responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7055

خسروپاشا دَلى (ديوانه) ، خسروپاشا دَلى (ديوانه)، بيگلربيگى و وزير عثمانى در زمان سلطان‌سليم اول. او بوسنيايى‌تبار و دوشيرمه* بود. خسروپاشا برادر لالامصطفى‌پاشا*، از وزراى دوره سليم دوم، بود. او كه به دسته‌هاى سواره‌نظام دائمى وارد شده بود، گويا به علت ارتكاب جرمى از آنجا اخراج گرديد و چندى همراه قره‌احمدپاشا*، كه بعدها صدراعظم شد، از طريق راهزنى از بازرگانان يهودى و مأموران خراج، حقوقى را كه نمى‌توانست از دولت بگيرد، تأمين مى‌كرد. سرانجام با پادرميانى بعضى از وزرا بخشيده و وارد دربار شد (د.ا.د.ترك، ذيل مادّه).

از آن پس، در دربار به كار پرداخت و چاشنيگيرباشى، رئيس دربانها (پچوى، ج 1، ص 29) و ميرآخور شد (د.ا.د.ترك، همانجا). او دو روز پس از جنگ چالدران در اوايل رجب 920 (رجوع کنید به چالدران*، جنگ)، از طرف سلطان‌سليم اول بيگلربيگى قره‌مان شد (همانجا) و در جنگ مهم قوچ‌حصار (ربيع‌الآخر 922)، كه به ستاندن ماردين از قواى صفوى و استيلاى عثمانى بر بخش غربى كردستان منجر شد، شركت كرد (صولاق‌زاده، ص 382ـ383؛ اوزون‌چارشيلى، ج 2، ص 274). در جنگ مَرْجْدابق* نيز كه به پيروزى سلطان‌سليم و فتح سوريه و مصر انجاميد، خسروپاشا به اتفاق زيْنَل‌پاشا (بيگلربيگى آناطولى) فرماندهى جناح راست سپاه عثمانى را برعهده داشت (سعدالدين افندى، ج 2، ص 333؛ صولاق‌زاده، ص 387).

خسروپاشا در 926 در سركوب قيامهاى جلالى* شركت كرد و سال بعد، مأمور سركوب قيام جانِبردى غزالى، والى دمشق در دوره سليم اول، و پس از قلع و قمع وى در صفر 927، بيگلربيگى آناطولى شد (مطراقچى، ص 238، پانويس 91). در 928 هم بيگلربيگى دياربكر گرديد (قس ثريا، ج 2، ص272: 828). او حدود ده سال در اين مقام باقى ماند و در اين مدت، ضمن تلاش براى حفظ امنيت سرحدات حكومت عثمانى با ايران صفوى، براى استقرار حاكميت حكومت مركزى بر عشايرِ كُرد، كه جزو اتباع عثمانى شده بودند، كوشيد (د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه).

نامه‌اى كه در اواسط رمضان 931، در اوايل سلطنت شاه‌طهماسب صفوى، براى خسروپاشا فرستاده شده، حاكى از آن است كه او اخبار تحريكات صفويان را به طور متوالى به دربار عثمانى مى‌رسانده است (فريدون بيگ‌پاشا، ج 1، ص 543ـ544). خسروپاشا در دوره حكومت بر دياربكر به سوءاستفاده‌هاى مالى متهم شد، از جمله اينكه سكه‌هاى نقره باطل شده را به جاى فرستادن به مركز به دولت صفوى مى‌فروخته است. درباره رشوه‌گيرى و انتقال تيمارهاى صاحبان تيمار* به وابستگان خود نيز اتهاماتى به او زده شد (رجوع کنید به د.ا.د.ترك، همانجا)، اما آنچه ظاهرآ باعث بركنارى وى از حكومت دياربكر در 938 شد، درگيرى‌اش با اولامه سلطان تكلو، اميرالامراى آذربايجان، بود كه در 937 بر شاه‌طهماسب شورش كرده و به عثمانى پيوسته بود و در تحريك و تشويق سليمان قانونى* و صدراعظمش (ابراهيم‌پاشا) براى حمله به ايران و راهنمايى لشكر عثمانى نقش مهمى داشت (رجوع کنید به بدليسى، ص540ـ541).

خسروپاشا پس از آن در همان سال، براى دومين بار، به حكمرانى آناطولى منصوب گرديد و در رأس نيرويى سى‌هزار نفرى در لشكركشى سلطان‌سليمان به اروپا شركت كرد (د.اسلام، همانجا؛ يورگا، ص 322ـ323) و ابتدا بيگلربيگى حلب و بعد شام بود (ثريا، همانجا). او در همين مقام، در لشكركشى نخست سلطان سليمان به ايران كه به سفر عراقين معروف شد و از ربيع‌الآخر 940 تا رجب 942 طول كشيد (رجوع کنید به مطراقچى، مقدمه رئيس‌نيا، ص 35ـ37)، شركت كرد. وقتى اردوى عثمانى از اوايل جمادى‌الآخره تا اواخر رمضان 941 در بغداد قشلاق كرده بود (رجوع کنید به همان، ص 46)، سلطان‌سليمان، خسروپاشا را به جاى سليمان‌پاشا خادم* به حكمرانى مصر گمارد (پچوى، ج 1، ص 219؛ مطراقچى، ص 238). خسروپاشا پس از حدود يك سال خدمت، مقدار ماليات ساليانه ايالت مصر را يك و نيم برابر افزايش داد (رجوع کنید به ميدان لاروس، ذيل مادّه). اين امر، شك سلطان‌سليمان را برانگيخت و فرمان داد تحقيق شود كه آيا خسروپاشا در جمع‌آورى ماليات و عوارض، رعايا را تحت فشار مى‌گذارد يا نه. اگرچه هيئت تحقيق دليلى بر مقصر بودن خسروپاشا نيافت، سلطان‌سليمان او را كه 22 ماه از انتصابش گذشته بود (ثريا، همانجا)، عزل كرد و ماليات اضافى ارسالى را نيز صرف تعمير شبكه قنات استانبول نمود (هامر پورگشتال، ج 3، ص 208؛ دانشمند، ج 2، ص 65؛ كارال، ص 108ـ109).

شواهد موجود حاكى از ظالمانه بودن شيوه حكومتدارى خسروپاشا در دياربكر و مصر است، اما منكر كارآمدى او نيز نمى‌توان شد؛ چنان‌كه وقايع‌نامه‌نگاران مصرى به رفاه و امنيت فوق‌العاده آن سرزمين در زمان حكومت وى تأكيد كرده‌اند (رجوع کنید به د. اسلام؛ د.ا.د.ترك، همانجاها).

خسروپاشا پس از بركنارى از حكومت مصر، در اواسط نيمه دوم 943 براى بار سوم به حكمرانى آناطولى رسيد و در ربيع‌الاول 945 بيگلربيگى روم‌ايلى شد. خدمات وى در اين دوره در جريان لشكركشى به مولداوى و تصرف كاستلنوئووو (رجوع کنید به پچوى، ج 1، ص 258ـ259؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 215ـ225؛ دانشمند، ج 2، ص 219؛ اوزون‌چارشيلى، ج 2، ص 566)، موجب ارتقاى مقامش به وزارت در 948 شد (د.اسلام، همانجا). در اينكه وى وزير دوم يا سوم يا چهارم سلطان‌سليمان بوده، اختلاف است (رجوع کنید به پچوى، ج 1، ص 29؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 227ـ230). او در هر حال، گذشته از صدراعظم، سليمان‌پاشا خادم، رقيب ديگرى نيز در باب‌عالى* داشت كه رستم‌پاشا*، وزير دوم يا سوم، بود. پس از مرگ يا بركنارى صدراعظم، بنابه رسم، بايد وزير دوم (خسروپاشا يا رستم‌پاشا) به صدارت مى‌رسيد، اما با وقوع حادثه‌اى، خسروپاشاى منتظر صدارت و صدراعظم باهم معزول شدند (رجوع کنید به منجم‌باشى، ج 3، ص 519؛ عثمان‌زاده، ص 28). پچوى (ج 1، ص 29) بر آن است كه رستم‌پاشا، داماد سلطان و وزير ثالث بود و چون براى رسيدن به صدارت دو مانع عمده بر سر راه خود داشت، براى از بين بردن آن‌دو ميان آنان اختلاف انداخت به‌طورى كه خسروپاشا در ديوان همايون خنجر به دست به سليمان‌پاشا حمله‌ور شد. رستم‌پاشا ماجرا را طورى به اطلاع سلطان‌سليمان رساند كه وى هر دو را عزل كرد و رستم‌پاشا را به صدراعظمى رساند. اسماعيل حامى دانشمند (ج 2، ص 247ـ248)، خرّم‌سلطان، همسر محبوب و متنفذ سلطان‌سليمان و مادرزن رستم‌پاشا، را در بركنارى مادام‌العمر اين دولتمردان مؤثر دانسته است. شاو (ج 1، ص 104) هم خلع آن دو را به كشمكشهاى گروههاى سياسى دربار مرتبط دانسته است، به‌ويژه كشمكشهاى خرّم‌سلطان و گلبهارخاتون، همسر ديگر سلطان‌سليمان.

به‌گفته دانشمند (ج 2، ص 248)، خسروپاشا اندكى بعد با امتناع از خوردن غذا خودكشى كرد. به‌نوشته هامر ـ پورگشتال (ج 3، ص 281ـ282) وقتى خسروپاشا اطراف خود را خالى از قراولان و غلام‌بچگان ديد، ميل زندگانى را از دست داد و از خوردن امتناع كرد و از قبول دوا و درمان سر باز زد تا درگذشت.

عزل وى در اواسط رمضان 951 و درگذشتش چند روز بعد بوده است. لقب‌دلى (ديوانه) را به سبب تندخويى و بى‌پروايى‌اش به او داده بودند (د.ا.د.ترك، همانجا).


منابع :
(1)شرف‌الدين‌بن شمس‌الدين بدليسى، شرفنامه: تاريخ مفصل كردستان، چاپ محمد عباسى، چاپ افست تهران ?] 1343ش[؛
(2) ابراهيم پچوى، تاريخ پچوى، استانبول 1281ـ1283؛
(3) محمد ثريا، سجل عثمانى، استانبول 1308ـ1315/ 1890ـ1897، چاپ افست انگلستان 1971؛
(4) محمدبن حسنجان سعدالدين‌افندى، تاج‌التواريخ، ]استانبول [1279ـ1280؛
(5) صولاق‌زاده محمد همدمى، صولاق‌زاده تاريخى، استانبول 1297؛
(6) عثمان‌زاده احمد تائف، حديقة‌الوزرا، استانبول 1271، چاپ افست فرايبورك 1969؛
(7) احمد فريدون بيگ‌پاشا، منشآت‌السلاطين، ]استانبول [1274ـ1275؛
(8) نصوح مطراقچى، بيان منازل، ترجمه و تعليق رحيم رئيس‌نيا، تهران 1379ش؛
(9) احمدبن لطف‌اللّه منجم‌باشى، صحائف‌الاخبار، (ترجمه تركى)، ج 3، ]استانبول[ 1285؛
(10) Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul 1971-1972.
(11) EI2, s.v. "Khosrew Pasha, Divane or Deli" (by J.-L. Bacque - Grammont).
(12) Joseph von Hammer - Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches, Graz 1963.
(13) Nicolae Iorga, Osmanli Imparatorlugu tarihi, tr. Nilufer Epceli, Istanbul 2005.
(14) Enver Ziya karal, Selim III'un hatt-i humayunlari, Ankara 1946.
(15) Nasuh Matrakci, Beyan-i menazil-i sefer - i'Irakeyn - i Sultan Suleyman han, ed. and tr. Huseyin G. Yurdaydin, Ankara 1976.
(16) Meydan Larousse: buyuk lugat ve ansiklopedi, Istanbul: Meydan yayinevi, 1990-1991.
(17) Stanford J. Shaw, History of Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge 2002.
(18) TDVIA, s.v. "Husrev Pasa, Deli" (by Abdulkadir Ozcan).
(19) Ismail Hakki Uzuncarsíli, Osmanli tarihi, vol.2, Ankara 1998.
/ رحيم رئيس‌نيا /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7055
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست