جَنَّتشهر ، شهری در بخش مركزی شهرستان داراب در استان فارس. این شهر در دهستان قریهالخیر، از نواحی قدیمی فارس، در هجده كیلومتری جنوبشرقی شهر داراب، در ارتفاع 150 ، 1 متری و در كوهپایه قرار دارد. كوههای مروارید در یك كیلومتری شمال، ته سرن در یك كیلومتری جنوب (هر دو از رشتهكوه زاگرس جنوبی)، دره خرچنگ در دو كیلومتری و غار آب در شش كیلومتری شمال آن واقعاند ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 113، ص 34؛ جعفری، ج 1، ص510). چند مزرعه موقت به آن وابسته است، از جمله ابراهیمآباد در سه كیلومتری شمالغربی و اسلامآباد در دو كیلومتری جنوبشرقی آن. آب مصرفی شهر از چشمه و چاه تأمین میشود. اهالی علاوه بر كشت محصولاتی مانند گندم، جو، بنشن و پنبه، به باغداری نیز اشتغال دارند. فراوردههای باغی آنجا پرتقال، لیمو، نارنگی، انگور، انار و خرماست. فرشبافی، با طرح كاشان، نیز در آنجا رواج دارد ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).
فاصله جنّتشهر با شیراز از شمالغربی حدود 278 كیلومتر است. این شهر در مسیر شهرهای داراب ـ حاجیآباد (مركز شهرستان حاجیآباد در شمال استان هرمزگان) قرار دارد و با آبادی ده خیر سفلا، در فاصله حدود چهار كیلومتری مغرب، نیز در ارتباط است.
جنّتشهر پیش از 1372 ش، دهخیر نام داشت و در 3 اسفند 1372، به موجب مصوبه هیئت وزیران آبادی دهخیر به شهر بدل شد و جنّتشهر نام گرفت (ایران. قوانین و احكام، ص 722). در سرشماری عمومی 1375 ش، جمعیت آن 812 ، 9 تن ذكر شده است (مركز آمار ایران، 1376 ش، ص هشتاد). بیشتر اهالی آن شیعه دوازده امامیاند و به فارسی سخن میگویند. همچنین عدهای از اهل تسنن، كه به بلوچی گفتگو میكنند، در آنجا بهسر میبرند ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).
پیشینه. ناحیهای كه جنّتشهر در آن واقع شده، كمابیش منطبق بر كوره دارابگرد * است. اصطخری (ص 132) در سده چهارم، در ذكر مسافت شیراز ـ جزومِ كرمان [جزوم: رموم/ زموم = زم (برای اطلاع بیشتررجوع کنید به اصطخری، ص96ـ97؛ ترجمه فارسی، ص 96؛ یاقوت حموی، ذیل «رَمٌّ») ] از رَمّ مهدی، میان دارابگرد و رستاقالرستاق * ، در فاصله پنج فرسخی از هریك، نام برده كه تقریباً مطابق با جنّتشهر كنونی است. به نوشته شوارتس، محقق معاصر آلمانی، باتوجه به جزء اول رمّ مهدی، به نظر میرسد كه آبادی كردنشین بوده است (ج 2، ص 109). ویرانههای شهر جنّت قدیمی نزدیك جنّتشهر است (مصطفوی، ص 422؛ برای آگاهی از شهر جنّت قدیمی رجوع کنید به داراب *). ابنبلخی (ص 131، 159) در قرن ششم قلعهای به نام رُنْبه در نزدیكی تنگی به همین نام را معرفی كرده است، مكان قلعه مزبور مطابق با اطراف جنّتشهر است (نیز رجوع کنید به آزما، ص 140؛ نحوی، ص 21). این قلعه دست كم تا سده نهم از قلاع مهم فارس شمرده میشد. به گفته ابنبلخی، حاكم دارابگرد كسی بود كه این قلعه را در اختیار بگیرد. حافظ ابرو (متوفی 833) نیز از تنگ رنبه در كوره دارابجرد/ دارابگرد نام برده است (ج 2، ص 117).
در سده سیزدهم، خورموجی (ص 489ـ490) از ده خیر یاد كرده و در اواخر سده سیزدهم، فسائی (ج 2، ص 1317، 1628) قلعه رنبه را در چهار فرسخی و ده خیر را در سه فرسخی مشرق شهر داراب، در بلوكی به همین نام، ضبط كرده است. در 1329/1911 گوستاو دومورنیی (ص100ـ103)، آبادی ده خیر علیا را در بلوك دارابگرد جزو ولایت خمسه ذكر كرده است. در 1323 ش، این آبادی مركز دهستان قریهالخیر بود و 917 ، 2 تن جمعیت داشت. در حدود 1330 ش نیز قصبه دهخیر علیا همین دهستان بود، ساكنان آن كشاورز بودند و از صنایعدستی، قالیبافی در آنجا رواج داشت (ایران. وزارت كشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات كشوری، ج 2، ص 291؛ رزمآرا، ج 7، ص 107). امروزه طوایفی از ایل خمسه * در پیرامون این شهرِ رو به رشد، ییلاق و قشلاق میكنند(رجوع کنید به مركز آمار ایران1378 ش، ص 108).