خِرَقى، عمربن حسين ، خِرَقى، عمربن حسين، فقيه حنبلى قرن سوموچهارم و مؤلف اثر فقهى مشهور المختصر*. كنيه وى ابوالقاسم و به بغدادى نيز معروف است. از سال و محل تولد او اطلاعى در دست نيست. سيرهنويسان واژه خِرَقى را منسوب به خِرَق (جمع خرقه) دانستهاند؛ منتسب به جماعتى كه به خريد و فروش پارچه مىپرداختند و گروهى از آنان نيز در بغداد و اصفهان ساكن بودند (براى نمونه رجوع کنید به سمعانى، ج 2، ص 349ـ 350؛ ابنخلّكان، ج 3، ص 441).
پدر خرقى، ابوعلى حسينبن عبداللّه (متوفى 299)، از بزرگان فقهاى حنبلى است كه از كسانى چون ابوبكر مَرُّوذِى (متوفى 275)، حفصبن عمر دُورى* (متوفى 246) و منذر بن وليد جارودى حديث شنيده است و افرادى چون محمدبن عبداللّه شافعى (متوفى 354) و محمدبن احمدبن صَوّاف (متوفى 359) از او حديث نقل كردهاند (رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 8، ص 603).
ابوالقاسم خرقى مقدمات علوم دينى و دانش فقه را نزد پدرش و نيز نزد فقها و محدّثانى چون حرب بن اسماعيل حنظلى كرمانى و دو تن از فرزندان احمدبن حنبل، صالح و عبداللّه، فراگرفت (رجوع کنید به ابنابىيعلى، ج 3، ص 148؛ ذهبى، ج 15، ص 363). او علاوه بر پدرش از كسانى مانند ابوبكر نَجّاد و ابوالفضلبن عبدالسميع هاشمى حديث شنيده است (رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 13، ص 87؛ ذهبى، ج 15، ص 503).
خرقى شاگردان بسيارى تربيت كرد، از جمله: عبيداللّه بن محمد ابنبَطَّه* عُكبَرى، ابوالحسن عبدالعزيزبن حارث تميمى، و ابوالحسين ابنسمعون/ شمعون (ابنابىيعلى، ج 3، ص149؛ عُلَيمى حنبلى، ج 2، ص 268؛ نيز رجوع کنید به فنيسان، ص 51).
خرقى در اواخر عمر بغداد را ترك كرد. بيشتر شرح حالنگاران سبب اين مهاجرت را رواج دشنام دادن به صحابه و سَلَف در آن شهر دانسته و توضيح بيشترى ندادهاند (رجوع کنید به خطيب بغدادى، همانجا؛ ابواسحاق شيرازى، ص 172؛ ابن ابىيعلى، ج 3، ص 148؛ ابنكثير، ج 11، ص 241). در برخى منابع ديگر، سلطه آلبويه بر بغداد سبب بيرون رفتن خرقى از آن شهر و ورود به دمشق ــكه از قبل مكتب حنبلى در آنجا ريشه داشت ــ ذكر شده است (رجوع کنید به ابنتيميه، ج 16، جزء27، ص 207؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه). سزگين (ج 1، جزء3، ص 235) علت مهاجرت خرقى را تنگشدن فضاى اجتماعى براى حنبليان بغداد بهسبب انتقاد آنان از برخى صحابه دانسته است.
برخى خرقى را به تعبد، ورع و تقوا متصف كرده و ستودهاند (رجوع کنید به سمعانى، ج 2، ص 350؛ ابنقدامه، ج 1، ص 3ـ4؛ عليمى حنبلى، ج 2، ص 266ـ267). خرقى چندى پس از ورود به دمشق در 334 از دنيا رفت و در قبرستان بابالصغير به خاك سپرده شد و آرامگاهش محل زيارت گشت (ابواسحاق شيرازى، همانجا؛ ذهبى، ج 15، ص 363). در برخى منابع گزارش شده كه خرقى در دمشق به علت نامعلومى محكوم به تحمل تازيانه شد و به همين سبب جان سپرد (رجوع کنید به ابنقدامه، ج 1، ص 4؛ عليمىحنبلى، ج 2، ص 269). چنين گزارشى از مرگ خرقى در منابع ديگر از جمله ابنابىيعلى، ابنخلّكان،و ذهبى ذكر نشده است.
به گزارش برخى منابع، خرقى آثار بسيارى تأليف كرده، اما تنها المختصر* فىالفقه باقىمانده است؛ او هنگام مهاجرت از بغداد كتابهايش را در محله «درب سليمان» بغداد نزد كسى به امانت سپرده بود، اما بعدها آن محل آتش گرفت و كتابهاى خرقى از ميان رفت. بيشتر سيرهنويسان هم تنها از كتاب المختصر ياد كردهاند (براى نمونه رجوع کنید به خطيب بغدادى، همانجا؛ ابن ابىيعلى، ج 3، ص 148ـ149؛ نيز رجوع کنید به فنيسان، ص 51ـ52)، ولى حاجىخليفه (ج 1، ستون 446) وى را صاحب تفسيرى دانسته است. سزگين (ج 1، جزء3، ص 236) نيز كتابى به نام فوايد را به خرقى نسبت داده كه گزيدهاى از آن به روايت ابوالقاسم لالكائى موجود است.
منابع : (1)ابنابىيعلى،طبقاتالحنابلة، چاپ عبدالرحمانبن سليمان عُثيمين، رياض 1419/1999؛ (2) ابنتيميه، مجموعالفتاوى، چاپ مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت 1421/2000؛ (3) ابنخلّكان؛ (4) ابنقدامه، المغنى، بيروت ] 1347[، چاپ افست [.بىتا]؛ (5) ابنكثير، البداية و النهاية، چاپ على شيرى، بيروت 1408/1988؛ (6) ابواسحاق شيرازى، طبقاتالفقهاء، چاپ احسان عباس، بيروت 1401/1981؛ (7) حاجى خليفه؛ (8) خطيب بغدادى؛ (9) ذهبى؛ (10) فؤاد سزگين، تاريخالتراثالعربى، ج 1، جزء3، نقله الىالعربيةمحمود فهمى حجازى، رياض 1403/1983؛ (11) سمعانى؛ (12) مجيرالدين عبدالرحمانبن محمد عُليمىحنبلى، المنهجالاحمد فى تراجم اصحاب الامام احمد، ج 2، چاپ رياض عبدالحميد مراد، بيروت 1997؛ (13) سعود فنيسان، آثار الحنابلة فى علومالقرآن، ]اسكندريه ? 1409[؛ (14) EI2. s.v. " al-Khiraki, Umar b. al-Husayn al-Baghdadi"(by H. Laoust).
/ مريم گلاببخش /