responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7099

خِضْرخان ، خِضْرخان، حاكم دهلى از جانب تيمور گوركان*، و بنيان‌گذار سلسله سيديها* در هند.

خضرخان پسر ملك‌سليمان بود و ملك‌سليمان فرزند خوانده و پرورده ملك نصيرالملك مَردان (مروان) دولت، حاكم ملتان و از امراى فيروزشاه تُغْلُقى (سلطان دهلى؛ رجوع کنید به تغلقيه*) بود (سرهندى، ص 181ـ182؛ هروى، ج 1، ص 265؛ فرشته، ج 1، ص 161). در منابع اين دوره به نقل از جلال‌الدين بخارى* از مشايخ صوفيه، ملك‌سليمان، سيدزاده و از نوادگان پيامبر دانسته شده است و بنابراين خضرخان را به خاندان حضرت رسول منسوب ساخته و سيد خوانده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به سرهندى، ص 182؛ هروى؛ فرشته، همانجاها)، اما چون دليل ديگرى بر اين مدعا نيست نمى‌توان آن را معتبر شمرد (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه). در هر حال، آنها را شيعه دانسته‌اند (رجوع کنید به ويلر، ج 1، ص 76، پانويس 66).

پس از مرگ مردان‌دولت، حكومت اِقطاع ملتان به پسر او، ملك شيخ، واگذار شد، اما او اندكى بعد درگذشت و حكومت ملتان به ملك‌سليمان رسيد. پس از مرگ ملك‌سليمان نيز فيروزشاه تغلقى، خضرخان را اقطاع‌دار يا حاكم ملتان كرد (سرهندى؛ فرشته، همانجاها).

در 796، به دستور محمودشاه تغلقى، سارنگ‌خان (حاكم ديپالپور) به خضرخان حمله كرد و ملتان را گرفت و خضرخان ناگزير به حاكم بيانه پناه برد (فرشته، ج 1، ص 155؛ قس توماس، ص 326؛ خان، ج 1، ص 227، كه از زندانى كردن خضرخان به دست سارنگ‌خان نيز ياد كرده‌اند).

در 801، اميرتيمور به هند لشكر كشيد و دهلى را تصرف كرد، خضرخان نزد او رفت و از آنجا كه تيمور به سادات ارادت داشت، او را اكرام كرد و تحت حمايت گرفت. هنگام بازگشت به سمرقند نيز، اقطاعات ملتان و ديپالپور را به خضرخان سپرد و او را روانه آنجا كرد (رجوع کنید به سرهندى، ص 162ـ167؛ نيز رجوع کنید بهراس، ص 9). خضرخان با سازماندهى حكومت و تقويت نيروهايش در ملتان و ديپالپور، آرامش را برقرار و اميرنشينى مستقل تأسيس كرد، ولى دهلى همچنان گرفتار اغتشاش بود. ملّو اقبال‌خان* كه از 801 بر دهلى مستولى شده بود، دست به پيشروى زد. متحد خضرخان بهرام ترك بچه به مقابله با او پرداخت و در جنگى كه در 19 جمادى‌الاولى 808، نزديك اَجُودهَن روى داد، ملّواقبال خان، كشته و لشكر او منهزم شد (سرهندى، ص 167ـ174؛ نيز رجوع کنید به بوريج، ج 1، ص 97). پس از مرگ محمودشاه ناصرالدين (816)، دولت‌خان لودى دهلى را تصرف كرد. در رمضان 816، خضرخان شهر رُهْتَك را محاصره كرد و به سوى ميوات پيشروى نمود و جلال‌خان، حاكم آنجا، را به تسليم واداشت، سپس سَنبَل را تخريب و غارت كرد و در ذيحجه 816 با لشكرى انبوه دهلى را محاصره نمود. پس از چهار ماه، دولت‌خان تسليم شد و خضرخان در 15 ربيع‌الاول 817 دهلى را تصرف كرد و از اين سال، سلسله سيديها را در دهلى تشكيل داد (سرهندى، ص 181؛ هروى، ج 1، ص 265؛ نيز رجوع کنید به اكرام، ص 115).

خضرخان در طول سلطنتش بر دهلى هيچگاه نام سلطان يا شاه بر خود ننهاد و خود را رايات اَعلى (مسند عالى) و دست‌نشانده تيمور مى‌دانست. وى ابتدا در ملتان به نام اميرتيمور و سپس در دهلى به نام شاهرخ، نواده تيمور، سكه زد و خطبه خواند و هر ساله، پيشكشى شايسته براى شاهرخ مى‌فرستاد تا حمايت او را جلب كند. در پايان خطبه نيز، نام شاهرخ را ذكر و برايش دعا مى‌كرد (سرهندى، ص 167، 181؛ هروى، ج 1، ص 265ـ266؛ فرشته، ج 1، ص 162).

خضرخان پس از تصرف دهلى، سرزمينهاى مجاور را افزون بر ملتان و سند به زير فرمان درآورد (ساداتى، ص 178). او تاج‌الملك تحفه را وزير خود كرد و از 817 تا هنگام مرگ به كمك وى عمر خود را به لشكركشى سپرى كرد. خضرخان قبايل ترك مخالف خود را سركوب نمود و نيز راجاهاى هندوىِ كتهر و گواليار را خراج‌گذار خود ساخت (رجوع کنید به هروى، ج 1، ص 266ـ 267؛ د. اسلام، همانجا).

او از پنجاب تا دوآب را تصرف و در متصرفات خود آرامش برقرار كرد (اسميت، ص 261)، اما درگيرى او با امراى ديگر (از جمله احمدشاه گجراتى، طوغان رئيس، هرسينگ و سارنگ‌خان برادر ملّو اقبال‌خان) بر سر غنايم و متصرفات دائمى بود (رجوع کنید به سرهندى، ص 186ـ191؛ هروى، ج 1، ص 269؛ فرشته، ج 1، ص 163).

در 823، خضرخان به ميوات لشكركشى كرد و متمردان اين ولايت را به اطاعت درآورد و قلعه كوتله را فتح و تخريب كرد و از نواحى گواليار و اتاوه خراج گرفت. در پى آن بيمار شد و به دهلى بازگشت و در 17 جمادى‌الاولى 824 در دهلى درگذشت. از خضرخان به نيكى ياد شده است و او را پادشاهى عادل ناميده‌اند (رجوع کنید به سرهندى، ص 192؛ هروى، ج 1، ص 270؛ فرشته، همانجا).


منابع :
(1)احمدمحمود ساداتى، تاريخ‌المسلمين فى شبه‌القارة الهند و باكستانية و حضارتهم، قاهره: مكتبة نهضة‌الشرق، [.بى‌تا]؛
(2) يحيى‌بن احمد سرهندى، تاريخ مبارك‌شاهى، چاپ محمد هدايت حسين، كلكته 1931؛
(3) محمدقاسم‌بن غلامعلى فرشته، تاريخ فرشته (گلشن‌ابراهيمى)، چاپ سنگى ]لكهنو[: مطبع منشى نولكشور، [.بى‌تا]؛
(4) احمدبن محمد مقيم هروى، طبقات اكبرى، چاپ بى. دى و محمد هدايت حسين، كلكته 1927ـ] 1935[؛
(5) William Henry Beveridge, A comprehensive history of India: civil, military and social, London 1871.
(6) EI2, s.v., "Khidr Khan" (by Aziz Ahmad).
(7) S.M. Ikram, History of Muslim civilisation in India and Pakistan [93-1273/ 711-1856]: a politicaland cultural history, Karachi 1995.
(8) A. D. Khan, A history of the Sadarat in medieval India, vol.1, Delhi 1988.
(9) Edward Denison Ross, "Babur", in The Cambridge history of India, vol.4, ed. Richard Burn, Cambridge 1937.
(10) Vincent A. Smith, The Oxford history of India, ed. Percival Spear, Oxford 1958.
(11) Edward Thomas, The chronicles of the Pathan king of Delhi, Amsterdam 1981.
(12) J. Talboys Wheeler, India under the Muslim rule: political, historical and social integration, Delhi 1975.
/ منيژه ربيعى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7099
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست