20) صادق صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، چاپ ایرج افشار، تهران 1361ـ1374ش؛
(21) صعود و سقوط تیمورتاش: به روایت اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس، با مقدمه، تعلیقات، توضیحات، و حواشى از جواد شیخالاسلامى، تهران: توس، 1379ش؛ (22) ابراهیم صفائى، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران 1381ش؛ (23) محمدحسین صولت قشقایى، یادماندهها: خاطراتى از محمدحسین قشقایى، تهران 1385ش؛ (24) عبدالصمد عزالدوله، عبدالصمد میرزا سالور عزالدوله و دو سفرنامه او به اروپا در سالهاى 1290 و 1300، چاپ مسعود سالور، تهران 1374ش؛ (25) محمد قزوینى، یادداشتهاى قزوینى، چاپ ایرج افشار، تهران 1363ش؛ (26) فیروز كاظمزاده، روس و انگلیس در ایران 1864ـ:1914 پژوهشى درباره امپریالیسم، ترجمه منوچهر امیرى، تهران 1354ش؛ (27) كتاب آبى: گزارشهاى محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، بهكوشش و ویراستارى احمد بشیرى، تهران: نشرنو، 1362ـ1369ش؛ (28) كتاب نارنجى: گزارشهاى سیاسى وزارت امورخارجه روسیه تزارى درباره انقلاب مشروطه ایران، ج 1، ترجمه حسین قاسمیان، بهكوشش و ویراستارى احمد بشیرى، تهران: نشر نور، 1367ش، ج 2، ترجمه فتحاللّه دیدهبان و دیگران، بهكوشش و ویراستارى احمد بشیرى، تهران : نشر نور، 1366ش، ج 4، ترجمه پروین منزوى، تهران: نشر پرواز، 1368ش؛ (29) احمد كسروى، تاریخ مشروطه ایران، تهران 1363ش؛ (30) كشف تلبیس، یا، دوروئى و نیرنگ انگلیس، از روى اسناد محرمانه انگلیس در باب ایران، چاپ عیناللّه كیانفر و پروین استخرى، تهران: زرین، 1363ش؛ (31) ن.پ. مامانتوف، بمباران مجلس شوراى ملى در سال 1326 هجرى قمرى، حكومت تزار و محمدعلیشاه، ترجمه شرفالدین قهرمانى، چاپ همایون شهیدى، تهران 1363ش؛ (32) احمد متین دفترى، خاطرات یك نخستوزیر، چاپ باقر عاقلى، تهران 1370ش؛ (33) عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، یا، تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاریه، تهران 1371ش؛ (34) مظفرالدین قاجار، شاه ایران، دومین سفرنامه مظفرالدینشاه به فرنگ، به تحریر فخرالملك، تهران 1362ش؛ (35) حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران 1352ـ1353ش؛ (36) مهدى ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران 1363ش؛ (37) غلامعلى ملیجك، روزنامه خاطرات عزیزالسلطان، چاپ محسن میرزائى، تهران 1376ش؛ (38) مهدیبن رضاقلى ممتحنالدوله، رجال وزارت خارجه در عصر ناصرى و مظفرى، چاپ ایرج افشار، تهران 1365ش؛ (39) میرزاهاشمخان، تعرفه احوال و اعضاء وزارت امورخارجه دولت علیه ایران، در همان؛ (40) محمدبن على ناظمالاسلام كرمانى، تاریخ بیدارى ایرانیان، چاپ علیاكبر سعیدى سیرجانى، تهران 1362ش؛ (41) حسینقلى نظامالسلطنه مافى، خاطرات و اسناد حسینقلیخان نظامالسلطنه مافى، چاپ معصومه مافى و دیگران، تهران 1362ش؛ (42) مهدیقلى هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1375ش؛
(43) Wipert von. Blucher, Zeitenwende in Iran, Biberach an der Riss 1949.