responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7149

خفاجى، محمدعبدالمنعم ، خفاجى، محمدعبدالمنعم، اديب، محقق و شاعر معاصر عرب. او در 1294ش (1333ق)/ 1915 در روستاى تِلبانه، از توابع استان دِقهِلْيه مصر، به دنيا آمد. نسب خانواده اش به خاندان معروف خفاجه مى رسد (شكيب انصارى، ص 206؛ سعيد جودة سحار، ج 1، ص 296). مقدمات علوم را در مكتب خانه روستا آموخت و سپس براى ادامه تحصيلات به شهر منصوره رفت. در 1315ش/1936 به قاهره رفت و وارد دانشكده زبان عربى دانشگاه الازهر شد، در 1319ش/ 1940 مدرك كارشناسى در رشته زبان و ادبيات عرب گرفت و در همان سال در مدارس متوسطه فرانسوى به تدريس پرداخت (سعيد جودة سحار، همانجا؛ ناصر محمود وهدان، 2006). در 1325ش/1946 از پايان نامه دكتريش كه درباره نقد آثار ابن معتز* (متوفى 296) بود، دفاع كرد و در 1327ش/ 1948 استاد دانشكده زبان عربى دانشگاه الازهر شد. در 1352ش/ 1973 مدير گروه ادبيات و نقد ادبى همان دانشگاه شد و يك سال بعد به رياست دانشكده زبان عربى الازهر در شعبه أَسيُوط رسيد.

خفاجى در بسيارى از مجامع علمى نظير مجمع اللغة العربية (فرهنگستان زبان عربى) عضويت داشت. او همچنين سالها عضو شوراى عالى دانشگاه الازهر بود و در بسيارى از دانشگاههاى مصر از جمله مدرسه عالى مطالعات اسلامى قاهره و دانشگاه خرطوم در سودان، تدريس كرد. در 1362ش/ 1983 به پاس فعاليتهاى علمى و فرهنگى نشان درجه يك در علوم، ادبيات و هنرها به وى اعطا شد (رجوع کنید به همانجاها؛ «الشيخ الدكتور... خفاجى»، ص 649). وى در 17 اسفند 1384/ 8 مارس 2006 در استان جيزه مصر درگذشت (ناصر محمود وهدان، 2006). آنچه خفاجى را در ميان معاصرانش برجسته مىكند، دانش گسترده وى در ادبيات عرب، توانايى تدريس در بالاترين مقاطع، تأليف مقالات و كتب علمى، و تصحيح و نشر بسيارى از كتابهاى مرجع و مهم ادبيات عرب است و به همين سبب معاصرانش به وى لقبِ «سيوطى» دادهاند (رجوع کنید به «الشيخ الدكتور... خفاجى»، ص 648؛ شكيب انصارى، ص 207).

خفاجى در جهان عرب استادى برجسته و تأثيرگذار بوده است. او در طول سالها تدريس در الازهر و ديگر مراكز علمى، علاوه بر پرورش شاگردان مبرِّز، راهنمايى پايان نامه هاى بسيارى را در مقاطع كارشناسى ارشد و دكترى به عهده داشته كه بخش اعظمى از آنها حاصل پژوهش استادان كنونى دانشگاههاى جهان عرب بوده است. همچنين جامعيت علمى و توانايى او در تدريس باعث شد كه درباره وى رساله هاى دانشگاهى نوشته شود (رجوع کنید به «الشيخ الدكتور... خفاجى»، ص 649؛ شكيب انصارى، همانجا؛ ناصر محمود وهدان، 2006).

در مهر 1308/ اكتبر 1929 احمدزكى ابوشادى* و برخى از بزرگان ادب عرب در مصر، انجمنى ادبى به نام رابطةالادب الجديد بنيان نهادند كه تا 1311ش/1932 به كار خود ادامه داد. در اين سال ابوشادى و هم فكرانش انجمن ادبى آپولو* را تأسيس كردند و انجمن رابطةالادب الجديد از زيرمجموعه هاى آپولو شد. بسيارى از بزرگان ادب عرب نظير احمد شوقى*، خليل مطران* و ابراهيم ناجى* عضو گروه آپولو بودند. عبدالمنعم خفاجى و چند تن از شاعران و ادباى نسل جوان در سالهاى بعد به اين گروه پيوستند. حضور خفاجى در اين گروه تأثيرگذار و بااهميت بود (رجوع کنید به خفاجى، ص 217ـ 219؛ المجموعة الكاملة لمجلة اپولو، ج 1، ص 9ـ11، 80).

در 1324ش/ 1945 بعد از مهاجرت ابوشادى به نيويورك، آپولو و رابطةالادب ادغام شدند و گروه جمعيةالادباء شكل گرفت. در 1332ش/1953 عبدالمنعم خفاجى، وديع فلسطين و چندتن ديگر از اعضا، انجمن رابطةالادب الحديث را بنيان نهادند. حدود پانصد تن از شخصيتهاى برجسته شعر، ادب و انديشه در مصر و ديگر سرزمينهاى عرب عضو اين گروه شدند (المجموعةالكاملة لمجلة اپولو، ج 1، ص 80، 82؛ خفاجى، ص332). در سالهاى اول (1332ـ1337ش/ 1953ـ 1958)، ابراهيم ناجى رياست آن را به عهده داشت. از 1337 تا 1362ش/ 1958ـ1983 مصطفى سَحَرتى و از 1362 تا 1384ش/ 1983ـ2006 عبدالمنعم خفاجى رؤساى اين انجمن بودند. رابطةالادبالحديث، مجلهاى با عنوان ليالىالادب را از 1334ش/ 1955 منتشر مىكرد كه پس از 1362ش/ 1983 مجله الحضارة به سردبيرى عبدالعزيز شرف و همكارى خفاجى، جايگزين آن شد (خفاجى، ص 333؛ سعيد جودة سحار، همانجا).

در 1360ش/1981 مختار وكيل، عبدالعزيز شرف و خفاجى كوشيدند در كنار انجمن رابطةالادب الحديث، گروه آپولو را با نام آپولوى جديد احيا كنند كه شعرا و ادباى بسيارى نيز به آنان پيوستند (خفاجى، ص 331).

نقش خفاجى در تأسيس و فعاليت فرهنگى گروههاى مذكور بسيار پراهميت بود و حضور وى به عنوان استادى دانشمند به اين مجامع اعتبار مىبخشيد. او مقالات و كتابهاى بسيارى در معرفى، نقد و تحليل اين گروهها نوشت (رجوع کنید به جيوسى، ج 2، ص 762، پانويس 18 و 20؛ نيز رجوع کنید به خفاجى، ص 215ـ400). وى همچنين با همكارى عبدالعزيز شرف در 1367ش/ 1988 مجله آپولو را در چهار مجلد به صورت افست تجديد چاپ كردند و مقدمههاى ارزشمندى بر آن نوشتند.

آثار او به چند دسته تقسيم مىشود :

1) تأليفات. او در زمينه ادبيات و نقد ادبى و تاريخ تأليفاتى دارد. مهمترين آنها سلسله كتابهايى است، بالغ بر بيست مجلد، درباره تطور ادبيات عرب از دوره جاهلى تا معاصر كه اولين آنها الحياةالادبية فىالعصر الجاهلى (قاهره 1985) نام دارد. اين سلسله در واقع تاريخ جامع و تحليلى ادبيات عرب است.

تأليفات وى درباره ادبيات و جريانهاى ادبى معاصر نيز ارزش ويژهاى دارند، زيرا نويسنده از نزديك با تمامى جريانهاى ادبى آشنا بوده است. اين آثار عبارتاند از: مدارس الشعر الحديث (بيروت 1991)، دراساتٌ فى الادب العربى الحديث و مدارسِه (بيروت 1992)، و رائدالشعرالحديث (بيروت 1953) كه از بهترين مآخذ درباره شاعر معروف، ابوشادى، و فعاليتهاى گروه آپولوست.

فلسفة التاريخ الاسلامى (بيروت 1992)، الخفاجيون فى التاريخ (قاهره 1965)، و الازهر فى ألفعام (در سه جزء، قاهره 1374)، نيز نمونهاى از آثار وى در زمينه تاريخ است.

خفاجى خاطرات و زندگينامه خود را در 1360ش/1981 با عنوان مواكب الحياة در قاهره به چاپ رساند. اين كتاب در واقع مرورى است بر نيم قرن رويدادهاى فرهنگى مصر و جهان عرب. او مقالات بسيارى را نيز در مجلههاى علمى و معتبر كشورهاى عربى منتشر كرده است.

2) تصحيحات. خفاجى شروح و تعليقاتى بر متون قديم نگاشته است كه شرح و تعليق بر قواعدالشعر اثر ثعلب* (قاهره 1948) و شرح بر الايضاح فىالبلاغة خطيبِ قزوينى* (قاهره 1999) از جمله آنهاست (براى آگاهى از فهرست كاملِ آثار وى رجوع کنید به «الشيخ الدكتور...خفاجى»، ص 650ـ651؛ شكيب انصارى، ص 206ـ212).

همچنين در چاپ و نشر دو تفسير قرآنكريم ــكه يكى را وزارتِ اوقاف مصر و ديگرى را مجمعالبحوثالاسلامية در الازهر منتشر كردــ همكارى داشت (سعيد جودة سحار، همانجا).

خفاجى از اعضاى گروه آپولو و از كسانى است كه اعتقاد به نوگرايى دارند، اما نوگرايى وى در محتوا و مضمون شعر است نه قالبهاى آن. به همين سبب وى اشعارش را در قالبهاى پيشينيان، خصوصآ قصيده، سروده است. شعر او بيشتر تعليمى است و انسان معاصر را به نيك زيستن و تعالى فرا مى خواند. خفاجى شاعرى ملتزم به تعاليم اسلامى است و تأثيرپذيرى وى از قرآنكريم در صورت و محتواى شعرش نمايان است. او دوازده دفتر شعرى دارد كه اولين آنها با عنوان وحىالعاطفة در 1315ش/1936 در قاهره به چاپ رسيده است. همچنين به شيوه مرسوم معاصران، نمايشنامه منظومى هم با عنوان نشيدالصحراء در 1325ش/1946 منتشر كرده است (رجوع کنید به شكيب انصارى، ص 212ـ217).


منابع :
(1) محمدعبدالمنعم خفاجى، مدارس الشعرالحديث، قاهره ] 1991[؛
(2) سعيد جودة سحار، موسوعة اعلام الفكرالعربى، مصر ]1999ـ 2003[؛
(3) محمود شكيبانصارى، تطورالادبالعربىالمعاصر: تاريخ و نصوص، اهواز 1382ش؛
(4) «الشيخالدكتور محمدعبدالمنعم خفاجى الازهرى الموسوعى»، الازهر، ش 5 و 6 (جمادىالاولى ـ جمادى الآخرة 1403)؛
(5) المجموعة الكاملة لمجلة اپولو، ]قاهره[ 1998؛
(6) ناصر محمود وهدان، «عبدالمنعم خفاجى... دائرة معارفانسانية»، اسلام اونلاين، 2006.

Retrieved May, 12,2010, from http://www. islamonline. net/servlet/ salellite?c= Article A-C & Pagename= zone- Arabic-Artculture %2 FACA Layout.
(7) Salma Khadra Jayyusi, Trends and movements in modern Arbic poetry, Leiden 1977.
/ بهرام پروين گنابادى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7149
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست