خَروصى، عمربن خطّاببن محمد يَحْمدى نَزْوى ، خَروصى، عمربن خطّاببن محمد يَحْمدى نَزْوى، از امامانِ اِباضى عُمّان در قرن نهم. وى از قبيله بنىخروص بود و علت شهرت قبيلهاش به اين نام، انتساب آن به خروصبن شارىبن يحمد بوده كه گفته شده است نسبش به هود پيامبر مىرسد (رجوع کنید به خرّوصى، ص 242ـ243). افراد بسيارى از اين قبيله، از قرن دوم تا چهاردهم، امامت اباضيه* را در عمّان برعهده داشتند (رجوع کنید به محمدبن عبداللّه، ص 80ـ81؛ رنتز، ص 144ـ145؛ براى تفصيل درباره امامان و شرح حال آنها رجوع کنید به عبداللّهبن حميد سالمى، ج 1، ص 115ـ387).
از تاريخ ولادت و زندگانى خروصى، پيش از رسيدن به امامت، اطلاعى در دست نيست. در سلسله امامان اباضى عمّان، نام خروصى، بعد از ابوالحسنبن خميسبن عامر، از بنىنَبْهان كه تا 846 عهدهدار امامت بود، ذكر مىشود. در فاصله ميان مرگ ابوالحسنبن خميس و رسيدن خروصى به امامت، خاندان نبهان*، كه با جريان اصلى اباضى در عمّان همخوانى نداشتند، در عمان به قدرت رسيدند و در 885 خروصى قدرت را از دست آنان خارج كرد (ازكوى، ص 72؛ تاريخ اهل عمان، ص 99؛ قصص و اخبار جرت فى عمان، ص 82ـ83). در برخى از منابع متأخر، شروع امامت خروصى 835 ذكر شده است (رجوع کنید به ابنرُزَيق، 1412، ص 257؛ همو، 1404، ص 79) كه با توجه به منابع تاريخى اوليه صحيح به نظر نمىرسد. خروصى دوبار، با بيعت مردم، به امامت اباضيه عمّان انتخاب شد. او بار نخست، بعد از يك سال حكومت، به جنگ سليمانبن سليمان، حاكم منطقه رُستاق از بنىنبهان، رفت اما در منطقهاى به نام وادى سَمائيل، از او شكست خورد و از امامت كنار گذاشته شد (فارسى، ص 142). پس از مدتى دوباره مردم با خروصى بيعت كردند و اينبار او قدرت را به طور كامل از دست خاندان نبهان خارج ساخت (ازكوى، ص 73؛ تاريخ اهل عمان، ص 101؛ قصصٌ و اخبارٌ جَرَت فى عمّان، ص 84). خروصى در شهر نَزْوى درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد (عبداللّهبن حميد سالمى، ج 1، ص 375؛ فارسى، همانجا). در منابع به تاريخ وفات او اشاره نشده است، اما چون در 894 با محمدبن سليمانبن احمد مُفَرِّج بَهْلَوى، امام پس از او، بيعت كردهاند (قصص و اخبار جرت فى عمان، همانجا)، احتمالا خروصى، پس از نُه سال امامت، در اين سال از دنيا رفته است (عبداللّهبن حميد سالمى، ج 1، ص 376).
مهمترين اقدام خروصى در زمان امامتش، مصادره اموالى بود كه بنىنبهان تاراج كرده بودند. او بعد از به قدرت رسيدن، دادگاهى براى رسيدگى به وضع دارايى بنىنبهان تشكيل داد. اين دادگاه اموال را به صاحبانشان بود بازگرداند و اموالى را كه صاحبش شناخته نشد در اختيار امام قرار داد تا در امور فقرا و دولت اباضى مصرف كند (براى گزارش تفصيلى اين دادگاه رجوع کنید به ازكوى، ص 72ـ73؛ تاريخ اهل عمان، ص 99ـ100؛ قصص و اخبار جرت فى عمان، ص 83ـ84؛ ابنرزيق، 1412، ص 257ـ258). علماى مشهور اباضيه حكم دادگاه را، كه در 887 صادر شد، تأييد كردند (عبداللّهبن حميد سالمى، ج 1، ص 372ـ373) و تأييد آنان موجب شد كه در زمان امامان بعدى نيز اعتبار اين حكم به قوّت خود باقى بماند (همان، ج 1، ص 373ـ374؛ سيابى، ج 3، ص 114).
منابع : (1)ابنرُزَيق، الشعاع الشائع باللمعان فى ذكر ائمة عُمان، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1404/1984؛ (2) همو، الفتح المبين فىسيرةالسادة آلبوسعيديين، چاپ عبدالمنعم عامر و محمد مرسى عبداللّه، ]مسقط [1412/1992؛ (3) سرحانبن سعيد ازكوى، تاريخ عُمان: المقتبس من كتاب كشفالغمّة الجامع لاخبار الامّة، چاپ عبدالمجيد حسيب قيسى، ]مسقط[ 1407/1986؛ (4) تاريخ اهل عُمان، تحقيق و شرح سعيد عبدالفتاح عاشور، ]مسقط[: وزارةالتراث القومى و الثقافة، ]1412/ 1992[؛ (5) سليمانبن خلف خرّوصى، ملامح من التاريخالعُمانى: وفاءً لعُماننا و انصافآ لتاريخنا، السيب، عمان 1422/2002؛ (6) جورج رنتز، عُمان و الساحل الجنوبى للخليجالفارسى، قاهره 1423/2003؛ (7) عبداللّهبن حميد سالمى، تحفةالاعيان بسيرة اهل عمان، ج 1، ]بىجا، بىتا.[؛ (8) محمدبن عبداللّه سالمى، نهضة الاعيان بحرية عُمان، قاهره: دارالكتابالعربى، [.بىتا]؛ (9) سالمبن حمود سيابى، عمان عبرالتاريخ، ]مسقط[ 1407/1986؛ (10) ناصربن منصور فارسى، نزوى عبرالايام: معالم و اعلام، ]مسقط[ 1415/1994؛ (11) قصص و اخبار جَرت فى عمان، ]منسوب به ابوسليمانبن محمد معولى[، چاپ عبدالمنعم عامر، ]مسقط[: وزارة التراث القومى و الثقافة، 1407/1983.
/ حميد مَلِكمَكان /