قباچه ، ناصرالدین، از حکام سِند در قرن پنجم. نخستین خبر از حضور قباچه در عرصۀ سیاسی، به آخرین سال حکومت سلطان معزالدین محمدبن سام غوری (599-602) برمیگردد که معزالدین به دلیل لیاقت و کاردانی قباچه، شهر اوچه/ اچه را در سند، به اقطاع، به وی داد. قباچه همچنین مورد توجه و اعتماد قطبالدین ایبک بود (رجوع کنید به جوزجانی، ج1، ص418-419؛ فرشته، ج1، ص65، ج2، ص314). پس از مرگ ایبک (607) و در دورۀ پسرش، آرامشاه، قباچه عازم سند شد و با غلبه بر سلسله محلی سومره/ سومرگان و تسخیر مناطق و شهرهایی چون ملتان، بهکر، دیبل و پارهای از نواحی کنار دریای عرب، قلمرو وسیعی برای خود فراهم ساخت (جوزجانی، ج1، ص419؛ سرهندی، ص16). قباچه پس از گسترش قلمرو، خطبه و سکه به نام خویش کرد و بدینترتیب حکومتی مستقل تشکیل داد (فرشته، ج2، ص314). به همین دلیل، فرشته (همانجا) وی را جزو شاهان سند به شمار آورده است. در 614-615، بین قباچه و التتمش، سلطان دهلی، بر سر تصرف لاهور و مناطقی از سند، جنگ درگرفت که به شکست قباچه و از دست رفتن بخشی از قلمرو وی انجامید (رجوع کنید به نظامی، ص302-310؛ جوزجانی، ج1، ص419؛ فرشته، ج1، ص65).
جلالالدین خوارزمشاه پس از شکست از سپاه چنگیزخان در کنار رود سند (618)، عازم سند گردید. هر چند مناسبات وی با قباچه در آغاز حسنه بود، اما تضاد منافع، آن دور را رو درروی هم قرار داد و سرانجام باهم به جنگ پرداختند. التتمش جانب قباچه را گرفت. با این حال، این جنگها به فروپاشی اقتدار قباچه و متواری شدن او، ویرانی و خرابی قلمرو وی و تسلط جلالالدین بر بخشهای زیادی از سند انجامید (رجوع کنید به نسوی، ص116-128؛ فرشته، ج1، ص65، ج2، ص315-316). پس از بازگشت جلالالدین به ایران، قباچه برای سامان دادن به قلمرو خویش و فتح سرزمینهای تازه تلاشهایی کرد و با چغتای، که به تعقیب جلالالدین به سند رفته بود، و نیز برخی از گروههای دیگر جنگید. او در 624 قلمرو خویش را از شمال تا لاهور و سرهند گسترش داد و بار دیگر با سلطان التتمش درگیر جنگ شد. بعد از رسیدن سپاهیان التتمش به پیرامون اچه، قباچه تختگاه خود را رها ساخت و در حالی که طبل و علم او به دست رقیب افتاده بود، به سمت ملتان و بهکر/ بکر عقبنشینی کرد و در 625، که قصد داشت با اموال و بستگان خویش از طریق رود سند فرار کند، در رود غرق شد. مجموعاً، قباچه حدود 22 سال بر ملتان و سند حکم راند (رجوع کنید به جوزجانی، ج1، ص419-421؛ فرشته، ج2، ص316-317).
در ایام حکمرانی او بر سند، شماری از مردم چین و غور و غزنین و خراسان، که از حملات مغولان آسیب دیده بودند، به خدمت قباچه پیوستند و از عنایت و حمایت وی برخوردار شدند (جوزجانی، ج1، ص419؛ فرشته، ج2، ص315). از جمله دانشمندانی که به دربار قباچه پناه بردند، منهاج سراج جوزجانی بود(رجوع کنید به جوزجانی، ج1، ص420). محمد عوفی نیز مدتی در دربار قباچه میزیست و تألیف کتاب جوامعالحکایات و لوامع الروایات را به امر او آغاز کرد. دو وزیر قباچه، شرفالملک رضیالدین اشعری و پسرش عینالملک فخرالدین حسین، نیز به حمایت از ادیبان و دانشمندانی چون علیبن حامد کوفی( مترجم فارسی چچنامه/ فتحنامه سند)، ضیاءالدین سنجری و محمد کاتب بلخی پرداختند (عوفی، ج1، مقدمه قزوینی، ص«کا»؛ نیز رجوع کنید به همان، ج1، 1-5، ج2، ص1، 418، 420، 426، 428-431؛ چچنامه، ص6، 11).
منابع : (1) محمدقاسم فرشته، تاریخ فرشته، چاپ نولکشور، بیجا، بیتا.؛ (2) منهاج سراج جوزجانی، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل 1342ش؛ (3) یحیی ابناحمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، چاپ محمد هدایت حسین، تهران 1382ش؛ (4) عوفی؛ (5) فتحنامه سند/ چچنامه، ترجمۀ علیبن حامد کوفی، چاپ عمربن محمد داود پوته، دهلی 1358/ 1939؛ (6) نسوی، شهابالدین محمد، سیرت جلالالدین مینکبرتی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1365ش؛ (7) تاجالدین حسن نظامی، تاجالمآثر، چاپ امیر حسن عابدی، دهلی 2008.
/ هوشنگ خسروبیگی /