responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6887

خاوَران (خابَران). ، خاوَران (خابَران). ناحيهاى در ايالت خراسان قديم. اين ناحيه بين نَسا*، ابيورد* و سرخس* قرار داشته و محدوده آن با شمال شرقى ايران (استان خراسان رضوى) و جنوب تركمنستان* كنونى در شمال رشته كوه اللّهاكبر و هزار مسجد منطبق است. رود تجن* مهمترين رود اين ناحيه به شمار مىرود (رجوع کنید به >اطلس جامع جهان تايمز<، نقشه32). اين ناحيه را دشت خاوران، زمين خاوران، خاواران يا خابران نيز ناميدهاند (رجوع کنید به ياقوت حموى، ذيل «خابران»؛ حافظ ابرو، ج 3، ص 324؛ لسترنج، ص 394ـ395 و نقشه 8؛ نقشه كامل ايران امروز). دژ طبيعى كلات و درهگز را نيز جزو خاوران به شمار آوردهاند (رجوع کنید به قاسمى، ص 9ـ18؛ نيز رجوع کنید به ادامه مقاله).

واژه خاوران، همچنين در منابع ادبى قديم فارسى به معناى غرب و شهرهاى غربى ــدر مقابل خراسان به معناى بلاد شرقى ــ بود و به شهرهاى غربى ايران كه در محدوده خراسان نبودند اطلاق مىشد. در عين حال همين واژه باتوجه به اشتقاق از خوروران/ خوربران، به معناى محل غروب خورشيد، به سمت مغرب جغرافيايى نيز اطلاق مىشده است (لسترنج، ص 395، پانويس 1؛ شهيدى، ص30؛ نيز رجوع کنید به دهخدا، ذيل مادّه). خاوران در زمان حمله تركان، دشت اَتَك/ ايتاك (ولايتى كه در دامنه قراردارد) سپس دشت آخال و قره قوم نيز ناميده شده است (بارتولد، ص 119؛ رئيسالسادات، ص 197، 199).

از زمان دقيق اطلاق نام خاوران/ خابران، يا نامهاى ديگر، به اين ناحيه اطلاع روشنى در دست نيست. همينقدر مىدانيم كه در اشعار فارسى باقىمانده از سده پنجم به اين سو مانند اشعار ابوسعيد ابوالخير (رجوع کنید به سخنان منظوم ابوسعيد ابوالخير، ص 21)، ناصرخسرو (ص 455)، منوچهرى (ص 67)، انورى (ج 1، ص 474، ج 2، ص 846) و خاقانى (ص 32، 270) از خاوران ياد شده است. در اين آثار ادبى، همانگونه كه انتظار مىرود، به هيچ رو در باب تعيين محل اين ناحيه توضيحى داده نشده است. چنين توضيحى ظاهراً ابتدا در الانساب سمعانى (متوفى 562؛ ج 3، ص 470) و سپس در معجمالبلدان ياقوت حموى آمده است. به نوشته ياقوت حموى، خابران نام ناحيه و شهرى ميان سرخس و ابيورد در خراسان بوده و ميهنه از قراى آن به شمار مىآمده است. وى همچنين از اَزجاه و شوكان در ناحيه خابران نام برده و تصريح كرده كه خابران در گذشته شهرى بزرگ بوده، اما اكنون بيشتر آن به صورت ويرانه درآمده است (ياقوت حموى، ذيل همين نامها).

جوينى (ج 2، ص 109، 258)، به خاوران/ خابران طوس اشاره كرده كه قلعه كلات در آن واقع است. قزوينى در قرن هفتم (ص 241ـ 242) خاوران را ناحيهاى حاصلخيز در خراسان و مشتمل بر قريههايى وصف كرده و از بزرگان آنجا نام برده است. حمداللّه مستوفى در اوايل قرن هشتم (ص 157 و پانويس 4، ص 158) خاوران/ خاوردان را شهرى متوسط در اقليم چهارم در خراسان، داراى باغستان فراوان، آب روان و ميوه و غله معرفى كرده و ميهنه را، كه مقبره ابوسعيدابوالخير در آن واقع شده، از توابع خاوران نام برده است. به گفته وى، ابوسعيد براى خاوران و بزرگان آن شعر سروده است. ابوالفداء نيز در همان زمان از خاوران (خابران) با همين ويژگيها ياد كرده است (رجوع کنید به ص 444ـ445، 447). به نوشته رشيدالدين فضلاللّه (ص52) در 694 غازانخان همراه لشكريان خود پس از گذشتن از نسا و ابيورد به دشت خاوران نزديك سرخس رفت. حافظ ابرو (ج 4، ص 867) در ذكر حوادث 826 از زيارت بايسنقرميرزا از مرقد ابوسعيد ابوالخير در ناحيه خاوران خبر داده است. قوام فاروقى، صاحب شرفنامه مُنيرى در اواخر قرن نهم (ج1، ص401)، دشت خاوران را نزديك بسطام ذكر كرده است. در همين قرن دولتشاه سمرقندى (ص 151، 762) اين ناحيه را خاك خاوران و دشت خاوران ناميده است. زينالعابدين شيروانى در 1247 (ص 227ـ 228) خاوران را از بلاد خراسان، داراى هواى معتدل و دارالاماره آن ديار ذكر كرده كه بر اثر مرور زمان ويران شده است.

اعتمادالسلطنه (ج 1، ص 57، 256)، از قريههاى باذن و ازجاه، از قراى خابران از نواحى سرخس نام برده و نوشته است كه فضلاى بسيارى به ازجاه منسوباند.

مشاهير و بزرگانى از خاوران برخاستهاند، از جمله: ابوسعيد ابوالخير*، عارف قرن (چهارم و پنجم)؛ ابوعلى احمد شادان خاورانى وزير طغرل سلجوقى، اسعد مهنه از علماى عصر سلجوقى؛ اوحدالدين انورى ابيوردى* كه ظاهرآ به همين سبب نخست خاورى تخلص مىكرد (قزوينى، ص 241؛ دولتشاه سمرقندى، ص 151ـ152، 761ـ762؛ قوام فاروقى، همانجا؛ شاد، ذيل مادّه) و ابوالفتح فضلاللّهبن عبدالرحمنبن طاهر خابرانى از محدّثان قرن ششم (رجوع کنید به ابنعساكر، ج 52، ص 439؛ زَبيدى، ج 6، ص 328).

در خوزستان نيز قريهاى به نام خابران وجود داشته است كه جغرافىنويسان مسلمان از آن نامبردهاند (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، ص 194ـ195، 243؛ جيهانى، ص 103ـ104، 107؛ مقدسى، ص453؛ ياقوتحموى، ذيل «خابران»). همچنين ياقوت حموى (ذيل «خاوران») از قريهاى به نام خاوَران در خلاط ارمينيّه نام برده كه ابوالحسن محمدبن محمد خاورانى (متوفى 571؛ رجوع کنید به بغدادى، ج 2، ستون 47، 244، 264، 282، 344، 489، 629ـ630) به آنجا منسوب است.


منابع :
(1)ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2001؛
(2) اسماعيلبن على ابوالفداء، كتاب تقويمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاريس 1840؛
(3) اعتمادالسلطنه؛
(4) محمدبن محمد(على) انورى، ديوان، چاپ محمدتقى مدرسرضوى، تهران 1364ش؛
(5) واسيلى ولاديميرويچ بارتولد، تذكره جغرافياى تاريخى ايران، ترجمه حمزه سردادور، تهران 1358ش؛
(6) اسماعيل بغدادى، ايضاحالمكنون، ج2، در حاجىخليفه، ج4؛
(7) جوينى؛
(8) ابوالقاسمبن احمد جيهانى، اشكالالعالم، ترجمه علىبن عبدالسلام كاتب، چاپ فيروز منصورى، ]مشهد [1368ش؛
(9) عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، زبدةالتواريخ، چاپ كمال حاج سيدجوادى، تهران 1380ش؛
(10) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛
(11) بديلبن على خاقانى، ديوان، چاپ ضياءالدين سجادى، تهران 1378ش؛
(12) دولتشاه سمرقندى، تذكرةالشعراء، چاپ فاطمه علاقه، تهران 1385ش؛
(13) دهخدا؛
(14) رشيدالدين فضلاللّه، كتاب تاريخ مبارك غازانى: داستان غازانخان، چاپ كارليان، لندن 1358/1940؛
(15) حسين رئيسالسادات،«تاريخ شهرهاى خراسان: دشت خاوران»، فصلنامه تحقيقات جغرافيائى، سال3، ش 1 (تابستان 1367)؛
(16) محمدبن محمد زَبيدى، تاجالعروس من جواهرالقاموس، چاپ علىشيرى، بيروت 1414/1994؛
(17) سخنان منظوم ابوسعيد ابوالخير، ]منسوب به ابوسعيد ابوالخير[، چاپ سعيد نفيسى، تهران: كتابخانه سنائى، 1369ش؛
(18) سمعانى؛
(19) محمدپادشاهبن غلام محيىالدين شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛
(20) حسين شهيدى، چهارسو و نگرشى كوتاه بر تاريخ و جغرافياى تاريخى، تهران 1365ش؛
(21) زينالعابدينبن اسكندر شيروانى، بستانالسياحه، يا، سياحتنامه، چاپ سنگى تهران 1315، چاپ افست [.بى‌تا]؛
(22) ابوالفضل قاسمى، خاوران: گوهر ناشناخته ايران، مشتمل بر تاريخ و جغرافياى در گز و كلات، ]تهران، بىتا.[؛
(23) قدامةبن جعفر، كتاب الخراج، چاپ دخويه، ليدن 1889، چاپ افست 1967؛
(24) زكريابن محمد قزوينى، كتاب آثار البلاد و اخبار العباد، چاپ فرديناند ووستفلد، گوتينگن 1848، چاپ افست ويسبادن 1967؛
(25) ابراهيم قوام فاروقى، شرفنامه منيرى، يا، فرهنگ ابراهيمى، چاپ حكيمه دبيران، تهران 1385ـ 1386ش؛
(26) مقدسى؛
(27) احمدبن قوص منوچهرى، ديوان، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1347ش؛
(28) ناصر خسرو، ديوان، چاپ مجتبى مينوى و مهدى محقق، تهران 1357ش؛
(29) نقشه كامل ايران امروز، مقياس 000،600،1:1، تهران: گيتاشناسى، 1386ش؛
(30) ياقوت حموى؛
(31) Guy Le Strange, The lands of the Eastern caliphate, Cambridge 1930.
(32) The Times Comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.
/ معصومه رضازاده شفارودى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6887
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست