responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7204

قُصَیّ ‌بن کِلاب‌بن مُرَّة‌بن کَعْب ، جد چهارم پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم و پیشوای قریش در مکه. به‌ رغم شهرت و خدمات بسیار وی، از زندگی او اطلاع چندانی نداریم و زمان تولد و وفات او نیز دانسته نیست.

به نظر می‌رسد کلاب‌بن مره، پدر قصی، فقط دو پسر ( قصی و زُهره) و یک دختر به نام نُعم داشته است. مادر آنان، فاطمه، دختر سعدبن سَیَل از بنی‌جَدَره،تیره‌ای از قبیلۀ یمنی اَزْد شنوءة، بود( ابن‌هشام، ج 1، ص 109ـ 110). قصی علاوه بر این برادرو خواهر، برادری مادری هم به نام رِزاح داشت که پدرش ربیعة‌بن حرام بود (همو، ج 1، ص 124؛ قس سمعانی، ج 2، ص 195). نام فرزندان قصی را چنین ذکر کرده اند: عبد مَناف یا مُغیره، عبدالله یا عبدالدار، عبدالعُزّی، عبدبن قصی، حُبّی بنت حُلَیْل‌بن حُبْشیّه/ حَبَشیّه خَزاعی (ابن‌کلبی، ص 26؛ ابن‌هشام، ج 1، ص 110ـ 111؛ قس بلاذری، 1417، ج 1، ص 59، 65؛ ‌یعقوبی، ج 1، ص 239).

گفته‌اند قصی همزمان با دوران سلطنت بهرام گور، پادشاه ساسانی (ﺣﻜ: 420 یا 421ـ 438 یا 439 میلادی)،‌ می‌زیسته است (رجوع کنید به ابوهلال عسکری، ص 25؛ مقدسی، ج 4، ص 126).

بیشتر مورخان نام اصلی قصی را زید (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 1، ص 67؛ یعقوبی، ج 1، ص 237؛ طبری، ج 2، ص 254) یا زید (رجوع کنید به ابن‌عبدالبر، ج 1، ص 27) نوشته‌اند.

دربارۀ علت قصی نامیده شدن او گفته‌اند که فاطمه، مادراو، پس از وفات شوهرش، کلاب، با ربیعة‌بن حرام(از طایفۀ بنوعُذْره) – که برای انجام دادن اعمال حج به مکه آمده بود – ازدواج کرد و ربیعه، فاطمه و قصی شیرخوار را همراه خود به سرزمین قوم خویش در منطقۀ شام برد. قصی تا هنگام بلوغ یا نزدیک به آن در آنجا ماند، سپس با کاروانی از حاجیان قضاعه، در یکی از ماههای حرام، به مکه بازگشت (ابن‌هشام، ج 1، ص 124؛ ابن‌سعد، ج 1، ص 67؛ ازرقی، 1403، ج 1، ص 104ـ 105). چون زید در این مدت از وطنش مکه و قوم خویش دور شده بود، او را قصی خواندند،یعنی کسی که از شهر و وطن خویش دور است (بلاذری، 1417، ج 1، ص 55؛ یعقوبی، همانجا؛ سهیلی، ج 2، ص 33ـ 34).

به او «قریش» یا «قرشی» هم می‌گفتند. درباره سبب این نامگذاری، تسلط قصی بر مکه و انجام دادن کارهای خوب و پسندیده را ذکر کرده‌اند یا به این علت که خصل‌های نیک در قصی جمع بود، زیرا یکی از معانی قریش، جمع است. عنوان قریش یا قرشی بر کسی پیش از او اطلاق نشده بود. به قصی «مُجَمَّع»، به معنای جمع کننده و گردآورنده، هم گفته‌اند زیرا او بعد از مسلط شدن بر مکه و ریاست در آن ناحیه، قم خود، قریش، را از دره‌ها و کوههای اطراف مکه در آن شهر جمع کرد ( رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 1، ص 71ـ 72؛ ابن‌قتیبه، ص 117، 641؛ طبری، ج 2، ص 256؛ سمعانی، ج 4، ص 485؛ ابن‌اثیر، ج 2، ص 27).

پس از آن که قصی در مکه اقامت گزید، از حُلَیل‌بن حُبشیّه، آخرین امیرخُزاعی مکه و متولی کعبه، دخترش حُبّی را خواستگار کرد. حلیل نیز، که او را نیرومند و با تدبیر و لایق و با اصل و نسب یافت، دخترش را به او تزویج نمود (ابن‌هشام، ج 1، ص 122ـ 123؛ ازرقی، ج 1، ص 105).

وقتی فرزندان قصی پراکنده شدند و اموالش بسیار شد و شرافتی بزرگ یافت، حلیل درگذشت (ابن‌هشام، ج 1، ص 123). حلیل در آستانۀ مرگ ، قصی را نزد خود خواند و ولایت بیت‌الله الحرام و کلیدداری خانۀ کعبه را به او واگذارد، اما پس از مرگش، خزاعه کلید کعبه را، که نزد حبّی بود، گرفتند و مانع قصی شدند. قصی برای گرفتن حق خویش، از قریش و بنی‌کنانه و برادر مادری خود رزاح و حامیان او یاری خواست و در نهایت بر خزاعه پیروز گردید (ابن‌هشام، ج 1،‌ص 123ـ 124، 130ـ 131؛ ازرقی،‌ج 1، ص 105ـ 107؛ سهیلی، ج 2، ص 28ـ 29، 32- 33، 45ـ 46). گفته شده است قصی در جنگ با خزاعه، از یاری قیصر روم برخوردار بود (رجوع کنید به ابن‌قتیبه، ص 640ـ 641؛ قس جوادعلی، ج 4، ‌ص 39). به قولی نیز، پس از مرگ حلیل، پسرش، ابوغُبْشان مُحتَرِش، ریاست یافت، اما خانۀ کعبه را در مقابل شتری مادّه و خیک شرابی به قصی واگذارد (بلاذری، 1417، ج 1، ص 56؛ قس مسعودی، ج 2، ص 175). قصی مناصب مهم آن روز مکه یعنی حجابت (پرده‌داری)، سقایت (آب دادن به حاجیان)، رفادت (اطعام قریش از طریق اموالی که جمع‌آوری می‌شد)، دارالندوه و لوا (پرچم‌داری جنگ) را بر عهده گرفت و نخستین فرد از دودمان کَعب‌بن لُؤَیّ بود که ریاست و فرمانروایی یافت و پس از او شرافت و ریاست قریش و این مناصب ششگانه در دودمان قصی برقرار ماند (ابن‌هشام، ج 1،‌ص 131ـ 132؛ ابن‌حبیب، ص 164ـ 165).

قصی برای مردم مکه و حجاج، خدمات برجسته‌ای انجام داد. حوضهایی از جنس پوست درست کرد و از چاه «میمون» و غیر آن، که خارج از مکه بود، آب آنها را تأمین می‌کرد تا در مکه و مِنی و عرفات مردم را سیراب سازد (ابن‌سعد، ج 1، ص 73؛ صالحی شامی، ج 1، ص 275). وی همچنین، برای نخستین بار، در شهر مکه چاهی حفر کرد و نامش را عَجول گذاشت. این چاه تا زمانی که قصی زنده بود، باقی بود. بعدها بلااستفاده و در خانۀ امّ‌هانی، دختر ابوطالب، واقع شد و سپس جزء مسجدالحرام گردید. ظاهراً، با توجه به کمبود آب در مکه، چاه عجول اهمیت بسیار داشته است و علاوه بر قریش، حجاج نیز ازآب آن بهره‌مند می‌شده اند (فاکهی، ‌ج 2، ص 173، ج 4، ص 97؛ بلاذری، 1413، ص 48؛ همو، 1417، ج 1، ص 58؛ یاقوت حموی، ذیل «العَجول»؛ ابن‌ضیاء، ص 67).

به قولی، ‌قصی چاههای خُمّ و بَذَّر را نیز حفر کرد (فاکهی، ج 4،‌ ص 98ـ 99؛ ابن‌ضیاء، همانجا).

قصی علاوه بر این، زایران بیت‌الله الحرام را اطعام می‌کرد و معتقد بود حجاج، مهمانان خدا هستند و قریش، که در همسایگی بیت او قرار دارند، به پذیرایی از آنان سزاوارترند. از این رو، قریش را به انجام دادن این کار دعوت و تشویق می‌کرد و با همکاری آنان هزینۀ طعام و نوشیدنی حجاج را فراهم می نمود (ابن‌سعد، ج 1، ‌ص 72ـ 73؛ بلاذری، 1417، ج 1، ‌ص 58).

قصی نخستین کسی بود که، بعد از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهماالسلام، برای راهنمایی حجاج، حدود حرم را با نصب علامتهایی از نو مشخص کرد (ازرقی، ج 2،‌ص 129؛ فاکهی، ج 2، ‌ص 273، ج 5، ص 225).

قریش پیش از آمدن به مکه، در کوهها و دره‌های اطراف مکه زندگی می‌کردند. بعد از آن که قصی زعیم قریش شد، شهر مکه را به چهار بخش تقسیم، و هر قسمت را به گروهی از قریش واگذار کرد (رجوع کنید به ابن‌هشام، ج 1،‌ص 131ـ 132؛ یعقوبی، ج 1، ‌ص 240). قصی از قریش خواست که منازل خود را اطراف کعبه بنا کنند. از این رو، خانه‌های قریش در جهتهای چهارگانۀ کعبه ساخته شد. فاصلۀ خانه‌ها تا کعبه به اندازۀ مطاف (محل طواف) بود (حلبی، ج 1،‌19، ص 297). قصی محل قریشیان را، به ترتیب نسب، در مکه معیّن کرد. گروهی را که در دره جای داد، قریش بِطاح یا اباطح و گروهی را که در بیرون دره جای داد، قریش ظاهری یا ظواهر خواندند (رجوع کنید به مسودی،‌ج 2، ‌ص 176ـ 177). بدین‌گونه، قصی نخستین بار قریش را متحد و یکپارچه و گرامی و شکوهمند ساخت (یعقوبی، ج 1، ‌ص 240) و از غیرقریشیان، از کسانی که وارد مکه می‌شدند، عوارض ده یک می‌گرفت (مسعودی، ج 2، ص 176).

قصی منزلی برای خود، چسبیده به مسجدالحرام، در سمت شامی (شمال) کعبه، به نام دارالندوه ساخت که در آن به سوی کعبه باز می‌شد و قریش در آن جا برای امور مهم و تصمیم‌گیریهای اساسی، از جمله جنگ و قضاوت در اختلافات و عقد ازدواج و غیر آن، اجتماع می کردند و فقط کسانی که چهل سال به بالا داشتند، می‌توانستند برای مشورت وارد آنجا شوند. چنین محدودیتی برای فرزندان قصی و حلفای آنان وجود نداشت (ابن‌هشام، ج 1،‌ص 132؛ ازرقی، همان، ج 1،‌ص 109، ج 2،‌ص 109؛ بلاذری، 1417،‌ج 1، ص 58ـ 59؛ ابن‌کثیر، ج 2،‌ص 207).

قصی در مُزْدَلِفَه مشعرالحرام را بنا نهاد که محل وقوف و بیتوتۀ حجاج بود و در آنجا آتش روشن کرد تا کسانی که از عرفات به آنجا می رفتند، راه را بیابند و گم نشوند. این رسم پس از ظهوراسلام نیز ادامه یافت (ابن‌سعد، ج 1، ص 72؛ ابن‌حبیب، ص 236، 319؛ طبری، ج 2، ص 265؛ ابن‌عبدربه، ‌ج 3، ‌ص 266).

گفته شده است قصی نخستین کس، پس از حضرت ابراهیم علیه السلام، بود که کعبه را بازسازی و آن را سقف‌دار کرد (ماوردی،‌ص 418ـ 419؛ قس ابن‌درید، ص 155؛ بعد ازتُبَّع؛ طبرانی، ص 63: بعد از کلاب‌بن مره؛ فاکهی، ج 5، ص 138: قریش ـ احتمالاً منظور، قصی است ـ بعد از جرهم و عمالقه؛ قلقشندی، ج 4،‌ص 250: بعد از عمالقه و سپس جرهم). او طول دیوارهای کعبه را که 9 ذراع بود تا 18 ذراع افزایش داد و ارتفاع آن را 25 ذراع قرار داد و با چوب نخل و چوب درخت «دَوم» آن را مسقف کرد و کعبه تا آن زمان چنین ساختاری نداشت (یعقوبی، ج 1، ص 240؛ قلقشندی، ج 4، ص 250ـ 251).

قریش در زمان حیات قصی و پس از مرگش چنان برای او احترام و منزلت قائل بودند که پیروی از کارهای او را همچون احکام دین واجب می‌دانستند (ابن‌سعد، ج 1، ‌ص 70، یعقوبی، همانجا؛ بلاذری، 1417، ج 1،‌ ص 59).

حتی بعد از مرگ قصی و ظهور اسلام، که مشرکان مکه به مخالفت با پیامبر پرداختند، از آن حضرت خواستند قصی را زنده کند تا با وی دربارۀ صحت نبوت پیامبر و روز رستاخیز مشورت کنند (رجوع کنید به طبرسی و ابوحیان غَرناطی، ذیل دخان: 36). قصی، پیش از وفات ، با تقسیم وظایف و مناصب حج و مکه میان فرزندانش، ادارۀ شهر و امور حج را که سامان داده بود، پس از خود به آنان واگذارکرد (رجوع کنید به یعقوبی، ج 1،‌ص 241؛ قس ابن‌هشام، ج 1، ‌ص 136ـ 137).

قصی در مکه درگذشت و پیکرش را در دامنۀ کوه حَجون (در بالای مکه، رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل«‌الحجون») به خاک سپردند، و باز هم او را بزرگ می‌داشتند و قبرش را زیارت می‌کردند. بعد از آن، مردم مکه مردگان خود را در حجون،‌که نخستین قبرستان مکه بود، به خاک ‌سپردند (فاکه، ج 4، ص 58ـ 59؛ بلاذری، 1417، ج 1، ص 59).

قصی در درایت و دقت نظر، راست‌گویی، سخاوت و عفت برتر از مردم زمان خویش بود (بلاذری، 1417، ج 1،‌ص 55) و به اعتقاد شیعۀ امامیه، همچون دیگر آباء و اجداد پیامبر اکرم، مؤمن و موحد بود (رجوع کنید به مفید، ص 139؛ مجلسی، ‌ج 12، ‌ص 49؛ ج 15، ص 117). قصی به پروردگار یکتا ایمان داشت و از عبادت لات و عُزّی و دیگر بتها خودداری می کرد و مردم عرب را از پرستش غیرخدا بازمی‌داشت( رجوع کنید به شهرستانی، ج 2،‌ص 248). در منابع، سخنان حکیمانه‌ای به او نسبت داده شده است. او به فرزندان خود می‌گفت هر کس فرومایه‌ای را بزرگ دارد، شریک پستی او گشته است و هر کس کار زشتی را نیکو پندارد، شریک زشتی آن شده است و هر که بزرگواری شما اصلاحش نکند، پس خواری‌اش را به او بنمایانید، که دارو ریشۀ درد را می‌کند (رجوع کنید به یعقوبی، ‌ج 1، ص 241). به فرزندانش می‌گفت که خویشتن واقعی خود را عزیز و محترم بدارند تا قوم و قبیلۀ آنان با عزت و احترام با ایشان برخورد کنند. به قوم خود ستم نکنند که نابود خواهند شد. از خیانت بپرهیزند، زیرا در پیشگاه خداست و موجب عار و سرزنش می شود (سیوطی، ج 1، ص 163ـ 164). از نوشیدن شراب اجتناب کنند، زیرا به فرض این که بدن را اصلاح کند، ذهن را خراب و فاسد می‌نماید (ابن‌عبدربه، ج 8، ص 52؛ ابن‌بابویه، ص 51ـ 52، سیوطی،‌ج 1،‌ص 164).


منابع :
(1) ابن‌اثیر؛
(2) محمدبن علی‌ابن‌بابویه، الامالی، قم 1417؛
(3) محمدبن حبیب، کتاب‌المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن 1361؛
(4) محمدبن حسن ابن‌درید، کتاب‌الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/ 1979؛
(5) ابن‌سعد (بیروت)؛
(6) محمدبن احمدابن ضیاء مکی حنفی، تاریخ مکة‌المشرفة و المسجدالحرام والمدینة‌الشریفة والقبرالشریف، چاپ علاء ابراهیم ازهری و ایمن نصر، بیروت 1424/ 2004؛
(7) یوسف‌ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة‌الأصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛
(8) احمدابن عبدربه، العقدالفرید، چاپ مفیدمحمد قمیحه، بیروت 1404؛
(9) عبدالله ابن‌قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛
(10) اسماعیل‌ابن کثیر، البدایة والنهایة، بیروت 1407/1986؛
(11) هشام‌بن محمدابن کلبی، جمهرة‌النَسَب، چاپ ناجی حسن، بیروت 1407/1986؛
(12) عبدالملک‌ابن هشام، السیرة‌النبویة، چاپ مصطفی سقا ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره 1355/ 1936؛
(13) ابوحیان غرناطی، محمدبن یوسف، تفسیر البحرالمحیط، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت 1422/ 2001؛
(14) ابوهلال عسکری، الاوائل، طنطا (مصیر) 1408؛
(15) ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من‌الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت 1416؛
(16) احمدبن یحیی بلاذری، فتوح‌البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1866، فرانکفورت 1413/ 1992؛
(17) همو، کتاب جمل من انساب‌الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت 1417/ 1997؛
(18) جوادعلی، المفصل فی ‌تاریخ‌العرب قبل‌الاسلام، بیروت 1413/1993؛
(19) علی‌بن برهان‌الدین حلبی، السیرة‌الحلبیة، بیروت 1400؛
(20) سمعانی؛
(21) عبدالرحمن‌بن عبدالله سهیلی، الروض‌الانف، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره 1410/1990؛
(22) عبدالرحمان سیوطی، المزهر فی علوم‌اللغة‌ و انواعها، چاپ محمداحمد جادالمولی، علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره،‌ داراحیاء‌المکتب الغربیه، بی‌تا؛
(23) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل‌والنحل، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت دارالمعرفه؛
(24) محمدبن یوسف صالحی شامی، سبل‌الهدی والرشاد فی سیرة‌ خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت 1414/ 1993؛
(25) سیلمان‌بن احمد طبرانی، کتاب‌الاوائل، چاپ محمد شکوربن محمد حاجی امریر، بیروت 1408/1987؛
(26) طبرسی؛
(27) طبری، تاریخ (بیروت)؛
(28) محمدبن اسحاق فاکهی، اخبار مکة فی قدیم‌الدهر و حدیثه، چاپ عبدالملک‌بن عبدالله‌بن دهیش، بیروت 1419/1998؛
(29) قلقشندی؛
(30) علی‌بن ماوردی، الاحکام‌السلطانیة والولایات‌الدینیة، چاپ محمدجاسم حدیثی، بغداد 1422/2001؛
(31) مسعودی، مروج (بیروت)؛
(32) محمدبن محمد مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، چاپ حسین درگاهی، بیروت 1414/1993؛
(33) مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ 1916، چاپ افست تهران 1962/1341ش؛
(34) یاقوت حموی؛
(35) یعقوبی، تاریخ.
/ محمد اصغری‌نژاد/

تاریخ نشر اینترنتی: 03/07/1391

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7204
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست