responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7264

طیلسان،: ، طیلسان،: از روپوش‌های تجملی رایج ج ‌در قرون اولیه و میانةۀ دورةۀ اسلامی.

طیلسان نوعی روپوش شبیه ردا بوده است، که غالباً به صورت یک پارچه، بدون برش و دوخت، از جنس‌های گوناگون، مختلف که در اندازه‌های کوچک‌تر همچون روسری یا شال بر سر و در اندازه‌های بزرگ¬تر همچون بالاپوش، بر شانه انداختهسر یا بر شانه‌ها افکنده می‌شده است (←رجوع کنید به جوهری، ج ج‌2، ص ص‌944؛ ابن منظور، ج ج‌8، ص ص‌183؛ ذیل «طلس»؛ رجب عبدالجواد ابراهیم، ص ص‌306ـ 307؛، جحادر، ص ص‌73ـ 74). طیلسان را معمولاً روی عمامه و سرپوش‌های دیگر بر سر می‌کشیدند یا آن را بر یک شانه یا هر دو شانه حمایل می‌کردند (←رجوع کنید به مقدسيی، ص ص‌328؛ قلقشندی، صبح، ج ج‌5، ص ص‌142، 271؛ احسن، ص ص‌42). معمولي‌ترین رنگ برای طیلسان‌ها، سبز و سیاه بوده،ه ولی ظاهراً طیلسان محدودیت رنگ نداشته است و از جمله از طیلسانهایی به رنگهای سفید (که ظاهراً بیشتر زنان بر سر می‌کشیدند) و آبی هم گزارش‌هایی هست (←رجوع کنید به جاحظخط، ج ج‌2، ص ص‌342؛ طبری، ج ج‌8، ص ص‌161 ؛ ابوالفرج 1؛ ابوالفرج اصفهانی، ج ج‌5، ص ص‌390؛، ابونعیم اصبهانی، ج ج‌9، ص ص‌204، 210؛ ابن‌عساکر، ج ج‌7، ص ص‌175، ج ج‌69، ص ص‌171؛ ابن‌جبیر، ص ص‌23؛ ابن ابی‌الحدید، ج ج‌7، ص ص‌142؛ ابن‌خلّکان، ج ج‌6، ص ص‌387). بنا بر گزارش‌های¬ اندکی نیز هست که نشان می¬ ‌دهد در برخی انواع طیلسان،‌ها برش و دوخت و دوزی انجام می‌گرفته (←رجوع کنید به ابن‌سعد، ج ج‌7، ص ص‌210؛ ابن‌نجار، ج ج‌17، ص ص‌125) و تزیین آنها با زردوزی و مطرز ساختن آنها نیز معمول بوده است (←رجوع کنید به ابونعیم اصبهانی، ج ج‌4، ص ص‌221؛ ابوشامه، ج ج‌2، ص ص‌19).

از طیلسان در بسیاری از منابع با عنوان طرحه نیز یاد شده است. و بنا بر استدلال دوزی (، ص ص‌254ـ 262)، نمی‌توان طرحه را پوشاک متمایزی نبوده دانست، بلکه باید آن را نام عنوان مصری طیلسان بوده استتلقی کرد. به ویژه، از این رو که بیشترین ذکر از طرحه بیشتر در منابع مصر دورةۀ ممالیک ذکر شده است (مثلاً ←رجوع کنید به ذهبی، 1984، ج ج‌4، ص ص‌227؛ ابن‌کثیر، ج ج‌12، ص ص‌111، ج ج‌13، ص ص‌32؛ قلقشندی، 1364، ج ج‌2، ص ص‌242؛ ابن‌تغری بردی، ج ج‌8، ص ص‌135، ج ج‌9، ص ص‌176؛ نیز ←رجوع کنید به دوزی، همانجا) آمدهو نیز، و نیز رواج ج‌ این واژه به در اطلاق بر شالیی سیاه رنگ ، که بیشتر زنان روستایی مصر آن را تا قرن چهاردهم بیستم بر سر می‌کشیده‌اند، اطلاق شده است (←رجوع کنید به امین، ص ص‌227). همچنین ؛ ضمن آن که این اصطلاح در منابع عربی پیش از قرن ششم در مرکز و شرق جهان اسلام رواج نداشته رایج ج‌نبوده است و ظاهراً ابن‌جوزی (ج ج‌9، ص ص‌238، ج ج‌10، ص ص‌257)، نخستین نویسندةۀ عراقی بوده است که از آن یاد کرده است.

با آن که در منابع، از انواع گوناگون طیلسان‌،ها با نامهایی چون بَتّ، ساج، مقوّر، هاشمی، مُدَبَّج، کردی، قتومسی و جز آنها، یاد شده است، توضیحات موجود، چنان نیست که بتوان به تفصیل از انواع طیلسان سخن گفت و معمولاً این نام¬گذاری‌ها به جنس، رنگ و به ویژه محل تولید این طیلسان‌ها راجع بوده است (←رجوع کنید به ابن‌سعد، ج ج‌6، ص ص‌267، ج ج‌7، ص ص‌210؛، طبری، همانجا؛ قلقشندی، صبح، ج ج‌1، ص ص‌428؛ احمدعلی، ص ص‌205ـ 208؛ جبوری، ص ص‌184ـ 188).

برخی طیلسانها، به سبب ضخامت پارچه، سنگین بودندمی‌شدند (←رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج ج‌35، ص ص‌450). طیلسان کردی، دو رویه داشت و گاه از یک رویةۀ آن تا سی سال، مورد استفاده قرار می‌گرفت و سپس از رویةۀ دیگرش استفاده می‌کردند (←رجوع کنید به ابن‌سعد، ج ج‌4، ص ص‌165، ج ج‌7، ص ص‌161؛ ذهبی، سیر، ج ج‌4، ص ص‌575، ج ج‌6، ص ص‌22). شهر بم در کرمان، قتومس و نیشابور و نیز شهرهای طبرستان به تولید طیلسانهای مرغوب شهره بودند و محصولاتشان در قسمتهای مختلف جهان اسلام شناخته شده بود (←رجوع کنید به وشاء، ص ص‌325؛ ابن‌حوقل، ص ص‌312؛ مقدسی، ص ص‌367، 470). طیلسانها را به همراه تن -پوشهایی چون به ¬ویژه جبه*، قمیص*، قبا*، دراعمه* و ازار* و به ¬ویژه با سرپوش‌هایی چون عمامه*، ديینیه و قلنسوه (←رجوع کنید به کلاه*) دربر می‌کردند (←رجوع کنید به یعقوبی، ج ج‌2، ص ص‌164؛ ابوالفرج ج‌اصفهانی، ج ج‌5، ص ص‌408؛ ابونعیم اصبهانی، ج ج‌9، ص ص‌204، 206؛ صابی، رسوم، ص ص‌91؛ مقدسی، ص ص‌328؛ ابن‌جبیر، ص ص‌23، 65؛ ذهبی، سیر، ج ج‌4، ص ص‌575، ج ج‌21، ص ص‌138).

طیلسان، پوشاکی گران¬بها بود و وجود طیلسانهای فراوان در شمار دارایی‌های شخصافراد، نشانةۀ ثروتمندی و تمکن بالای او بودمحسوب می‌شد (←رجوع کنید به قاضی رشید، ص ص‌214ـ 215، 229؛ ابن‌اثیر، ج ج‌9، ص ص‌111). مسلمانان طیلسان را، به ¬ویژه در دورةۀ فتوحات، به عنوان خراج ج‌ و مالیات نیز از سرزمین‌های مفتوحه می گرفتنداخذ می‌کردند (←رجوع کنید به خلیفةه‌بن خیاط، ص ص‌223؛ بلاذری، ص ص‌242؛ مطهر مقدسی، ج ج‌5، ص ص‌166، ج ج‌6، ص ص‌43). از طیلسانهای ارزان قیمت( مثلاً طیلسان یکصد درهمی در قرن اول و طیلسانی سی درهمی در قرن دوم از آن ِ مردی فقیر در بغداد و طیلسان چهارصد400 درهمی یک محدّث بصری در همان قرن) تا طیلسانهای گران‌قیمت سی دیناری تولید بم گزارشهایی وجود دارد در دست است (←رجوع کنید به ابن سعد، ج ج‌4، ص ص‌165، ج ج‌7، ص ص‌210؛ طبری، ج ج‌8، ص ص‌253؛ ابن‌حوقل، ص ص‌312؛ سعد، ص ص‌283، 291؛ برای مقایسةۀ قیمت طیلسان با لباس‌های دیگر در بغداد قرن دوم تا چهارم ←رجوع کنید به همان، جدول ص ص‌291).

واژةۀ طیلسان در عربی دخیل است و اصل آن را از کلمةۀ فارسی تالِشان دانسته‌اند (←رجوع کنید به جوهری، ج ج‌2، ص ص‌944؛ ابن‌منظور، همانجا؛ زبیدی، ج ج‌16، ص ص‌204، ذیل «طلس») و در زبان عرب صدر اسلام، ابن‌الطیلسان کنایه از ایرانیان بود (همانجا) و از این رو، آشنایی اعراب عصر جاهلی با این پوشاک (←رجوع کنید به جبوری، ص ص‌187)، به احتمال بسیار. باید از تماس آنان با ایرانیان حاصل شده استباشد. هرچند ابن‌سعد (ج ج‌1، ص ص‌461) گفته که پیامبر صليی¬الله عليیه و آله وسلم (ص) چندان مایل به به استفاده از طیلسان چندان مایل نبوده است ، گزارشهایی هست که بنا برآنها، ایشان انواعی از طیلسان یا جبةۀ طیلسانی می‌پوشیده است (←رجوع کنید به ابن سعد، ج ج‌1، ص ص‌454؛ نیز ←رجوع کنید به احمدعلی، ص ص‌206ـ 207).

بسیاری از صحابه و تابعان و نیز برخی امامان شیعه از طیلسان استفاده می‌کرده اند (←رجوع کنید به ابن‌سعد، ج ج‌5، ص ص‌139، 218، ج ج‌6، ص ص‌151، 267؛ احمد ابن حنبل، ج ج‌1، ص ص‌36؛ یعقوبی، ج ج‌2، ص ص‌164؛ کلینی، ج ج‌4، ص ص‌340، ج ج‌6، ص ص‌441، 448؛ ابن‌عماد حنبلی، ج ج‌1، ص ص‌56؛ جمیل، ص ص‌100). عمر، خلیفۀ ‌دوم، از علاقةۀ مسلمانان صدر اسلام به پوشیدن طیلسان، مورد انتقاد عمر ــ خلیفة‌دوم می کرد وــ قرار گرفته بود که گویا پوشیدن آن را دور از زهد و ساده‌زیستی می‌انگاشت (←رجوع کنید به ابونعیم اصبهانی، ج ج‌4، ص ص‌197ـ 198).

طیلسان در دوران خلافت، طیلسان از پوشاک رسمی محسوب می‌شد.، خلفای عباسی در مناسبت‌های مختلف، از جمله مراسم تشییع جنازه‌ هاها یا رکوب برای عزیمت به جنگ، از طیلسانهای آبی یا سیاه می پوشیدنداستفاده می‌کردند (← دربارةۀ هارون‌الرشید، امین عباسی ←رجوع کنید به طبری، ج ج‌8، ص ص‌483؛ ابن‌تعزی بردی، ج ج‌2، ص ص‌73). در قرن پنجم نیز طیلسان بخشی از نشانه‌های پوشاکی خلافت بود، چنان که وقتی بساسیری* در 450، پس از تسلط بر بغداد تسلط یافت و ، خلیفةۀ عباسی، القائم، را عزل کرد، طیلسان و عمامةۀ او را به دربار مستنصر* فاطمی در مصر فرستاد ¬(←رجوع کنید به ابن‌تغری بردی، ج ج‌5، ص ص‌335). در دورۀعصر عباسی، برخی صاحب ¬منصبان( از جمله کسانی که به مقام نقابت* منصوب می‌شدند) نیز از جانب خلیفه طیلسانی دریافت می‌کردند (←رجوع کنید به ابن‌نجار، ج ج‌17، ص ص‌170؛ ابن تغزی بردی، ج ج‌5، ص ص‌24). خلفای فاطمی مصر، به ¬ویژه در هنگام رکوب، و نیز وزیران فاطمی و در عصر مملوکی، بسیاری از بزرگان دربار، در مناسبت‌ها و مراسم، طیلسان می‌پوشیدند (←رجوع کنید به قلقشندی، صبح، ج ج‌1، ص ص‌428،؛ ج ج‌3، ص ص‌506؛ سبکی، ج ج‌10، ص ص‌207). با این حال، در دورةۀ ممالیک، عنوان ذوالطیلسان خود یک مقام رسمی عالی به شمار می‌رفت که فرماندهان نظامی نیز به او احترام می‌گذاشتندنهادند (←رجوع کنید به قلقشندی، ج ج‌11، ص ص‌198).

همچنین در طول دوران خلافت در بیشتر بخش‌های سرزمین های اسلامی، علاوه بر عموم و بزرگان که طیلسان را به عنوان نشانةۀ اشرافیت دربرمی‌کردند (←رجوع کنید به جادر، ص ص‌74)،. طیلسان، لباس قاضیان و فقیهان و عالمان بود (←رجوع کنید به مقدسی، ص ص‌328؛ ابوالفرج ج‌اصفهانی، ج ج‌5، ص ص‌390؛ ذهبی، سیر، ج ج‌4، ص ص‌575،؛ ج ج‌17، ص ص‌532، ج ج‌21، ص ص‌52). فقیهان و قاضیان را ارباب الطیالسه می‌خواندند و وقتی کسی غیر از آنانها طیلسان می‌پوشید می‌گفتند که وی خود را شبیه قاضیان کرده درآورده یا چون فقیهان لباس پوشیده است (←رجوع کنید به ابوالفرج ج‌اصفهانی، همانجا؛ شابشتی، ص ص‌297؛ ابن ابی‌اصیبعه، ج ج‌2، ص ص‌4). به نوشتۀ صابی (ص ص‌91)، گفته که پوشیدن طیلسان در دورۀعصر عباسی برای قاضیان اجباری بوده است. به قول ابن ¬تغری بردی (ج ج‌5، ص ص‌193، 228) نیز وقتی یک قاضی از منصب قضاوت برکنار می‌شد، پوشیدن طیلسان را وامی‌نهاد. برخی علما در مجالس درس با طیلسان حاضر می‌شدند و سخنی عبارتی چون «چهارصد صاحب طیلسان در مجلس درس فلان عالم حاضر می ¬شدند» (←رجوع کنید به ذهبی، سیر، ج ج‌13، ص ص‌102). کنایه از عظمت شأان علمی مدرّسی بود که شاگردانش نیز جمله از علما بوده‌اند. خطیبان و واعظان نیز طیلسان می‌پوشیدند (←رجوع کنید به ابن ¬جبیر، ص ص‌23، 65؛ ابن‌بطوطه، ج ج‌1، ص ص‌179). با این حال، طیلسان ¬پوشی چنان رواج ج‌ یافت که طبقات مختلف مردم عادی و از جمله صوفیان و نیز افراد طبقات فرودست نیز طیلسان می‌پوشیدند (←رجوع کنید به ابومطهر ازدی، ص ص‌5؛ شابشتی، همانجا؛، ابن‌جوزی، 1386، ص ص‌6 ـ 7). گو این که بر خلاف رواج ج ‌گستردةۀ آن در عراق و خوزستان و به ¬ویژه در فارس (←رجوع کنید به ابن‌حوقل، ص ص‌254، 289؛ مقدسی، ص ص‌7، 129، 416، 440) – که طیلسان پوشیدن استفادة عوام، از طیلسان آن را از دلالت اشرافی‌اش فروافکنده بود (←رجوع کنید به مقدسی، ص ص‌419) –. این پوشاک، در جرجان و مغرب کمتر مورد توجه مردم بوده است (←رجوع کنید به همو،مقدسی، ص ص‌239، 368).

طیلسان از پوشاکی بود که در دوره‌های گوناگون، علاوه بر صاحب ¬منصبان عالی ¬رتبه در دوره‌های مختلف (←رجوع کنید به ابونعیم، ج ج‌9، ص ص‌209ـ 210؛ قاضی رشید، ص ص‌138ـ 139؛، ابوشامه، ج ج‌2، ص ص‌19؛ ابن‌عدیم، ج ج‌2، ص ص‌806 ، ج ج‌10، ص ص‌4552؛ ذهبی، سیر، ج ج‌11، ص ص‌260، 275؛ ابن‌تغری ¬بردی، ج ج‌5، ص ص‌24، 311، 325)،. به علما و دانشمندان نیز اعطا می‌شد. مثلاً ناصر عباسی در 599، طیلسانی برای ابن المارستانیةۀ پزشک به تفلیس فرستاد (ابن ‌ابی‌اصیبعه، ج ج‌1، ص ص‌304). گاه استادان برای تجلیل از شاگردانشان، در مراسم فارغ التحصیلی، به آنان طیلسان می‌پوشاندند (←رجوع کنید به سبکی، ج ج‌8 ، ص ص‌303). همچنین گفته شده است (←رجوع کنید به انصاری، ج ج‌2، ص ص‌48ـ 50) که ابوداود طیالسی (متوفيید. 204)، از علمای حدیث، که هرچند سال یک بار برای روایت حدیث به اصفهان می‌رفت، با خود طیلسانهایی می‌برد و به علمای بزرگ اصفهان، که در مجلس او شرکت می‌کردند، هدیه می‌داد.

طیلسان کاربردهای جانبی دیگری هم داشت. گاه آن را تا می‌زدند و به صورت شال به کمر می‌بستند (←رجوع کنید به العیون، ج ج‌3، ص ص‌292) ،. یا آن را به جای طناب به کار می‌بردند، چنان که محیی‌الدین نیشابوری، وزیر سنجر سلجوقی، را با طیلسانش خفه کرند (←رجوع کنید به خاقانی، ص ص‌157). طیلسان برای پوشاندن برخی معایب جسمانی و از جمله کوژپشتیی پشت سالخوردگان یا پوشاندن صورت در مواقع لزوم (←رجوع کنید به سمعانی، ص ص‌131؛ ذهبی، سیر، ج ج‌21، ص ص‌343؛ ابن ابی‌الحدید، ج ج‌15، ص ص‌289) یا پنهان داشتن سلاح (←رجوع کنید به طبری، ج ج‌7، ص ص‌59) به کار می‌رفت. گاه نیز اجساد مردگان را در آن می‌پیچیدند و در تابوت می‌نهادند (←رجوع کنید به همان، ج ج‌4، ص ص‌298). چون طیلسان لباسی رسمی و وزین بود، در برداشتن آن در هنگام حضور در مجالس بزم و باده‌نوشی، نامناسب انگاشته می‌شد (←رجوع کنید به ابوالفرج ج‌اصفهانی، ج ج‌5، ص ص‌408؛ احسن،ص ص‌567).

پوشیدن طیلسان به صورت مطلق از نظر شرع و سنّت دینی منعی نداشت و تحریم های موجود در منابع صرفاً در چهارچوب موارد عمومی مربوط به همةۀ لباس‌های دیگر است (←رجوع کنید به لباس*). در صدر اسلام، مسلمانان نماز گزاردن با، طیلسان و نیز در برداشتن آن را در حالت احرام، جایز می ¬دانستند، و چنین می‌کردند مگر آنکه طیلسان ی از نوع بریده و دوخته شده و تکمه‌دار بوده باشد (←رجوع کنید به ابن‌سعد، ج ج‌6، ص ص‌267، 282؛ کلینی، ج ج‌3، ص ص‌402، ج ج‌4، ص ص‌340).

اهل ذمه نیز غالباً در پوشیدن طیلسان آزاد بودند (←رجوع کنید به ابن ¬اخوه، ص ص‌95؛ قلقشندی، صبح، ج ج‌13، ص ص‌364). با این حال، در مقاطعی با منع یا محدودیتی در این کار مواجه می‌شدند. مثلاً در دورۀ عصر عمربن عبدالعزیز، نمصرانیان از پوشیدن طیلسان منع شدند (←رجوع کنید به ابن‌عبدالحكم، ص ص‌136). متوکل نیز در 235، اهصل ذمه را واداشت طیلسان عسلی رنگ بپوشند تا از مسلمانان متمایز گردند (←رجوع کنید به طبری، ج ج‌9، ص ص‌171).

سیوطی (متوفيید. 911) دو کتاب دربارةۀ طیلسان نوشته است. یکی طَیُّ اللسانِ عَن ذَمِّ الطیلسان، که اطلاع معیّنی دربارةۀ آن به دست نیامد (←رجوع کنید به حاجی ¬خلیفه، ج ج‌2، ص ص‌1119) و دیگری اَلْاَحَادِیثُ الْحِسَانُ فی فَضلِ الطَّیْلَسانِ یا فی ماورد فی الطیلسان، که مشتمل بر چهل حدیث در فضیلت پوشیدن طیلسان است و آن را در جواب کسی نوشته که در مجلس سلطان غوری مملوکی دربارةۀ طیلسان مناقشه کرده بود (←رجوع کنید به همان، ج ج‌1،‌ ص ص‌14؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به أرازی، مقدمةۀة الاحادیث الحسان سیوطی، ص ص‌18ـ 29). شهاب‌الدین احمدبن محمد‌بن حجر هیتمی مکی شافعی نیز کتابی با عنوان دُرَرُ الغَمامَه فی دُرَرُ الطیلسان و العَذَبةۀ و العِمامَه تألیف کرده است (←رجوع کنید به بغدادی، ج ج‌3، ص ص‌446).












منابع :
(1) ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1385/ 1965م؛
(2) ابن‌ابی‌اصیبعه، عیون‌الانباء فی طبقات‌الاطباء، چاپ 1299/ 1882م؛
(3) ابن‌اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبةة، چاپ محمد محمودشعبان و صدیق‌احمد عیسی مطیعی، قم، 1408م؛
(4) ابن‌بطوطه، رحلةۀ‌ ابن‌بطوطه، چاپ علی منتصر تانی، بیروت، 1395/ 1975م؛
(5) ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرةه فی ملوک المصر و القاهرةه، مصر، 1963م؛
(6) ابن‌اثیر، الکامل، 1خ؛
(7) ابن‌جبیر، رحلةة‌ ابن‌جبیر، چاپ بیروت، 1986م؛
(8) همو، اخبار الظراف و المتماجنین، چاپ محمد بحرالعلوم، نجف، 1386/ 1967م؛
(9) همو، المنتظم، چاپ حیدرآباد دکن، 1359؛
(10) احمدبن حنبل، مسند احمدبن حنبل، چاپ شعبان قورت، استانبول، 1413/ 1992م؛
(11) ابن‌حوقل، صورةة، 1خ؛
(12) ابن‌خلکان، وفیات، 1خ؛
(13) ابن‌سعد، طبقات، چاپ احسان عباس، 1خ؛
(14) ابن‌عبدالحکم، سیرةة عمربن عبدالعزیز، چاپ احمد عبید، دمشق، 1373؛
(15) ابن‌عدیم، بغیةة‌الطلب فی تاریخ الحلب، چاپ سهیل زکار، بیروت، 1988م؛
(16) ابن‌عساکر، تاریخ مدینةة دمشق، چاپ علی شیری، بیروتع، 1996م؛
(17) ابن‌عماد حنبلی، شذرات، 1خ؛
(18) ابن‌کثیر، البدایةة و النهایةة، بیروت، [بی‌تا.]؛
(19) ابن‌منظور، لسان، 1خ؛
(20) ابن‌نجار، ذیل تاریخ بغداد، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، 1417/ 1997م؛
(21) ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، چاپ دارالجیل، بیروت، [بی‌تا.]؛
(22) ابوالفرج اصفهانی، اغانی، 1خ؛
(23) ابونعیم اصبهانی، حلیةة‌الاولیاء، بیروت، 1405م؛
(24) محمدبن احمد ابی‌مطهر ازدی، حکایةة ابی‌القاسم بغدادی، چاپ قاسم محمدرجب، بغداد، [بی‌تا.]، از روی چاپ هایدلبرگ، 1902م؛
(25) صالح‌ احمدعلی، المنسوجات و الالبسةة العربیةة فی العهود الاسلامیةة الاولی، بیروت، 2003م؛
(26) احمد امین، قاموس‌العادات و التقالید و التعابیر المصریه، قاهره، 1953م؛
(27) ابوالشیخ انصاری، طبقات المحدثین باصبهان، چاپ عبدالغفور عبدالحق حسینی بالوشی، بیروت، 1408/ 1986م؛
(28) اسماعیل‌پاشا بغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف‌الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت، 1402، 1خ؛
(29) بلاذری، فتوح، بیروت، 1خ؛
(30) جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت، [بی‌تا.]؛
(31) ولید محمودجادر،‌ الازیاء الشعبیه فی العراق، بغداد 1979م؛
(32) یحیی جبوری، الملابس العربیةة فی الشعر الجاهلی، بیروت، 1989م؛
(33) محمدبن فارس جمیل، «اللباس فی مصر الرسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم»، حولیات کلیةة‌الآداب، ش14، رسالةۀ 91، کویت، 1414ـ1415/ 1993ـ1994م؛
(34) اسماعیل‌بن حماد جوهری، صحاح، چاپ احمد عبدالغفور عطار، تهران، 1368ش؛
(35) حاجی‌خلیفه، کشف، 1خ؛
(36) خاقانی شروانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران، 1378ش؛
(37) خلیفةة‌بن خیاط، تاریخ خلیفةة‌بن خیاط، چاپ اکرم ضیاءعمری، ریاض، 1405/ 1985م؛
(38) ذهبی، سیر، 1خ؛
(39) همو، العبر فی خبر من غبر، چاپ صلاح‌الدین منجد، کویت، 1984م؛
(40) رجب‌عبدالجواد ابراهیم، المعجم العربی الاسماء الملابس فی ضوء المعاجم و النصوص الموثقه من الجاهلیةة حتی الحصر الحدیث، چاپ محمود فهمی حجازی و عبدالهادی تازی، قاهره، 1423/ 2002م؛
(41) زبیدی، تاج‌العروس، چاپ محمد محمود طناحی، کویت، 1396/ 1976م؛
(42) سبکی، طبقات‌الشافعیه الکبری، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، بیروت، 1383؛
(43) فهمی‌سعد، العامةة فی بغداد فی القرنین الثالث و الرابع لهجرةة، دراسةة فی التاریخ الاجتماعی، بیروت، 1413/ 1993م؛
(44) عبدالکریم‌بن محمد سمعانی، ادب الاملاء و الاستماء، چاپ سعیدمحمد لحام، بیروت، 1409/ 1989م؛
(45) جلال‌الدین سیوطی، الاحادیث الحسان فی فضل الطیلسان، چاپ البیر ارازی، قدس، 1983م؛
(46) هلال‌بن محسن صابی،‌ رسوم دارالخلافةة، چاپ میخائیل عواد، بغداد، 1383/ 1964م؛
(47) شابشتی، دیارات، چاپ کورکیس عواد، بیروت، 1986م؛
(48) طبری، تاریخ، چاپ بیروت؛
(49) العیون و الحدائق فی اخبار الحایق، چاپ دخویه و دیونگ، لیدن، 1869م؛
(50) قاضی‌رشید، الذخائر و التحف، چاپ محمد حمیدالله، کویت، 1959م؛
(51) قلقشندی، صبح، 1خ؛
(52) همو، مآثر الانافةة فی معالم الخلافه، چاپ عبدالستار و احمد فراج، کویت، 1364/ 1980م؛
(53) کلینی، 1خ؛
(54) مطهر مقدسی، البدءو و التاریخ، چاپ تهران، 1962، از روی چاپ کلمان هوار، پاریس1899،‌1899م؛
(55) مقدسی، احسن، 1خ؛
(56) ابوطیب حمدبن اسحاق وشاء، الموشی او الظرف و الظرفاء، دارصادر بیروت، 1385/ 1965م؛
(57) یعقوبی، تاریخ، 1خ؛
(58) Mohammad Manazir, Ahsan, Sociall hLiife under the `Abbasides, London, NewYork, 1989.
(59) Rindard Dozy, Dictionnaire détaillé des noms des vêtements chez les Arabes bictionnaire Detaille des Noms des Vetements ehez les Arabes, Amsterdam, 1845.
/ علی غفرانی /



تاریخ انتشار اینترنتی : 1392/03/05

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7264
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست