حسین شاهیان ، سلسلهاى مسلمان و مستقل در بنگال از 899 تا 939. پادشاهان این سلسله عبارت بودند از :
علاءالدین حسینشاه. وى از مردم مكه بود و همراه پدرش به بنگال مهاجرت كرد و در رنگپور، ناحیهاى در شمال بنگال، ساكن شد. او نخست بهسپاه حبشیان شمسالدین مظفرشاه حبشى وارد شد و تا مقام وزارت رسید. پس از مدتى، با شورشى كه علیه مظفرشاه درگرفت همراه شد و مظفرشاه را در گور شكست داد. پس از مرگ مظفرشاه (896)، اشراف و بزرگان دربار او را به سلطنت برگزیدند (فرشته، ج 2، ص 301؛ اتون، ص 63؛ اكرام، ص 128ـ129؛ رى، ص 215ـ216؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «حسینشاه»). در آغاز سلطنت او، سپاهیان مظفرشاه دست به تاراج اموال بزرگان كشور زدند. علاءالدین با آنان جنگید و دوازده هزار تن از ایشان را كشت (فرشته، همانجا؛ رى، ص 216).
علاءالدین شهر گور در منطقه ملده را به پایتختى برگزید (چترجى، ص 513). دوره 21 ساله حكومت او صلحآمیز بود.
او مناسبات خود را با امراى محلى بر پایه همزیستى و مدارا نهاد و از سلطهجویى خوددارى كرد. بدین ترتیب، گسترش سرزمینهاى تحت امر او بدون جنگ و با روشهاى مسالمتجویانه انجام پذیرفت (اكرام؛ رى، همانجاها).
علاءالدین حسین شاه حبشیهاى سپاهش را كه در متصرفاتش ساكن بودند، اخراج كرد زیرا به كشتن سران خود شهره شده بودند. آنان به گجرات و دكن رفتند (فرشته، ج 2، ص 302). حسینشاه مغولها و افغانها را جزو سپاهیان خود كرد، اما هنوز بخش اصلى سپاه او را عربها و افرادى از حبشیان تشكیل میدادند. وى نظام اشرافى بنگال را حفظ كرد و از كاركنان دولت حمایت نمود (رى، همانجا). به هندوهاى بنگال مناصب دولتى شایسته سپرد، از جمله رئیس نگهبانان ویژه و وزیر و دبیر دربارش از دانشمندان برهمن بودند (چترجى؛ اتون، همانجاها).
در دوره حكومت علاءالدین، قلمرو او از مرزهاى شمالى به كوچ بهار رسید و از سمت مغرب تا آسام گسترش یافت. همچنین ایالتهاى اُریسه در جنوب غربى، اركان در جنوب شرقى و تریپورا در مشرق تحت فرمان او بودند (اتون، ص 64). سیاست خردمندانه و مسالمتجویانه علاءالدین حسینشاه سبب شد تا حكام محلى از او حمایت كنند و به صورت نیرویى متحد در برابر هجوم مغولها در مرز شرقى ایستادگى نشان دهند. در جنگ سكندرشاه لودى و سلطان جونپور، نیروهاى بنگالى در برابر سپاه سكندرشاه صف كشیدند و او ناچار با علاءالدین صلح كرد. طبق قرار صلح، بخش غربىِ گوآ در دست سلطان لودى ماند و بخش شرقى آنجا (جنوب بهار) به علاءالدین تعلق گرفت (رى، ص 217). مسالمتجویى علاءالدین سبب رونق و آبادى بنگال و رشد تجارت در آن منطقه شد و رفتار یكسان او با مسلمانان و غیرمسلمانان موجب شد كه دربار او محل تجمع علما و دانشمندان و ادیبان فارسى زبان و هندو گردد (فرشته، ج2، ص 302؛ اكرام، همانجا؛ اتون، ص 68ـ69؛ رى، ص216).
علاءالدین حسین شاه به شیخ نور قطب عالم، از مشایخ صوفیه، اعتقاد راسخ یافت و براى لنگر (محل اجتماع صوفیه) او خرج بسیار كرد. وى هر سال براى زیارت مرقد شیخ از پایتخت خود به قصبه بندوده میرفت (هروى، ج 3، ص 270).
علاءالدین حسینشاه پس از 27 سال سلطنت، در 929 درگذشت و امرایش از بین هجده پسر او، ناصرالدین نصرت شاه، را بر تخت نشاندند (همان، ج 3، ص 271؛ فرشته، همانجا).
ناصرالدین نصرتشاه. او برخلاف رسم معمول، كه سلطان برادران خود را میكشت، به برادران خود اكرام كرد و به آنان اموالى بخشید (هروى؛ فرشته، همانجاها؛ اتون، ص 325).
همزمان با قدرت گرفتن سلسله حسینشاهیان، بابر* در آسیاى مركزى و افغانستان قدرت گرفت. در 932 بر ناآرامیهاى شمال هند غالب شد و پس از آن لودیان* افغان را پس راند. لودیان ناگزیر به سوى دلتاى بنگال سرازیر شدند و به ناصرالدین نصرتشاه پناه بردند. شاه به آنان مال بخشید و دختر ابراهیم لودى را به همسرى اختیار كرد (هروى؛ فرشته، همانجاها؛ اتون، ص 64 و پانویس 95).
در 935 بابر تصمیم گرفت به بنگال حمله كند، اما ناصرالدین با فرستادن هدایا با او صلح كرد. در 939 همایون قصد تصرف بنگال را كرد، ناصرالدین به نشانه اطاعت، یكى از امراى خود به نام ملكمرجان را با هدایایى نزد سلطان بهادر گجراتى، عامل بابریان، فرستاد و سلطان گجرات به ملكمرجان خلعت بخشید. ناصرالدین نصرت شاه، در 939 درگذشت (هروى؛ فرشته، همانجاها؛ رى، ص 221).
دیگر شاهان این سلسله. علاءالدین فیروز در 939 سلطنت كرد و غیاثالدین محمود شاه از 940 تا 945 (باسورث، ص 307). سپس بزرگان قوم او، محمود بنگالى را ــكه به قولى از امراى بنگال و به گفته دیگر برادر او بودــ به سلطنت برگزیدند (رى، همانجا). سلطان محمود سپاهى براى سركوب افغانهاى شورشى ناحیه بِهار روانه كرد. حاكم افغانى ناحیه، شیرشاه سورى، در 965 به بنگال لشكر كشید و حكومت آن سامان را به دست گرفت و محمود را خلع كرد. محمود گریخت و به همایون پادشاه بابرى پناه برد. همایون در 965 بنگال را تصرف كرد، اما پس از مدت كوتاهى باردیگر شیرشاه آن را گرفت. از دوره حكومت محمود اطلاع چندانى نیست (فرشته، همانجا؛ قس هروى، همانجا؛ اتون، ص 13، 325)، اما پس از آن، حكومت بنگال به سوریان ــكه همان افغانان بودندــ منتقل شد (رجوع کنید به اتون، ص 325).
دوره سلطنت حسین شاهیان به دوره طلایىِ بنگال مشهور است. دربار حسین شاهیان و آداب و سیاست آنان شبیه شاهان ایران بود؛ از جمله اینكه سلطان در رأس قدرت سیاسى قرار داشت، در دربار بار عام مرسوم بود و با بخششهاى شاهانه، روزانه قریب چهار تا پنج هزار نفر فقیر اطعام میشدند (همان، ص 60ـ66).
سلاطین این سلسله، با آنكه به ظاهر متعصب بودند، با مردم تابع خود رفتارى آزادمنشانه داشتند. هندوها هم در دربار فعال بودند و شغلهاى مهمى در دست داشتند و از دیوانیان مسلمان كمتر اثرى بود (رجوع کنید به اكرام؛ چترجى، همانجاها؛ اتون، ص 122).
ادب و هنر. حسینشاهیان علما و دانشمندان و ادیبان را به دربار فرا میخواندند (هروى، ج 3، ص 270). زبان رسمى آنان فارسى بود، اما از زبان بنگالى نیز استفاده میكردند. در این دوره متون ادبى سنسكریت به فارسى ترجمه شد (چترجى، همانجا؛ اتون، ص 66؛ اكرام، همانجا). در زمان این شاهان، چون مرزهاى شمالى بنگال مسدود شد، فرهنگ بومى و محلى رونق گرفت و ادبیات بنگالى محبوبیت بسیار یافت و برهمنها زبان و ادبیات سنسكریت را ترویج كردند. حسینشاهیان به ادبیات فارسى و بنگالى، هر دو، ارج مینهادند (اتون، ص 66ـ68؛ اكرام، همانجا). شاعران بنگالى در مدح علاءالدین حسینشاه به زبان بنگالى شعر سرودند و او را با لقب راجا خواندند، حال آنكه عربها و ایرانیان وى را سلطان یا پادشاه نمیدانستند و او را با الفاظ دیگرى خطاب میكردند (اتون، همانجا).
سلاطین حسینشاهیان به نگارگرى ایران (مینیاتور) علاقهمند بودند. در زمان علاءالدین حسین، نقاشان 26 مینیاتور در یك نسخه از یوسف و زلیخاى جامى كشیدند. همچنین نسخه مصور بخشى از اسكندرنامه نظامى در 938 و 939 فراهم آمد و به ناصرالدین نصرت اهدا شد (همان، ص 65، پانویس 97).
معمارى. معمارى این سلسله همان معمارى هندى بود. قصرشاه نُه دروازه داشت و سقف و كف آن چوبى و منقوش بود. در محوطه روبهروى قصر، میدانى براى چوگان ساخته بودند (همان، ص 65).
در زمان حكومت علاءالدین حسین شاه مسجد چوتا سونا در گور ساخته شد. در بگه، در منطقه راجشاهى نیز مسجدى بنا شد. این دو مسجد اكنون در بنگلادش قرار دارند. علاءالدین حسین شاه همچنین مجموعهاى بنا كرد كه شامل مسجد قدم رسول و مقبره شیخ علیالحق و مقبره نورقطب عالم و شاهنشینى است كه با سنگهاى مرمر مشكى ساخته شده است. این مجموعه در سال 939 تكمیل شد و هنوز برجاست (اكرام، ص 129ـ130؛ اتون، ص 177).
مناسبات خارجى. مناسبات صلحآمیز حسینشاهیان با همسایگانشان سبب شد كه بازرگانى در این دوره رونق گیرد. كالاهاى محلى به كشورهاى دیگر صادر میشد (اكرام، ص 129). در 928، هیئتى پرتغالى از دربار علاءالدین حسینشاه دیدن كرد، زیرا حسینشاهیان با پرتغالیها هم تجارت میكردند. چینیها نیز با حسینشاهیان مناسبات بازرگانى داشتند و هیئت بازرگانى آنها به دربار بنگال رفت و آمد داشت و از طریق دلتاى بنگال، طلا و نقره و ساتن و ابریشم حمل میكردند (رجوع کنید به اتون، ص 64ـ65، 96ـ97).
منابع : (1) محمدقاسمبن غلامعلى فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمى)، (لكهنو) : مطبعمنشى نولكشور، (بیتا.)؛ (2) احمدبنمحمد مقیمهروى، طبقات اكبرى، چاپ بى. دى و محمد هدایت حسین، كلكته 1927ـ ( 1935)؛
(3) Clifford Edmund Bosworth, The new Islamic dynasties: a chronological and genealogical manual, Edinburgh 2004; (4) S. K. Chatterjee, "Language and literature: Sanskritic", in The Delhi sultanate, ed. R. C. Majumdar, vol.2, Bombay: Bharatiya Vidya Bhavan, 1967; (5) Richard M. Eaton, The rise of Islam and the Bengal frontier: 1204-1760, Berkeley 1993; (6) EI2, s.v. "Husayn shah(1)" (by A.S. Bazmee Ansari); (7) S. M. Ikram, History of Muslim civilisation in India and Pakistan [93-1273/711-1856]: a political and cultural history, Karachi 1995; (8) N. B. Ray, "The succession states of the Delhi sultanate: Bengal" in The Delhi sultanate, ibid, vol.1.