responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7209

یازوری، حسن‌بن علی‌ ، بن عبدالرحمان، قاضی‌القضاة و داعی‌الدعاة و وزیر فاطمیان(7 محرّم 442ـ اول محرّم 450). وی از مشهورترین وزیران اهل قلم در دولت فاطمیان بود و نقش بسیاری در امر دعوت فاطمیان و اوضاع داخلی و خارجی مصر در زمان خلافت المستنصربالله (427ـ 487) داشت،به نحوی که پس از عزل او، مصر وارد تاریک ترین دوران تاریخی خود شد.

یازوری فلسطینی الاصل و از قریۀ یازور بود. پدرش به رمله رفت و عهده دار امر قضاوت شد و پس از او، یازوری به این کار پرداخت، اما بعد از مدتی عزل شد و به مصر رفت و خواستار بازگشت به شغل خود شد (ابن‌حجر عسقلانی، ص 190ـ 191؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 366ـ 367؛ ابن‌ظافر، ص 78ـ 79؛ ابن‌میسر، ص 16).

وی در مصر به خدمت مادر المستنصربالله درآمد. در این زمان، ابوسعد تستری (مسئول دیوان امّ خلیفه و از افراد بانفوذ در دستگاه حکومتی) به قتل رسید و برادرش، ابی‌نص، به سبب ترس از ترکان، از جانشین او شدن خودداری کرد (مقریزی، 1411، ج 3، ص 367). بنابراین، یازوری، ضمن داشتن مقام قضاوت، مسئولیت دیوان امّ خلیفه را نیز برعهده‌ گرفت و قدرت و نفوذش در دولت زیاد شد و پس از عزل صاعدبن مسعود از وزارت، وزیر شد (الدواداری، ج 6، ص 359ـ 360). یازوری پیش از آنکه وزیر المستنصربالله بشود، قاضی‌القضاة و داعی‌الدعاة بود و در سال 443، منصب وزارت هم یافت(سیوطی، ج 2، ص 182)؛ نخستین بار بود که کسی در دولت فاطمی این سه منصب را با هم داشت. این امر از القاب او نیز نمایان است: «الوزیرالاجل، الاوحد المسکین، سیدالوزراء، تاج‌الاصفیاء، قاضی‌القضاة و داعی‌الدعاة، علم‌المجد، خالصة امیرالمؤمنین الناصرالدین ابومحمدحسن‌بن علی‌بن عبدالرحمان الیازوری» (ابن‌الصیرفی، ص 40؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 366). ابن‌حجر عسقلانی القاب او را چنین ذکر کرده¬است:« قاضی‌القضاة داعی‌الدعاة الاجل المکین عمدة‌الدین امین امیرالمؤمنین»( ص 193). سپس به القاب او لقب «الناصرلدین، غیاث‌المسلمین» افزوده شد و لقب «خلیل‌ امیرالمؤمنین» به جای لقب «خالصة امیرالمؤمنین» ذکر گردید (ابن‌صیرفی، ص 41؛ تامر، ج 8، ص 11).

ابن‌قلانسی مراسم تعیین شدن حسن‌بن علی یازوری را به وزارت المستنصربالله در ذیقعدۀ 443، وصف کرده است (رجوع کنید به ص 84 ـ 85).گرفتن امتیازات و القاب فاخر برای یازوری معمول شد و همین بر اقتدار ونفوذ او افزود تا جایی که نامش را بر سکه نقش کردند.

یازوری هنگامی به وزارت المستنصربالله رسید که رقابت سیاسی میان صاحبان قدرت، به قتل یا برکناری وزیران می‌ انجامید.از جمله وزیرانی که ملکۀ مادر، برای غلبۀ سودانیها بر ترکها، به نوعی او را تحت فشار گذاشت، ابوالبرکات جرجرانی بود که چون از عاقبت کار ترسید و دستور او را رد کرد، از وزارت برکنار شد (مقریزی، 1416، ج 2، ص 203) و همین امر موجب نابسامانی اوضاع سیاسی مصر گردید. در این اوضاع، یازوری به وزارت رسید و در مدت هشت سال وزارت خود، نظم و ترتیب را به مصر برگرداند (الدواداری، ج 6، ص 359؛ ابن‌میسر، ص 6).

مقام وزارت در دورۀ فاطمی، همانند دورۀ عباسی، به دو دسته تقسیم می‌شود: وزرای اهل قلم یا وزرای تنفیذ، در دورۀ اول خلافت فاطمیان در مصر( یعنی تا اواخر حکومت المستنصربالله)؛ و وزرای اصحاب سیوف (شمشیر) یا وزرای تفویض، از اواخر حکومت المستنصربالله تا سقوط دولت فاطمی در 567 (سرور، ص 127ـ 128).

در دورۀ اول خلافت فاطمیان ، وزیر بدون کمترین مداخلۀ اجرایی، صرفاً‌ اوامر و احکام خلیفه را به مردم و حکام و والیان ابلاغ می‌کرد و متقابلاً عرایض و درخواستهای آنان را به نظرخلیفه می‌رساند. این افراد بیشتر از دیوانسالاران و اهل قلم انتخاب می‌شدند و متناسب با میزان اختیارات محدودشان، عمل می‌کردند (ابن‌طویر، ص 42). در این دوره، اقتدار و نفوذ برخی وزرا از دیگر وزیران اهل قلم بیشتر و حتی مساوی با قدرت وزرای تفویض بود. یازوری از وزیرانی بود که با توجه به میزان قدرت خود، در جریان امور سیاسی و نظامی بود و در تدابیر جنگی و سرکوب شورشیان، با او مشورت می شد(الدواداری، ج 6، ‌ص 192ـ 193؛ تامر، 1991، ج 3، ص 204). از مهم¬ترین مسائل سیاسی- نظامی زمان یازوری، برخورد با بنی‌زیری والیان افریقیه بود. معزبن بادیس، والی مغرب، از اطاعت فاطمیان سر برتافته و به سوی عباسیان گرایش یافته بود. هرچند علی‌بن احمد جرجرایی، اولین وزیر با کفایت المستنصربالله، با او مکاتبه و او را متقاعد به اطاعت از فاطمیان کرده بود و با رد و بدل شدن نامه‌ها و هدایای میان دو طرف، ارتباط دوباره برقرار شده بود (مقریزی، 1416، ج 2، ص 177ـ 178).

اما اختلاف بین مغرب و مصر در 443 ادامه یافت و حتی به اختلاف شخصی بین یازوری و معزبن بادیس(والی افریقیه) انجامید، چنان که مورخان ذکر کرده‌اند ملوک اطراف در مکاتبه با یازوری، مانند وزرای قبل، خود را «عبده» می خواندند، ولی معز اظهار بندگی نکرد و خود را «صنیعه» خطاب نمود (ابن‌خلدون، ج 3، ص 98ـ 99؛ ابن‌ظافر، ص 69ـ 71؛ همان، ج 2، ص 214). در نتیجه، اختلاف زیاد شد و معز در 443 از اطاعت فاطمیان سر باز زد و حمایت خود را از عباسیان اعلام نمود. یازوری هم المستنصربالله را، که قدرت نظامی کافی نداشت، بر ضد وی برانگیخت و او را متقاعد نمود که، برای تنبیه معز زیری خیانتکار، تعدادی از قبایل بدوی ساکن درنزدیکی درۀ نیل را تشجیع و تشویق به مهاجرت به سوی افریقیه کند. با این اقدام، خلیفۀ فاطمی، هم خود را از شرّ قبایل مزاحم عرب خلاص می‌کرد و هم از بنی‌زیری انتقام می‌گرفت. بدین ترتیب، بدویان، به رهبری بنوهلال و بنوسلیم، برقه را گرفتند و سپس وارد افریقیه شدند (مقریزی، 1411، ج 6، ص 376ـ 378؛ مقریزی، 1416، ج 2، ص 212ـ 213؛ شیال، ص 151؛ ابن‌میسر، ص 11ـ 12). خلیفه در تمجید از یازوری منشوری صادر کرد (حماده، ص 153ـ 154؛مآجد، 1960، ص 136ـ 137). از دیگر عملکردهای یازوری، مکاتبۀ او با روم بود که به سبب ترس از قدرت گیری سلاجقه در عراق، به فاطمیان نزدیک شدند و سعی در تجدید پیمان در 439 کردند و وزیر یازوری در 446 با پادشاه روم، قسطنتین نهم، پیمان صلح بست و با ارسال چهار صدهزار اردب حبوبات به مصر توافق کردند (مقریزی، 1416، ج 2، ص 227؛ مآجد، 1976، ص 157).

یازوری، که وزیری سنّی مذهب بود، مسئولیت مقدّس ترین ادارۀ اسماعیلیه، یعنی سازمان دعوت، را نیز بر عهده داشت و توانست، با کمک المؤید فی‌الدین، کار داعی‌الدعاتی را به خوبی انجام دهد، هرچند که فاقد شایستگیهای این مقام بود. المؤید یک سال و اندی برای او مجالس الحکمه را می‌نوشت، یعنی خطبه‌هايی را که یازوری می‌بایست هر شب پنجشنبه در حضور نخبگان دستگاه خلافت ایراد می کرد. یازوری داعیانی به یمن فرستاد و در امر دعوت، در خارج از قلمرو فاطمیان، فعالیت بسیار داشت(شیرازی، ص 29ـ 38). گفته اند که یازوری، صلیحی را که در یمن قیام کرده بود، برای اقامۀ دعوت فاطمی در یمن، مأمور کرد و المستنصربالله هدیه‌ای به ارزش ده هزار دینار برای او فرستاد، که چنین امری سابقه نداشت (ابن‌حجر عسقلانی، ص 194؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 383؛ ابن‌تغری‌بردی، ج 3، ص 18).

همچنین در زمان شورش حراث بساسیری در بغداد، یازوری با فرستادن اموال و افراد به سوی بساسیری، در خوانده شدن نام المستنصربالله بر منابر بغداد نقش مؤثری داشت (ابن‌ظافر، ص 67؛ ابن‌تغری بردی، ج 5، ص 3ـ 4؛ النویری ج 23، ص 225).

در زمان خلافت المستنصربالله و وزارت یازوری، دخالتهای مادر خلیفه در امور و قحطیهای بسیار در سالهای 444ـ 446، 447ـ 448 و 450 ، باعث آشفتگی اوضاع مالی و ضعف دوبارۀ دولت شده بود. اقدامات یازوری برای رفع بحرانهای اقتصادی و قحطی و گرسنگی این دوره درخور توجه بود. چون هر ساله برای خلیفه سه هزار دینار غله، به عنوان مال التجاره، در نظر گرفته می‌شد و قیمت فروش آن از خرید پایین‌تر بود (مآجد، 1960، ص 155ـ 156) و این امر باعث ماندن غلات در مخازن و از بین رفتن آنها می‌شد. یازوری دستور داد به جای غلات، کالاهای دیگری، مثل صابون، مس، آهن،‌ قلع و عسل ، را مال‌التجارۀ خلیفه قرار دهند (مقریزی، 1411، ج 3، ص 386؛ مقریزی، بی‌تا.، ج 1، ص 205)، تا هم جلوی احتکار غله و بروز قحطی گرفته شود و هم باعث تشویق دیگر صنایع گردد. همچنین در 446، که آب نیل پایین آمده بود، از میزان غله کاسته شد و در خزائن سلطنتی، به جز مقداری که نیاز قصر را رفع کند، یافته نمی‌شد، قیمت غله بالا رفته بود و مردم در سختی بودند. تاجران نیز تنگ‌دستی کشاورزان و ناتوانی آنان را در پرداخت خراج‌ مغتنم شمردند و گندم را پیش از زمان درو، با قیمت ناچیزی از کشاورزان می‌خریدند و پس از برداشت محصول، آن را انبار می‌کردند. یازوری برای حل بحران، دستور مصادرۀ این غلات را داد و آن را با قیمت هر تلیس، سه دینار در اختیار نانوایان مصر و قاهره گذاشت. و با این سیاست، توانست به مدت بیست ماه امور را اداره کند تا غلۀ تازه به دست آید (مقریزی، 1411، ج 3، ص 385ـ 387؛ همو، 1416، ج 2، ص 226؛ ‌همو، بی‌تا.، ج 1، ص 205). در زمان او خراج مصر به دو میلیون دینار رسید (همو، 1411، ج 3، ص 397؛همو، 1416، ج 2، ص 244).

یازوری به میزان تفاوت دخل و خرج دولت توجه نمود و برای فهمیدن مابه‌التفاوت، به کارمندان هر دیوان دستور داد که میزان درآمد و هزینه‌های دیوان خود را حساب کنند (همو، 1411، ج 3، ص 397ـ 398).

در نتیجۀ این اقدامات، اوضاع مصر در طول هشت سال وزارت یازوری سامان یافت و نفوذ وی نزد خلیفه زیاد شد، به نحوی که از خلیفه خواست تا نامش را بر سکه ضرب کند (مقریزی، 1416، ص 84؛ سیوطی، ج 2، ص 182ـ 183).خلیفه نیز پذیرفت و نام یازوری به مدت یک ماه بر سکه‌ها ضرب شد (سیوطی، ج 2، ص 182ـ 183؛ ابن‌ایاس، ج 1، ص 215).

پس از یازوری، قلمرو فاطمیان در دوره‌ای از بی‌نظمی و قحطی فرو رفت، که هفت سال به طول انجامید. در این دوره – که مورخان آن را شدت عظمی یا شدت مستنصری خوانده اند(ابن‌جوزی، ج 16، ص 117ـ 118؛ ابن‌ایاس، ج 1، ص 216ـ 219) – وزرای ضعیفی روی کار آمدند که نه تنها اصلاحاتی نکردند، بلکه خود بیشتر باعث خرابی اوضاع شدند. یازوری، وزیر قدرتمند المستنصربالله، در کنار اقداماتش در امور مالی ، برای برقراری امنیت نیز اقداماتی کرد، از جملۀ این اقدامات، فرونشاندن شورش قبایل بنی‌قره بود. آنان به همراهی طلیحیون و والیان اسکندریه در 443 طغیان کردند، زیرا دولت فاطمی حقوقی را برای آنان در نظر گرفته بود که همراه جیرۀ سپاه اسکندریه برایشان فرستاده می‌شد، ولی این قبایل، به بهانة تأخیر در حقوقشان یا به سبب گماشتن فردی به نام «مقرب» بر آنان توسط یازوری – که خواهان عزل او بودند – طغیان کردند. یازوری نیز مجبور شد، با فرستادن پی در پی سپاه، آنان را سرکوب کند. بنی‌قره و طلیحیون به برقه فرار کردند تا جایی که از آنان اثری در بحیره نماند و یازوری توانست نظم و امنیت را بار دیگر در مصر برقرار کند (مقریزی، 1411،‌ج 3، ص 378ـ 379؛ همو، 1416، ج 2، ص 212ـ 213؛ ابن‌خلدون، ج 4، ص 371؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 302).

مورخان یازوری را فردی با سرشتی آرام خوانده اند که بدون مشورت تصمیمی نمی‌گرفت (همان، 1411، ج 3، ص 397) و با وجود جریانات مختلف در مصر، توانست امور را اداره کند و سیطرۀ کاملی بر دولت داشته باشد و رضایت خلیفه و امّ خلیفه و اطرافیانش را جلب نماید.

یازوری همۀ مظاهر قدرت و قوّت را، با یاری اعتمادی که مادر المستنصربالله به او داشت، در خود جمع نمود. وی به زندگی مرفه و تجملاتی تمایل داشت و دلباختۀ هنر و نقاش بود. به دستور او، قصری ساختند که هزینه اش سی هزار دینار شد و 150 نفربه مدت نه سال در کارساخت آن بودند و در آن همۀ حیوانات و پرندگان روی زمین به تصویر کشیده شده بود (تامر، 1980، ج 8 ، ص 28).

دیگر وزیران یا واسطه‌های دورۀ اول فاطمی ، اکثراً از کاتبان و رؤسای دیوانها بودند و از موقعیت اقتصادی آنان پیش از رسیدن به مقام وزارت در دست نیست.یازوری شاید تنها کسی است که به سبب توان مالی بالا توانست در مناصب اداری فاطمیان ترقی کند. پدر او قاضی رحله بود. وی به همراه پدرش به مصر رفت. در مصر، ابتدا مسئول دیوان خاص امّ‌المستنصربالله شد. سپس، قاضی‌القضاة و بعد وزارت نیز به مقام او افزوده شد.

وزیر بیشترین حقوق را در بین کارمندان دولت داشت. در کنار حقوق نقدی اش، مقرریهای دیگری نیز داشت، از جمله مواد لازم برای آشپزخانه( گوشت، حبوبات و میوه) . همچنین برای اولاد و اطرافیان او در اعیاد و مراسم خلعتهایی در نظر گرفته می‌شد (ابن‌طویر، ص 91). در بسیاری از موارد، خلیفه اقطاعاتی به وزیر می‌بخشید و به برادران و فرزندان و اطرافیان او نیز حقوق بسیاری پرداخت می‌شد (مشرفه، ص 224). وزیر غیر از اقطاعات، در ماه پنج هزار دینار حقوق می گرفت (ابن‌طویر، ص 83؛ قلقشندی، ج 3، ص 598) و بدین ترتیب، حقوق وزیر فاطمی و وزیر عباسی به یک اندازه بود (متز، ص 101).

مساحت اقطاعاتی که خلیفه برای وزیر در نظر می‌گرفت، در هر دوره¬ای متفاوت بود، همچنین به میزان نفوذ و قدرت و منزلت او نزد خلیفه بستگی داشت، چنان¬که اقطاعات وزرایی مثل یازوری با اقطاعات دیگر وزیران اهل قلم قابل قیاس نبود. به نوشتۀ مقریزی، «هزینۀ سفره‌اش در هر روز همانند سفرۀ پادشاهان در اعیاد و مهمانیها بود و برای مطبخش پرنده‌هايی که اصل و خوب نبودند، نمی‌خرید. قیمت پرنده‌های اصل شش دینار و پرنده‌های خوب چهار دینار بود که به سه دینار هم می‌رسید و قیمت فائق (نوعی پرنده) دو دینار بود. برای خانه‌اش آنچه که پروار بود، به کار می‌رفت» (مقریزی، 1416، ج 2، ص 239؛ مقریزی، 1411،‌ج 3،‌ ص 401).

هنگامی که در 447 آب نیل کم شد و قیمتها بالا رفت، ‌و قیمت هر تلیس به هشت دینار رسید و نان کمیاب شد، المستنصربالله در روزهای سه‌شنبه به خانۀ یازوری می‌رفت و برای او سفره‌ای پهن می‌شد که انواع خوردنیها و نوشیدنیها، حتی مرغ فائق، در آن بود. خلیفه به صاحب مطبخ او چنین گفت:«‌چگونه است که در سفرۀ وزیر، مرغ فائق هست و سفرۀ من غیر از آن است؟» وی پاسخ داد: «ای مولای من، گناه من نیست که اصحاب دواوینت نسبت به تو کوتاهی می‌کنند و برای سفرۀ تو آنچه را خواسته‌ای اختصاص نداده‌اند و اما نسبت به وزیر نتوانستند جسارت کنند و در دادن چیزی از جیرۀ سفره‌اش کوتاهی کنند» (همان، 1416 ج 2،‌ص 240،1411، ج 3،‌ص 401)، و این می‌تواند نشان¬دهندۀ قدرت و اقتدار وزیر باشد.

همچنین در این دوران، یازوری لباسهای گران¬بها و فاخر می‌پوشید و هنگامی که به حضور خلیفه می رسید، لباس جدیدی به تن می‌کرد، خلیفه نیز به تأمل در لباس او می‌نگریست و همواره از محل جلوس خود بلند می‌شد تا بتواند لباس او را لمس کند (همان،‌1416، ج 2، ص 239، همان، 1416، ج 3، ص 400).

فرزندان یازوری نیز دوستدار زندگی پرتجمل بودند. در سال 488 که پسرش، خطیرالملک، به سوی شام رفت، همراه او حوضهایی پر از خاک کشاورزی بود، که دانه‌های خوراکی در آن کشت شده بود و برای تصرف آنجا اموالی با او همراه بود (ابن‌میسر، ص 15).

این بذل و بخششها و تجمل‌گراییها شک هایی در مورد بهره‌برداری یازوری از اموال دولت برانگیخت، به طوری که گفته شده است المستنصربالله، خود، ‌خواست دربارۀ اموال او تحقیق کند و از صفی‌الدین ابی‌عبدالله، فرزند یازوری، خواست تا او را دعوت کند. وی نیز در پذیرایی از خلیفه مبالغه کرد (ابن‌حجر عسقلانی، ص 199) و هنگامی که المستنصربالله فرش و وسایل بسیار را دید، از یازوری کینه به دل گرفت. مقریزی نوشته است که یازوری به یکی از یارانش، بعد از این ولیمه، گفت که از وقتی خلیفه به خانۀ من وارد شد تا موقعی که خارج شد، چشم از فرش برنداشت‌ و هنگامی که به او نگاه می‌کردم، نگاهش را به جای دیگر برمی‌گرداند (مقریزی، 1411،‌ج 3،‌ص 400). دشمنان یازوری می‌گفتند که او تمام اموال دولت را در اختیار گرفته و آن را در کیسه‌هایی به سوی شام فرستاده است و خود نیز قصد فرار دارد (ابن‌حجر عسقلانی، ص 199). یازوری، بعد از دستگیری، اعتراف كرد که از اموال دولت سه میلیون دینار برداشته است (ابن‌جوزی، ج 16، ص 21). یازوری هشت سال بر امور مسلط بود، اما سرانجام به مکاتبه با طغرل¬بیک، فرمانده سلجوقی و دشمن فاطمیان، متهم و دستگیر شد (مقریزی، 1416، ج 2، ص 236ـ 237؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 338) و در اول محرّم 450 در تنیس به قتل رسید (ابن‌میسر، ص 16؛ الدواداری، ج 6، ص 370).

منزلت مقام وزارت بعد از مرگ یازوری بسیار کم شد و دولت فاطمی مرحله‌ای از بی‌نظمی و پریشانی را پشت سر نهاد، وزیران در اطراف خود دسیسه ها و توطئه‌هایی یافتند و در شئون دولت اهمال کردند و از هر راهی به جمع‌آوری مال اقدام ‌نمودند. پس از یازوری، به سبب وجود وزرای ضعیف و سرعت زیاد در عزل و نصب آنان، برای تأمین امنیت کاری صورت نگرفت. در اواخر دورۀ اول حکومت المستنصربالله در مصر درگیری و نزاع میان طوایف نظامی باعث آشفتگی قلمرو فاطمیان و پراکندگی نیروهای نظامی شد. در این زمان، مصر چنان ناامن بود که حتی عبور از نقاط گوناگون، فقط با وجود نگهبانان فراوان امکان‌ داشت (ابن‌الصیرفی، ص 55). همین امر سبب شد بدرجمالی را به مصر فراخوانند و دورۀ جدیدی در تاریخ خلافت فاطمیان پدید آمد.


منابع :
(1) ابن‌اثیر، الکامل‌فی‌التاریخ، دارالکتب العلمیة، بیروت 1407 ؛
(2) محمدبن احمد ابن‌ایاس حنفی، بدایع‌الزهور فی‌الوقایع الدهور، مصحح محمد مصطفی، قاهره 1402 ؛
(3) جمال‌الدین ابی‌المحاسن یوسف ابن تغری بردی، النجوم‌الزاهرة فی‌الملوک مصر والقاهره، تحقیق محمدحسین شمس‌الدین،‌ بیروت، دارالکتب العلمیة، 1413 ؛
(4) ابوالفرج عبدالرحمان بن علی ابن‌جوزی، المنتظم فی‌التاریخ الامم والملوک، مصحح محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ‌بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412 ؛
(5) شهاب‌الدین ابوالفضل احمدبن علی ابن‌حجر عسقلانی، رفع‌الامر عن القضاة‌ مصر، تحقیق حامد عبدالمجید و محمد المهدی ابوسنة و محمد اسماعیل صاوی، بی‌جا، نشر التراث البقدیم، بی‌تا.؛
(6) عبدالرحمان بن محمد ابن‌خلدون، العبر و دیوان المبتداء والخبر فی ایام العری والعجم والبربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر، ترجمة عبدالمحمد آیتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1383 ش؛
(7) علی‌بن منجب‌بن سلیمان ابن‌الصیرفی، الاشارة الی من نال الوزراة، مصحح عبدالله مخلص، قاهره، نشر معهدالعلمی الفرنسی، 1924؛
(8) ابومحمد المرتضی عبدالسلام‌بن حسن قیسرانی، ابن‌طویر، نزهة‌المقلتین فی اخبار الدولتین، تحقیق ایمن فؤاد سید، بیروت، دار نشر شتاینر شتوتغارت، 1412 ؛
(9) جمال‌الدین علی ابن‌ظاهر، اخبارالدول المنقطعه، مقدمه و تعقیب اندریة فریة، قاهره، مطبوعات المعهد العلمی الفرنسی الآثار الشرقیة، 1972؛
(10) ابی یعلی حمزه ابن‌قلانسی، ذیل تاریخ دمشق، قاهره، مکتبة‌المتنبی، بی‌تا.؛
(11) محمدبن علی‌بن یوسف‌بن جلب ابن میسر، اخبار مصر، تصحیح هنری ماسیه، قاهره، مطبعه‌المعهد العلمی الفرنسی، 1919؛
(12) عارف تامر، تاریخ‌الاسماعیلیه، لندن ـ قبرص، ریاض‌الریس لکتب والنشر، 1991؛
(13) عارف تامر، الموسوعه ‌التاریخیه للخلفاء الفاطمیین، بیروت، دارالاندلس، 1980؛
(14) محمد ماهر حماده، الوثائق السیاسیة والاداریة (للعهودالفاطمیة الاتابکیة والایوبیة)، بیروت، مؤسسه‌الرسالة، 1405 ؛
(15) ابی‌بکربن عبدالله بی‌ایبک الدواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر (الدرة‌المضیة فی اخبارالدولة الفاطمیة)، تحقیق صلاح‌الدین المنجد، قاهره، الدراسات‌الاسلامیة، 1380 ؛
(16) محمد جمال‌الدین سرور، تاریخ الدولة الفاطمیة، بی‌جا، دارالفکر العربی، 1399؛
(17) جلال‌الدین عبدالرحمان‌بن محمدبن عمان سیوطی، حسن‌المحاضره فی اخبار مصر والقاهره، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.؛
(18) جمال‌الدین شیال، مجموعه الوثائق الفاطمیه، قاهره، مکتبه‌الثقافه‌الدینیه، 1422؛
(19) المؤید فی‌الدین هبه‌الله شیرازی، دیوان الموید فی‌الدین داعی‌الدعاة، تحقیق محمدکامل حسین، بیروت، دارالمنتظر، 1996؛
(20) محمد سهیل طقوش، تاریخ‌الفاطمیین فی شمالي افریقیه و مصر و بلاد شام، بیروت، دارالنفائس، 1422؛
(21) ایمن سید فواد، الدولة‌الفاطمیه فی مصر فی تفسیر جدید، قاهره، الدارالمصیریه البنانیه، 2000؛
(22) ابوالعباس احمد قلقشندی، صبح‌الاعشی فی صناعه الانشاء، قاهره، وزارة‌الثقافه والارشاد القومی، بی‌تا.؛
(23) عبدالمنعم مآجد، ظهور خلافة الفاطمیین و سقوطها، اسکندریه، دارالمعارف بمصر، 1976؛
(24) عبدالمنعم مآجد، نظم‌الفاطمیین و رسومهم فی مصر، قاهره، مکتبه‌الآنجلو‌المصریه، 1985؛
(25) عبدالمنعم مآجد، الامام‌المستنصر بالله بالفاطمی، بی‌جا، مکتبه‌الآنجلو المصریه، 1960؛
(26) ابوالحسن علی‌بن محمدبن حبیب ماوردی، احکام‌السلطانیه فی‌الولایات الدینیه، بی‌جا، مکتبه و مطبعه مصطفی الباس‌الحلبی و اولاده بمصر، 1393؛
(27) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمة علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1377؛
(28) عطیه مصطفی مشرفه، نظم‌الحکم فی عصرالفاطمیین، مصر، دارالفکر العربی، 1367؛
(29) تقی‌الدین مقریزی، المقفی‌الکبیر، تحقیق محمد الیعلاوی، بیروت، دارالمغرب الاسلامی 1411؛
(30) تقی‌الدین مقریزی، اتعاذالحنفا باخبار الائمه الفاطمین الخلفا، تحقیق محمد حلمی محمد احمد، قاهره، احیاء دارالتراث‌الاسلامی، 1416؛
(31) تقی‌الدین مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، بیروت، دارصادر، بی¬تا.؛
(32) شهاب‌الدین احمدبن عبدالوهاب النويري، نهایة‌الارب فی فنون‌الارب، قاهره، دارالکتب المصریه، 1955.
/ لیلا خسروی/



تاریخ نشر اینترنتی: 04/07/1391

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7209
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست