responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7045

خُزَيمة‌بن خازم ، خُزَيمة‌بن خازم، كنيه‌اش ابوالعباس، والى و سردار در دوره چهار تن از خلفاى عباسى.

خاندان وى اصالتآ از عرب بنى‌تميم بودند كه در اواخر دوره امويان در شهر مرورود خراسان سكنا داشتند (رجوع کنید به طبرى، سلسله، ص 1959). از وى با نسبتهايى چون تميمى، نَهْشَلى، و خراسانى ياد شده است (رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 426؛ خطيب بغدادى، ج 9، ص 301؛ ابن‌عماد، ج 2، ص 6). با اين حال خطيب بغدادى (همانجا) بر اصالت خراسانى او تأكيد كرده است. از سال تولد و دوران كودكى تا جوانى وى اطلاعى ذكرى نشده، اما با استناد به گفته طبرى (سلسله 2، ص 1960) در حوادث سال 129 كه خزيمه را مبشر پيروزى پدرش، خازم‌بن خزيمه*، از سرداران ابومسلم خراسانى، بر حاكم اموىِ مرورود ذكر كرده آشكار است كه سال تولد خزيمه پيش از 120 بوده است.

موقعيت مستحكم و سوابق درخشان خازم در دستگاه خلافت عباسى راه ورود به ساختار قدرت را براى فرزندان وى، از جمله خزيمه كه ظاهرآ مهتر فرزندان او بود (رجوع کنید به ابن‌كلبى، ج 1، ص 300)، فراهم ساخت و خزيمه يكى از سرداران بلندپايه عباسى شد (ابن‌عماد، همانجا).

اخبار تاريخى درباره خزيمه و پدرش گهگاه در هم آميخته است (براى نمونه رجوع کنید به دينورى، ص 396). با اين‌حال با توجه به اينكه زمان درگذشت پدرش روزگار منصور (حك : 136ـ158) ذكر شده (بلاذرى، 1996ـ2000، ج 11، ص 164) و نيز برخى قرائن تاريخى، ترديدى نيست كه آغاز فعاليتهاى جدّى سياسى نظامى وى به دوران منصور بازمى‌گردد. مسكويه، ضمن وقايع سال 141، از اعزام خزيمه به مرورود در معيت پدرش و مهدى وليعهد عباسى، براى سركوب عبدالجباربن عبدالرحمان اَزْدى* و نيز از اعزام وى به طبرستان براى جنگ با اسپهبد طبرستان ياد كرده است (ج 3، ص 375ـ377؛ قس دينورى، ص 385، كه رويداد اخير را در سال 143 دانسته است).

درباره فعاليتهاى خزيمه در دوران مهدى عباسى، احمدبن محمد خوافى (ج 1، ص 227) از اعزام او به هرات در 159 و اقامت دو سال و هفت ماهه وى در اين شهر خبر داده است. به دنبال درگذشت هادى (حك: 169ـ170) و جانشينى جبرىِ جعفربن هادى به جاى هارون، خزيمه به اتكاى نيروى نظامى و با تهديد كردن جعفر موفق شد سرنوشت خلافت را به نفع هارون (حك : 170ـ193) تغيير دهد (طبرى، سلسله 3، ص 602ـ603؛ مسكويه، ج 3، ص 504). اين واقعه مقام خزيمه را در دستگاه خلافت عباسى برترى بخشيد و وى در زمره بزرگان و معتمدان كشورى و لشكرى قرار گرفت (رجوع کنید به همانجاها).

در منابع تاريخى، از امارت خزيمه بر شهرها و ايالات تحت تسلط عباسيان، نحوه حكومت و برخى اقدامات او در دوره خلافت 23 ساله هارون‌الرشيد، سخن گفته شده است. وى در مأموريتى از طرف هارون، شورش ارمنستان را كه پس از مرگ مهدى آغاز شده بود، فرو نشاند و به مدت يك سال و دو ماه، به عنوان حاكم اين ايالت مهم و مرزى ايفاى وظيفه نمود (يعقوبى، همانجا). ديگر اقدامات و سمتهاى نظامى و حكومتى خزيمه در اين دوره بدين شرح است: امارت بصره، احتمالا بين 175 تا 176 (خليفة‌بن خياط، ص 378؛ طبرى، سلسله 3، ص 740)؛ امارت ارمينيه و آذربايجان به طور هم‌زمان و اقداماتى چون بناى بارويى مستحكم و اسكان لشكريان بسيار در اين ولايت (بلاذرى، 1413، ص330)؛ دوبار حكومت بر جزيره كه مرتبه دوم آن تا درگذشت هارون ادامه داشت (خليفة‌بن خياط، ص 380)؛ حكومت بر شهر نصيبين در 183، براى پشتيبانى از يزيدبن مَزْيَد كه در اين زمان علاوه بر حكومت آذربايجان، به امارت ارمينيه نيز مأموريت يافته بود (طبرى، سلسله 3، ص 648؛ مسكويه، ج 3، ص 526)؛ و اعزام به منطقه جبل در 192 براى سركوب خرّميان شورشى (خليفة‌بن خياط، ص377).

برخى از اقدامات مثبت خزيمه و يزيد در ارمينيه، آذربايجان و نصيبين عبارت بودند از جبران تباهيهاى حاكم پيشين ارمينيه (سعيدبن سلم)، سامان بخشيدن به امور، بيرون راندن اقوام مهاجم خزر، مسدود ساختن محل رخنه مهاجمان و امنيت بخشيدن به اين مناطق (طبرى، همانجا). با اين‌حال، خزيمه در دومين مأموريت حكومتى بر ارمينيه (احتمالا 189) كه يكسال به طول انجاميد، اقدامات خشن و ناخوشايندى ذكر كرد، كه دستگيرى و قتل بطريقها و شاهزادگان ارمنى از آن جمله است. همچنين خزيمه شورشيان منطقه گرگان و قوم صِناريّه ارمينيه را با فرستادن سپاهى سركوب كرد (يعقوبى، ج 2، ص 428).

خليفة‌بن خياط (ص 382) از انتصاب وى به سمت صاحب شرطگى بغداد نيز سخن گفته است. در عين حال، وظيفه پيشكارى قاسم، پسر هارون و سومين وليعهد وى، نيز در سال 192 به خزيمه سپرده شد (طبرى، سلسله 3، ص 730). آنچه موقعيت مستحكم خزيمه را در دربار هارون بيش از پيش مى‌نماياند، حضور وى در زمره تأييدكنندگان عهد ولايتعهدى جانشينان هارون است كه پيش‌تر در 186 تنظيم گرديده و به ديوار كعبه آويخته شده بود (رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 416ـ421).

در سال 194 و در پى اقدام امين (حك : 193ـ198) به عزل برادرش، قاسم مؤتمن، از حكومت جزيره، شام، قِنَّسْرين، عَواصم و ثُغور، حكومت اين نواحى به خزيمة‌بن خازم سپرده شد (طبرى، سلسله3، ص 776). در اين دوره، سياستهاى ستيزه‌جويانه و پيمان‌شكنانه امين، منجر به فاصله گرفتن خزيمه از خليفه گرديد و او با تصميم امين مبنى بر عزل مأمون از ولايتعهدى مخالفت كرد (مسعودى، ج 4، ص 263). با اين‌همه، خزيمه تا وقتى كه سپاه مأمون بغداد را محاصره كرد (198)، به امين وفادار ماند و حتى با شروع جنگ، فرماندهى بخشى از سپاهيان وى را برعهده داشت (رجوع کنید به طبرى، سلسله 3، ص 904). گفته شده است كه خزيمه بر دروازه منتهى به پل بغداد (باب‌الجسر) نظارت داشت و قصرش هم همانجا بود (بلاذرى، 1997ـ2000، ج 11، ص 164؛ نيز رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 9، ص 301: درب خزيمه). گسترش دامنه نبرد، آشفتگى اوضاع بغداد و بالاخره درخواست طاهربن حسين (فرمانده سپاه مأمون) از خزيمه براى پيوستن به سپاهيان مأمون، خزيمه را به ترديد افكند و سرانجام به خلع امين از خلافت و اعلان بيعت با مأمون رضايت داد. وى با قطع كردن پل بغداد، عملا رو در روى امين قرار گرفت (يعقوبى، ج 2، ص 441؛ طبرى، سلسله 3، ص 904ـ905). اين اقدام كه در پيروزى سپاه مأمون تأثير فراوانى داشت، بعدها در اشعارى مورد تمجيد واقع شد (رجوع کنید به طبرى، سلسله 3، ص 905ـ906). پس از شكست امين، كاخ خزيمه به منزله محل اجتماع هَرْثَمه، از سرداران مأمون، و برخى از نيروهايش مورد استفاده قرار گرفت. حتى امين نيز درصدد برآمد در همان مكان به هرثمه پناهنده شود (طبرى، سلسله 3، ص 916ـ917). از اين كاخ تا سالهاى دراز پس از خزيمه نيز استفاده مى‌شد، چنان‌كه در 235، متوكل عباسى براى تصفيه حساب با ايتاخ*، از سرداران مشهور دوره معتصم تا متوكل، از اين مكان استفاده كرد (همان، سلسله 3، ص 1384ـ1387).

در 201، اندك زمانى پس از استقرار خلافت مأمون، ميان اهالى بغداد به زعامت منصوربن مهدى عباسى و حسن‌بن سهل، نماينده مأمون در بغداد، درگيرى آغاز شد. خزيمه به عنوان سپهسالار سپاه بغداد، مأمور جنگ با لشكر حسن‌بن سهل به سردارى حُمَيْد طوسى شد. وى سپس اداره امور شهر را در دست گرفت و با حمايت مردم و همراهى كسانى چون محمدبن ابى‌خالد و پسرش برضد حسن‌بن سهل جنگيد (همان، سلسله 3، ص 1004ـ1006).

اين تحركات، چندى بعد، به شركت خزيمه در اتحاد سه‌گانه خزيمة‌بن خازم، منصوربن مهدى و فضل‌بن ربيع و بيعت آنان با سهل‌بن سلامه، از مدعيان خلافت، انجاميد (همان، سلسله 3، ص 1011). اين اتحاد به زودى و در 202 با تسليم شدن خزيمه و دو تن ديگر از موافقان جانشينى منصور پس از مأمون، در مقابل طرفداران جانشينى ابراهيم‌بن مهدى، از خاندان عباسى، از هم گسست (همان، سلسله 3، ص 1028).

تاريخ وفات خزيمه را 12 شعبان 203 دانسته‌اند (رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 9، ص 302؛ ابن‌عماد، ج 2، ص 6). از اعقاب و فرزندان وى اطلاعى در دست نيست، جز آنكه در يك مورد از تميم‌بن خزيمة‌بن خازم، از شعراى عصر مأمون (رجوع کنید به ابن‌ابى‌طاهر، ص 156ـ157)، در موردى ديگر از جريربن خزيمة‌بن خازم كه به سال 206 درگذشت (مسعودى، ج 4، ص 330)، ياد شده است. خطيب بغدادى حديث مُسنَدى از خزيمة‌بن خازم نقل كرده است (رجوع کنید به ج 9، ص 301).


منابع :
(1)ابن‌ابى‌طاهر، كتاب بغداد، چاپ محمدزاهد كوثرى، ]قاهره [1368/1949؛
(2) ابن‌عماد؛
(3) ابن‌كلبى، جمهرة‌النسب لابن‌الكلبى، ج 1، چاپ محمود فردوس عظم، قاهره ?] 1982[؛
(4) احمدبن يحيى بلاذرى، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق 1996ـ2000؛
(5) همو، كتاب فتوح‌البلدان، چاپ دخويه، ليدن 1866، چاپ افست فرانكفورت 1413/1992؛
(6) خطيب‌بغدادى؛
(7) خليفة‌بن خياط، تاريخ خليفة‌بن خياط، رواية بقى‌بن خالد ]مخلد[، چاپ سهيل زكار، بيروت 1414/1993؛
(8) احمدبن محمد خوافى، مجمل فصيحى، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341ش؛
(9) احمدبن داود دينورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛
(10) طبرى، تاريخ (ليدن)؛
(11) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(12) مسكويه؛
(13) يعقوبى، تاريخ.
/ سيد على‌اكبر خدايى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7045
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست