responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7244

قاهر (القاهر) بالله ، محمدبن احمد معتضدبن طلحه موفق بن جعفر متوكل، کنیه اش ابومنصور، نوزدهمین خلیفۀ عباسی. وی در سال 287 (بغدادی، ج1، ص357؛ ابن جوزی،ج13،ص306؛ منهاج سراج، ج1، ص120) یا 285 (طبری، ج11، ص 154) در بغداد به دنیا آمد(طبری، همانجا ).

القاهربالله دوبار بر تخت خلافت نشست(همانجا). نخستین بار در محرّم 317، پس از توطئۀ مونس خادم و همکارانش برضد المقتدر عباسی (ابن اثیر،ج8 ،ص200؛ ابن مسکویه،ج 5، ص3327؛ تاریخ سنی ملوک و الارض، ص156). عملکرد القاهر نیز در این توطئه بی تأثیر نبود و با وی، به عنوان نوزدهمین خلیفۀ عباسی، در سال317 بیعت گردید، اما خلافت او بیش از دو ( العمرانی،ص 158؛ ابن وردی، ج1،ص260؛ ابن کثیر ،ج11 ، ص169؛ ابن تغری بردی ،ج3 ،ص223) یا سه روز (کتبی ،ج1 ،ص284) نپایید و بار دیگر المقتدر، با کمک سپاهیان، به منصب خلافت بازگشت و توطئه گران، یعنی ابوالهیجاء و زوزک، را گردن زدند و القاهر نیز نزد مادرش در خانۀ ابوطاهر محبوس گردید(طبری ،ج11؛ابن مسکویه ،ج5 ،ص327؛ ابن کثیر ،ج11 ؛ذهبی، تاریخ الاسلام ،ج23 ،ص376)، اما سرانجام، در شوال 320 المقتدر عباسی به قتل رسید (مقدسی، احسن التقاسیم، ص132) و القاهر را از زندان خارج و به عنوان خلیفه با او بیعت کردند( اخبارالدوله العباسیه، ص413؛ مقدسی، ص132 ) و بار دیگر به القاهربالله ملقب گردید و این بار یک سال و شش ماه (مقدسی، ج6 ،ص126) و هشت روز(بغدادی ،ج1 ،ص356) خلافت کرد. مونس خادم، با آنکه از ناراضیان حکومت المقتدر عباسی بود، به القاهر نیز تمایل چندانی نداشت و می کوشید احمد، فرزند خردسال المقتدر، را که تحت تربیت خودش بود، به خلافت برساند ( تکلمه تاریخ الطبری للهمدانی، ص70؛ ابن اثیر،ج8 ، ص244؛ ابن مسکویه، ج5، ص327ـ328). البته ابن کثیر دلیل این اقدام مونس را طیب خاطر مادر المقتدر بیان کرده است (ابن کثیر،ج11، ص171)، اما با مخالفت اسحاق بن اسماعیل نوبختی و یادآوری ظلمها و اجحافهای خانوادۀ المقتدر عباسی (ابن اثیر،ج8 ،ص244؛ ابن خلدون،ج3 ،ص486) و بنا بر رأی بزرگان، محمد بن مکتفی و القاهر را به نامزدی خلافت برگزیدند. مونس به مکتفی نیز نظر چندان مساعدی نداشت، اما مکتفی خلافت را شایستۀ القاهر– که بزرگ خاندان عباسی بود – دانست، در حالی که القاهر ضعف و تنگدستی-اش را مغایر با مقام خلافت می دانست ( تکلمۀ تاریخ الطبری للهمدانی، ص70 ؛ ابن مسکویه،ج5،ص327ـ328؛ ابن عمرانی، ص161 ). مونس خادم، پس از انتصاب القاهر، از وی برای خویش و خانواده اش امان نامه گرفت (ابن عبری،ص 159).

القاهر، همچون سال 317، بار دیگر مقام وزارت را به ابن¬مقله تفویض کرد (الفخری، ص273 ). وی که در آن زمان در فارس به سر می¬برد(ابن¬خلّکان ،ج5 ، ص114)، به دستور القاهر راهی بغداد گردید و نه ماه و سه روز وزارت وی به طول انجامید( تکلمه تاریخ الطبری للهمدانی ،ج1،ص75؛ ابن جوزی، ج 13، ص316 ؛ ابن تغری بردی،ج3،238). القاهر،علی بن بلیق را حاجب کرد، مونس را امیرالأمرا، و پسر بلیق را رئیس امنیۀ بغداد؛ اما به سبب ضعف جسمی بلیق، بدر خرشنی را به نیابت از او برگزید. نگهبانی دارالخلافه را نیز به احمد بن خاقان سپرد (طبری،ج 11،ص281).

از اولین اقدامات القاهر بالله پس از رسیدن به خلافت، مصادرۀ اموال خانوادۀ المقتدر عباسی بود. وی از هیچ رفتار خشونت¬آمیزی در حق خاندان المقتدر فروگذار نکرد، به حدی که برای دستیابی به اموال المقتدر، مادر وی را کتک زد و از درخت آویزان نمود(طبری،ج11،ص280) و حتی اموال وقفی وی را نیز تصاحب کرد (ابن اثیر،ج 8،ص246) و خانه به خانه در جستجوی خانوادۀ المقتدر بود (طبری، همانجا) و این اقدامات را چنین توجیه می کرد که سپاهیان برای تأمین مستمری فشار می آورند، در حالی که گویا این سنّتی بود در میان خلفا که اموال خلیفۀ پیشین را تصرف کنند، چنانکه الراضی با القاهر چنین کرد. از سوی دیگر، القاهر فرزندان متوکل عباسی را نزد خود خواند و مورد لطف و عنایت خویش قرار داد (طبری، همانجا).

عبدالواحد، فرزند المقتدر، نیز با هارون بن غریب و مفلح و محمد بن یاقوت و پسران رائق ابتدا به مدائن و از آنجا به واسط رفت، اما پس از ماجراهایی که روی داد، همراهان او از القاهرامان¬نامه گرفتند و عبدالواحد را رها کردند و سرانجام عبدالواحد و محمد بن یاقوت نیز، با تضمین القاهر برای امنیتشان ، راهی بغداد شدند و القاهر نیز به وعدۀ خویش عمل نمود و از مصادرۀ اموال و آزار مادراو صرف نظر نمود (ابن اثیر، ج8، ص248-250؛ ابن خلدون،ج3، ص473).

ابن مقله نیز، از نخستین روزهای وزارت خویش، به تسویه حسابهای شخصی و سیاسی پرداخت. نمونۀ آشکار آن، دستگیری کلوذانی و همکارانش، دستگیری اسحاق بن اسماعیل نوبختی و فرزندان بریدی و مصادرۀ اموال بریدیان، و نیز دستگیری عیسی طبیب و تصرف اموال او بود(طبری،ج11، ص281). تسلط ابن¬مقله نتیجۀ ناکارآمدی و آینده نگری نکردن القاهر در امور بود. رفتار نامناسب القاهر با الراضی ِ محبوس، سبب گردید الراضی به ابن بلیق متوسل گردد و او نیز الراضی را در حرم خویش جای داد (طبری،ج11، ص280).

در سال 321، رفتار القاهر با کسانی که بیشترین تلاش را برای رسیدن وی به خلافت کرده بودند، تغییر کرد و کمر به قتل آنان بست. گفته شده است که وی ذات غلامان را خلیفه کش می دانست (مستوفی،341 )، شاید به سبب حوادثی که در گذشته روی داده بود، از جمله اینکه چگونه المقتدربازیچۀ امرا شد و عزل و نصب گردید و سرانجام، در حالی که لباس بر تن نداشت، به قتل رسید(ابن اثیر،ج 8 ،ص245). القاهر با محمد بن علی خراسانی – که به احوال خلفای پیشین عباسی آگاه بود – دربارۀ ویژگیهای خلفای پیشین سؤال کرد و او به ضعفها و نحوۀ حکومت داری آنان اشاره کرد و علت قتل خلفای عباسی را بازگو نمود و شاید همین امر، القاهر را، با وجود محدویتهایی که بر وی اعمال می¬شد، محتاطتر و آگاهتر کرد (مسعودی، مروج الذهب،2،700-701؛ سیوطی388-389). اما برخی علت تیرگی این مناسبات را تغییر سیاست القاهر و نزدیک شدنش به محمد بن یاقوت دانسته اند؛ میان ابن مقله و محمد بن یاقوت دشمنی دیرینه ای وجود داشت (ابن مسکویه،ج 5، ص352؛ ابن خلدون، ج3، ص487) که همان باعث شد ابن بلیق درصدد دستگیری محمد بن یاقوت برآید، اما او خود را پنهان ساخت و همین امر محدویتهای القاهر را تشدید نمود و ابن بلیق، احمد بن زیرکرا به نگهبانی القاهر گمارد و آمد و شد به دارالخلافه را تحت نظر گرفت و ابن مقله هم مقداری از دیه ها و املاک سلطنتی را برای فراهم آوردن هزینۀ "صلت بیعت" به فروش رساند (ابن مسکویه، ج 5،ص352-354؛ ابن جوزی،ج13،ص317) و ابن بلیق حتی اموالی را که القاهر از مادر المقتدر گرفته بود، در بیت المال قرارداد و صرف سپاه نمود (تکلمه تاریخ الطبری للهمدانی، ج 1،ص89؛ سیوطی، ص387) و همۀ اینها موجبات خشم و آزردگی القاهر را فراهم کرد. بنابراین، نقشۀ ابن بلیق و ابن مقله برای دستگیری القاهر، نتیجۀ عکس داد. القاهر که از تکیۀ مونس و بلیق بر ساجیان، یعنی اتباع یوسف بن ابی الساج، آگاهی داشت و مناسباتشان در این مدت به سبب انجام ندادن تعهداتی که به این گروه وعده داده بودند، به سردی گراییده بود (ابن اثیر،ج8، ص252)، با وعدۀ برابری حقوق با حجریه، ساجیان را به سمت خود متمایل کرد و از سویی برای جلب همکاری ابو جعفر محمد بن قاسم بن عبیدالله، به وی پیشنهاد نمود، پس از دستگیری ابن مقله، مقام وزارت را به او بدهد (ابن خلدون،ج3،ص 488). آگاهی ابن مقله از اقدامات القاهر، سبب شد که وی درصدد خلع القاهر و به خلافت رساندن ابو احمد مستکفی برآید و مونس و بلیق و پسرش و حسن بن هارون نیز در این امر او را یاری کردند (ابن العبری،ص488)، اما القاهراقدام به دستگیری بلیق، علی بن بلیق، احمد بن زیرک و یمن الاعور و مونس کرد (ابن اثیر8،255)، اما ابن مقله گریخت (ابن–خلّکان،ص514). به دستورالقاهر، سر آنان را از تنشان جدا کردند ( طبری،ج11،ص281؛ ابن مسکویه،ج 5، ص363) و سرهایشان را در شهر چرخاندند(ابن عمرانی،ص162). به نوشتۀ ابن اثیر، طریف سبکری پرده از راز ابن¬مقله و همکارانش در نزد القاهر برداشت(ج8،ص254) و علت این دشمنی آن بود که علی بن بلیق مانع از ولایت وی بر سرزمین مصر شد( ابن اثیر،ج8، ص257). ابن مقله که به نقشۀ القاهر پی برده بود، سعی داشت با ترتیب دیداری ساختگی( تشکیل جلسۀ مشورت دربارۀ تسلط قرامطه بر کوفه و اعزام وی و بلیق و علی بن بلیق و حسن بن هارون به کوفه)، در فرصتی مغتنم، القاهر را به قتل رساند، اما القاهر که به این دیدار ظنین گشته بود، ماجرا را به نفع خویش رقم زد( ابن مسکویه،ج 5،ص363؛ سیوطی،ص387). سپاه در مقابل این اقدام القاهر به پاخاست، اما القاهر دلیل این اقدامش را زیاده¬ خواهیهای آنان و نیز جلوگیری از پرداخت درست و به موقع حقوق به سپاهیان بیان داشت که با بیان این استدلال، فتنۀ سپاهیان فرو نشست (ابن العمرانی، ص162؛ ابن جوزی،ج13،ص320؛ ابن العبری، ص160).تمامی اموال کشته شدگان به دستور القاهر مصادره، و خانۀ ابن مقله به آتش کشیده شد(ابن اثیر،ج8، ص256).

پس از این قتل عام ، القاهر به وعدۀ خویش وفا نمود و به ابی جعفر محمد بن قاسم منصب وزارت داد (ابن جوزی،ج 13، ص317؛ ابن خلدون،ج3، ص489). همچنین ابوالعباس احمد بن خاقان را به فرماندهی امنیۀ بغداد و سلامت طولونی را به پرده داری خویش برگزید(ابن مسکویه،ج 5، ص362-363). وی ابواحمد، پسر مکتفی و نامزد خلافت پس از خویش، را که در خانۀ عبداله بن فتح پنهان بود، دستگیرکرد و زنده در میان دیوار نهاد و با گچ و آجر آن را پوشاند (ابن خلدون،ج 3،ص490). پس از این حادثه، القاهر فرزند خود، عبدالصمد، را به ولیعهدی خویش برگزید و طریف سبکری را نیز امیر الامرا کرد(ابن اثیر،ج8،ص256)، اما وزارت ابی جعفر محمد بن قاسم نیز دیری نپایید و زندانی گشت و پس از هشت روز، بر اثر بیماری، درگذشت. وی مجموعاً یک ماه و دوازده روز وزارت کرد(ابن کثیر،ج11، ص177) و پس از وی أبا العباس احمد بن عبیدالله الخصیبی برای وزارت برگزیده شد (مسعودی، تنبیه الاشراف، ص336؛ الصفدی،ج2،ص26؛ ابن خلدون،ج3،ص490). القاهر، عبدالوهاب بن عبیدالله خاقانی و اسحاق بن علی قناتی و سلیمان بن حسن را، به بهانۀ نامزدی منصب وزارت، به دارالخلافه فراخواند، اما دستور دستگیری آنان را صادر کرد(ابن مسکویه، ج 5، ص367-368) و سرانجام، زنجیرۀ قتلهای القاهر با قتل اسحاق بن اسماعیل نوبختی (محسن الأمین،ج3،ص363) و ابوالسرایا نصر حمدانی به پایان رسید، در حالی که نوبختی بیشترین تلاش را برای به خلافت رساندن القاهر کرده بود(ابن العمرانی، ص164؛ ابن تغری بردی،ج3،ص245؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج24،ص14؛ابن-کثیر،ج11،ص176؛سیوطی 387) .البته برخی نیز علت قتل نوبختی را تملک کنیزی می دانند که القاهر خواهان آن بود، اما نوبختی او را برای خود برگزید (ابن کثیر،ج11،ص177).

در آن سوی ماجرا، ابن مقله با سران ساجیه و حجریه ارتباط برقرار نمود و آنان را ازالقاهر بیمناک نمود. اما حسن بن هارون در این میان از پای ننشست و با لباس مبدل به میان سرداران می رفت و آنان را به برانداختن القاهر ترغیب می نمود(ابن کثیر،ج11،ص 178 ) و از سویی در دل وزیر از القاهر وحشت افکند و به او القا کردند که زیرزمینهایی که وی در خانه اش حفر کرده برای زندانی نمودن او و سردارانش است (ابن العمرانی162).سرانجام، این اقدامات برضد القاهر به بار نشست و در دوم جمادی الاولی رئیس ساجیان، با همکاری حجریه و ابو محمد حسن بن ابی الهیجاء بن حمدان، القاهر را در خانه اش دستگیر و زندانی کردند(ابن کثیر،ج11، ص173 ) و چون حاضر نبود از خلافت کناره بگیرد، بر چشمانش میل کشیدند(مقدسی، البدء و التاریخ،ج6،ص 126؛ابن کثیر،ج11،ص178). وی اولین خلیفه ای بود که بر چشمانش میل کشیده شد. برای عزل او از خلافت، این دلایل را نیز برشمرده اند: تحقیر گروه ساجیه و حجریه؛ ناامنی و وحشت روانی که حاجبش، سلامه، از القاهرایجاد کرده بود به سبب حفر زیرزمینهایی که در خانه اش بود، در حالی که گفته اند هدف از حفر این زیرزمینها زندانی نمودن قرمطیان بود و بهره گیری از آنان به عنوان نیروی پشتیبان و مزدور برضد ساجیه و حجریه و مخالفانش (ابن اثیر، ج 8، ص441).

القاهر پس از زندانی شدن، شانزده سال دیگر به زندگی ادامه داد و در اواخر عمر، در حالی که نابینا بود، در کنار مسجدجامع منصوری(ذهبی، شذرات الذهب، ج 4،ص208)، به سبب فقر و تنگدستی، گدایی می کرد (ابن اثیر، ج 8، ص442 ؛ابن کثیر،ج11،ص179 )، به گونه ای که ابوعبدالله بن أبی موسی هاشمی پانصد درهم به او داد و مقصود وی از این اقدام نشان دادن تصویری منفی از المستکفی، خلیفۀ عباسی، بود (ابن الطقطقی، ص269). القاهر در دوران خلافت مطیع عباسی، در خانۀ سوربن طاهر، درگذشت و در کنار قبر برادرش، معتضدبالله، دفن گردید (سیوطی،ص 389ـ390). نقش سکۀ او«محمدرسول الله، القاهربالله، المنتقم من أعداءالله لدین الله» بود (بغدادی،ج1، ص356).

مادر القاهر جاریه ای به نام قبول بود (طبری،ج 11،ص154؛مسعودی، تنبیه الاشراف،ص336 ؛ مستوفی، ص341؛ گردیزی، ص136؛ زرکلی،ج5، ص309). از فرزندان وی،عبدالصمد(ابن حزم،ص30)، ابوالقاسم، ابوالفضل و عبدالعزیز بوده اند(سیوطی، ص390).

از اقدامات اجتماعی القاهردر 321، منع آوازخوانی و نوشیدن هرگونه شراب بود. با این دستور، همۀ نوازندگان و خوانندگان را دستگیر و برخی را به بصره و برخی را به کوفه تبعید کردند، در حالی که خود القاهر همواره شراب می نوشید و به آواز گوش می داد و بهترین کنیزان خواننده را برای خویش بر می گزید و اغلب مورخان روایت کرده اند که وی در مواقع مستی سراغ الراضی می رفت و او را اذیت می کرد(ابن مسکویه،ج5، ص364؛ ذهبی، شذرات الذهب ،ج4، ص104).

از اتفاقات سیاسی مهم در دورۀ القاهر (سال 321)، آن بود که علی بن بلیق و حسن بن هارون دستور به لعن معاویه بن ابی سفیان بر منابر دادند که موجبات اضطراب عامه را فراهم کرد. دستگیری ابی محمد بربهاری، رئیس حنبلیان بغداد، نیز گرایشهای شیعی امرای القاهر را تقویت نمود. هرچند برخی آن را شایعه دانسته اند(ابن جوزی،ج13،ص316-317؛ ابن کثیر،ج11،ص172 ) .

محدودۀ حکومت القاهر اطراف اهواز ، بصره ، واسط و جزیره بود. این دوره هم زمان بود با آغاز توسعه طلبی برادران بویهی. در این میان مدعیانی چون بریدی و ابن رائق و تکین مناطق واسط و شام و مصر را در دست داشتند (ابن خلدون،ص473-474). با مرگ تکین، القاهر لوا و خلعت را برای پسرش، محمد، فرستاد (طبری،ج11،ص263) . همچنین القاهر با درخواست از مرداویج و وشمگیر برای خروج از اصفهان، حکومت مناطق ری و جبال را به مرداویج داد و محمد بن یاقوت را به حکومت اصفهان برگزید(ابن اثیر،ج8،ص270؛ابن مسکویه،ج5،ص359).


منابع :
(1) ابن الاثير، الكامل فی التاريخ ، بيروت1385/1965؛
(2) ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوك مصر و القاهره، وزاره الثقافه و الارشاد القومي، الموسسه المصريه العامه، بی تا؛
(3)ابن الجوزى،المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بيروت؛
(4) ابن حزم، جمهره أنساب العرب، بیروت1403/1983؛
(5)ابن الطقطقى، فى الآداب السلطانية و الدول الاسلامية، تحقيق عبد القادر محمد مايو، بيروت1418/1997؛
(6) ابن العبرى ، غريغوريوس الملطى ، تاريخ مختصر الدول، تحقيق انطون صالحانى اليسوعى، بيروت 1992؛
(7) ابن العمرانى، الإنباء فى تاريخ الخلفاء، تحقيق قاسم السامرائى، قاهره 1421/2001؛
(8)ُّابن حزم، جمهرة أنساب العرب، بيروت1403/1983؛
(9)ُّ ابن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق خليل شحادة، بيروت 1408/1988؛
(10)ابن خلکان، وفیات الأعیان و أنباء الزمان، تحقیق احسان عباسی، لبنان بی تا.؛
(11)ابن کثیر، البداية و النهاية، بيروت1407/ 1986؛
(12)ُّ ابو على مسكويه، تجارب الأمم، تحقيق ابو القاسم امامى، تهران1379ش؛
(13) اخبار الدوله العباسیه و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق عبدالعزیز الدوری و عبدالجبار المطلبی، بیروت1391؛
(14) امین، سید محسن، أعیان الشیعه، تحقیق حسن الأمین، بیروت 1403/1983؛
(15) خطیب البغدادی ،تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت1417/1997؛
(16) سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، تهران 1382ش؛
(17) الحنبلی الدمشقی ، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقيق الأرناؤوط، دمشق - بيروت 1406/1986؛
(18)الذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت1413/1993؛
(19) الزركلى، خير الدين ،الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، بيروت1989؛
(20) سراج ، منهاج، طبقات ناصرى تاريخ ايران و اسلام، تحقيق عبد الحى حبيبى، تهران1363ش؛
(21) طبری ، تاريخ الأمم و الملوك ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت1387/1967؛
(22) الصفدی، الوافی بالوفیات، تحقیق احمد لأرناؤوط و ترکی مصطفی، بیروت1420/2000؛
(23) حمد الله مستوفى، تاريخ گزيده، تحقيق عبد الحسين نوايى، تهران1364ش؛
(24) الکتبی، فوات الوفیات، تحقیق علی محمد بن یعوض الله و عادل احمد عبدالموجود، بیروت2000؛
(25) گرديزى ، تاريخ گرديزى، تحقيق عبد الحى حبيبى، تهران1363ش؛
(26)مسعودی ،مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم1409 مسعودی، التنبيه و الإشراف، تصحيح عبد الله اسماعيل الصاوى، قاهره،بى تا( افست قم)؛
(27) مقدسی، البدء و التاريخ، بور سعيد ،بى تا؛
(28) مقدسی،احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، قاهره1411 /1991.


/ ليلا اشرفی /



تاریخ انتشار اینترنتی: 10/10/1391

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7244
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست