حبیببن عبدالملك بن عمر ، كنیهاش ابوسلیمان، از سرداران بزرگ اموى در آغاز حكومت امویان در اندلس. او از نوادگان ولیدبن عبدالملك*، خلیفه اموى، بود كه پس از سقوط خلافت امویان در شام در 132، همچون برخى افراد این خاندان، راهى اندلس شد (ابنحزم، ص 89؛ ابنابّار، 1375، ج 1، ص 213؛ ابنسعید مغربى، ج 2، ص10؛ نیز رجوع کنید به اخبار مجموعة فى فتح الاندلس، ص 52). برخى مورخان وى را، بهسبب انتسابش به قبیله قریش، قُرَشى خواندهاند (رجوع کنید به خشنى، ص 65؛ اخبار مجموعة فى فتح الاندلس، ص 81، 102؛ نباهى، ص 234). به گفته ابنسعید مغربى (همانجا)، حبیببن عبدالملك پیش از رسیدن عبدالرحمان* الداخل، مؤسس حكومت امویان اندلس در 138، وارد اندلس شد. مورخان درباره تاریخ و محل تولد حبیب مطلبى ذكر نكردهاند ولى بنابر قراینى، او احتمالا در اوایل سده دوم هجرى در دمشق به دنیا آمده است (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).
پس از ورود عبدالرحمان به اندلس، مردم، كه از اختلافات و آشفتگى اوضاع نگران بودند، كمكم گرد او جمع شدند (ابنعذارى، ج 2، ص 44؛ بیضون، ص 173) و حبیببن عبدالملك نیز به او پیوست. حبیب در جنگ سرنوشتساز المُنَكَّب (آلمونیكار؛ شبارو، ص 109)، كه در جنوب غربى قرطبه (كوردوبا)، میان عبدالرحمان الداخل و یوسفالفهرى، امیر مستقل اندلس، در 10 ذیحجه 138 روى داد، فرمانده سپاه سواره بود و سهم بسزایى در پیروزى عبدالرحمان داشت (ابنقوطیه، ص50؛ اخبار مجموعة فى فتح الاندلس، ص 83؛ ابنعذارى، ج2، ص46ـ47؛ ابنخطیب، ص 8؛ شبارو، همانجا).
پس از تسلط عبدالرحمان بر قرطبه و گرفتن بیعت از مردم، حبیب در زمره معتمدان و كارگزاران او قرار گرفت (رجوع کنید به ابنابّار، 1963ـ1964، ج 1، ص 59ـ60).
در 151، همزمان با شورش شَقیابن عبدالواحد (از بربرهاى مكناسه) در شمال اندلس، عبدالرحمان الداخل، حكومت طُلیطُله را بهحبیب واگذار كرد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 5، ص 605؛ ابنخلدون، ج 4، ص 157). شقیا در سال 150 مدعى شده بود كه از سلاله و دودمان پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآلهو سلم و از نسل امام حسین علیهالسلام است و نام عبداللّهبن محمد را براى خود برگزیده بود (ابنخلدون، همانجا؛ عنان، عصر1، قسم 1، ص 164). دعوت او در میان بربرها، كه از حكومت امویان ناراضى بودند، به سرعت گسترش یافت و گروههایى گرد او جمع شدند. او با سپاهى از بربرها به شهر شَنْتَمَریه (سانتاماریا) رفت و آنجا را مركز حكومت خود قرار داد. سپس به سوى غرب لشكر راند. گروهها و شخصیتهاى مخالف با عبدالرحمان نیز گرد او جمع شدند. حبیببن عبدالملك كوشید تا این شورش را فرو نشاند (رجوع کنید به ابناثیر، همانجا؛ اخبار مجموعة فى فتحالاندلس، ص 101ـ102) اما این شورش، كه از مهمترین شورشهاى زمان حكومت عبدالرحمان بود، حدود ده سال به طول انجامید و بالاخره با نیرنگ عبدالرحمان، شقیا در سال 160 به دست دو تن از یارانش به قتل رسید (رجوع کنید به ابناثیر، ج 6، ص 49ـ50؛ اخبار مجموعة فى فتح الاندلس، ص 101؛ عنان، همانجا).
شورش دیگرى كه در زمان حبیببن عبدالملك در طلیطله اتفاق افتاد، شورش قائدالسُلَمى، از نزدیكان عبدالرحمان، بود. به دلایلى، عبدالرحمان از قائد رنجیده و قائد از بیم خشم او، از قرطبه گریخته و در طلیطله جمعى از كسانى كه در آن نواحى آماده عصیان بودند، گِردش را گرفته بودند. عبدالرحمان لشكر نیرومندى، به سردارى حبیببن عبدالملك، به مقابله قائد فرستاد و حبیب، پس از مدتى محاصره، سرانجام او را به قتل رساند (اخبار مجموعة فى فتح الاندلس، ص 102).
تاریخ دقیق مرگ حبیببن عبدالملك در منابع ذكر نشده است ولى باتوجه به برخى شواهد، مرگ وى پیش از وفات عبدالرحمانالداخل، یعنى پیش از 24 ربیعالآخر 172، بوده است (براى نمونه رجوع کنید به ضبّى، ج 1، ص 32؛ ابنعذارى، ج 2، ص 58). جایگاه وى نزد عبدالرحمانالداخل چنان والا و ارجمند بود كه در وفات حبیب، عبدالرحمان به شدت اندوهگین شد و شش پسر خود را به حضور در مراسم دفن حبیب روانه كرد (ابنابّار، 1375، ج 1، ص 213ـ214؛ همو، 1963ـ1964، ج 1، ص 59ـ60؛ مقّرى، ج 3، ص 55).
نزد عبدالرحمان هیچیك از امویان اندلس به پایه وى نرسیدند. حبیب همواره طرف مشورت امیر اموى بود و از نزدیكترین خواص دربار محسوب میشد (ابنابّار، 1963ـ1964، ج 1، ص 59ـ60؛ ابنسعید مغربى، ج 2، ص10). او از خود یازده پسر بهجا گذاشت (ابنسعید مغربى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابنحزم، ص90).
چند تن از خاندان حبیببن عبدالملك در اندلس صاحبنام بودند، از جمله: نوه او، حبیببن ولیدبن حبیب، ملقب به دحون یا زَحّون، كه فقیهى فاضل و عالمى ادیب و شاعرى نیكو بود. وى در زمان امیر عبدالرحمان دوم به مشرق سرزمینهاى اسلامى سفر كرد و با اندوخته علمى بسیارى به اندلس بازگشت و به نشر آن در اندلس همت گماشت (ابنحیان، ص 94؛ مقّرى، ج 2، ص 503؛ قس ابنحزم، همانجا). بشربن حبیب، معروف به حبیبى، از فرزندان حبیب، نیز از عالمان برجسته در قرطبه بود (مقّرى، ج 2، ص 504). ابراهیمبن عباسبن عیسیبن عمربن ولیدبن عبدالمعن، از نوادگان حبیببن عبدالملك و معاصر عبدالرحمان دوم، نیز قاضى قرطبه بود (ابنحزم، همانجا).
منابع : (1) ابنابّار، التّكملة لكتاب الصّلة، چاپ عزت عطار حسینى، بیروت 1375/1955؛ (2) همو، كتاب الحُلة السیراء، چاپ حسین مونس، قاهره 1963ـ 1964؛ (3) ابناثیر؛ (4) ابنحزم، جمهرة انساب العرب، بیروت 1403/ 1983؛ (5) ابنحیان، المقتبس من انباء اهل الاندلس، چاپ محمود على مكى، بیروت 1393/1973؛ (6) ابنخطیب، تاریخ اسبانیة الاسلامیة، او، كتاب اعمال الأعلام، چاپ لوى ـ پرووانسال، بیروت 1956؛ (7) ابنخلدون؛ (8) ابنسعید مغربى، المُغرِب فى حُلَى المغرب، چاپ شوقى ضیف، قاهره 1978ـ 1980؛ (9) ابنعذارى، البیان المغرب فى اخبار الاندلس و المغرب، ج 2، چاپ ژ. س. كولن و ا. لوى ـ پرووانسال، بیروت 1983؛ (10) ابنقوطیه، تاریخ افتتاح الاندلس، چاپ ابراهیم ابیارى، قاهره 1410/ 1989؛ (11) اخبار مجموعة فى فتح الاندلس، چاپ ابراهیم ابیارى، قاهره : دارالكتب الاسلامیة، 1401/1981؛ (12) ابراهیم بیضون، الدولة العربیة فى اسبانیة من الفتح حتى سقوط الخلافة، بیروت 1406/1986؛ (13) محمدبن حارث خشنى، قضاة قرطبه، چاپ ابراهیم ابیارى، قاهره 1410/ 1989؛ (14) عصام محمد شبارو، الأندلس من الفتح العربى المرصود الى الفردوس المفقود، بیروت 1423/2002؛ (15) احمدبن یحیى ضبّى، بغیة الملتمس فى تاریخ رجال اهل الأندلس، چاپ ابراهیم ابیارى، قاهره 1410/1989؛ (16) محمدعبداللّه عنان، دولة الاسلام فى الاندلس، قاهره 1417/1997؛ (17) احمدبن محمد مقّرى، نفح الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/1968؛ (18) علیبن عبداللّه نباهى، تاریخ قضاة الأندلس، او، المَرقَبة العُلیا فیمن یستحقُّ القضاء و الفُتیا، چاپ مریم قاسم طویل، بیروت 1415/1995؛
(19) EI2, s.v. "Habib b. Abd al-Malik" (by B. Teres).