responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6879

خانه در كشورهاى مسلمان (6) آسياى ميانه و سرزمينهاى ترك‌نشين ، خانه در كشورهاى مسلمان (6) آسياى ميانه و سرزمينهاى ترك‌نشين

ج) آسياى ميانه و سرزمينهاى ترك‌نشين

1. تركيه و قفقاز

تركيه. پراكندگى عمده فرهنگى و تاريخى در تركيه سه بخش اصلى را نشان مى‌دهد: نخست، مناطق ساحلى و جاهايى كه پل ارتباط با اروپا را تشكيل مى‌دهد. اين مناطق تحت تأثير مداوم عوامل خارجى قرار دارد. دوم، منطقه داخلى كه شاهد تحرك كمتر و پذيراى آخرين موج مهاجرت بزرگ تركها بوده‌است. اين دشتِ بشقابى شكل را شايد بتوان منطقه درونى خواند. سوم، ميان اين دو منطقه يك كمربند مركّب است كه تحت‌تأثير هر دو منطقه قرار داد. خانه‌هاى تركى در تركيه از منطقه درونى به سمت بيرون گسترش يافته است (كوچوك ارمان، ص 48ـ49).

در نقاط مختلف تركيه، در دوره ميان‌سنگى، با تشكيل روستاها استقرار دائمى صورت گرفته‌است. در دوران نوسنگى، خانه داراى اتاقهايى وسيع، با ابعاد حداكثر 9 متر × 10 متر در اطراف حياطى سنگفرش و چهارگوش، با پى سنگى و ديوار خشت‌چين بود. اين اتاقها مستقل و گاه داراى ستونهاى سنگى بودند. در وسط اتاق، اجاق پخت‌وپز قرار داشت و كف اتاق با خشت و اندود گل پوشيده بود. در ادامه اين دوره، اتاقها دوطبقه شدند كه اتاق پايينى در نداشت و از طريق اتاق بالايى به آن وارد مى‌شدند. سقف اين خانه‌ها مسطح، از چوب و نى و اندود كاهگل بود (فيروزمندى، ص 27، 41). از هزاره پنجم پيش از ميلاد، در تپه‌هاى باستانى حاجيلار، خانه‌هاى حياط ‌دار احتمالا دوطبقه با اتاقهاى مستطيل‌شكل ساخته مى‌شدند (كوبان، ص 25). در ادامه دوره نوسنگى، تعداد اتاقها بيشتر و با سنگ و خشت و چوب فضاهاى متنوعى ايجاد شد. اين خانه‌ها نيز در طبقه همكف ورودى نداشتند و از طريق نردبان و حفره بام وارد خانه مى‌شدند (همان، ص 44، 51).

تمدن تپه باستانى چتل هويوك، از هفت‌هزار تا پنج‌هزار سال پيش از ميلاد را از نخستين تلاشهاى بشر براى پى‌ريزى زندگى شهرى دانسته‌اند. حفاريها و يافته‌هاى اين محل نشان مى‌دهند كه خانه‌ها به هم چسبيده و بدون در بودند و به همين سبب استحكام بيشترى داشتند و از طريق پشت بام به يكديگر مرتبط مى‌شدند. اين خانه‌ها نقشه واحد اما اندازه‌هاى متفاوت داشتند. ديوارهاى آنها خشتى بود و با كلافهاى چوبى تقويت مى‌شد. ديوارها و كف اتاقها نقاشى و گچ‌كارى مى‌شد. از سكوهاى كنار ديوار نيز براى خوابيدن، كار كردن و غذا خوردن استفاده مى‌كردند (گاردنر، ج 1، ص 12، 13، تصوير 18).

در عصر مس و سنگ، محلهاى مسكونى با حصار محافظت مى‌شد و تغييراتى در خانه‌ها ايجاد گرديد، مثلا دو اتاق بزرگ در خانه به يك راهرو باز مى‌شد (فيروزمندى، ج 1، ص 136). در عصر مفرغ، خانه‌ها به هم فشرده و اتاقها به صورت رديفى نزديك به هم، به شكل مستطيل كوچك و ديوارها از پى سنگى و خشتى بودند. اين خانه‌ها در و پنجره داشتند و به صورت مجتمع، با سقف مسطح، از چوب و نى ساخته مى‌شدند (همان، ج 1، ص 146).

در هزاره دوم پيش از ميلاد، ساكنان بعضى مناطق تركيه مانند كاپادوكيا، شهرهاى زيرزمينى مى‌ساختند و درون اتاقهاى كوچك و تاريكش سوراخهايى براى ورود و خروج هوا و نور ايجاد مى‌كردند. ساخت خانه‌هاى زيرزمينى براى دفاع در برابر مهاجمان بود. تا 1331ش/1952، نمونه‌هايى از اين خانه‌ها هنوز مسكونى بودند (ابوك، ص 23). حِتّيها و سپس يونانيها در حدود سال هزار پيش از ميلاد، نخست روستاها و بعد شهرهايى در اين سرزمين ساختند. خانه‌هاى ثروتمندان يونانى داراى آب جارى و كف موزاييك‌كارى شده بود. اهالى روم شرقى (بيزانس) نيز بعد از يونانيها در اين منطقه تا قرن هشتم سكونت داشتند (همان، ص 30ـ34).

با ورود تركان در قرن پنجم به آسياى صغير، در طول يك سده، حدود يك‌سوم از جمعيت ترك دنيا به اين سرزمين مهاجرت كردند و در اواخر اين قرن، اين ناحيه به سرزمينى ترك‌نشين تبديل شد (محمد شكر، ص 27). آنان روستاهايى ساختند يا در خانه‌هاى روستاهاى تخليه‌شده ساكن شدند (همان، ص 102). با ورود تركها، مسلمانان در مركز شهر و روميها و تاجران مسيحى هركدام در محله‌هايى معيّن، كه با حصارى از هم جدا مى‌شدند، ساكن گرديدند (ابن‌بطوطه، ج 1، ص 313). اولين مسكن تركان، چادر (يورت)، داراى فضاهاى مختلفى مانند محل پخت و پز، محل نگهدارى لباس و سلاح و مكانى براى نشستن و خواب بود. در وسط چادر نيز، مكانى براى خوردن غذا بود و در اطراف آن، صندوقهاى وسايل قرار داشت. اين فضاسازى چينش اشيا در يورت، در ساختار اتاق، در خانه‌هاى بعدى تركى اثر گذاشت (زين‌العابدين، ص 34؛ نيز رجوع کنید به كوبان، ص 43ـ44).

به دليل شرايط آب و هوايى، مصالح خانه‌هاى قديمى تركيه متفاوت است. در شمال تركيه مانند استانبول، ادرنه، بورسه، سيواس و توقات از چوب، در مركز از آجر و سنگ، در جنوب به طرف مغرب مانند اَدنه، مرسين و آنتاليا از چوب و سنگ و در مغرب از سنگ به عنوان مصالح اصلى استفاده شده است (كوچوك‌ارمان، ص 32). ساخت‌مايه اصلى در آناطولى سنگ بوده و آجر بيشتر در طاق‌سازى بناها و قلوه‌سنگ همراه با ساروج در قوسهاى طاقى و ديوارها، و چوب گاه براى تمام بناها به كار مى‌رفته است (اتينگهاوزن و گرابار، ص 333).

در استانبول، برخلاف ديگر نواحى، قسمتهاى چوبى را با اندود نمى‌پوشاندند. بهره‌گيرى از چوب و امثال آن در ساختن سقف اتاقها به خصوص ويژگى اقوام كوچ‌نشين بوده‌است (د.ا.د.ترك، ج 11، ص 509). درون خانه‌هاى چندطبقه، پى و طبقه پايين از سنگ و آجر است اما در طبقات بالا از الوارهاى چوبى و آجر به عنوان مصالح استفاده شده‌است (گودوين، ص 17).

در قرن دهم حتى در استانبول، خشت معمول‌ترين ساخت‌مايه در ساخت خانه‌ها بود، اما پيش از آن، در دوره تركها ديوارهاى سنگى نتراشيده نقش مهمى داشتند. سنگهاى تراش نخورده معمولا در طبقه زيرين يا همكف كاربرد داشته‌اند (كوبان، ص 26). چوب در قسمتهاى مختلف بنا به كار مى‌رفت. پى يا شالوده چوبى با عمق كم و بيشتر براى مساكن سبك و كوچك استفاده مى‌شد و شالوده سنگى كه سنگينى بنا را به زمين منتقل و در مقابل سيل مقاومت مى‌كرد، بيشتر در مناطق پرباران مانند سامسون، ريزا، ارتوين، سفرانبلو و بوجاك كاربرد داشت. در مناطق نزديك درياى سياه، ستونهاى چوبى در اتاقهايى به كار مى‌رفت كه در آن محصولات كشاورزى را نگهدارى مى‌كردند. چوب شالوده‌ها به‌خصوص از درخت شاه بلوط بود، كه به خوبى در مقابل آب مقاوم است و باگذشت زمان مانند سنگ مقاوم مى‌گردد. يك سرِ تيرهاى چوبى را براى فرورفتن در زمين، تيز مى‌كردند (زين‌العابدين، ص 135ـ137).

از طرف ديگر، بهره‌گيرى از مصالح معمارى به فراوانى آن در هر منطقه بستگى داشت؛ مثلا در مناطق جنگلى و روستاها خانه‌ها از چوب ساخته مى‌شد، اما در شهرها چوب با صرفه‌جويى كامل به كار مى‌رفت. تنوع مصالح در خانه‌هاى شهرى بيشتر بود، به گونه‌اى كه حتى در ديوارهاى داراى اسكلت چوبى از سنگ و آجر براى مقاومت بيشتر ديوار استفاده مى‌كردند. در اسكلت‌سازى چوبى، به تيرهاى عمودى ديوارها چند تير ديگر به صورت ضربدرى متصل مى‌گرديد تا بر استحكام بنا بيفزايد (همان، ص 143، 148ـ150؛ براى اطلاع بيشتر رجوع کنید به همان، ص 159ـ161، 178).

مطالعات درباره خانه‌هاى تركى، براساس آثار باقى‌مانده از قرون پنجم تا هفتم در استانبول، بورسه، تكيرداغ و گبزه، نشان مى‌دهد كه خانه‌ها بيشتر دوطبقه بودند و رو به درون و حياط و باغ باز مى‌شدند. اتاقهاى طبقه همكف عمدتاً براى انبار و خدمات بود و زندگى بيشتر در طبقه بالاى همكف جريان داشت (اورهان و همكاران، ص 475). بيشتر خانه‌هاى تركى در مجموع داراى يك طرح و ويژگيهاى مشترك‌اند كه نخست در استانبول معمول گرديده و سپس در ساير مناطق تركيه رواج يافته است. طرح يك‌سوم اين خانه‌ها شبيه خانه‌سازى ايران است. طبقه اول به بالا اسكلت چوبىِ سبك دارد و ديوار خانه‌ها براى ايجاد حريمِ بلند است. در مركز خانه، حياطى با حوض و چاه و باغچه قرار دارد. از فضاهاى ديگر در طبقه همكف، انبارى و آخور است (د.ا.د. ترك، ج 11، ص 509). قسمت اصلى خانه طبقه بالاست كه از طريق پلكانى چوبى در حياط، به آن راه مى‌يابند. معمولا شهرهاى تركيه در زمينهاى هموار ساخته نمى‌شدند، اما براى خانه‌سازى زمينها را صاف مى‌كردند. خانه‌ها ابتدا يك‌طبقه بودند و به مرور دوطبقه شدند و دو قسمت اصلى داشتند: قسمت استقبال (سَلامْلِك)، مكان اصلى براى مهمانان و جشنها، و قسمت سكونت (حَرمْلِك)، حريم خصوصى خانواده (زين‌العابدين، مقدمه اكمل‌الدين احسان اوغلى، ص 11). در خانه‌هاى بزرگ، اين دو قسمت بسيار گسترده بوده‌اند، سلاملك به حياط و باغ متصل مى‌شده‌است و در گوشه‌اى از آن، آشپزخانه و رختشويخانه و حمام قرار داشته‌است، ولى در خانه‌هاى كوچك، تمام اين فضاهاى خدماتى در ساختمان اصلى بوده‌اند (اونسال، ص 68). در خانه‌هاى دوطبقه نيز، آشپزخانه و انبار در طبقه همكف قرار داشته و طبقه بالا بيشتر محل زندگى خانوادگى بوده، كه به حياط و خيابان اشراف داشته است (گودوين، ص 17).

در بعضى خانه‌ها، فضايى به نام جهان‌نما در تابستان استفاده مى‌شده‌است. اين فضا در كاخها و سراهاى اعيانى و گاه خانه‌هاى معمولى وجود داشته و در بلندترين نقطه بنا، به صورت بالكنى كوچك قرار مى‌گرفته‌است (كوبان، ص 96، 97، تصوير). درِ اصلى خانه‌ها بزرگ و تنها ورودى به خانه بوده‌است (زين‌العابدين، ص 111؛ همان مقدمه، همانجا). مهم‌ترين مكانهاى خانه صفه و اتاق بوده است. كاشى‌كارى از تزيينات خانه‌هاى تركى بوده كه از پشت با ملاط و توسط استادكاران ايرانىِ مهاجر به ديوار نصب و در خانه‌ها و قصرها نيز طى قرون يازدهم و دوازدهم اجرا مى‌شده است. بر كاشيها، اشكال متنوع هندسى و گياهى با رنگهاى مختلف نقش مى‌شد و گاه نقاشى زير يا روى لعاب شفاف انجام مى‌گرفت و از نقوش انسانى و حيوانى استفاده نمى‌گرديد. در كاشيها از رنگ آبى نيلى، آبى آسمانى، سبز و قرمز استفاده مى‌شد (زين‌العابدين، ص 128). درِ خانه‌هاى چوبى، به‌ويژه در قسمتهاى بالاى خانه، نقاشى مى‌شد كه اين ويژگى مشترك اقوام ترك است.

هم‌زمان با ورود اروپاييها به استانبول، خانه‌هاى تركى با رنگهاى متنوعى آراسته شدند. در خلال قرن يازدهم، رنگهاى متنوع روشن، به‌ويژه قرمز، زرد، آبى و سفيد، به كار مى‌رفت و رنگ كردن بنا تا زمان بهره‌گيرى از پوشش ملاط سيمان معمول بود. ساختمانهاى بزرگ قرن سيزدهم با رنگهاى صورتى، انواع قرمز، سبز زيتونى و زرد تزيين مى‌شدند كه برگرفته از هنر باروك اروپاى مركزى است و شايد اصل آن به قرن دوازدهم/ هجدهم برگردد. نقوش و طرحهاى نماى خانه‌ها ريشه در فرهنگ مذهبى و تصوف‌گرايانه تركان دارد. نقاشيهاى طلسم‌گونه، شاخ گوزن و آهو، چشمهاى افسونگر و كتيبه‌هايى با جملات دعايى به همراه تاريخ ساخت خانه، نمونه‌هاى اين نقوش است (كوبان، ص 186).

انواع خانه‌هاى تركى. 1)چادر مخصوص گروههاى كوچ‌ رو و به ويژه در نواحى شمالى كوههاى توروس معمول و امكانات آن در حد زندگى روزمره است (زين‌العابدين، ص 79). كليه ادوات زندگى و وسايل چهارپايان در آنجا نگهدارى مى‌شود و زنان بافتهاى سنّتى مانند سجاده را در آنجا توليد مى‌كنند. مساحت، فضاى دايره‌شكل خاص نشستن و وسايل مورد استفاده مانند صندوق، بين اتاق و خيمه مشترك‌اند اما در خيمه اجاق در وسط و در اتاق درون ديوار تعبيه شده است (همان، ص 36، 38، 45).

2) خانه سيار يا قابل انتقال شبيه چادر كه حاصل مرحله انتقال از چادر به خانه تركى است و عناصر آن نيز حمل‌شدنى است و از يك يا دو اتاق رو به حياط تشكيل شده‌است (همان، ص 79).

زندگى روستاييان به زمين وابسته است. اين نوع زندگى خانه‌هاى آنها را در موارد بسيار اساسى محدود مى‌كند به گونه‌اى كه عمومآ تك‌طبقه و تنها يك يا دو اتاقه است.

خانه‌هاى شهرى يك يا چندطبقه‌اند و با اينكه بسيار دقيق ساخته شده‌اند، معمولا بى‌تكلف و تا حدى منعكس‌كننده ويژگيهاى منطقه‌اى هستند (كوچوك‌ارمان، ص 94).

در تركيه، خانه‌هايى متفاوت با خانه‌هاى رايج نيز ساخته مى‌شوند كه مهم‌ترين آنها خانه‌هاى مجلل بزرگ و ويلاهاى تابستانى‌اند كه در محوطه‌هاى باز و باغها و كنار رودها با منظره‌هاى تماشايى ساخته شده‌اند. همه اين خانه‌ها ويژگيهاى خانه تركى را دارند، جز قصرها كه به سبب بهره‌گيرى از تأثيرات خارجى، ويژگيهاى تركى را از دست داده‌اند (همان، ص 99).

اندامهاى خانه‌هاى تركى. ورودى خانه‌هاى تركى پيشتر محوطه‌اى محدود با روزنهاى كوچك بود كه مانند ورودى قلعه ساخته مى‌شد (كوبان، ص 20). درهاى خانه‌هاى تركى معمولا بزرگ و دولنگه بودند تا چهارپايان بتوانند از آنجا به اصطبل و فضاهاى مخصوص خودشان در حياط وارد شوند و گاه درِ كوچكى براى ورود و خروج افراد در يكى از لنگه‌ها ساخته مى‌شد. اين لنگه‌ها با تخته‌هاى سنگين بزرگ ساخته مى‌شدند و با گُل‌ميخهاى آهنى به هم وصل مى‌گرديدند و قفلهاى آهنى محكمى داشتند (همان، ص 162، 163 تصوير). از مشتركات خانه‌ها، چهارچوبه‌اى بود كه در ديوار بنا كار مى‌گذاشتند و از ديوار بيرون مى‌زد. نماى بيرونى هر لنگه در، دو قاب عمودى بود كه به سه قاب افقى متصل مى‌شد (زين‌العابدين، ص 109ـ110، 111، تصوير؛ كوبان، ص 125، 162).

حياط عنصرى مهم در خانه‌هاى تركى است و قدمت آن به اوايل تشكيل حكومت عثمانى مى‌رسد. متأسفانه داده‌هاى باستان‌شناختى اندكى درباره ويژگيهاى خانه‌ها در سده‌هاى نخست تصرف آناطولى و بالكان در دست است (كوبان، ص 47)، اما شواهدى از وجود خانه‌هاى حياط‌دار از سده نهم ديده شده است (رجوع کنید به همان، ص 50). در برخى نگاره‌ها، از جمله نگاره‌اى از نسخه خطى ترجمه شقايق نعمانيه در اواخر سده نهم و اوايل سده دهم، خانه‌هاى حياط‌دار مشاهده مى‌شود (رجوع کنید به همان، ص 49). الگوى سنّتى خانه‌هاى حياط‌دار حدودآ به سده دوازدهم بازمى‌گردد. در سده‌هاى دوازدهم و سيزدهم، خانه‌هاى حياط‌دار با سه اتاق در طبقه همكف، الگوى اصلى خانه بودند كه گاه اين فضا در جلوى اتاقهاى طبقه دوم نيز حياط ناميده مى‌شود (همان، ص 57ـ66، 138ـ142). حياط مكان بيشترِ فعاليتهاى زنان بود و سعى مى‌شد با كاشتن گياهان و تعبيه حوض زيباتر شود، ضمن آنكه مركز دسترسى به ساير فضاهاى خانه نيز بود (زين‌العابدين، ص 47؛ كوبان، ص 20، 144).

از جمله فضاهاى همراه و پيوسته به حياط، ايوان بود و حياط بدون ايوان شكل مطلوب نداشت. در واقع، حياط دنباله محوطه ايوان بود (كوبان، ص 145). شايد به همين سبب، اصطلاح چارداك (از چهارطاق* فارسى) كه نوعى ايوان سرپوشيده بود، در بخشهايى از عثمانى از علائيه/ آلانيه تا بالكان به جاى كلمه حياط متداول بوده است (همان، ص 137). در شهر سَفْرانبلو، حياط طبقه همكف مسقف بود كه صفه خوانده مى‌شد و در آن، اجاق براى پخت و پز و حوضى كوچك با نرده‌هايى در اطرافش براى شستشو قرار مى‌دادند (همان، ص 134، 145، تصوير). به طور كلى و به تدريج حياطها در خانه‌هاى تركى كوچك‌تر و به صفه تبديل گرديد (همان، ص 66).

صفه فضاى مشتركى بين اتاقها بود. اتاقها معمولا به هم متصل نبودند و ورودى آنها به صفه باز مى‌شد. از كناره‌هاى صفه براى نشستن استفاده مى‌شد (اورهان و همكاران، ص 475). صفه‌ها به سه نوع داخلى، خارجى و مركزى تقسيم مى‌شدند. صفه خارجى در جهت طولى و در گوشه‌اى از خانه بود و اتاقها در فضاى مقابل آن قرار داشتند. انواع متفاوت اين‌گونه صفه‌ها در خانه‌هاى مناطق بورسه و ادرنه ساخته شده‌است. صفه داخلى فضاى خانه را به دو قسمت تقسيم مى‌كرد و در وسط خانه قرار داشت و اتاقها در عقب و جلوى آن واقع مى‌شدند. گونه‌هاى مختلف آن در استانبول، آماسيه، سيواس، توقات و آنتاليا كاربرد داشتند. ايوان صفه‌ها، در سطح بالاتر قرار داشت و محلى براى نشستن بود (د. ا. د. ترك، ج 11، ص 510؛ كوبان، ص 146، تصوير خانه اسمزلر). از قرن سيزدهم به بعد، در وسط صفه‌هاى داخلى ميانخانه‌اى ايجاد شد كه بيشتر در خانه‌هاى مجلل و سراهاى تابستانى استانبول به كار مى‌رفت (د. ا. د. ترك، همانجا). صفه مركزى يا ميانخانه به شكل ايوانى ميان اتاقها و فضاى بيرون خانه قرارداشت و خانه را به باغ متصل مى‌كرد و نه‌تنها اتاقها به آن باز مى‌شد، بلكه بيشتر محل اجتماعات و مراسم بود (زين‌العابدين، ص 62).

در خانه‌هاى اوليه تركى، شكل اتاق به كاربرى آن بستگى داشت اما بعدها بيشتر حاصل تعامل ميان كاربرى، مصالح و سازه بود (كوچوك‌ارمان، ص 67). در حقيقت، تحول خانه‌هاى تركى از خيمه به بعد، در نتيجه توجه بيشتر به اتاقها و تعداد آن بود (زين‌العابدين، ص 63). از برخى اتاقها هميشه و از بعضى ديگر در برخى فصول استفاده مى‌شد. معمولا اتاقهاى باز براى فصول گرم و اتاقهاى محصور براى فصول سرد ساخته مى‌شدند. جاگيرى مناسب براى استفاده از نسيم، پشت به آفتاب بودن، بهره‌گيرى از سازه سبك براى ديوار و سقف و كف، ابعاد گسترده، ارتفاع زياد و پنجره‌هاى بزرگ ويژگى اتاقهاى سرد يا باز، و جاگيرى مناسب براى وارد نشدن باد سرد، قرارگيرى در دل ساختمان، عايق‌كارى ضخيم، پنجره‌هاى كوچك و سادگىِ چيدمانِ داخلى ويژگى اتاقهاى گرم يا محصور بوده‌است (كوچوك‌ارمان، ص 39، 42). اتاقهاى خانه‌هاى تركى از قرن دوازدهم به‌بعد مستقل و فضاى گذر بين دو اتاق به نماى تزيينى تبديل شد (زين‌العابدين، ص64). اتاقها محل غذا خوردن، خواب، نشستن، نماز و نيايش و كليه اعمال فردى بود. گاهى اتاقهاى مخصوص مانند نمازخانه يا كتابخانه ساخته مى‌شد. گاه بخشى از اتاق را مشربيه (رجوع کنید به ادامه مقاله) اشغال مى‌كرد (كوبان، ص 67).

در ساختار اتاق، همانند چادر و خيمه، به چهار بخش توجه مى‌شد: قسمت مركزى براى فعاليتهاى مختلف، ناحيه پيرامون مخصوص نشستن، فضاى محصورى براى كمد و صندوق و رختخواب، و بخارى ديوارى يا شومينه (كوچوك ارمان، ص 63، 65، تصوير 29). اتاق بزرگ‌تر و پرتزيين‌تر به نام تالار نيز مخصوص پذيرايى بود. اتاقهاى دوره جديدتر داراى سه سطح متفاوت بودند. يك‌سوم اتاق هم‌سطح صفه بود كه ورودى اتاق در آنجا قرار داشت. قسمت دوم يا فضاى اصلى اتاق با بيست تا سى سانتيمتر ارتفاع، با نرده از دو قسمت ديگر جدا مى‌شد. قسمت سوم، شاه‌نشين، با بيست تا چهل سانتيمتر ارتفاع از سطح قسمت اصلى، با فرش و متكا تجهيز مى‌گرديد و محل نشستن بود (د. ا. د. ترك، همانجا؛ كوبان، ص 216، تصوير). معمولا كف با الوار چوبى و سپس حصير پوشيده و لايه‌اى از گل ورزداده روى آن كشيده مى‌شد (كوچوك‌ارمان، ص 139). اثاث داخلى اتاقها معمولا ثابت بود و تفاوت اصلى اتاقهاى تركى با اتاقهاى اروپاييها در همين بود (زين‌العابدين، ص 64).

گنجه‌ها از عناصر برجسته اتاق در خانه‌هاى تركى، و عملكرد اصلى آنها نگهدارى مايحتاج زندگى روزمره در اتاق است. جنس آنها معمولا از چوب است و سراسر ديوار را پوشش مى‌دهند و با در و پنجره و سقف اتاق هماهنگ‌اند. گنجه‌ها و قفسه‌ها بخشى از فضاى بين ديوارها را پر مى‌كنند. دو اتاق مجاور، به صورت پشت به هم ساخته و باعث پوشش عناصر سازه‌اى مى‌شوند. قفسه‌ها، درها و پنجره‌ها را در خود جاى مى‌دهند و معمولا بدون ديوار جانبى‌اند. آنها اغلب در چندين ديوار يك اتاق ساخته مى‌شوند (كوچوك ارمان، ص 180ـ181) و معمولا فضاى اتاق را اشغال نمى‌كنند. ارتفاع گنجه‌هاى قفسه‌دار كه براى نمايش آثار قيمتى به كار مى‌روند، برخلاف گنجه‌هاى وسايل روزمره، گاه تا سقف اتاق هم مى‌رسد. گنجه‌ها گاه به گونه‌اى قرار مى‌گيرند كه قابليت حركت در يك محور را براى نمايش اشياى بيشتر داشته باشند (زين‌العابدين، ص 116ـ118). از عناصر خاص اتاقهاى تركى، مكانهاى خاصى به جز گنجه براى ذخيره‌سازى مواد بود كه با در يا بدون در، در بخش بالاى گنجه و نزديك سقف اتاق ساخته مى‌شدند و مُسَندِرَه نام داشتند. دسترسى به مسندره‌ها از طريق پلكانى بود كه بيرون فضاى اتاق قرار مى‌گرفت (رجوع کنید به كوبان، ص 117، نقشه 69، ص 118 تصوير).

اندازه درِ اتاق بر حسب فضاى آن متفاوت بود. تزيينات در اتاق نسبت به در ورودى بيشتر بود (رجوع کنید به كوبان، ص 126، تصوير). ميان اتاقها در مشترك وجود نداشت. درها معمولا در گوشه اتاق تعبيه مى‌شدند تا با باز كردن آن، درون اتاق از بيرون ديده نشود. درها از نظر شكل با بقيه اجزاى چوبى اتاق متناسب بودند. درِ اتاقها معمولا كوچك، كوتاه و يك‌لنگه، و ارتفاع متوسط آن نيز حدود يك و نيم تا دو متر بود، اما از اوايل قرن سيزدهم درِ اتاق دولنگه و مرتفع‌تر ساخته مى‌شد. درِ تالار بيشترين تزيينات را داشت (زين‌العابدين، ص109ـ110، 111، تصوير؛ كوبان، ص 125، 162).

بام خانه‌هاى قديمى در برخى نواحى مانند ارزروم، مسطح و در مناطق بارانى نظير بورسه، شيروانىِ سفالپوش بود (رجوع کنید به كوبان، ص 17، 55). در ميان انواع بامهاى خانه‌هاى تركيه، بام خانه‌هاى حرّان گنبدى شكل و سنگى بوده است (رجوع کنید به همان، ص18).

سقف در خانه‌هاى تركى عنصرى هنرى و تزيينى بوده است. براى ساختن آن، ابتدا تيرهاى چوبى را كنار هم مى‌گذاشتند، سپس روى آنها را با صفحات چوبى مى‌پوشاندند و لايه‌اى گل روى آن قرار مى‌دادند. اخيرآ، روى لايه گلى را نيز با لايه‌اى ديگر از آجر و ملاطِ گل مى‌پوشانند. در زير سقف، گاه ستونهايى با سرستونهاى چوبى تعبيه مى‌كنند. سقف اتاقها مسطح بوده و با قابهاى چوبى و عناصر مختلف تزيين مى‌گرديده و از يك قسمت اصلى مقاوم با ارتفاع مناسب و يك قسمت ديگر، كمى پايين‌تر از سقف اول، ساخته مى‌شده است. تزيينات سقف گاهى با نقاشى و گچ‌برى و كنده‌كارى همراه بوده است (زين‌العابدين، ص 73ـ74، 183ـ189؛ نيز رجوع کنید به كوبان، ص 121). سقف داخلى با طرحهاى هندسى و قطعات رنگى و ظريفِ ستاره‌اى شكل چوبى تزيين مى‌شده كه يادآور منظره آسمان در شب بوده و نمونه‌هاى آن در آنكارا، بورسه و استانبول و سَفرانْبُلو باقى‌مانده است (اونسال، ص 68ـ69؛ نيز رجوع کنید به كوبان، ص 120).

پنجره‌ها در دو رديف بالا و پايين اتاقها تعبيه مى‌شدند. پنجره‌هاى رديف بالا معمولا كوچك و ثابت بودند و از طرف داخل با مشبكهاى چوبى و شيشه‌هاى رنگى تزيين مى‌شدند. از قرن دوازدهم به بعد، اين پنجره‌ها بلندتر شدند (زين‌العابدين، ص 86ـ89). در طبقه پايين، اندازه و تعداد پنجره‌هاى رو به بيرون به حداقل كاهش يافت و براى جلوگيرى از ديد خارج به داخل، جلوى اين پنجره‌ها كركره نصب مى‌شد. پنجره‌هاى طبقات فوقانى بسيار زياد و در ابعاد بزرگ ساخته مى‌شدند (كوچوك ارمان، ص 104).

مشربيه، پنجره‌هاى متصل به‌هم و بازشو در قسمتى از ديوار است، كه به خارج ديوار كشيده مى‌شود و عنصر مهم اتاق و محل نشستن و تماشاى فضاهاى اطراف است. مشربيه از قرن دوازدهم رواج يافت (براى نمونه جديد مشربيه رجوع کنید به تيلر، ص 36، تصوير) و روى تيرهاى حمال چوبىِ برآمده از ديوار قرار مى‌گرفت. اين تيرها گاه برآمدگيهاى پلكانى داشتند و مى‌توانستند سنگينى زيادى را تحمل كنند. ساخت مشربيه در آنكارا، جانكرى، قسطمونى و ارزروم، استانبول، آماسيه، سفرانبلو، أفيون، بورسه و ارمناك رواج داشته‌است (زين‌العابدين، ص 195).

بخارى ديوارى (شومينه) تنها عنصر پيش‌آمده در وسط ديوار اتاقهاى زمستانى است كه با هواكش و هماهنگ با گنجه‌ها و سَدير (سكوى نشستن در پيرامون اتاق) ساخته مى‌شد. شومينه در خانه‌هاى مجلل به عنصرى تزيينى تبديل گرديد كه با مصالح متنوعى ساخته مى‌شد ولى شكل آن تحت تأثير كاربرى‌اش بود (كوچوك ارمان، ص 178ـ179؛ نيز رجوع کنید به كوبان، تصاوير ص 114، 127، 129). معمولا گنجه‌ها دو طرف شومينه قرار مى‌گرفت و نماى خارجى آن با چوب و گچ تزيين مى‌شد. از شومينه در قرن دهم و يازدهم نيز استفاده مى‌شد. اما در قرن سيزدهم، شومينه‌هاى جدا از ديوار و قابل حمل و نقل معمول گرديد (زين‌العابدين، ص 120، 123ـ127).

امروزه در مناطق دورافتاده تركيه هنوز كلبه‌هاى محقر قديمى وجود دارد اما در شهرها، بسيارى از خانه‌هاى عثمانى به عنوان مكانهاى جهانگردى بازسازى شده‌اند. ساختمانهاى جديد اغلب خانه‌هايى در حومه شهرها و آپارتمانهايى چندطبقه‌اند كه نمونه آنها در ساير كشورها نيز رواج دارد. در عين حال، در بعضى شهرها چون آنكارا هنوز هم در بخشهاى كوچكى از خيابانهاى باريك خانه‌هاى گلى ديده مى‌شوند (ابوك، ص 9، 22، 94، 124).

غيرمسلمانان استانبول، به‌ويژه از نيمه دوم قرن سيزدهم به بعد، همگام با عثمانيان تحت تأثير اروپاييان، خانه‌هاى رديفى (كوبان، ص 193، 209) و آپارتمانى دو تا چهار طبقه را با وسعت و اتاقهاى كم و تزيينات جديد به بافت شهر افزودند. اتاقها و طبقات بالايى اين خانه‌ها به طرف كوچه بيرون‌زدگى دارند. خانه‌هاى رديفى با نماى خارجى و نقشه يكسان بيشتر تحت تأثير اروپا و مورد استفاده تجار و اصناف مسيحى قرار گرفتند. آپارتمانهاى بزرگ‌تر ساخته‌شده در اواخر قرن سيزدهم نيز شبيه بناهاى پايتختهاى اروپايى بودند (د. ا. د. ترك، ج 11، ص 512). آپارتمان‌سازى به شيوه اروپايى در نخستين دهه‌هاى سده چهاردهم نيز رونق خود را ادامه داد و براى نمونه، معمارانى چون زكى سايار در اشاعه شيوه مذكور و انطباق آن با وضع بومى جامعه تركيه تلاشهاى در خور توجهى كردند (رجوع کنید به باتور، ص 78ـ79، 83، 85).


منابع :
(1) ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ على منتصركتانى، بيروت 1395/1975؛
(2) كريس ابوك، تركيه، ترجمه مهسا خليلى، تهران 1384ش؛
(3) محمود زين‌العابدين، جولة تاريخية فى عمارة البيت العربى و البيت التركى، رياض 1419/1998؛
(4) بهمن فيروزمندى، باستان‌شناسى و هنر آسياى صغير، ج 1، تهران 1378ش؛
(5) محمد شكر، سلجوقيان: شكست بيزانس در ملازگرد و گسترش اسلام در آناتولى، ترجمه نصراللّه صالحى و على ارطغرل، قم 1385ش؛
(6) Afife Batur, "A tribute to Zeki Sayar", Mimar, no.10 (1983).
(7) Richard Ettinghausen and Oleg Grabar, The art and architecture of Islam: 650-1250, Harmondsworth, Engl. 1987.
(8) Helen Gardner, Gardner's art through the ages: the Western perspective, vol.1, [ed.] Fred S. Kleiner and Christin J. Mamiya, Australia 2006.
(9) Godfrey Goodwin, Islamic architecture: Ottoman Turkey, London 1977.
(10) Dogan Kuban, The Turkish hayat house, Istanbul 1995.
(11) Onder Kucukerman, Kendi mekaninin arayisi icinde Turk evi, Istanbui 1996.
(12) D. Orhun, B. Hillier, and J. Hanson, "Spatial types in traditional Turkish houses", Environment and planning B: planning and design, vol.22, no.4 (1995).
(13) Brian Brace Taylor, "Inkaya house: Mugla", Mimar, no.9 (1983).
(14) TDVIA, s.v. "Ev: tarihi gelisimi" (by Nur Akin).
(15) Behcet Unsal, Turkish Islamic architecture in Seljuk and Ottoman times, 1071-1923, London 1973.
/ غلامحسين معماريان و شهناز فرمانى /

قفقاز، نخستين نشانه‌هاى خانه‌سازى در قفقاز به دوران ماقبل تاريخ و غارنشينى برمى‌گردد. غارهاى طبيعى آزيخ، تاغلار، قوبوستان، قازما، و آوى‌داغ از نخستين پناهگاههاى انسان در قفقاز بوده‌اند. بعدها با ايجاد تغييراتى در غارهاى طبيعى مانند ديواركشى و بازكردن سوراخ براى خروج دود، به‌تدريج نخستين مرحله خانه‌سازى در مناطق كوهستانى آغاز گرديد (د.آ.، ج 3، ص 567).

به ‌تدريج ساكنان قفقاز خانه‌هايى به ترتيب زير در خارج از غارها ساختند: 1) كومه سرپناه چهارگوش و كوچك و ساده‌اى از نى و شاخ و برگ بود كه ديوارهاى آن معمولا از خشت يا تركه بافته ساخته و از داخل گل اندود مى‌شد و بام آن با نِى و شاخ و برگ و پوشال پوشانده مى‌شد. از كومه بعدها و تا اين اواخر، براى نگهدارى علوفه و گاهى گوسفندان استفاده مى‌كردند (همان، ج 5، ص 454؛ براى ساختار متفاوت كومه در ميان شاهسونها رجوع کنید به اسماعيل‌پور، ص 267ـ268).

2) دَيَه، در تركى به‌معناى خانه، منزلى موقت با استخوان‌بندى تركه بود. يك سر تركه‌ها را روى دايره‌اى در خاك فرو مى‌كردند و سر ديگر آنها را به هم مى‌پيچيدند و آنها را از چند جا با ريسمان به هم مى‌بستند و روى آن را معمولا با نمد مى‌پوشاندند. به اطرافش هم چتن كه از نى بافته مى‌شد، مى‌كشيدند. براى جلوگيرى از ورود آب باران به داخل، دور تا دور ديه جوى باريكى براى هدايت آب به خارج از آن كنده مى‌شد. هنوز هم در بعضى جاها، عشاير و چوپانها از ديه استفاده مى‌كنند (د.آ.، ج 3، ص 394).

3) داش‌قورا خانه‌اى موقت بود كه در ييلاق ساخته مى‌شد. نيمه زيرين اين‌گونه خانه‌ها زيرزمين بود و نيمه بالايى آنها با چيدن سنگهاى كوچك و بزرگ، بى‌آنكه از ملاطى استفاده شود، بالا آورده مى‌شد. سقف آن را با شاخ و برگ درخت و كف آن را با خاك كوبيده مى‌پوشاندند. اجاق در وسط خانه يا كنار ديوار و سوراخى هم براى خروج دود و ورود روشنايى تعبيه مى‌گرديد. ارتفاع داش‌قورا به دو متر مى‌رسيد (همان، ج 3، ص 348ـ349).

4) قازما بومْكَند زيرزمين ساده‌اى است كه سابقه آن به عصر پارينه سنگى مى‌رسد. اين خانه‌هاى چهارگوش يا دايره‌اى را با تعبيه تيرچوبى مى‌ساختند. ديوارهاى داخلى معمولا با چوب، سنگ يا مصالح ديگر استوار مى‌شدند. ورودى آن پلكانى بود (همان، ج 2، ص 581).

پس از عصر پارينه‌سنگى، خانه‌هاى ساخته‌شده از مُهره (چينه)، قلوه سنگ، خشت با ديوارهايى كه از درون و بيرون‌اندود مى‌شدند، با يك و گاه دو اتاق، چهارگوش يا دايره‌اى‌شكل، با اجاق و انبار غله و بعضى داراى اجزايى ويژه نگهدارى ارزاق و ماكيان و دام پديدار شدند. در همان دوره، خانه‌هايى به نام قرادام هم در ميان كشاورزان و دامداران رايج شده بود كه شكل تكامل‌يافته غارهاى مصنوعى و قازماها بود و به خانواده‌هاى بزرگ تعلق داشت. قرادام برحسب موقعيت جاى‌گيرى خود، زيرزمينى، نيمه‌زيرزمينى يا روى زمينى بوده است و ويژگى آن بام ساخته شده از تيركهايى است كه بر روى تيرهاى محكم چوبى قرار مى‌گرفته و شكل پشت ماهى داشته است (رجوع کنید به همان، ج 3، ص 567؛ >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، ج 1، ص 125). در اين نوع خانه‌ها كه در ارمنستان قلخاتون و در گرجستان داربازى ناميده مى‌شده، اتاقهاى نشيمن و كار يكى بوده است. هنوز هم در بعضى نقاط دورافتاده اين جمهوريها، اين نوع خانه‌ها ديده مى شود (رجوع کنید به د.آ.، ج 3، ص 186، 336).

خانه‌هايى به ‌نام چووستان يا چاوستان با مصالح محدود محلى و بيشتر در نواحى گرمسير داراى نيزار مانند شروان و قراباغ ساخته مى‌شدند. پس از آنكه ديوارهاى اطراف را با ستونهاى چوبى و خيزران و نى بر روى پى برپا مى‌كردند، هر دو طرفِ آنها را گل‌اندود مى‌كردند. براى ساختن سقف هم، تيرهايى را به‌طور دوشيبى بر روى ستونهاى اطراف و وسط و تيرحمال كه بر روى دو ستون بلندتر در جلو و عقب ساختمان قرار مى‌گرفت، تعبيه مى‌كردند و پس از پوشاندنشان با نى و پوشال، بر روى آنها گِل مى‌ماليدند. از چووستان تا دهه‌هاى نخستين قرن چهاردهم/بيستم استفاده‌مى‌شد(رجوع کنید به مصطفى‌يف، ص 33؛ د.آ.، ج10، ص 371).

كرتمه بيشتر در روستاهاى مناطق بيشه‌زار، از سلسله جبال قفقاز كوچك، شكى، زاقاتالا، قوبه، خاچماز و بخش كوهستانى شروان و طالش بنا مى‌گرديد و در ساخت آن از چوب بيشترين استفاده مى‌شد و در سده‌هاى ميانه در بسيارى از مناطق روستايى روسيه هم رواج داشت. كرتمه‌ها يك يا دواتاقه و ندرتاً دو طبقه بنا مى‌شدند. سقف خانه‌هاى بزرگ‌تر چهار شيبه بود و در آن براى اتصالات به‌جاى ميخ آهنى سر تيرها با چفت و بستهاى چوبى به هم متصل مى‌گرديد. سقف را هم با نى بوريا و سفال مى‌پوشاندند. اين نوع خانه‌ها از اواخر سده سيزدهم به تدريج منسوخ شدند (رجوع کنید به >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، ج 1، ص 125ـ126؛ د.آ.، ج 5، ص 357).

خانه‌هاى قفقاز در قرن سيزدهم، بنابه شيوه گذران زندگى، به دو نوع خانه‌هاى دائمى و ثابت، متعلق به اهالى يكجانشين و خانه‌هاى موقت و سيار مخصوص ايلات و عشاير تقسيم مى‌شوند (رجوع کنید به مصطفى‌يف، ص 31). خانه‌هاى موقت در نقاط مختلف اين منطقه، آلاچيق، جوما، ديه، موخور، قراكچه، دوننوكلواو و غيره ناميده مى‌شدند (رجوع کنید به همان، ص 32؛ خليلوف، ص 87؛ >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، ج 1، ص 126). ديه كوچك‌تر و كم‌دوام‌تر از آلاچيق بود و آلاچيق كوچك ناميده مى‌شد. در مقابل، آلاچيق به توانگران تعلق داشت. داخل آنها بخش جداگانه‌اى به نام نَمى يا بوجاق براى نگهدارى حيوانات و خواربار وجود داشت (>دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، همانجا؛ خليلوف، ص 86).

در قراباغ، دو نوع عمده آلاچيق شناسايى شده است: قراكچه و موخور. قراكچه را مى‌توان نمد سياه يا خانه سياه و خانه بزرگ معنى كرد. از آنجا كه رنگ نمد براثر دود اجاق درون آلاچيق با گذشت زمان سياه مى‌شود، آن را قراكچه مى‌نامند. قراكچه نوعى آلاچيق بود كه معمولا با سى ـ چهل چوبوق (تركه بزرگ يا تيرك مخصوص خميده‌شده) ساخته مى‌شد. اندازه قراكچه با وضع اقتصادى خانواده متناسب بود. پس از اندازه‌گيرى محل برپايى آلاچيق، چوبوقها را روبه‌روى هم بر زمين مى‌نشاندند، سرهاى آنها را در بالا به هم متصل مى‌كردند و براى آنكه محكم باشند، آنها را در جاهاى مختلف با ريسمان و طناب پهن مخصوصى به نام اوركن به يكديگر مى‌بستند. آنگاه دورتادور آلاچيق را از بيرون و از پايين چتن مى‌كشيدند و آن را به چوبوقها مى‌بستند. سرانجام، سراسر آلاچيق را با قطعات نمد مى‌پوشاندند. داخل و سردر آن را هم با منگوله‌هاى رنگارنگ مى‌آراستند (رجوع کنید به همان، ص 87ـ89).

موخور كامل‌ترين نوع آلاچيق است. چنبره از اجزاى موخور و دايره‌اى است به قطر حدوداً يك متر، با حلقه‌هاى آهنى در دورادور آن براى قرار گرفتن سر چوبوقها. در وسط چنبره سوراخى براى فروبردن سرستون تعبيه مى‌شده و در حالى كه بلندى چوبوقهاى خميده در حدود 5ر4 متر بوده، ارتفاع خود آلاچيق از سه متر فراتر نمى‌رفته است. گفته شده كه موخور از آذربايجان ايران به قراباغ راه يافته است. موخور غالبآ به توانگران تعلق داشته و فقط مخصوص سكونت بوده و كف و ديواره‌هايش با قاليچه آراسته مى‌شده است؛ در حالى‌كه قراكچه به خانواده‌هاى متوسط و تنگدست تعلق داشته و گذشته از سكونت، براى كار هم استفاده مى‌شده است (رجوع کنید به همان، ص 89ـ91؛ اسماعيل‌پور، ص 264ـ266). ساخت آلاچيق كه معمولا در محلهايى چون اوبه، شَنْليك، بينَه، قشلاق، ييلاق و يورد برپا مى‌شد، سببِ گذار از مرحله كوچ‌نشينى به يكجانشينى و مساكن دائمى (دهات) بود. وجود واژه‌هايى چون اوبه، بينه، قشلاق و ييلاق در نام بعضى از دهات قفقاز حاكى از چنين تغيير و تحولى است (رجوع کنید به >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، ج 1، ص 121ـ122).

خانه‌هاى يكجانشينى به دو نوع عمومى روستايى و شهرى تقسيم مى‌شوند. خانه‌هاى روستايى با مصالح و سنن خانه‌سازى محلى و با توجه به فعاليتهاى كشاورزى و دامدارى و امكانات مالى و معيشتى خانواده بنا مى‌گردند. براى نمونه خانه‌هاى مناطق كوهستانى، كه غالبآ داراى سقف مسطح و ديوارهاى ساخته شده از سنگ‌اند، داخال ناميده مى‌شوند. سليانى نام خانه‌هاى منطقه مغان و شروانى نام خانه‌هاى شروان است. اين دو نوع خانه بام پشت‌ماهى دارند (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 125؛ مصطفى‌يف، ص 34). با گذشت زمان و به‌ويژه در قرن سيزدهم، خانه‌هاى يك يا چند اتاقه و يك يا دو طبقه ــكه معمولا طبقه اول ويژه كار و طبقه دوم مخصوص نشيمن بود، ساخته مى‌شد. در بعضى از دهات، به‌ندرت خانه‌هاى اربابى قصرگونه با دوطبقه و اتاقهاى متعدد، كرسى (صُفّه) و آيينه‌بندى ديده مى‌شود (رجوع کنید به >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، ج 1، ص 126).

در قفقاز سده‌هاى اول هجرى، مثل اكثر شهرهاى اسلامى، نماى خانه‌هاى رو به كوچه يك پارچه بوده است. در دوره‌هاى بعدى، پيشرفتهايى در زمينه خانه‌سازى صورت گرفت كه درنتيجه خانه‌هاى پنجره‌دار، دو و سه طبقه، كرسى‌دار و چند اتاقه با ديوارهاى ساخته‌شده از خشت و آجر، سنگ تراشيده يا قلوه سنگ پديدار شد. آنها معمولا شامل بالاخانه، چند اتاق‌نشيمن، مطبخ، انبار، تنورخانه، اصطبل و غيره بودند. در بسيارى از خانه‌ها، اتاقهاى كار جدا از بناى مسكونى ساخته مى‌شدند. برخلاف خانه‌هاى تنگ و تاريك و عارى از امكانات رفاهى اكثر اهالى، وسايل اين‌گونه خانه‌هاى معروف به خانه روشن، اتاق سفيد، خانه طنبى، خانه آيينه‌كارى شده، عمارت، مالكانه، ملك و قصر كه مسلمآ به ثروتمندان تعلق داشتند، با سليقه خاصى چيده مى‌شدند. طاقچه، رف، اِشكاف، دولاب، جاى رختخواب، بخارى جاسازى شده در ديوارها اجزاى تفكيك‌ناپذير چنين خانه‌هايى بودند (رجوع کنید به >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، ج 1، ص 126ـ127؛ د.آ.، ج 3، ص 567؛ خانه، در تركيه). در اين دوره، در برخى جاهاى قفقاز، قصرها و خانه‌هاى اشرافى مجللى وجود داشت. قصرهاى پناه‌خان جوانشير و خورشيد بانو ناتوان* در قراباغ و خان‌شكى در شكى از آن جمله‌اند. نقشهاى روى ديوارهاى قصر اخير، از بهترين نمونه‌هاى نقاشى ديوارى دوره خانات قفقاز به شمار رفته است (رجوع کنید به د.آ.، همانجا؛ اسماعيل و باقروا، ص 72). چون خانه‌هاى شهرهاى دوره اسلامىِ قفقاز معمولا بدون نقشه هماهنگ با بافت شهر و در درون حصارهاى بلند ساخته مى‌شدند، كوچه‌ها را كج و معوج مى‌كردند (رجوع کنید به اسماعيل و باقروا، ص 71؛ بابايف و احمدوف، ص 44).

با استيلاى روسيه بر قفقاز در دهه‌هاى نخست قرن سيزدهم و افزايش امكانات اقتصادى و فنى در نيمه دوم همان قرن و به‌ويژه بهره‌بردارى از معادن نفت باكو و ادامه خط‌آهن سراسرى روسيه تا باكو، خانه‌هاى نوع جديد يك تا هفت اشكوبه متناسب با خواستهاى مدنى و معيشتى اهالى پديد آمد و با افزايش ايوانها و پلكانهاى دوطرفه و بالكنهاى رو به خيابان و مانند آن، به آرايش نماى بيرونى بناهاى جديد توجه خاصى شد. ويژگى اصلى چنين خانه‌هايى عبارت بود از: افزايش بخشهايى با كاربرى اقتصادى، تكامل ساختمان‌سازى و نو شدن اصول معمارى. انواع مختلف چنين خانه‌هايى اعم از تك يا چند اتاقه، كرسى‌دار، دو اشكوبه، نرده‌دار و غيره در شهرهايى چون باكو، شكى، گنجه، نخجوان، شماخى، و شوشى پراكنده بودند (د.آ.، ج 3، ص 567ـ 568؛ >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، همانجا). البته در كنار اين خانه‌هاى جديد و داراى امكانات رفاهى، بيشتر خانه‌هاى شهرى در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم از انواع خانه‌هاى دخمه‌اى و كپرى و به‌طور كلى محقرانه بودند. كسانى كه در واپسين سالهاى قرن سيزدهم از باكو ديدن كرده‌اند، گزارش تكان‌دهنده‌اى از بيغوله‌هاى كارگران نفت به دست داده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به اسماعيل‌پور، ص 259ـ 260؛ كلانترى باغميشه‌يى، ص 77؛ انجمن، سال 1، ش 46، 6 محرّم 1325، ص 1، 4).

در دوره حاكميت شوروى، برنامه ساختن مجتمعها و شهركهاى كارگرى و كارمندى در شهرها و حومه شهرها و نيز مجتمعهاى مسكونى براى كاركنان كالخوزها و ساوخوزها با شعار تأمين خانه براى زحمتكشان به اجرا درآمد (رجوع کنید به ولى‌يف و آقااوغلو، ص 67ـ68؛ >«نقطه عطفى در پيشرفت آذربايجان»<، ص 224ـ225؛ موسايوا، 2000ب، ص 248ـ 249، همو، 2000الف، ص 364ـ367؛ د.آ.، ج 3، ص 568؛ >دايرة‌المعارف ملى آذربايجان<، ج 1، ص 123). ويژگى اصلى اين‌گونه خانه‌هاى آپارتمانى بتونى، كوچكى واحدها و شباهت آنها به يكديگر بود كه مزايا و معايب خود را داشتند.


منابع :
(1) جمشيد اسماعيل‌پور، عشاير آذربايجان و ايلات مغان، تبريز 1377ش؛
(2) ابراهيم كلانترى باغميشه‌يى، روزنامه‌ى خاطرات شرف‌الدوله : 1324ـ1327 ه .ق.، چاپ يحيى ذكاء، تهران 1377ش؛
(3) "Azarbayjan inkishafinda donush marhalasi" by Asaf Nadirov et al., in Azarbayjan tarikhi (in Cyrillic), vol.7, ed. F.Q. Maqsudov et al., Baku 2003.
(4) Azarbayjan milli ensiklopediyasi (in Cyrillic), ed. Ilham Heydaroglu Aliyev, Baku 2007, s.v. "Yasayis maskanlari ve evlar" (by Fazail Valiyav).
(5) Azarbayjan Savet ensiklopediyasi, Baku 1976- 1987.
(6) I. A. Babayev and Q.M. Ahmadov, Qabala (in Cyrillic) Baku1981.
(7) Mahmud Ismayil, Azarbayjan tarikhi, (in Cyillic), Baku 1993.
(8) Mahmud Ismayil and Maya Baghirov, Shaki khanlighi (in Cyrillic), Baku 1997.
(9) Kh. D. Khalilov, Qarabaghin elat, dunyasi (in Cyrillic), Baku 1992.
(10) T.H. Musayeva, "Madani qurujuluq", in Azarbayjan tarikhi (in Cyrillic) vol.6, ed. F.Q.Maqsudov etal., Baku 2000a.
(11) idem, "Madani qurujulughun bashanmasi", in ibid, 2000b.
(12) A.N. Mustafayev, Shirvanin maddi madaniyyati (in Cyrillic), Baku 1977.
(13) Ismayil Valiyev and Elman Aghaoghlu, Azarbayjan soratcha (in Cyrillic), Baku 1997.
/ رحيم رئيس‌نيا /



. آسياى‌ميانه و چين. سابقه سكونت در آسياى ميانه، شامل تاجيكستان، ازبكستان، تركمنستان، قرقيزستان و قزاقستان به پيش از تاريخ مى‌رسد. در غار اگزى ـ كيچيك در تاجيكستان، آثار مكشوفه در 1358ش/1979، همچون اجاقهاى پخت و پز، نشان‌دهنده سكونت در دوره پارينه‌سنگى است (آلچين، ص86). غارهاى مسكونى اين دوره نقاشى شده‌اند (درويانكو و لودزونه، ص 108). از دوره نوسنگى در تپه جيتون در شمال عشق‌آباد، خانه‌هايى مستطيل‌شكل با اجاقى درون ديوار و كف گچ‌اندود باقى مانده است.

ساخت اين خانه‌ها كه ديوارهايى از قطعات گِلى استوانه‌اى و سپس خشتهاى مستطيلى دارد، تا دوره مس ادامه داشته است (ساريانيدى، ص 116). اين خانه‌ها كوچك و متشكل از يك اتاق با مساحت بيست مترمربع است (بلنيتسكى، ص 65). در دوره برنز در بعضى مناطق آسياى ميانه، اهالى در خانه‌هاى گردِ ساخته‌شده با خشت سكونت داشته‌اند و در تركمنستان نيز، خانه‌هاى بزرگ با دوازده تا پانزده اتاق، متعلق به چند خانواده خويشاوند، به دست آمده است (ماسون، ص231، 248). از هزاره دوم پيش از ميلاد در تاجيكستان، خانه‌هاى تخم‌مرغى‌شكل با سنگهاى تزيينى به دست آمده و خانه‌هاى بعدى با گل و خاك زرد و سرخ و خاكسترى ساخته شده‌اند. گل كه معمولا كاه و خار و خاشاك به آن اضافه مى‌شد، در چينه‌كارى استفاده مى‌گرديد يا به شكل قالبهاى خشتى چهارگوش در بنا به كار مى‌رفت («سير معمارى در تاجيكستان»، ص 77). در دوره برنز، ساكنان قزاقستان در غارها، كلبه‌ها و انواع سرپناههاى ساده زندگى مى‌كردند (فرامكين، ص 26). در تاجيكستان در محل قلعه مير، بقاياى خانه‌اى متعلق به قرون هفتم يا ششم پيش از ميلاد به دست آمده است (همان، ص 67). حفاريهاى مرو و بخارا و خوارزم نيز بر وجود آباديهاى پرجمعيت در نيمه اول هزاره اول پيش از ميلاد دلالت دارد (فراى، ص 40). در دوره نوسنگى در خوارزم، كلبه‌هاى وسيع با مساحتى نزديك به سيصد مترمربع، مسكن گروههاى خانوادگى وسيع صد نفره بوده است (بلنيتسكى، ص 72). در همين دوره در آسياى ميانه، خانه‌هاى يونانيانِ ساكن در اين منطقه داراى حياطى مركزى بود كه قسمتهاى ديگر مانند آشپزخانه و حمام اطراف آن ساخته مى‌شد. اين شيوه جايگزين روشى گرديد كه در آن، حياط بيرونى در جلوى خانه قرار داشت. اطراف اتاق‌نشيمن اين خانه‌ها راهرويى با طاق نعل اسبى وجود داشت (برنار ، ص 113ـ114). در قرون دوم و اول پيش از ميلاد، معماران آسياى ميانه بر خانه‌هاى محكم و بناهاى حكومتى طاقهايى در اندازه‌هاى مختلف بنا مى‌كردند («سير معمارى در تاجيكستان»، ص 78).

در معمارى قبل از اسلامِ آسياى ميانه، در شالوده بنا قطعات سنگى به كار مى‌رفت. ديوارها، ستونها و طاقچه‌ها با خشت و سقف و بعضى جرزها با قطعات بزرگ چوبى ساخته مى‌شدند. خانه‌هاى متمولان نقشه‌اى مستطيل داشت و به‌ويژه در آباديهاى تاجيكستان امروزى، اتاقهاى كوچك در اطراف و آب‌نمايى در مركز حياط تعبيه مى‌شد. ديوارها معمولا با گچ پوشيده و اغلب نقاشى مى‌شد. موضوعات نقاشى نيز بيشتر مذهبى و افسانه‌اى يا غيردينى بود. معمارى قديم آسياى ميانه تحت تأثير ايران و يونان بوده است (آبازوف، ص 192ـ193). به گفته كلاويخو (ص 238ـ239، 242)، در اين دوره در كنار ساخت خانه‌هاى دائمى با مصالح مقاوم، از چادرهاى مجلل نيز براى سكونتهاى موقت به خصوص هنگام جشن و مهمانى استفاده مى‌شد. اين چادرها چهارگوش با سقف معمولا گنبدى بودند كه روى تيرهاى چوبى قرار مى‌گرفتند و درون آنها به قسمتهاى مختلفى تقسيم مى‌شد. جنس آنها از مواد گران‌بهايى همچون پارچه‌هاى مخمل و ابريشم منقوش بود و حتى پنجره در ديوارهاى آن تعبيه مى‌گرديد.

خانه‌هاى سنّتى آسياى ميانه داراى سقفهاى مسطح، تزيينات كم در نماى بيرونى، درهاى كنده‌كارى شده، گچ‌كارى روى ديوارهاى داخلى اتاقها و بالاى رواق دور حياط است و پنجره ندارد. در اين خانه‌ها، اتاقهايى دور حياط داخلى ساخته شده كه ديوارهاى آنها خشتى و بلند و ورودى آنها مشترك است. تا اواسط قرن چهاردهم/ بيستم، در هر يك از اين خانه‌ها سه تا چهار نسل زندگى مى‌كردند. گرچه بيشتر اوقات در كنار و پشت اين خانه‌ها، منازل ديگرى براى ساير اعضاى خانواده‌هاى گسترده ساخته مى‌شده است. اين روش در بسيارى از نواحى شهرى خوقند، خجند، اُش/ اچ، بخارا و سمرقند رايج بوده و هنوز نيز در محلات قديمى شهرها و روستاهاى قسمتهاى جنوبى آسياى ميانه ديده مى‌شود (آبازوف، ص 203). خانه‌هاى سنّتى به قسمتهاى زنانه و مردانه تقسيم مى‌شده و هنوز نيز اين رسم در بعضى مناطق تاجيكستان و ازبكستان جارى است. قسمت مشتركى نيز وجود داشته كه محل ملاقات اعضاى خانواده با همديگر يا مهمانان بوده است. ثروتمندان نيز براى هر كدام از زنان خانه اتاقى مجزا فراهم مى‌كردند (همان، ص 204). ديوارهاى اين خانه‌ها معمولا بلند و در مناطقى چون ازبكستان كنگره‌دار و بدون پنجره، با درهاى بزرگ چوبى منبت‌كارى شده است (رجوع کنید به موزر، ص 179).

در معمارى آسياى ميانه با بهره‌گيرى از چوب، سقف را به شيوه قبضه و فرومان (گام و زبانه)، بدون استفاده از ميخ با ايجاد شكافهاى نر و مادگى مى‌ساختند. هنوز هم در تاجيكستان، از جمله در پنجيكت، ستونهاى خانه‌ها و مساجد از چوب به ويژه الوار روسى تهيه مى‌شود (ستوده، ج 2، ص 36). براى ايجاد سقف، درودگران از قبل همه اجزاى چوبى را براساس نقشه اتاق يا كل بنا به هم وصل و جدا از ساير قسمتها نصب مى‌كنند. روى اسكلت چوبى سقف، تخته‌پوش (وسّه) و سپس حصير و نى قرار مى‌دهند و بدين صورت بام خانه ساخته مى‌شود. فضاى بين ديوارها و شاه‌تيرها را نيز با آجر يا تخته‌هاى هم‌عرض مى‌پوشانند كه موجب پيدايش يك خط افقى سراسرى (عرق) مى‌شود (يولداشف، ص 17ـ 18). در خانه‌هاى روستايى تاجيكستان، درون هر سقف تورفتگيهايى ايجاد مى‌شده كه از بيرون، گنبدهاى روى بام را تشكيل مى‌داده است. در خانه‌هاى پرجمعيت نيز سقفهاى پلكانى رواج داشته است. بدين صورت كه تيرها را روى هم قرار مى‌دادند تا با بلندشدن سقف، جلوى آتش‌سوزى احتمالى را بگيرند و دود راحت‌تر از سقف خارج شود، اما از 1324ش/1945 با به كارگيرى دستگاههاى گرم‌كننده، نياز به تهيه آتش و در نتيجه ايجاد سقف گنبدى از بين رفت و از آن پس سقفها مسطح گرديد و سقف گنبدى فقط در ساخت اتاقهاى بزرگ اجرا شد (همان، ص 13).

در آسياى ميانه بيشتر از مصالح محلى استفاده مى‌شد، نظير خشت يا چوب كه در ساخت چهارچوب ديوارها به كار مى‌رفت و سپس با گچ پوشانده مى‌شد (آبازوف، ص192ـ193، 203). خانه‌ها به ويژه در ازبكستان از خشت خام بنا مى‌گرديد و همه يك طبقه بود و در قسمت رو به كوچه، معمولا انبارها و اصطبل و فضاهاى خدماتى قرار داشت. ديوارهاى خانه‌هاى متمولان معمولا از بيرون و درون با آهك سفيد پوشيده و منقوش مى‌شد و در يك سمتِ بعضى اتاقها پنجره اُرسى نصب مى‌گرديد (پاشينو، ص 136). در خانه‌هاى تاشكند نيز به ترتيب، ورودى، هشتى، دالان طويل و در انتهاى آن اتاقى بزرگ، حياط و در اضلاع حياط نيز قسمتهاى مختلف قرار داشت (همان، ص 174ـ175). اين خانه‌ها در قرون دوازدهم و سيزدهم/ هجدهم و نوزدهم معمولا دوطبقه با چند اتاق و ايوان در طبقه دوم بود و در حياطها نيز براى ايجاد سايه، كاشت بوته مو رواج داشت. ستونهاى چوبى با مهارت كنده‌كارى مى‌شد و طراحى داخلى خانه نظير تغيير سطح و بيرون‌زدگيهاى بام انجام مى‌گرفت. در زيرزمين خانه اتاقهايى براى تابستان ساخته مى‌شد (هردگ، ص 62ـ63). در بعضى روستاهاى بخارا، خانه‌هايى به نام پَخْسه با ديوارهاى چينه‌ساز و بامهاى گلى وجود داشته است (ستوده، ج 2، ص 15؛ نيز رجوع کنید به خانه در افغانستان).

خانه‌هاى سنّتى اقوام كوچ‌رو در آسياى ميانه، از قديم نوعى سكونتگاه به نام يورت بوده است كه به‌ويژه در اوايل بهار تا اواخر پاييز از آن استفاده مى‌كردند. كوچ‌نشينان معمولا در زمستانها در پناهگاه‌هاى موقت بسيار ساده با پنجره‌هاى كوچك و اجاقى بدون دودكش زندگى مى‌كردند (آبازوف، ص 204). يورت خانه قابل حملى با فضاى دايره‌اى شكل، بسته، با سقف گنبدى‌شكل است. اين ساختار استحكام بسيارى بدان مى‌بخشد و موجب گردش باد در اطراف آن مى‌شود. در زمستان، با ضخيم‌كردن ديوارها با نمدهاى پشمى، داخل را گرم و در تابستان با برداشتن و كم كردن آنها، چادر را خنك نگه مى‌دارند. نصب و جمع كردن يورت كمتر از يك ساعت وقت مى‌گيرد و وسايل آن معمولا بر دو شتر حمل مى‌شود. امروزه، يورتها معمولا وسايل گرما، برق و كف چوبى دارند. يورت از كناره‌هاى درياى خزر در جنوب روسيه تا سراسر مغولستان و سيبرى رواج دارد. يورتها به دو نوع كلى مغولى و تركى تقسيم مى‌شوند. از يورتهاى تركى، كه در آنها با تير چوبىِ خميده سقف گنبدى ايجاد مى‌كنند، مردم ترك‌زبان در غرب، قرقيزها، قزاقها، ازبكها و تركمنها استفاده مى‌كنند. يورت و نمد ابداع اقوام آسياى ميانه است (فگره، ص50ـ51). لايه‌هاى نمد روى يورت در روزهاى سرد گاه به هشت لايه مى‌رسد. گاه نماى خارجى ديوارهاى نمدى را به منظور جلوگيرى از جذب رطوبت و باران روغن‌كارى مى‌كنند. در يورتها هر كس و هرچيز جاى مخصوص به خود را دارد، مثلا محل نشيمن زنان، مردان، كودكان، تشريفات و پذيرايى، خدمات، كيفها و جعبه‌ها معيّن است (همان، ص 51). چادر نمونه ديگرى از خانه‌هاى موقت به ويژه در ميان تركمنهاست (آشنايى با جمهوريهاى مستقل آسياى ميانه و قفقاز، ص 58). تا سده سيزدهم/ نوزدهم، تركمنستان شاهد اسكان دائم بسيارى از گروههاى مهاجر بود (سارلى، ص 61).

تزيينات خانه، بيشتر شامل تزيين داخل اتاق با رنگ‌آميزى سقف از هنرهاى قديمى آسياى ميانه است. تخته‌نويسى يعنى نوشتن مطالب روى تخته‌هاى سقف نيز از ويژگيهاى تزيينى خانه‌هاى آسياى ميانه به ويژه در تاجيكستان است، كه نجاران و همسايگان هر كدام به عنوان يادگارى مطلبى روى تخته‌ها مى‌نويسند (ستوده، ج 2، ص 92ـ93). معمولا پوشش بيرونى خانه‌ها در تاجيكستان خاكسترى و نماى داخلى ديوارها تك رنگ است. طاقچه‌ها عمومآ گچ‌برى دارند و بيشتر تزيينات خانه معطوف به سقف است كه با تيرچه‌هاى سه تا چهار مترى پوشانده شده‌اند. در بين اين تيرچه‌ها، چوبهاى نيمدايره (وسّه) به بلنداى حدود هفتاد سانتيمتر كنار هم قرار دارند. اندازه اتاق نيز به اين تيرچه‌ها بستگى دارد. معمولا پنج، هفت، نُه و به‌ندرت يازده تا سيزده تيرچه به كار مى‌رود. در فضاى خالى ديوارها و ميان تيرچه‌ها، تخته‌هاى كوچك (فرومان) هم اندازه تيرچه‌ها قرار دارند (يولداشف، ص14). نقش و نگارهاى معمارى تاجيك شامل اسليمى، گِرِه يا تلفيق هر دو است. معمولا تيرها و شاه‌تيرها را با دو تا سه رنگ نقاشى مى‌كنند. اجزاى تشكيل‌دهنده سقف نيز گاه كنده‌كارى مى‌شود (همان، ص 14، 16ـ17).

معمارى آسياى ميانه در سده سيزدهم/ نوزدهم و اوايل سده چهاردهم/ بيستم آميزه‌اى از معمارى خاورميانه، جنوب آسيا و تا حدودى چين بوده است. از اواخر قرن سيزدهم/ نوزدهم، بعضى ملزوماتِ به سبك اروپايى، مانند تختخواب و ميز و صندلى و پيانو، به اثاث خانه‌ها اضافه شده است.

معمارى آسياى ميانه در قرن بيستم تغيير كرد. روسها در اين قرن شهرها و مناطقى چون فرغانه، كراسنوودسك (تركمنباشى)، بيشكك و آلماآتا را طى سالهاى جنگ جهانى اول (1914ـ1918) به سبك اروپايى ساختند، خانه‌هاى قديمى از بين رفتند و آپارتمانهاى مدرن ايجاد شدند (آبازوف، ص 192، 204، 207). در دهه‌هاى 1300 و 1310ش/ 1920 و 1930، دولتهاى آسياى ميانه روش ساخت خانه‌هاى كوچك و مستقل با باغها و حياطهاى كوچك را ترغيب كردند و خانه‌هاى اروپايى يك طبقه با سقف شيروانى و پنجره‌هاى بزرگ معمول شد و فضاسازيهاى جديد شهرى وسيع نيز بر ساخت چنين خانه‌هايى تأثير گذاشت. از دهه‌هاى 1330 و 1340ش/1950 و 1960، خانه‌هاى سه تا چهار طبقه آپارتمانى با آجر قرمز و يك يا دو اتاق خواب مرسوم گرديد. در اين دوره، اين دولتها آپارتمان‌سازى را در مقياسهاى بزرگ در شهرها و حتى روستاها شروع كردند. در دهه‌هاى 1350 و 1360ش/ 1970 و 1980، بسيارى از اين نوع آپارتمانها با بلوكهاى سيمانى در عشق‌آباد، دوشنبه، بيشكك، تاشكند و ساير شهرها ساخته شد كه البته با هواى گرم و خشك منطقه سازگارى نداشت (همان، ص 203ـ204). دولتها نيز در دهه‌هاى مذكور در شهرهاى بزرگ و مراكز حكومتى، آپارتمانهاى سه تا نه‌طبقه را بيشتر براى تسريع در اسكان زوجهاى جوان، با آجرهاى قرمز و سپس سيمان و بلوكهاى سيمانى و بتنهاى پيش‌ساخته فراهم كردند. در دوره جديد نيز، خانه‌هاى قديمى منحصر به فرد و خصوصى يا از بين رفتند يا به حومه شهرها منتقل شدند، اگرچه در بعضى كشورهاى آسياى ميانه مانند ازبكستان و تاجيكستان هنوز خانه‌سازى سنّتى مرسوم است (همان، ص208ـ210). در قشلاق بامك در پاميرِ تاجيكستان خانه‌اى از قرن سيزدهم/ نوزدهم باقى است كه تابلوهاى ديوارى آن به شيوه نقاشيهاى ايرانى ترسيم شده و پيرامون اتاقها اشعارى به فارسى نوشته شده است (آشنايى با جمهورى مستقل آسياى ميانه و قفقاز، ص 43).

در شرق آسياى ميانه، در قسمتهاى مسلمان‌نشين چين مانند شيان، خانه‌ها حياط‌دار و حياط در جلوى بناى خانه است. خانه‌هاى شهرى يا روستايى مسلمانان تورفان دوطبقه با ساختارى بسته‌اند (كلمان، ص 36ـ37). از نمونه‌هاى آن، خانه‌هاى دوطبقه با حياط داخلى است كه پسر ارشد با خانواده‌اش در طبقه دوم آن زندگى مى‌كند. در اين صورت، اتاقهاى طبقه پايين براى انبار استفاده مى‌شود. معمولا پلكانى مجزا از حياط به اتاق پسر راه دارد. قسمتهاى ديگر خانه شامل اتاقهاى ناهارخورى، آشپزخانه، نشيمن و خواب است (رجوع کنید به همان، ص 39). حياط مركزى خانه‌هاى مسلمانان در نزديك تورفان به منظور فعاليتهاى كشاورزى و دامدارى وسيع است و با عقب بردن ديوار مى‌توان حياط را گسترده‌تر كرد اما در شهر شيان اين كار احتمال كمترى دارد چرا كه ورودى خانه‌هاى اين شهر از سمت خيابان و از طريق دالانى جانبى به سوى حياط است. در حياط معمولا دو اتاق قرار دارد. دالان ورودى سپس باريك‌تر مى‌شود. ساكنان خانه‌هاى نزديك مسجدجامع شيان با كنده‌كارى و مشبك‌كارى روى چوب، خانه‌هاى خود را تزيين مى‌كنند (همان، ص 38، 40).


منابع :
(1) آشنايى با جمهوريهاى مستقل آسياى ميانه و قفقاز، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، معاونت امور فرهنگى، [1371ش]؛
(2) آلكساندر ماركوويچ بلنيتسكى، خراسان و ماوراءالنهر (آسياى ميانه)، ترجمه پرويز ورجاوند، تهران 1364ش؛
(3) پتر ايوانوويچ پاشينو، سفرنامه تركستان: ماوراءالنهر، ترجمه مادروس داؤدخانف، چاپ جمشيد كيان‌فر، تهران 1372ش؛
(4) اراز محمد سارلى، تركستان در تاريخ: نگرشى بر تركستان در نيمه دوم قرن نوزدهم، تهران 1364ش؛
(5) منوچهر ستوده، آثار تاريخى ورارود و خوارزم، تهران 1384ـ1388ش؛
(6) «سير معمارى در تاجيكستان»، برگردان و توضيحات نورعلى مرادى، ميراث فرهنگى، ش 17 (بهار و تابستان 1376)؛
(7) روى گونثالث د كلاويخو، سفرنامه كلاويخو، ترجمه مسعود رجب‌نيا، تهران 1344ش؛
(8) هنرى موزر، سفرنامه تركستان و ايران: گذرى در آسياى مركزى، ترجمه على مترجم، چاپ محمد گلبن، تهران 1356ش؛
(9) كلاوس هردگ، ساختار شكل در معمارى اسلامى ايران و تركستان، ترجمه محمد تقى‌زاده مطلق، تهران 1376ش؛
(10) حكمت يولداشف، نقش و نگارهاى معمارى در تاجيكستان، ترجمه نسترن زندى، تهران 1384ش؛
(11) Rafis Abazov, Culture and customs of the Central Asian republics, Westport 2007.
(12) Bridget Allchin, "Middle Palaeolithic culture" in History of civilizations of Central Asia, vol.1, ed. A. H. Dani and V. M. Masson, Paris: Unesco, 1992.
(13) P. Bernard, "The Greek kingdoms of Central Asia" in ibid, vol.2, ed. Janos Harmatta, Paris: Unesco, 1994.
(14) Pierre Clement, "Courtyard houses", Mimar, no.3 (January- March 1982).
(15) A. P. Derevyanko and Lu zun-E, "Upper Palaeolithic cultures", in History of civilizations of Central Asia, ibid, vol.1.
(16) Torvald Faegre, "The Kazak yurt", Mimar, no.4 (April-June 1982).
(17) Gregoire Frumkin, Archaeology in Soviet Central Asia, Leiden 1970.
(18) Richard Nelson Frye, The heritage of Persia, London 1976.
(19) V. M. Masson, "The Bronze age in Khorasan and Transoxania", in History of civilizations of Central Asia, ibid, vol.1.
(20) V. Sarianidi, "Food producing and other neolithic communities in Khorasan and Transoxania: eastern Iran, Soviet Central Asia and Afghanistan", in ibid.
/ عبدالكريم عطارزاده /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6879
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست