responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 994

 

برق و بارقه ، از اصطلاحات فلسفه و عرفان اسلامی ، به معنای نخستین لامع از لوامع نوری که بر عبد پدیدار می شود و او را به مرتبة قرب پروردگار برای سیرفی الله فرامی خواند (کاشانی ، ذیل «برق »؛ جرجانی ، ص 47). برق از لوامع و بارقه از لوایح است . نیز برق بنده را به سوی قرب پروردگار برای سیر فی الله فرامی خواند و بارقه در اوایل کشف و مبادی آن ، ظاهر می شود و بسرعت منقطع می گردد (جرجانی ، همانجا؛ کاشانی ، همانجا).

نجم الدین رازی (570؟ـ654) گوید: «در بدایت حال ، انوار بیشتر به مثال بروق و لوامع و لوایح پدید آید... چندانک صقالت زیادت یابد انوار بقوت تر و زیادتر می گردد. بعد از بروق بر مثال چراغ و شمع و مشعله و آتشها افروخته مشاهده می شود» (ص 299(

بارقه در معنای خاص عرفانی تا قرن چهارم در سخنان مشایخ و متون عرفانی دیده نمی شود و در این معنی از اصطلاحاتی نظیر لوایح ، طوالع ، برق ، برق تجلی و اشراق بروق تجلی (قشیری ، ص 76ـ78؛ روزبهان بقلی ، ص 93، 343، 550) استفاده شده است . اما از قرون پنجم و ششم به صورت اصطلاحی مستقل و روشن درمی آید (عبدالرزاق کاشی ، ذیل «برق و بارقه »). با تعریف سهروردی در قرن ششم از برق دانسته می شود که عارفان آن عصر سرعت درخشندگی و زوال بارقه را از برق هم بیشتر تصور می کرده اند. در قدیمترین گزارشی که لطف الله بن ابی سعید ابوروح (متوفی 541) از حالات و سخنان ابوسعید (357ـ440) داده ، برقِ هدایت ، حاصل تلاش و ریاضت سالک در طی منازل سلوک دانسته شده است (ص ، 52، 80).

غزالی (ج 3، ص 17)، در شرح مقامات قلب ، دربارة مفهوم «برق » سخن گفته است . به نظر او حجاب حقایق از قلب به دو صورت رفع می شود : «با مرگ ، یا در بیداری . در بیداری به لطف پنهان الهی ، پردة حقایق برداشته می شود و علومی شگفت (غریب ) بر قلب می تابد، گاه به صورت برق خاطف که گاه گذرا و گاهی پی درپی و گاهی بادوام است و نوع آخر آن بسیار نادر است .» وی می افزاید : «چون ارادت ( صوفی ) صادق و همتش صافی ... باشد، درخششهای حق بر قلبش خواهد تابید. این درخشش در ابتدا، مثل برق خاطف ، بی ثبات است ولی با درخششهای بسیار دوام می یابد.» (ج 3، ص 18). روزبهان بقلی شیرازی در شرح قولی از حلاج که برقِ خاطف ، همان برقِ ابرهاست و در واقع تسبیح ملک است ، می گوید : مراد حلاج از برق خاطف لوایح تجلی است (ص 344). «برقِ تجلی » از معانی اساسی در سلوک انسان است (همان ، ص 93).

از عطار بدین سوی ، مفهوم «برق » در قالب اضافات و تشبیهات در شعر صوفیانه گسترش یافته ، مانند برق استغنا (عطار، 1365 ش ، ص 203)، برق خاطف (مولوی ، 1364ش ، دفتر دوم ، ص 331)، برق یمان (سعدی ، ص 184)، برق عشق (حافظ ، ج 1، ص 182)، برق عصیان (همان ، ج 1، ص 976)، برق دولت (همان ، ج 1، ص 480)، برق غیرت (همان ، ج 1، ص 312)، برق لامع (همان ، ج 1، ص 213؛ شبستری ، ص 91)، برق وصال (حافظ ، ج 1، ص 611)، برق جلال (صائب ، ج 1، ص 373(.

به نظر ابن عربی ، خداوند سالکان را با انوار هشتگانه مدد می رساند. برخی از این سالکان از نور برق الهی مدد می گیرند که عبارت است از جلوة ذاتی ، و بر دو قسم است . در صورتی که حاصلی نداشته باشد، مانند صفات تنزیهیه ، برقِ خُلَّب (به معنای برق بی باران ) نام دارد و هرگاه در برخی مکاشفات از این برق ، شناختی الهی حاصل شود برق خُلَّب نباشد (ج 4، ص 113). بنا به نظر خواجه محمد پارسا (794؟ـ822) در شرح فصوص الحکم ، ابن عربی معنای تجلی را با معنای برق منطبق کرده است . وی در مقدمة شرح فصِّ ابراهیمی می گوید : ذات و صفات یکباره همانند برقِ جمال پدیدار می گردد و سبب حکمت ابراهیمیه ، همین برق است (ص 151). همو در شرح فصِّ شعیبیّه گفته است : «چون دل غیر عارف ، از تعین جزوی خالی نیست از تجلی ، جز بارقه و لمعه ، نصیبی ندارد» (ص 273). برق و بارقه تا پیش از سهروردی به گونه ای از «حالِ» روحانی در عرفان و تصوف اطلاق شده اما بحث او در این باره مبتنی بر تفسیر جهانشناسانة او از نور است . او رابطة میان انوار عالی و سافل را براساس عشق می داند و برای تسلط انوار به یکدیگر واژگان ویژه ای دارد، مثل تسلط نوری ، قهر ظهوری و بارقة الهی (شایگان ، ص 146؛ کوربن ، ج 2، ص 107). برق یا بارقه از نظر سهروردی ، به انواری گفته می شود که براثر ریاضات بر قلب عارفان سالک و در مراحل مختلف سیر و سلوک می تابد و آنها را به مقصد حقیقی و وصول به خداوند هدایت می کند (1355 ش ، ج 2، ص 252). شهرزوری (ص 30) و قطب الدین شیرازی (ص 5530) در شرح سخنان سهروردی گفته اند که «بارقة الهی ، نور فایض از مجردات عقلی برنفس ناطقه است ، بارقه در دلهای اهل بدایات وارد می شود. این نور، رباینده ، لذیذ و خوشایند است ، و چون برق می درخشد و نمی پاید. عارف ، پس از تابش این نور، غرق در ریاضت می شود. این انوار بتدریج ثبات می یابند و در آن حالت ، برای عارف سالک ، حالت سکینه حاصل خواهد شد.» به نظر او بارقه الهی کسی را که مطیع خداوند رحمان است در هاله ای از نور می پوشاند (همان ، ج 2، ص 248). در فلسفة سهروردی ، مقدمة درخشش بارقات الهی ، کاهش میل انسان به شواغل حسی است و نیز فکر انسان با رهایی از شهوات ، طهارت می یابد و در توجه به عجایب ملک و ملکوت ، دقیق و عمیق می شود. اقامت در این معنویت ، متضمن درخشش الهی بر انسان است (همو، 1356، ص 40ـ41). ازینرو اشراقات و بارقات ، با ایجاد طرب در بدن ، آن را به حرکت می آورد، زیرا احوال بدن از احوال نفس ، منفعل است . گردش افلاک نیز به سبب انواری است که از افق اعلای الهی برآنها می تابد (قطب الدین شیرازی ، ص 555؛ سهروردی ، 1355ش ، ج 1، ص 444)، لذا در حکمت اشراقی سهروردی ، سیر و سلوک معنوی و مکاشفات روحانی براساس تابش بارقات بر دلهای سالکان است (همان ، ج 1، ص 108ـ109). انقطاع از خلق و نیل به حق از مقدمات دیگری است که سهروردی از درخشش بارقات می داند (همانجا). در این فلسفه ، بارقه اکسیر حکمت است (شهرزوری ، ص 31؛ قطب الدین شیرازی ، ص 25ـ26). سهروردی انوار تابنده یا بارقات را دارای پانزده مرتبه دانسته که هر یک از آنها ویژة سالکی خاص و مرحله ای مخصوص از سلوک است (1355ش ، ج 2، ص 184، 252ـ253؛ قطب الدین شیرازی ، ص 554ـ555). سهروردی گوید : «این پانزده نور، اشراقات عقل مفارق بر انوار مدبر، یعنی نفوس سالکان است . نیز این انوار از عقول مفارقه به نفوس مدبرة سالکان و از نفوس سالکان بر بدن آنها و از آنجا بار دیگر به ارواح می تابد. این ( سیر معنوی ) غایتِ سلوک «متوسطان » است و تابش این انوار سبب می شود که سالکان مستعد بتوانند به آسانی به هوا روند و با بدنهای مثالی خود به آسمانها پرواز کنند» (1355ش ، ج 2، ص 254). به نظر سهروردی ، گسستگی از کالبد و عروج روحانی بزرگان حکمت و عرفان مانند بایزید بسطامی ، سهل تستری ، ابوالحسن خرقانی ، ذوالنون مصری و حلاج این گونه بوده است (همان ، ج 2، ص 255).


منابع :
(1) علاوه بر قرآن ؛
(2) ابن عربی ، الفتوحات المکیة ، چاپ عثمان یحیی ، 1405/1985؛
(3) لطف الله بن ابی سعید ابوروح ، حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر ، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی ، تهران 1366 ش ؛
(4) عبدالله بن محمدانصاری ، طبقات الصوفیة ، چاپ محمد سرور مولائی ، تهران 1362 ش ؛
(5) محمدبن محمد پارسا، شرح فصوص الحکم ، چاپ جلیل مسگرنژاد، تهران 1366 ش ؛
(6) علی بن محمد جرجانی ، کتاب التعریفات ، بیروت 1978؛
(7) شمس الدین محمد حافظ ، دیوان حافظ ، چاپ پرویز ناتل خانلری ، تهران 1362 ش ؛
(8) روزبهان بقلی ، شرح شطحیات ، چاپ هنری کربین ، تهران 1360 ش ، مصلح بن عبدالله سعدی ، بوستان سعدی ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1359 ش ؛
(9) محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة ، چاپ نورالدین شریبه ، قاهره 1406/1986؛
(10) یحیی بن حبش سهروردی ، سه رساله از شیخ اشراق ، چاپ نجفقلی حبیبی ، تهران 1356 ش ؛
(11) همو، مجموعة مصنفات شیخ اشراق ، چاپ هنری کربین ، تهران 1355 ش ؛
(12) محمودبن عبدالکریم شبستری ، مجموعة آثار شیخ محمود شبستری ، چاپ صمد موحد، تهران 1365 ش ؛
(13) محمدبن محمود شهرزوری ، شرح حکمة الاشراق ، چاپ حسین ضیائی تربتی ، تهران 1372 ش ؛
(14) محمدعلی صائب ، دیوان صائب تبریزی ، چاپ محمد قهرمان ، تهران 1364ـ1370 ش ؛
(15) عبدالرزاق کاشی ، اصطلاحات الصوفیه ، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، مصر 1981؛
محمدبن

(16) ابراهیم عطار، کتاب تذکرة الاولیاء ، چاپ نیکلسون ، لیدن 1905ـ1907؛
(17) همو، منطق الطیر: مقامات الطیور، چاپ صادق گوهرین ، تهران 1365 ش ؛
(18) محمدبن محمد غزالی ، احیاء علوم الدین ، مصر 1282؛
(19) عبدالکریم بن هوازن قشیری ، الرسالة القشیریة ، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی ، بیروت 1408/1988؛
(20) محمودبن مسعود قطب الدین شیرازی ، شرح حکمة الاشراق ، ( تهران 1315 ) ، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(21) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، مثنوی معنوی ، تصحیح رینولد ا. نیکلسون ، چاپ نصرالله پورجوادی ، تهران 1363 ش ؛
(22) عبدالله بن محمد نجم رازی ، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران 1352 ش ؛


(23) Henry Corbin, En Islam iranien: aspects spirituels et Philosophiques, [Paris] 1971;
(24) Daryush Shayegan, Henry Corbin: la topographie spirituelle del'Islam iranien, Paris 1990.

/ سیدجعفر سجادی و حسن سیدعرب /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 994
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست