ضِرار، مسجد ، بنايى که منافقان در مدينه ساختند و به دستور پيامبر ویران شد. ضرار، از ريشۀ ضَرّ، به معناى زيان رساندن است (خليلبن احمد؛ ازهرى؛ جوهرى، ذيل «ض ر ر»). واژۀ ضرار در قرآن مجيد دوبار ذكر شده است، يكى در آيۀ 231 سورۀ بقره و ديگرى در آيۀ 107 سورۀ توبه.
قبيلۀ بنىعمروبن عَوف – كه در آغاز ورود پيامبر اكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم به مدينه، مسجد قبا را در اين شهر بنا كردند – نزد پيامبر رفتند و از آن حضرت خواستند كه در آن مسجد نماز بخواند. پيامبر نيز در آن مسجد نماز خواند. بعدها گروهى از منافقان مدينه، از قبيلۀ بنىغَنمبن عَوف، كه به آنان حسادت مىورزيدند، تصميم گرفتند مسجدى بنا كنند تا در آن به امامت ابوعامر (كه در آن هنگام در شام بود رجوع کنید به ادامۀ مقاله) نماز بخوانند و در نماز جماعت مسجد قبا حاضر نشوند (ابنشبه، ج1، ص51ـ52؛ بلاذرى، ج1، ص329ـ330؛ طوسى و طبرسى، ذيل توبه: 107؛ حلبى، ج3، ص203). به روايت ديگر (رجوع کنید به ابنهشام، ج4، ص174؛ مسعودى، ص272)، مسجد ضرار در محلۀ بنىسالمبن عوف (از تيرههاى قبيلۀ اوس) تأسيس شد. گروه مذكور دوازده تن بودند و امامت آنان را مُجَمِّعبن جاريه بر عهده داشت (رجوع کنید به ابنهشام، همانجا؛ ابنسيدالناس، ج2، ص300؛ قس واقدى، ج3، ص1047، كه عدۀ آنان را پانزده تن نوشته، اما فقط از دوازده تن نام برده است). ایشان در سال نهم هجرت، مسجد ضرار را در جوار مسجد قبا ساختند. مسلمانان ِ آن ناحيه از مدينه، همگى در مسجد قبا نماز مىخواندند، اما پس از آن، عدهاى از ايشان براى نماز به ضرار رفتند، که موجب تفرقه در بين مسلمانان شد. منافقان در اين مسجد گرد مىآمدند (حلبى، همانجا). محل تأسيس اين مسجد در بخشى از خانۀ خِذامبن خالد، از منافقان، بود (ابنهشام، همانجا) و پس از اينكه ساخت آن به پایان رسيد، بانيان آن نزد پيامبر رفتند و به بهانۀ اينكه بيماران و گرفتاران در شبهاى بارانى و زمستانى و هواى سرد، بهسبب دورى راه، امكان حضور در مسجد قبا را ندارند، از پيامبر خواستند براى افتتاح اين مسجد در آنجا نماز بخواند تا از بركت دعاى پيامبر برخوردار گردند (ابنهشام، ج4، ص173؛ طبرى، تاريخ، ج2، ص110). پيامبر، كه عازم غزوۀ تبوك* بود، عذر آورد و آن را به پس از بازگشت از سفر موكول كرد (ابنهشام، ج4، ص174). چون پيامبر از تبوك بازگشت و به جايى به نام ذىاَوان (يا آروان) نزديك مدينه رسيد، آيۀ 107 سورۀ توبه در شأن منافقان و اين اقدام آنان نازل شد. در پى آن، پيامبربه مالكبن دُخْشُم و مَعْنبن عَدى( يا به برادراوعاصمبن عدى و به قولى ديگر، به گروهى از جمله وحشى، قاتل حمزه) امر فرمود تا این مسجد را – كه طبق آيۀ كريمه، به ضرار معروف شد – ویران كنند و آتش بزنند و آنان نيز اين بنا را با خاك يكسان كردند (واقدى، ج3، ص1046؛ ابنهشام، ج4، ص173ـ174؛ طبرسى، ذيل توبه: 107؛ حلبى، ج3، ص202ـ203). مكان آن نیز، به دستور پيامبر، محل ريختن زباله و مردار شد (طبرسى، ذيل توبه: 107؛ حلبى، ج3، ص203). ابولُبابةبن عبدالمُنذر كه با تهيۀ چوب، منافقان را در ساختن مسجد ضرار يارى كرده بود، پس از تخريب مسجد، در كنار آن، با آن چوبها خانهاى ساخت. گفته شده است كه در آن خانه نه كسى به دنيا آمد، نه كبوترى نشست و نه مرغى آشيان كرد (واقدى، ج3، ص1047).
گفته اند محرك اصلى ساخت مسجد ضرار شخصى بهنام ابوعامر بود (واقدى، ج3، ص1046، 1049، 1073؛ حلبى، ج3، ص203). وى از اشراف اَوس و پدر حنظله غسيلالملائكه (كه در احد به شهادت رسيد) بود. وی در ايام جاهليت به رهبانيت گراييده و به ابوعامر راهب معروف شده بود. او پس از اسلام، برخلاف قبيلۀ خود، كفر پيشه كرد و با پيامبر مجادله نمود و روانۀ مكه شد و مشركان را در جنگ با مسلمانان يارى كرد. ازاينرو، پيامبر او را فاسق خواند. پس از آنكه پيامبر مكه را فتح كرد، وى به طائف و سپس به شام، كه جزو امپراتوری روم بود، رفت و مسيحى شد و در سال دهم هجرت در آنجا درگذشت(واقدى، ج1، ص205ـ206، ج2، ص441؛ ابنهشام، ج2، ص234ـ235؛ بلاذرى، ج1، ص330؛ طبرى، تاريخ، ج3، ص140). ابوعامر براى هواداران خود در مدينه پيغام فرستاد كه بهزودى با لشكرى از سوى هرقل،امپراتور روم، به مدينه خواهد آمد و پيامبر و يارانش را بيرون خواهد كرد و باید يارانش در مدينه، محلى براى فعاليتهاى آيندۀ او آماده سازند و به جمعآورى سلاح و نيرو بپردازند (حلبى، همانجا؛ حسنى، ص638). در واقع، منافقان دسيسه كردند تا اسلام را با نام اسلام بكوبند و تحت شعار وحدت و در پوشش مسجد – كه پايگاه اتحاد و مقدّسترين مكانها نزد مسلمانان است – مسلمانان را پراكنده سازند و به طعن و بدگويى دربارۀ پيامبر و مسلمانان بپردازند، اما وحى الهى نازل گشت و اهداف واقعى آنان را آشكار ساخت و پيامبر را از اقامۀ نماز در آنجا بازداشت(رجوع کنید به توبه: 107ـ110). در پى آن، اين بناى به ظاهر مقدّس– كه مركزتجمع منافقان و كانون ايجاد دستهبندى و دودستگى در ميان مسلمانان و زيان رساندن به آنان و ترويج و تقويت كفر بود – ويران گرديد (واقدى، ج3، ص1048ـ1049؛ طبرى، جامع، ذيل توبه: 107؛ حلبى، ج3، ص203؛ موسوى، ص56ـ57؛ غزالى، ص375). اينكه پيامبر، پیش از رفتن به تبوك، با اقدام بانيان مسجد ضرار مخالفت نكرد، شايد بدان سبب بود كه وضع كار آنان روشنتر شود و از طرفى، شايد نمىخواست فضاى آرام مدينه متشنج شود.
منابع : (1) قرآن مجيد؛ (2) ابنسيدالناس، عيونالاثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، چاپ محمد عيد خطراوى و محىالدين متو، مدينه منوره 1413/1992؛ (3) ابنشبه نميرى، تاريخ المدينة المنورة، چاپ فهيم محمد شلتوت، افست قم 1410ق/1386ش؛ (4) ابنهشام، السيرة النبوية، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى و عبدالحفيظ شلبى، قاهره 1936؛ (5) محمدبن احمد ازهرى، تهذيباللغة، قاهره[.بىتا]؛ (6) احمدبن يحيى بلاذرى، انسابالاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق 1997ـ2000؛ (7) اسماعيلبن حماد جوهرى، الصحاح تاجاللغة و صحاحالعربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بيروت (افست قم 1368ش)؛ (8) هاشم معروف حسنى، سيرةالمصطفى، بيروت 1406/1986؛ (9) خليلبن احمد فراهيدى، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، بيروت 1408/1988؛ (10) طبرسى؛ (11) طبرى، تاريخ (بيروت)؛ (12) همو، جامع؛ (13) طوسى؛ (14) محمد غزالى، فقه السيرة، قاهره [.بىتا]؛ (15) مسعودى، تنبيه؛ (16) مالك موسوى، «قصة آية: حذار من مساجد الضرار»، رسالة القرآن، شماره 10، ربيعالثانى، جمادىالاولى و جمادىالثانيه 1413؛ (17) محمدبن عمر واقدى، كتاب المغازى للواقدى، چاپ مارسدن جونس، قاهره 1966.
/ رمضان رضايى /