محسن صدر ، محسن صدر ، محسن، معروف به صدرالاشراف، (صدرالاشراف) نخستوزيیرر و، دولتمرددان معاصر ايیرانيی.، : سید محسن محلاتی معروف به صدرالاشراف در در تاریخ پنجشنبه 22بیست و دوم ماه رجب هزار 1288و دویست و هشتاد و هشت قمری مطابق با سال 1250 شمسی، در یک خانوادةهايیه روحانی، در محلات به دنیا آمد. پدرش، سیدحسین فخرالذاکرین، مردی روضهخوان و عالمی با بود که دستگاه ملايئی نداشت و تصدی در امور شرعیه نیز نمیکرد، ولیکن نفوذ و ریاست محلی بودداشت و در ازجزو ملاکانین نیز محسوب میشد. مادرش نيز سیدمحسن دختر حاج ملاعلی ¬اکبر خراسانی، واعظ معروف و مشهور آن زمان، بود، که در نهایت قدس و تقوای از سواد فارسی نیز بهرهای کافی داشت (محسن صدر، 1364ش، صص 33 و 19 ، 32ـ3333؛ دکتر باقر عاقلی، ج 2، ص 918؛ مهدی بامداد، ج 3، ص 20؛ طلوعی، ج 1، ص 277 جواد صدر، ص21).
سیدمحسن صدر قسمتی از تحصیلات مقدماتی خود را در محلات فراگرفت آغاز کرد .و و در سال 1299 هـ.ق هنگامی کهبه همراه پدرش –، به واسطةه اتفاقاتی که به تحریکسبب دليل دشمنيی ظلالسلطان بر، علیهاش رخ داد(پسر ناصرالديینشاه،) ، مجبور به ترک شد محلات را ترک کند –، و اقامت در به راهي تهران گردیدآمشد. ، وی را که نیز یازده ساله بود به همراه خود برای ادامةه تحصیل به تهران آورد. محسن در خانة جد مادريهای خویش اقامت گزید و تحت سرپرستی او در تهران زيیر نظر عمويیشعموی خویش، سیدصدرالدین، که از ملاهای متنفذ دربار ناصری بود و لقب صدرالاشراف داشت، به تحصیل پرداختادامه داد (صدر، صصص 601ـ 610) و. او پس
وی بعد از دو سال، اقامت در تهران به محلات بازگشت و در آن جا نیز پدرش، وسایل تحصیل، از معلم و رفیق مباحثةه درس، برای وی فراهم کرد. صدر بعد از اقامتی دو ساله در محلات درتحصيیلاتش را ادامه داد.د اما بار ديگر در سال 1303، بار دیگر ق مجددابه همراه پدرًش به تهران آمد رفت و مراجعت کرد و با تحصیل در مدارس «پامنار» و «خان مروی» به تحصيیل پرداخت به تکمیل معلومات خویش در فقه و اصول پرداخت و ساعاتی از وقت خویش را نیز صرف تدریس طلاب جوان نمود (محسن عاقلی، ص 919؛ صدر، 1364ش، ص33، 59ص 601ـ 61). محسن صدر در سال 1308ق، در حالی که بیست سال از سن او میگذشت، به واسطة نفوذ عمویش، به دربار ناصرالدین ¬شاه راه یافت. در سال 1309 قمری صدر به درخواست پدر به محلات بازگشت و با گوهرشاد خانم دختر میرزا محمد نصیر، دایی پدرش ازدواج کرد و حدود یک سال در محلات متوقف شد و مجدداً به تهران بازگشت نمود.
صدر در سال 1314 ق وی به، صدر به واسطةۀ عمويیش، سيیدصدرالديین، که با يیکيی از اعضايی خاندواندة ناصرالديینشاه وصلت کرده بود، به دربار راه يیافت و معلمی نصرةةالديین -میرزا، ملقب به سالارالسلطنه، از فرزندان ناصرالدین ¬شاه، منتخب گردیدشد و بعد از فوت درگذشت عمویش، به لقب صدرالاشراف نیز به وی داده شد ملقب گردیدبه وي رسيد. وی صدر الاشراف به تحصیلات خود نیز با تممقام مشققّت ادامه داد تا در در زمينة معارف اسلامی و ادبیات عرب پیشرفت کرد محسوسی حاصل نمود و سرانجام از طرف بعضی برخيی از مراجع تقلید به او درجةۀه اجتهاد داده شند (محسن صدر، 1364ش، صص 90ـ 7434، 89 ـ90؛ جواد صدر، ص22؛ عاقلی، ج2، ص 919؛، بامداد، ص 200؛ طلوعی، ص 277).
در سال 1320، ق در زمان حکومت مظفرالدین ¬شاه، سالارالسلطنه به حکمرانی همدان منصوب شد. با پیشنهاد اتابک امینالسلطان، صدراعظم وقت، سیدمحسن صدرالاشراف را به عنوان وزیر و پیشکار سالار السلطنه به وی پیشنهاد نمود کرد و صدر با اینکه در زی اهل علم و معمصم بود، بهبا وی این سمت با سالارالسلطنه راهی همدان گردیشد. و این مأموریت مصادف بود با فوت پدر صدرالاشراف در محلات (محسن صدر، 1364ش، صص 912ـ 921؛ بامداد، ج 3، ص 200؛ طلوعی، ج 2، ص 277؛ عاقلی، ج 1، ص 919).
صدر در همدان برای رسیدگی به شکایات مردم، مجلس تحقیقی را تشکیل داد و به علت خوبی و سرعت پیشرفت امور مردم و عدم نیاز آنان به خوانین و علما، کارشکنیهایی از سوی این دو گروه بر علیه صدر صورت گرفت، که با درایت وی این توطئهها در وهلة اول به جایی نرسید. اما در نهایت به علت خودسری شاهزاده سالارالسلطنه، اختلافاتی در اما پس از دو سال، به سببدليل نارضايیتيی از نحوةۀ حکمرانی سالارالسلطنه نيز ناتواني سالارالسلطنه بین او و صدر ایجاد گردید و به خاطر همین و نابسامانیی امور، در زمستان 1322 ق شاهزاده از حکومتسالارالسلطنه به ناچار همدان را ترک کرد و راهيی عزل و به سمت تهران شد. راهی و صدر نيیز به محلات بازگشت و. نمود (صدر، صص 11016ـ 1160).
صدرالاشراف در محلات به تنظیم امور داخلی و ملکی ملکی خانوادةۀ پدریر اش پرداخت. و چند سالی را از درآمد ملکی و فروش قسمتی از املاک خود، زندگی را به سر برد. تا اینکه در سال دوم مشروطیت، یعنی سال 1325 ق که عدلیه قانونی تأسیس گردیده بود، از طرف مخبرالسلطنة هدایت وزیر علیه وقت دعوت برای خدمت قضایی شد و وارد نظام حکومتی گردید (صدر، ص 4؛ بامداد، ج 3، ص 201؛ عاقلی، ج 2، ص 919). اولین سمت اداری صدر معاونت اول محکمة جزا بوده است و وی در آن زمان روحانی فاضلی بوده، که با رشد تدریجی فکر آزادی ¬خواهی و مشروطهطلبی در ایران، با آن هماهنگی نموده و به عضویت رسمی انجمن آل محمد درمیآید (صدر،ص 174؛، عاقلی، ج 2، ص 919).او در سالهايی نخست مشروطه، عضو انجمن آلمحمد شد (انجمنيی از سادات که در حمايیت از مشروطيیت تشکيیل شده بود)، شد اما پس از چنديی از آن کناره گرفت. صدر پس از تشکيیل عدليیه در 1325، صدر به دعوت مخبرالسلطنه هدايیت( وزيیر عدليیه)،، وارد خدمت عدليه شد و در سمت معاونت اول محکمةۀ جزا گردیدبه خدمت پرداخت (همان، ص110ـ116، 165ـ166، 173ـ174).
پس از واقعةه به توپ بستن مجلس و دستگیری عدهای از مشروطهخواهان در باغشاه در باغشاه و اعدام چند تن از آنان، از جمله صوراسرافیل و ملک ¬المتکلمین، بعضرخی از سفرايیء خارجی به عمل محمدعلی ¬شاه اعتراض کردند. و قتل و مجازات آنان را موکول به محاکمه و محکومیت نمودند.
مشیرالسلطنه صدراعظم ازا هميینروي، به دستور محمدعلی ¬شاه، محکمهای به ریاست مؤیدالسلطنه، حاکم تهران، تشکیل داد شد تا محبوسانین یا متهمین باغشاه را پس از محاکمه کیفر دهند. مؤیدالسلطنه از وزیر عدلیه تقاضای دو قاضی نمود. صدرالاشراف و میرزا احمد اشتری از دادگستری به محکمةه باغشاه معرفی شدند. در معرفی صدرالاشراف شیخ فضلالله نوری که صحبت از مشروطه مشروعه میکرد، تأثیر فراوانی داشت، زیرا محسن صدر از یاران و هم فکران وی بود.
صدر به حکم مشيیرالسلطنهة*(، صدراعظم وقت)،، و احتمالاً به توصيیةۀه شيیخفضلالله نوريی* ، به عنوان مستنطق از جمادیالآخرةۀ 1326 ق در باغشاه حاضر گردید. وی علت این حضور خود را به دلیل خواهش دوستان مشروطهخواه خویش و همچنین به دلیل حکم حکومتی بیان میدارد. صدرالاشراف با تممقام اتهاماتی که به وی در سختگیری به محبوسین نسبت دادهاند و حتی او را «قصاب باغشاه» معرفی کردهاند، در ايین سمت، مخالفانش او را «دژخيیم باغشاه» خواندهاند، اما خود او بر آن بوده این عقیده که است که وی نهایت انصاف را رعایت کرده و باعث آزادی بسیاری نیز شده است. و بیشتر این موردی است که اغلب معاصرانش ین وی نیز این موضوع آن را تأیید کرده اند میکنند (صدرهمان، صص 1803ـ 1831870؛ بامداد، ج 3، ص 201؛ عاقلی، ج 2، صص 91920ـ 92019؛ طلوعی، ج 1، ص 2771ـ 2787). بعد پس از فتح تهران و به علت جو فضايی انقلابی حاکم بر آن زمان، صدر برای کار اشتغال در عدلیه مناسب تشخیص داده نشد و به ناچار به تصمیم هیئت مدیره انقلاب در رمضان 1327 ق وی از عدلیه استعفا کردداده و با خانواده عازم محلات گردید و در آن جا به ریاست انجمن ایالتی و ولایتی برگزیده شد. اما به عللّت کارشکنی متنفذین محلی این انجمن نیز کاری از پیش نبرد و در نهایت منحل گردید.. صدرالاشراف او پس از مدتيی، بار دیگر به دعوت مشیرالدوله، وزیر عدلیةۀه وقت، او را به کار دعوت کردگردید، اما ناچاراً بار دیگر باز به عللّت مخالفت انقلابیون، مجبور به کنارهگیری شد و. وی بعداو پس از این آن ماجرا تا یک سال و نیم، بیکار و منزوی از تمام اجتماعات بود (صدر، 1364ش، صص 200201ـ202، 2067ـ 2070).
در سال 1328،ق و با روی کار آمدن کابینةۀ صمصامالسلطنه بختیاری، مسیو آدلف پرنی فرانسوی برای اجرای قانون تشکیلات استخدام گردید و به سفارش مشیرالدوله و حاج علیقلیخان بختیاری، صدر الاشراف را به معاونت «ادارةۀ تهیةۀه قوانین و تفتیش»، شد و کلیة امور قضایی که ریاست آن را به نصرالملک هدایت داده بودند، انتخاب کرد و بعد از استعفای نصرالملک، صدر به و پس از مدتيی رییساست ادارةۀ «استیناف مرکز» انتخاب گردیدشدرا بهعهده گرفت (صدرهمان، ص 214؛ عاقلی، ج 2، ص 920 همو، 1336ش، ص13).
در سال 1335ق با تشکیل کمیتةۀ مجازات* ، با تهدید ، صدر را ناگزیر به تهديد کرد که کناره گیری شداستعفا دهد، . صدر که به حمايت دولت اميدي نداشت، و ترور برخی از مسئولین، صدر نیز به دلیل نامة تهدیدآمیزی که از سوی کمیته دریافت کرده بود و از او خواهان استعفا شده بودند، به علت عدم حمایت دولت، اقدام به استعفا کرد (صدر، صص 2246ـ 2264). بعد ناگزير استعفا داد. اما پس از دستگیری اعضای کمیتةۀ مجازات، نصیرالسلطنه( وزیر عدلیه)، در محرّم 1336، او صدرالاشراف را به مستشاری دیوان تمیز در محرّم 1336 ق انتخابمنصوب کرد (محسن صدر، 1364ش، ص 224ـ226، 228).
در سال 1338ق / برابر با 1298ش ، به دستور وثوقالدوله رئیس الوزرايیء وقت، صدر با حفظ سمت، مقام مستشاری دیوان تمیز، برای تشکیلات عدلیة رشت و گیلان و ریاست استیناف آن جا، به رشت مأمور شد و این مأموریت صدرالاشراف ریئييیس دادگستريی گيیلان شد. خدمت ويی در گيیلان مصادف با قیام جنگلیها و میرزا کوچکخاننهضت جنگل مصادف بود.ه است (صدر، صص 2367ـ 2376؛ عاقلی، ج 2، ص 920؛ طلوعی، ج 1، ص 278).
تندرویهای سردار معظم خراسانی (تیمور تاش) حاکم گیلان مانع اجرای مطلوب اوامر عدلیه در گیلان بوده ¬است و درست در همین هنگام، صدر از طرف سوي دولت مأمور مذاکره با میرزا کوچکخان جنگلی گردیدشد.،. اما بی نتیجه ماند مذاکرات به جايي نرسيد و صدر، به ا تهام گرايیش به انگليیسيیها، چند روزي بازداشت و سپس آزاد شد و سپس به تهران بازگشت (همان، ص236ـ238، 243ـ246، 251ـ255؛ مذاکرات صدرالاشراف با میرزا بعد از پنج بار ملاقات، بدین امر ختم شد که عهدنامهای صلحآامیز بین دولت و جنگلیها به امضا رسد و نیروهای جنگل در خدمت دولت درآیند. ولی در نهایت، این عهدنامه به علت اتحاد میرزا با بلشویکها اجرا نگردید. و بعد از تصرف رشت به دست جنگلیها، صدرالاشراف و دیگر مأموران دولتی توقیف و اسیر گردیدند (صدر، صص 254ـ 238 ـ254؛ عاقلی، ج 2، ص 920؛ فخرائی، ص 258).
صدر، صدر الاشراف بعد از اسارت دوازده روزه، به دست جنگلیها، پیشنهاد میرزا کوچک -خان مبنی بر همکاری با وی را نپذیرفت و با توصیة شیخ احمد سیگاری آزاد و راهی تهران گردید (فخرائی، ص 285؛ صدر، ص 255؛ عاقلی، ص 921).
صدرالاشراف بعد پس از بازگشت از گیلان، به ریاست شعبةۀ دیوان تمیز منصوب شد و در تابستان 1302ش برای اصلاحات عدلیه و اجرای قانون امتحان قضات، با حفظ سمت ریاست شعبة دیوان تمیز عازم مأموریت آذربایجان گردید (صدر، صص 27180ـ 28071؛ طلوعی، ج 1، ص 278). .
در بهمن 1305ش داور، وزیر جدید دادگستری، با منحل کردن عدلیه را منحل کرد و ، اختیاراتی از مجلس، برای اصلاح عدلیه، اختیاراتی و تغییر و تبدیل قضات دریافت گرفت.کرد، ، وی در ابتدا صدر را دعوت به کار نمیکند ولی پس از یک سال با رتبةه ده قضائی، به خدمت دعوت شد و او صدر را نیز به ریاست محکمةۀ انتظامی قضات منصوب گردید نمود. (صدر، صص 2890ـ 2980؛ عاقلی، ج 2، ص 921؛ طلوعی، ج 1، ص 278).
در این زمان، درطي سالهايی بعد، صدر الاشراف به دلیل نزدیکی به داور، در بسیاری از امور مربوط به در اصلاح ا مور عدلیه با داور هنمکاريی کرد و در و تصویب و پیشنهاد اغلب قوانین مربوط به دادگستری نقش بارزی را ایفا کرد و در سال 1310 ش به نيیز دادستانی کل کشور منصوب گردیشد (محسن صدر، 1364ش، صص 2901ـ 2912710، 288، 291؛ ؛ عاقلی، ج 2، ص 921همو، 1348ش، ص21).
در 1312ش صدر، برايی نخستيین بار، در دو کابيینةۀ پيیاپيی ذکاءالملک فروغيی، به وزارت دادگستريی منصوب شد. او در کابيینةۀ نخست محمود جم نيیز در همان سمتمنصب باقيی ماند. او در جريیان اتهام رشوهخواريی که به عليی منصور، وزيیر راه، و معاونش ، وارد شد، صدر نيیز به دليل حمايت از آنان حمایت کرد و به همین سببها مغضوب گرديید و در مهر 1315 از وزارت عزلمعزول و خانهنشيین شد (محسن صدر، 1364ش، ص291، 342ـ356؛ ضرغام بروجنيی، ص194ـ202).در سال 1312ش بعد از استعفای مخبرالسلطنةه هدایت از مقام نخست ¬وزیری، ذکاءالملک فروغی به نخستوزیری انتخاب گردید و صدرالاشراف برای اولین بار در کابینة وی به وزارت عدلیه یا همان دادگستری منصوب شد (مکی، ج 6، ص 205؛ صدر، ص 291؛ طلوعی، ج 1، ص 278).
صدر بعد از مغضوب شدن فروغی در کابینة جم نیز در مقام نخستوزیری ماند و سعی در اجرای بهینة قوانین کرد، تا این که در جریان تعقیب علی منصور وزیر مغضوب راه و متهمان پروندة وزارت راه، که به تبرئةه متهمان انجامید، خود صدر نیز مغضوب گردید و در مهرماه سال 1315 از وزارت معزول و خانهنشین شد و دکتر متقین دفتری که در زمان وزارت صدر، سمت معاونت وزارت را داشت، به جای وی منصوب گردید (مکی، ج 6، صص 3689ـ 3698؛ عاقلی، ج 2، ص 922؛، صدر، ص 3567ـ 3576).
در سال 1316ش، صدر همسر صدر، خویش را پسبعد از یک سال بیماری، درگذشت. از دست داد. و در سال 1317ش مجدداً ازدواج کرد. وی صدراو علت مرگ همسر خویش را غم او، ناشي از قضیة کشف حجاب ميیدانست، که ناچاراً بدان اقدام کرده بود ، میداند و در خاطرات خویش به خوبی استبداد پهلوی اول را در متحدالشکل کردن لباسها و اذیت و آزار معمصمین و به خصوص آزار زنان محجبه در قضیة کشف حجابز را ترسیم میکند (محسن صدر، 1364ش، ص 307).
صدر، الاشراف بعدپس از عزل از وزارت دادگستری، به طور متوالی از دورههای یازدهم تا سیزدهم مجلس شورای ملی، از سوی محلات و کمره به نمایندگی انتخاب شد؛ .
انتخابی که البته خود او نیز به انتصابی بودن آن نیز اعتراف کرده و گفته که به میکند و آن را به درخواست شاه بوده است. میداند. وي در هر سه دوره، وی ريیاست کميیسيیون دادگستريی را برعهده داشت (محسن صدر، 1364ش، ص 366؛ لوح مشروح مذاکرات مجلس شورايی مليی و اسلاميی، دورةۀه 11، جلسةۀه 2، ص2؛ همان، دورةۀه 12، جلسةۀه 2، ص2).
وی در هر سه دوره، ریاست کمیسیون دادگستری را برعهده داشت و در تنقیح و تصویب لوایح مبهمی که از طرف وزیر وقت به مجلس تقدیم میشد، سهم بسزا و شایستهای داشت (طلوعی، ج 1، ص 278؛ عاقلی، ج 2، ص 922).
در واقعة 17 آذرماه 1321 ش که نمایش قدرتی بین شاه و نخستوزیر قوام بود، و باعث ایجاد شورشی کور و فاقد رهبری در اطراف بهارستان گردید، صدر به عنوان یکی از نماینگان میانجی و واسطة مردم و دربار عمل کرد و هنگامی که حامل پیام شاه برای آرام کردن مردم بود از سوی عدهای مورد تعرض قرار گرفت و به سختی توانست خود را از مهلکه نجات دهد (مکی، ج 8 ، صص 3335ـ 3353).
قبلپيیش از انقضای دورةۀ سیزدهم مجلس شورای ملی، صدر از نمایندگی خارج شد و در مردادماه 1322، از طرف در زمان نخستوزيیريی سهیلی، نخستوزیربه امر شاه بار ديیگر به وزارت دادگستری منصوب گردید شد و تا پایان سال 1322ش در این سمت باقی بود. وی صدرالاشراف در کابینههای ساعد* و بیات و حکیمی* سمتی نداشت و فقط نایبالتولیةۀ مدرسةۀ سپهسالار بود (محسن صدر، 1364ش، ص 404؛ عاقلی، ج 2، ص 922).
کابینة بیات که در تاریخ 8 هشت آذرماه 1323 تشکیل شده بود، در 29 فروردین 1324 سقوط کرد. بعد از بیات کابینة حکیمی بر سر کار آمد، ولی پس از یک ماه و نیم بحث پیرامون برنامة دولت، مجلس به آن رأی اعتماد نداد و در این دوره هنگام نمایندگان مجلس به صدرالاشراف برای احراز مقام نخستوزیری اظهار تمایل کردند. اما 54 پنجاه و چهار نفر از نمایندگان به رهبری دکتر مصدق به مخالفت با نخستوزیری صدر پرداختند. این گروه تصمیم گرفتند تا در مجلس حاضر نشوند، تا اکثریت دو سوم برای رأی ¬گیری حاصل نشود و در واقع به آنچه که به نام ابستروکسیون خوانده میشد، دست زدند، تا دولت صدر نتواند رأی اعتماد بگیرد. سرانجام پس از 45 چهل و پنج روز، دولت صدرالاشراف توانست در 5پنجم خردادماه 1324ش، با اکثریت شصت رأی، از مجلس چهاردهم رأی اعتماد بگیرد (بهنود، ص 243؛ فرخ معتصمالسلطنه، ج 2، ص 730؛ جلال عبده، ج 1، ص 229؛ صدر، ص 422).صدر در خرداد 1324، پس از سقوط کابيینةۀه ابراهيیم حکيیميی* ، صدر برايی احراز مقام نخستوزيیريی به مجلس معرفيی شد و با وجود دارا بودن حمايیت بيیشتر نمايیندگان، به سببدليل مخالفت اقليیت مجلس به رهبريی محمد مصدق* ، پس از چهار ماه و نيیم استعفا کردداد (محسن صدر، 1364ش، ص422، 439، 441ـ442؛ عبده، ج1، ص229). در این کابینه، صدر خود وزیر کشور بود و چهار پست وزارت را به سلطنت ¬طلبان و پنج وزارت پست دیگر، از جمله وزارت امور خارجه، ـ را به افراد طرفداران انگلیس داد. (آبراهامیان، ص 266؛ عاقلی، ج 2، ص 922).
کابینة صدر در حالی که کشور در بحران و تشنج خاصی دوران خود را طی می ¬کرد، قریب به پنج ماه طول کشید.
وی صدر طرحهای اصلاحی بیات را کنار گذاشت، محدودیتهای وضع شده بر فعالیت اعضای جبهة استقلال را تعدیل کرد و هیئت کمیتة پارلمانی تحقیق و بررسی فساد مجلس را –، که برای راجع به فروش مجوزهای واردات تشکیل شده را بود –، منحل ساختکرد. سرلشکر ارفع، انگلوفیل محافظهکار، را به فرماندهی ستاد ارتش منصوب کرد و به وی دستور داد تا ایلات و عشایر «ضد توده» را مسلح و افسران «چپگرای» نیروهای مسلح را تصفیه کند. او همچنین با امضای قرارداد مالی جدیدی با بانک شاهنشاهی ایران که در مالکیت انگلیس بود، ایران را به طول کامل در حوزة استرلینگ قرار داد. صدر برای محدود کردن گردهماییهای عمومی در تهران، به حکومت نظامی متوسل شد و حدود 48 مجلةبيیش از چهل نشريیه وابسته به جبهةۀ آزادی (جبههايی متشکل از نشريیات چپ) را توقیف، دفتر مرکزی حزب توده را اشغال و بیش از صد تن از کادر حزبی اعضايی آن را دستگیر کرد. اوی همچنین واقعةۀ خراسان و فرار افسران را، که توطئهای با حمایت حزب توده بود را نیز، در نطفه خاموش کرد (محسن صدر، 1364ش، ص428ـ431؛ آبراهامیان ، ص 267216ـ217؛ بهنود، ص 246؛ عاقلی، ج 2، ص 922سفريی، ج4، ص666)9.
در دوران کوتاه نخستوزیری صدر، اوضاع آذربایجان نیز رو به وخامت گذاشت و در 12 شهریور 1324 ش با تشکیل فرقة دموکرات به رهبری سید جعفر پیشهوری، مقدمات قیام مسلحانه در آذربایجان تحت حمایت سربازان ارتش سرخ فراهم گردید. پیشهوری در این زمان عملاً ارتباط خود را با تهران قطع کرد و خواستار خودمختاری برای آذربایجان شد. در این زمان صدر با انتخاب فرخ معتصمالسلطنه به استانداری آذربایجان سعی در کنترل اوضاع نمود،. که در نهایت موفق به انجام کاری نشد (بهنود، صص 8ـ 247 ـ248؛ طلوعی، ج 1، ص 279).
دوران کوتاه نخستوزيیريی صدر مصادف مصادف بود با تشکيیل حکومت خودمختار در آذربايیجان به رهبريی جعفر پيیشهوريی*. بود. صدر با انتخاب فرخ معتصمالسلطنه به استانداريی آذربايیجان کوشید تلاش کرد براي اوضاع مسلط شود، اما موفق به انجام کاري نشد (رجوع کنید به ← فرخ، ص660 به بعد). صدر او در مهر 1324 استعفا کردداد. افزون بر مسائيليی چون حضور نيیروهايی روسيی در مناطق شمالالي کشور، مخالفت اقليیت مجلس با دولت و کارشکنيیهايی شاه نيیز دولت صدر را به بنبست کشاند. ویصدر پس از استعفا، براي مدتيی از سيیاست کناره گرفت و عازم سفر شد. او در 1326ش به ايیران بازگشت و در 1327ش سرپرست حجاج ايیرانيی گردیدشد. صدر نخستيین کسيی بود که به سمت اميیرالحاج منصوب گرديید. در واقع، مأموريیت ويی برايی بهبود روابط ايیران و عربستان بود که از 1322ش، پس از قتل يیکيی از زائيران ايیرانيی در مکه، تيیره شده و به قطع رابطةۀه دو کشور انجامیده منجر شده بود. درنتيیجةۀ تلاش صدر، اعزام حجاج به عربستان از سرگرفته شد (محسن صدر، 1364ش، ص440ـ443، 463، 468؛ جواد صدر، ص201ـ202؛ عظيیميی ، ص130).
صدر پس از پايیان ايین مأموريیت، صدر در اسفند 1327 استاندار خراسان شد،. که اما در آنجا به سبب دليل قحطيی و فقر شديید مردم، دورةۀ سختيی را پشت سرگذاشت. در فرورديین 1329، شاه ويی را به تهران خواند احضار کرد و او را سرپرست هيیئتيی کرد که قرار بود جنازةۀ رضاشاه را از مصر به ايیران حمل کنند (محسن صدر، 1364ش، ص491ـ502).
صدر با تممقام تلاش خویش در کنترل اوضاع و ادارة امور، سرانجام در مقابل تحریکات تاب مقاومت نیاورد و در 22بیست و دوم مهرماه 1324ش استعفای خویش را اعلام کرد و برای مدتی از سیاست کناره گرفت.
صدرالاشراف بعد از استعفا از نخستوزیری، حدود شانزده ماه در خارج از ایران به سر برد و مسافرتهایی به کشورهای عراق، فلسطین، مصر و لبنان کرد و بالاخره در نوروز 1326ش به ایران بازگشت. وی سپس در پاییز 1327ش از سوی نخست ¬وزیر هژیر و با تأکید شاه به سمت سرپرست حجاج ایرانی انتخاب گردید و صدر را اولین سرپرست حجاج در تاریخ ایران باید قلمداد کرد (صدر، صص 465ـ 440 ـ465؛ عاقلی، ج 2، ص 923).
صدر پس از اتمام این مأموریت برای زیارت عتبات عالیات به کشور عراق مسافرت کرد و در همین زمان نخستوزیر ساعد، وی را به عنوان وزیر دادگستری معرفی کرد که از سوی صدر مورد پذیرش قرار نگرفت. صدرالاشراف در نهایت در اسفند 1327 با قبول استانداری خراسان به آن جا عزیمت کرد (عاقلی، ج 2، ص 923؛ صدر، صص 4901ـ 4910). صدر در خراسان با مشکلات قحطی و فقر شدید مردم، استانداری مشکلی را پشت سر گذاشت. وی در فروردین 1329 ش، از سوی شاه به تهران احضار و به سرپرستی هیئتی که شامل علی رضا، غلام رضا و عبدالرضا پهلوی برادرهای شاه، سپهبد یزدانپناه وزیر جنگ، سرلشکر بوذرجمهر رئیس تفتیش دربار و ناظر مالی، و انوشیروان سپهبدی رئیس تشریفات دربار، بودهاند؛ برای حمل جنازة رضاشاه از مصر به ایران، انتخاب و بدان جا عازم گردید (صدر، صص 5024ـ 5042).
صدر بعد از پایان این مأموریت بار دیگر در خردادماه 1329 ش به خراسان بازگشت و سپس در شهریور 1330 ش بعد از شکلگیری دولت مصدق و پس از سی ماه استانداری به تهران احضار گردید (صدر، ص 522).
صدر در دوران نخستوزیری مصدق (1330ـ1332ش) بیکار بود. و پایان خاطرات خویش را نیز به بیان چگونگی حکومت مصدق و نحوة کودتا اختصاص داده است. اوی نظر خوبی نسبت به مصدق نظر خوبی نداشته و به گونهای خاص او را مورد نقد قرار میدهد. صدر حتی عوامل اجیر شدة کودتا را نیروی مردمی و ملی قلمداد میکند و سیاستهای غلط مصدق را باعث انزجار عمومی از وی عنوان میدارد (صدر، صص 5230ـ 5320).
. صدرالاشراف بعدپس از کودتای 28 مرداد 1332، ش دصدر در انتخابات دور دوم سنا، سناتور انتخابی قزوین، اراک، محلات و خمصین شد. و در مجلس به ریاست کمیسیون دادگستری انتخاب گردید. وی در مهر 1333 که مجلس لايیحةۀه قرار داد کنسرسيیوم نفت را تصويیب کرد،. وی صدر ریئييیس کميیسيیون نفت بود. او در سال 1336 ش، پس از استعفای تقیزاده از ریاست مجلس سنا، با تمایل اکثریت قریب به اتفاق سناتورها به ریاست مجلس سنا برگزیده شد و در درورةۀ سوم سنا نیز همان سمت را داشترا بود و . او در اين سمت از حمايیت کسانيی چون تقيیزاده برخوردار بود (همان، ص552ـ523؛ تقيیزاده، ص295، 312؛ موحد، ص367؛ عاقليی، ج2، ص923ـ924).
صدر پس از انحلال مجلسین در 1340ش، ریاست هیئت مدیرةۀ مجلس را عهدهدار شد و تا پایان عمر در آن سمت باقی بود. او در مهر 1341، در 91 سالگی بر اثر به بيماري سرطان، در تهران درگذشت (عاقلی، ج 2، ص924؛ الموتيی، ج1، ص330، 438).
دربارةۀ او صدر گفته شده است که در کار اداريی، فردي درستکار و دارايی سلامت نفس بود. همچنيین مناسبات رابطة خوبيی با انگليیسيیها داشت (الموتيی، همانجاج1، ص330، 438). وی صدر دوبار ازدواج کرد که حاصل آن يیازده فرزند بود (ده فرزند از همسر نخست و يک فرزند از همسر صيغهايش) بود. او از همسر دومش فرزندي نداشت (محسن صدر، 1364ش، ص232ـ235؛ همو، 1336ش، ص12). جواد صدر، از فرزندان او، در دولت حسنعليی منصور به وزارت رسيید (جواد صدر، ص388ـ391).
صدرالاشراف پس از انحلال مجلسین در 1340، ریاست هیئتمدیره مجلس را عهدهدار شد و تا پایان عمر در آن سمت باقی بود. صدرالاشراف در نهایت او در مهرماه 1341ش در سن 91 سالگی به مرض بيماري سرطان در تهران درگذشت (صدر، ص 10؛ طلوعی، ج 1، ص 279؛ عاقلی، ج 2، ص 924؛ الموتي، ج1، ص330، 438).
صدرالاشراف بعد از دو ازدواج رسمی و گذران نود و یک سال عمر، دارای یازده فرزند گردید که ده تن از آنان از ثمرة ازدواج اولی هستند.
منابع : (1) مصطفيی الموتيی، بازيیگران سيیاسيی از مشروطيیت تا سال 1357 روزشمار زندگيی نخستوزيیران ايیران، لندن 1374ش/ 1995؛ (2) سيیدحسن تقيیزاده، زندگيی طوفانيی: خاطرات سيیدحسن تقيیزاده، به کوشش ايیرج افشار، تهران1372ش؛ (3) محمدعليی سفريی، قلم و سيیاست سرگذشت رژيیم شاهنشاهيی در واپسيین روزها، تهران 1380ش؛ (4) محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران 1364ش؛ (5) همو، «از جرگه علما و مجتهديین تا بازار سيیاست»، خواندنيیها، سال17، ش82 ، 1336ش؛ (6) همو، «اسناد تازه از حوادث پشت پرده، نکاتيی از يیادداشتهايی صدرالاشراف»، خواندنيیها، سال 29، ش94، 1348ش؛ (7) جواد صدر، نگاهيی از درون (خاطرات سيیاسيی دکتر جواد صدر)، به کوشش مرتضيی رسوليیپور، تهران 1381ش؛ (8) جمشيید ضرغام بروجنيی، دولتهايی عصر مشروطيیت، ]تهران 1350ش[؛ (9) باقر عاقليی، شرح حال رجال سيیاسيی و نظاميی معاصر ايیران، تهران 1380ش؛ (10) جلال عبده، چهل سال در صحنه قضايیيی، سيیاسيی، ديیپلماسيی ايیران و جهان: خاطرات دکتر جلال عبده، به کوشش مجيید تفرشيی، تهران 1368ش؛ (11) ابراهيیم فخرايیيی، سردار جنگل (ميیرزاکوچکخان)، تهران 1366ش؛ (12) مهديی فرخ معتصمالسلطنه، خاطرات سيیاسيی فرخ معتصمالسلطنه، شامل تاريیخ پنجاه سالةۀ معاصر، به کوشش پرويیز لوشانيی، تهران، بيیتا.؛ (13) لوح مشروح مذاکرات مجلس شورايی مليی و اسلاميی؛ (14) محمدعليی موحد، خواب آشفتةۀ نفت از کودتايی 28 مرداد تا سقوط زاهديی، تهران 1383ش؛ (15) Ervand Abrahamian, Iran Between Two Revolutions, PrincetonPrinceton, New Jersey, 1982. (16) Fakhreddin Azimi, Iran The crisis of democracy, London 1989.