responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7285

نظام‌الدین احمد هروی، ، نظام‌الدین احمد هروی، میربخشی اكبرشاه گورکانی و مورخ ایرانی تبار هند در قرن دهم و یازدهم. استفاده خود نظام‌الدین(1870، ج1، ص2) و برخی مورخان دیگر(علامی، ج3، ص91؛ شاهنوازخان، ج1، ص660؛ خافی خان، ج1، ص237) از نسبت هروی برای وی و پدرش، گویای آن است كه خانوادۀ او از اهالی هرات بودند. گفته شده است كه نسب او به صوفی معروف، خواجه عبدالله انصاری(396-481)، می رسد(اصغر، ص149). پدرش، محمد مقیم، از ملازمان دربار بابر، مؤسس سلسلۀ تیموریان هند، بود و در آخر عهد آن پادشاه (حک: 932-937)، دیوان بیوتات را اداره می كرد. محمد مقیم با ایستادگی در برابر ادعای جانشینی داماد بابر(هروی، ج2، ص28-29)، یاریگر محمد همایون میرزا در رسیدن به سلطنت شد. او در ایام حكومت همایون(937-950،954-963) و در دو دهۀ نخست سلطنت اكبر(حک:963-1014)، در خدمت تیموریان باقی ماند و مدتی وزارت میرزا عسگری در گجرات را برعهده گرفت(رجوع کنید به همان، ص37،44،207؛ علامی، ج3، ص91).

نظام‌الدین احمد در حدود 958 به دنیا آمد(رجوع کنید به بدائونی، ج2، ص278). قرار داشتن وی در شمار «خانهزادان» دربار اکبرشاه(هروی، 1870، ج1، ص2) و حضور طولانی پدرش در خدمت بابریان، نشان می دهد که نظام الدین در هند به دنیا آمده و همانجا رشد یافته است. نخستین خبر از حضور نظام الدین در دربار، به 974 برمی گردد که همراه پدرش به دیدار اکبرشاه رفت(هروی، ج2، ص207). سال بعد، همراه شاه در جنگ با رانا اودیسنگه، راجۀ ولایت ماروار، شرکت کرد(همان، ص214،219). این موضوع و حضور نظام‌الدین در لشکرکشی اکبرشاه علیه محمد حكیم میرزا در 989(همان، ص360؛ بدائونی، ج2، ص205)، این احتمال را تقویت می کند كه سالهای نخست خدمت نظام‌الدین درسركوب مخالفان شاه و توسعۀ قلمرو او سپری شد. در 991، وی به سمت بخشی/بخشیگری صوبۀ گجرات منصوب گردید(هروی، ج2، ص368،370؛ علامی، ج3، ص403). او تا 998 که به دربار بازگشت، نقش مهمی در سركوب مخالفان و تثبیت حاکمیت اکبرشاه در گجرات داشت(رجوع کنید به هروی، ج2، ص370-383،386-391،410؛ بدائونی، ج2، ص251-253،260؛ علامی، ج3، ص453، 530-531).

نظام الدین در سال 1000، عهده دار مسئولیت خالصات صوبه های اجمیر، گجرات و مالوه شد(همان، ص605). سپس در همین سال، به بخشیگری منصوب شد(هروی، ج2، ص415؛ بدائونی، ج2، ص266) و تا 1002 که از این سمت مهم برکنار شد، به واسطۀ حمایت شاه از او، از مداخله در امور مهم و درافتادن با وزیر وقت دیوان اعلی، قلیچ خان تورانی، ابایی نداشت(رجوع کنید به همان، ص277-278). با وجود محتمل بودن تأثیر این رفتار در برکناری نظام الدین، ظاهراً وی تا هنگام مرگ(1003) عنایت شاه را از دست نداد(رجوع کنید به همان، ص278ا؛ علامی، ج3، ص655). حتی به نوشتۀ بدائونی(ج2، ص278)، نظام الدین هنگامی درگذشت كه ذهن شاه برای ارتقای او مهیا شده بود. از برخی اشارات عبدالقادر بدائونی(ج3، ‌ص130، 136، 179، 193، 219) برمی آید كه نظام الدین از کمک به برخی شاعران ایرانی مهاجر دریغ نداشته است. تأكید همین شیخ سنی مذهب بر «یگانگی دینی» و دوستی عمیق با نظام الدین(همان، ج2، ص207،278)، احتمال تسنن وی را نیز مطرح می سازد.

بخشی از شهرت نظام¬الدین، متأثر از تألیف كتاب تاریخی طبقات اكبری است، مشتمل بر مقدمه ، نه طبقه(بخش) و خاتمه. با وجود گرایش نظام الدین به مطالعۀ تاریخ از کودکی(هروی، 1870، ج1، ص2)، نخستین خبر در بارۀ تاریخ نگاری وی به 993 برمی گردد كه به امر اکبرشاه و برای مدتی كوتاه، در تألیف تاریخ الفی مشاركت نمود(بدائونی، ج2، ص222). نظام الدین در دیباچۀ طبقات اكبری(1870، ج1، ص2-3)، ضمن اشاره به وجود سلاطین مختلف در نواحی سرزمین وسیع هند پیش از گسترش قلمرو اكبرشاه و تمرکز مورخان پیشین بر نگارش تاریخهای محلی، تدوین «تاریخی جامع مشتمل بر تمامی احوال ممالك هندوستان» را ضروری دانسته است. اصرار وی به محدود كردن طبقات اكبری به تاریخ هندوستان، آن اندازه بوده كه مطالب مربوط به بابرشاه را از فتح هند آغاز نمود و از بیان تاریخ وی در ماوراءالنهر و خراسان خودداری كرد(هروی، ج2، ص1). الیوت و داوسون (ج5، ص177) نظام الدین را نخستین مورخ هندی دانسته اند که با محور قرار دادن موضوع تاریخ هند در طبقات اکبری، الگوی جدیدی برای شماری از مورخان معاصر خود و روزگار بعدی ایجاد کرده است(قس بهکری، ج1، ص209، که از اعتبار و اشتهار طبقات اکبری در حدود 1060 سخن رانده و شاهنوازخان، ج1، ص663، که آن را نخستین تاریخی دانسته که احوال تمام سلاطین مسلمان هند را داراست.). بدائونی، مورخ همعصر نظام الدین كه مدعی پایبندی به راست نویسی در تاریخ نگاری بود، اظهار داشته(بدائونی، ج1، ص5،32) كه از مطالب طبقات اکبری استفادۀ بسیاری كرده است(برای نمونه، رجوع کنید به هروی، ج 2، ص277؛ بدائونی، ج2، ص171). برخی مورخان نیز کتاب نظام الدین را تلخیص یا از آن رونویسی کرده اند، از جمله عبدالباقی نهاوندی مؤلف مآثر رحیمی(برای نمونه، رجوع کنید به هروی، ج1، ص198-199؛ نهاوندی، ج1، ص67-69، 344-345) و احمد یادگار مؤلف تاریخ شاهی/تاریخ سلاطین افاغنه(برای نمونه، رجوع کنید به یادگار، ص130-132، 143؛ هروی، ج2، ص 28-29، 37). مؤلفان منتخب اللباب و تاریخ فرشته هم، با یادآوری ضعف و اشتباهات نظام الدین در تاریخ دکن، به استفاده شان از طبقات اكبری اشاره کرده اند(رجوع کنید به فرشته، ج1، ص8-9، 478، 501؛ خافی خان، ج1، ص237).

طبقات اکبری، با حملۀ سبکتگین به هند(367) – که از نظر مؤلف(1870، ج1، ص3) آغاز گسترش اسلام در هند است – شروع شده و تا ضمیمه شدن شماری از مناطق هند به قلمرو اکبرشاه ادامه یافته است. مطابق طرح اولیه، نظام الدین می خواسته است طبقات اکبری را با تدوین وقایع سال سی و هفتم سلطنت اکبرشاه(1001) به پایان برساند(همانجا)، اما ضمن نگاشتن وقایع 1002، ابراز امیدواری کرده است که عمرش کفاف دهد تا وقایع بعدی را نیز بیفزاید(هروی، ج2، ص424). بعد از مقدمۀ طبقات اکبری، كه راجع به تاریخ سبكتگین و دیگر شاهان غزنوی است ، بخش اول كتاب به تاریخ حکومتهای مسلمانی اختصاص یافته است که در فاصلۀ سالهای 574 تا1002 دهلی را به پایتختی برگزیده بودند و از آنجا بر مناطقی از هند حکومت می کردند. در این بخش، به تاریخ سلسله های ممالیک، خلجیان، تغلقیان، سادات، لودیان، سوریان و سه شاه نخست بابریان پرداخته شده است. مطالب طبقات اكبری دربارۀ شاه سوم سلسلۀ بابریان و زندگی تعدادی از دولتمردان و دانشمندان این دوره، از دیگر بخشهای كتاب مفصّل تر است و به سبب اتكای این اطلاعات به مشاهدات و شنیده های نظام الدین و پدرش(رجوع کنید به همان، ص44، 125،219،360)، اهمیت خاصی دارد. با وجود این، مؤلف یادآوری کرده که به تاریخ اکبرشاه با هدف بیان خاتمه «طبقۀ سلاطین دهلی» و تکمیل طرح تاریخ ِ «جمیع طبقات سلاطین که در ممالک هندوستان علم فرمانروایی برافراشته اند» توجه نموده(همان، ص125-126) و از شرح مفصّل حکومت اکبرشاه خودداری ورزیده و خوانندگان را به اکبرنامه ارجاع داده است(1870، ج1، ص3؛ ج2، ص125،424-425). هشت بخش دیگر طبقات اكبری، به تاریخ سلسله های محلی دكن(حک: 748-1002)، گجرات(حک: 793-980)، بنگاله(حک: 741-984)، جونپور(حک: 784-881)، مالوه(حک: 809-977)، کشمیر(حک: 747-995)، سند(حک: 86-1001)، ملتان(حک847-932) و ضمیمه شدن آنها به قلمرو اكبرشاه اختصاص دارد. خاتمۀ طبقات اکبری مشتمل است بر چند سطر دربارۀ حدود کلی قلمرو اکبرشاه، و این وعده (ج3، ص545-546) که با شرح مفصّل قصبات و شهرهای قلمرو این شاه به پایان خواهد رسید، اما به سبب مرگ مؤلف این کار صورت نگرفته است.

چون اثر نظام الدین مشتمل بر «طبقات جمیع فرمانروایان هندوستان» بود كه سرانجام ضمیمۀ قلمرو اكبرشاه شدند، مؤلف این كتاب را «طبقات اكبرشاهی» نامیده است(هروی، 1870، ج1، ص3). با این حال، آن را «تاریخ نظامی»، «نظام التواریخ نظامی» و «طبقات اکبری» نیز خوانده اند(بدائونی، ج1، ص5، 30-32؛ نهاوندی، ج1، ص67-68؛ بهكری، ج1، ص209؛ شاهنوازخان، ج1، ص662؛ خافی خان، ج1، ص237). بعدها اشخاصی ناشناس این اثر را دو بار تلخیص كردند، یكی به نام منتخب طبقات اكبری و دیگری ذكر احوال سلاطین هندوستان، كه فقط به تلخیص بخش سلاطین دكن پرداخته است(استوری ، ج1، ص435؛ اوانو ، ص37). نظام الدین در تدوین طبقات اكبری، دستیارانی چون میان شیخ اسحق بهكری و میر محمد معصوم بهكری داشته است(بهكری، ج 1، ص209؛ شاهنوازخان، ج1، ص663). مؤلف طبقات اكبری، افزون بر اطلاعات خود، از منابع تاریخی بهره گرفته كه از 28 عنوان آن نام برده است(هروی، 1870، ج1، ص3). از این منابع، ظاهراً اکبرنامه ابوالفضل علامی بیشتر نظر وی را جلب کرده است(هروی، ج2، ص125). نظام الدین ضمن استفاده از منابع تاریخی، بعضاً به نقد مندرجات آنها و بررسی صحت و سقم مطالب نیز پرداخته است(برای نمونه، رجوع کنید به همان، 1927، ج1، ص287، 334-335، 338).

نظام الدین تاریخ را «هوش افزای ارباب استعداد، غیرت بخش اصحاب بصیرت و مزید آگاهی ارباب دانش» می دانست(همان، 1870، ج1، ص2-3). وی با آوردن شعرهای متناسب در انتهای شرح برخی وقایع(برای نمونه،رجوع کنید به 1927،ج1،ص78، 88،131،185،292،334،337،348،350)، افزون بر برجسته ساختن عبرت آموزی و پند گرفتن از تاریخ، بعضاً اعتقاد خود به تقدیر آشکار ساخته است. تاریخ نگاری نظام الدین از موقعیت شغلی و اندیشۀ وی تأثیر پذیرفته است. وی مؤسس سلسلۀ بابری را «ظل الله» خوانده و موفقیت های او را بر اثر حمایت خداوند دانسته است(رجوع کنید به همان، 1927، ج1، ص352؛ ج2، ص16، 18،26). تلاش مؤلف برای قائل شدن منشأ الهی برای سلطنت شاهان بابری، هنگام سخن گفتن دربارۀ اكبرشاه آشكارتر شده، به گونه ای كه ضمن بیان ارتباط «حل و عقد نظام عالم و ضبط و ربط بنی آدم» به ارادۀ خداوند، ازاكبرشاه با عباراتی چون «ظل جلیل حق، خلیفة الله، جامع اسرار سبحانی، صاحب ملكات روحانی، مظهر قدرت یزدانی، صاحب تایید آسمانی» تمجید کرده است(همان، 1877، ج1، ص1؛ ج2، ص125). این نگرش نظام الدین و جانبداری ضمنی وی از برخی منصبداران عمدتاً ایرانی(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص425-427، 431)، بی طرفی او را در تاریخ نگاری متزلزل می سازد. با این حال، بعضاً وقایع نگاری را با علت یابی و تحلیل همراه ساخته است(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص142-150). افزون بر این، با ذكر برخی مسائل پنهان دربار اكبرشاه، طبقات اكبری را از تاریخی صرفاً سیاسی و نظامی فراتر برده و بر اهمیت و ارزش آن افزوده است، از جمله ذکردشمنی و رقابت منصبداران(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص384)، بیان برخی خصوصیات شاهان مسلمان هند و رفتار آنان با اهل علم و مأموران زیردست(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص27،84-85)، اقدامات عمرانی و اجتماعی و قضایی برخی از سلاطین(برای نمونه، رجوع کنید به همان، 1927، ج1، ص239-241)، توجه به تشكیلات اداری حكام(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص125)، بیان جشنها و آداب و رسوم دربار شاهان مسلمان(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص80)، ذكر قحطیها و زلزله ها(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص320، 325-326)، توجه به وضع زندگی غیر مسلمانان(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص335-336)، و دادن اطلاعات دربارۀ دیوانسالاران و امرا و زندگی شماری از دانشمندان و شاعران(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص87-89،170؛ ج2، 425-520). توجه به ترتیب زمانی در وقایع نگاری و ذكر ماه و سال برخی وقایع( برای نمونه، رجوع کنید به هروی، 1927، ج1، ص17-18، 34؛ ج2، ص46-47، 85، 125-126)، از دیگر ویژگیهای تاریخ نگاری نظام الدین است. البته اختلافهایی در تاریخ برخی وقایع مندرج در طبقات اكبری با منابعی چون منتخب التواریخ بدائونی وجود دارد كه بدائونی آن را به «تنقیح سنوات» اثر نظام الدین توسط پسرش، محمدشریف، مربوط دانسته است(رجوع کنید به بدائونی، ج2، ص245-246؛ هروی، ج2، ص400-401). نظام الدین همانگونه كه وعده داده(1870، ج1، ص2-3)، اثر خود را به زبان ساده نگاشته و برای انتقال مطلب، از شعر بهرۀ بسیاری برده است(برای نمونه، رجوع کنید به 1927، ج1، ص34-35، 334).


منابع :
(1)آفتاب اصغر، تاریخ نویسی فارسی در هند و پاكستان، لاهور 1364ش؛
(2) عبدالقادر بدائونی، منتخب التواریخ، چاپ و.ناسولیس و م.احمدعلی، كلكته 1869؛
(3) شیخ فرید بهكری، ذخیره الخوانین، چاپ سید معین الحق، کراچی 1961؛
(4) محمدهاشم خافی خان، منتخب اللباب، چاپ مولوی کبیرالدین احمد و مولوی غلام قادر، کلکته 1869؛
(5) صمصام الدوله شاهنوازخان، مآثرالامرا، کلکته 1888؛
(6) ابوالفضل علامی، اكبرنامه، چاپ احمدعلی و عبدالرحیم، كلكته 1887؛
(7) محمدقاسم فرشته، تاریخ فرشته، چاپ محمدرضا نصیری، تهران 1387؛
(8) عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، چاپ هدایت حسین، كلكته 1931؛
(9) نظام الدین احمد هروی، طبقات اكبری، چاپ نولكشور، لكهنو 1870؛
(10) نظام الدین احمد هروی، طبقات اكبری، چاپ مولوی هدایت حسین، كلكته 1913-1931؛
(11) احمد یادگار، تاریخ شاهی، چاپ محمد هدایت حسین، كلكته 1939؛
(12) Elliot, H.M. & Dowson, The History of India as told by its own historians, Allahabad 1975.
(13) Wladimir Ivanow, Concise Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts in the Collection of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta 1985.
(14) C. A Story, Persian Literature A Bio-Bibliographical Survey, London 1927.
/جمشید نوروزی/



تاریخ انتشار اینترنتی : 1392/03/05

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7285
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست