طلیطله/ تولدو ، شهری در شصت کیلومتری جنوب غربی مادرید( پایتخت اسپانیا). رومیان این شهر را طلیطم میخواندند ( فرهنگ جهانی نامهای مختلف اماکن ، ج 1، ص 207) و به نوشتۀ بکری (ج 2، ص 907)، در زبان لاتینی به آن تولاظو می گفتند، به معنای «شادی ساکنان». نام این شهر در عربی سه تلفظ داشته است: طُلیطُله، طُلیطَله و طُلیطِله (سلمی، ص 1).
طلیطله در ارتفاع 550 متری از سطح دریا قرار گرفته است (> شهرهای جهان> ، ج 3، ص 551). به گفتۀ ادریسی، این شهر تقریباً در وسط شبه جزیرۀ امپری قرارداشته، به طوری که فاصلۀ آن با قرطبه و مریه در جنوب، بلنسیه در مشرق و لیشپونه/ لیبون در مغرب، حدود نه مرحله (450 کیلومتر) بوده است (ج 2،ص 536؛ >اطلس تایمز> ، نقشۀ 73). کوههای طلیطله(به زبان اسپانیایی: اوریتانا ) از سه رشته کوه متوالی تشکیل شده است که از مشرق به مغرب امتداد دارند و عبارت¬اند از طلیطله ، وادی لپ ، و سان پدرو (مونس، 1415ـ 1416، ج 1، ص 133؛ الموسوعهالعربیه، ذیل مادّه). به نوشتۀ مسعودی(ج1،ص191)، رود تاجه شهر طلیطله را به دو نیم کرده است. یعقوبی( بلدان، ص355) نام این رود را دویر ضبط کرده است. رود تاجه و کوههای اطراف شهر، سپر حفاظتی شهر در برابر نیروهای مهاجم بودند (رجوع کنید به سلمی، ص 18؛ الموسوعةالعربیه، همانجا). بر رود تاجه پلی بود که به گفتۀ جغرافینویسان مسلمان( رجوع کنید به ابنحوقل، ص 116؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه؛نیز رجوع کنید به پل*)، پس از پل شهر صور، بزرگ ترین پل جهان محسوب میشد. در 244، در اواخر ایام محمدبن عبدالرحمان که اهالی شهر علیه او شوریدند، این پل ویران شد و در 387 به دستور منصوربن ابیعامر مرمت گردید (سلمی،ص 129ـ 130؛ سالم، ص 416).
پیشینه. به روایتی، درقرن ششم پیش ازمیلاد، یهودیانی که از معادن طلای اسپانیا بهرهبرداری میکردند، شهرطلیطله را تأسیس کرده اند (د. بستانی، ج 11، ص 335ـ 336).
ابنسعید مغربی نوشته طلیطله یکی از چهار شهری است که در زمان قیصر اکتیبان بنا شد (ج 2، ص 8) و اکتیبان یا اکتافیوس کسی است که پس از پیروزی بر آنتونیو در واقعۀ اکتیوم، در سال 31 پیش از میلاد به حکومت رسید (عاشور، ج 1، ص 24). با این همه، شاید بتوان زمان بنای شهر را از این هم عقبتر برد، زیرا در منابع آمده است که رومیان در سال 192 پیش از میلاد وارد طلیطله شدهاند (ارسلان، ج 1، ص 363).
رومیان بیش از شش قرن در آنجا حکومت داشتند تا آنکه این شهر در 467 میلادی به تصرف گوت ها در آمد (د. بستانی، ج 11، ص 336). آنان پس از تصرف تمام اسپانیا طلیطله را به پایتختی انتخاب کردند. از این خاندان شانزده تن حکومت کردند که آخرین آنان لزریق بود که از مسلمانان شکست خورد (ابنعذاری، ج 2، ص 2؛ شبانه، ص 2؛ مونس، 1420، ص 6).
در اواخر قرن اول هجری، جولیان( حاکم سبته) که از لزریق کینه داشت، موسیبن نصیر را به فتح اندلس تشویق کرد و طارقبن زیاد، عامل موسیبن نصیر، طلیطله را به تصرف در آورد (یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 285؛ اخبار مجموعه، ص 16، 23).
از گزارشهای منابع قدیم چنین برمیآید که طلیطله به آسانی فتح شد و بسیاری از بومیان آنجا پیش از رسیدن مسلمانان شهر را ترک کرده بودند (رجوع کنید به ابنعذاری، ج 2،ص 12؛ مقری، ج 1، ص 264). با فتح طلیطله، مسلمانان غنایم ارزشمندی به دست آوردند (بلاذری، ص 323)، از جمله مائدهای که به آن مائدۀ حضرت سلیمانبن داوود عليه¬السلام گفته شده است (ابنعذاری، ج 2، ص 17ـ 18) و تاجهای جواهرنشان پادشاهان گوت که نام صاحب تاج و تاریخ به حکومت رسیدن و تاریخ فوت وی روی آنها نوشته شده بود (دینوری، ج 2، ص 62). به نوشتۀ ادریسی (ج 2، ص 551ـ 552)، این غنایم مشتمل بود بر170 تاج، هزارشمشیر جواهرنشان، مقدار فراوانی دُر و یاقوت، ظروف طلايی و نقرهای و مائدۀ سلیمان که از زمرد ساخته شده بود. ولیدبن عبدالملک ارزش مائدهای را که مسلمانان از شهر طلیطله به غنیمت برده بودند، صد هزار دینار تخمین زده¬است (مقری، ج 1، ص 161).
موسیبن نصیر در طلیطله، برای پرداخت حقوق سربازان، اولین سکۀ اسلامی را در اندلس ضرب کرد که روی آن عبارت محمد رسولالله نقش بسته و در اطرافش به زبان لاتینی این نوشته شده بود:
»in nominc Domini non deus misi deus. Solus sa piens non deo similis alius«.
در پشت سکه ستاره ای هشت ضلعی بود که اطراف آن به لاتینی نوشته شده بود:
«solidus feritus in spania». تاریخ ضرب سکه سال 97 هجری بود. این سکه شبیه سکۀ افریقایی بود. سکۀ دیگری نیز، با حجم کوچکتر واز برنز، ضرب کرد که روی آن فقط عبارتی به لاتینی حک شده بود(مونس، 1959، ص 100ـ 101).
پس از تسلط عبدالرحمن بر قرطبه و تحکیم پایه های قدرت او در اندلس، طلیطله یکی از پناهگاههای مخالفان او شد. یکی از مهم ترین این شورشگران،هشام فهری بود که قیام خود را به نام عباسیان آغاز کرد، اما با محاصرۀ طلیطه به دست عبدالرحمن در145و توافق طرفین برای صلح، موقتاً فروخوابید. اما هشام پیمان¬شکنی کردو دوباره سر بر شورش برداشت(اخبارمجموعه، 92-93).
در سال 147، عبدالرحمن برای تسخیر طلیطله و سرکوب شورش هشام فهری، سپاهی به آنجا فرستاد که پس از محاصره ای طولانی، ساکنان طلیطله ناگزیر به تسلیم شدند و بدین ترتیب، قدرت عبدالرحمن در طلیطله نیز تثبیت شد(همان، ص 95).
با این همه، شورشهای مخالفان در سالهای بعد کمابیش تداوم داشت، از جمله شورش قاسمبن عبدالرحمانبن عقبهالفهری در سال 169، قیام عبیدهبن حمید در سال 181 ، و شورش هاشم ملقب به ضراب در سال 214(ابندلائلی، ص 11؛ نصرالله، ص 77، 85). احتمالاً با نظر به همین قیامها بود که یعقوبی در قرن سوم اهالی طلیطله را مخالف بنیامیه خوانده است (بلدان، ص 355).
اهالی طلیطله در سال 293، محمدبن اسماعیلبن موسی را که برالمطرف، حاکم طلیطله، شوریده بود به قتل رساندند و سپس لُببن طربیشه، هم پیمان پیشین بنیذوالنون، بر طلیطله حکومت کرد (سلمی، ص 67).
در 318 عبدالرحمان الناصر، برای به اطاعت درآوردن شورشیان شهر، لشکری به فرماندهی وزیرش، سعیدبن المنذر، به طلیطله فرستاد (ابنحیان، ج 5، ص 281؛ ابنعذاری، ج 2، ص 202).
طلیطله در عهد خلافت عبدالرحمان ناصر، پایگاه حمله به کشورهای مسیحی بود (سلمی، ص 74). در 352، زمانی که خلیفه حکم دوم عازم جنگ با سرزمین قشتاله (کاستیل) بود، طلیطله مرکز تجمع داوطلبان جنگ شد و حکم، با لشکریان خاص خود، از قرطبه عازم طلیطله گردید. وی که به اهمیت این شهر پی برده بود، منصب ولایتی شهر طلیطله را به دامادش، غالببن عبدالرحمان ناصری، سپرد و تا زمان حکومت هشامالمؤید، طلیطله مرکز آمادهسازی لشکریان بود.
پس از سقوط خلفای اموی، بنیذالنون بر طلیطله حاکم شدند. اسماعیلبن ذوالنون الظافر از سال 427 تا 435 در طلیطله حکومت کرد (ابنعذاری، ج 3،ص 277؛ ابنسعید مغربی، ج 2،ص 11ـ 12) و از 435 تا 467 یحییبن اسماعیل، ملقب به مأمون، حاکم طلیطله شد. در این دوره طلیطله به اوج شکوفايی خود رسید (ابن عذاری، همانجا ؛ رجوع کنید به ارسلان، ج 1،ص 442ـ 443؛ بالباس، ص 128). اولین سکه در زمان مأمون در435 ضرب شد(نعنمی، ص 116). در این دوره کشاورزی در طلیطله پیشرفت بسیاری کرد، خصوصاً تولید زعفران در این شهر رونق گرفت، به طوری که سالیانه مقدار فراوانی به مناطق گوناگون اندلس و افریقای شمالی، سوریه و مصر صادر می¬شد و صدور برخی صنایع نیز منبع اصلی درآمد اهالی طلیطله بود (نعنعی، ص 222ـ 223، 224). پس از فوت وی، نوهاش یحییبن اسماعیلبن یحیی از سال 467 تا 478 با نام قادربالله جانشین وی شد. در ذیقعده 472، اهالی طلیطله بر وی شوریدند و بسیاری از مردان و وزیران او را به قتل رساندند و قادربالله، با همسرش، به دژ کناله گریخت (ابنعذاری، ج 3، ص 277؛ ابنابیزرع، ص 212؛ ابنخطیب، ص 158ـ 178).
طلیطله در 478/ 1085 به تصرف مسیحیان در آمد و بسیاری از مسلمانان، آنجا را ترک کردند و دولت ذیالنون نیز در طلیطله خاتمه پذیرفت (ارسلان، ج 1، ص 444؛ اشباخ، ج 1، ص 64). با سقوط طلیطله، پایههای قدرت اسلام در اندلس تضعیف شد(ابناثیر، ج 10، ص 142؛ کتانی، ص 34؛ مکناسی، ص 149).
الفونس ششم، پادشاه قشتاله و لیون، طلیطله را به پایتختی انتخاب کرد (مینوکال، ص 113ـ 114).
از قرن ششم این شهر مرکز اصلی ترجمۀ متون عربی به لاتینی و دیگر زبانهای اروپایی شد و مترجمان بسیاری به آنجا رفتند (رجوع کنید به ترجمه*، بخش 5؛ ترجمه از عربی در غرب).
در سال 885/ 1480 ملکه ایزابیلا در طلیطله دستور داد مساکن مسلمانان از مسیحیان جدا شود. در 887/ 1482، محاکم تفتیش از جمله در شهر طلیطله گشایش یافت (کتانی، ص 81، 100).
از جمله آثار دورۀ اسلامی طلیطله، مساجد جبلالبارد، المسلمین، الرُمّان، مسجدجامع طلیطله و مسجد باب مردوم است که تبدیل به کلیسا شدهاند(سلمی، ص 126). مهم¬ترین آنها مسجدجامع بود که در اصل کلیسایی بود به نام مریم عذرا، که در زمان ریکارید، پادشاه گوتها (587میلادی)، بنا گردید و پس از آنکه مسلمانان شهر را فتح کردند، این کلیسا به مسجدجامع تبدیل شد که تا سال 478/1085 میلادی مسجد بود (ارسلان، ج 1، ص 425).
مسجد باب مردوم، بعد از مسجدجامع قرطبه، از مهم¬ترین مساجد اندلس به شمار میآید و دارای نه گنبد است. این مسجد را، طبق کتیبۀ آن، احمدبن حدیدی – که در زمان اسماعیل بن ذیالنون قاضی و وزیر بود– با سرمایۀ شخصی خود بنا کرده و ساخت آن نیز به دست موسیبن علی در 390 پایان یافته است. این مسجد مربع شکل است و به شیوۀ معماری کلیساهای بیزانسی است. آلفونس هشتم این مسجد را – که در آن زمان سنتا کروز نامیده می¬شد – به یکی از انجمنهای مذهبی هدیه داد. این بنا امروزه به الکریستو دولوز معروف است (سالم، ص 403).
از جمله فقهای نامدار طلیطله، ابوجعفر احمدبن قاسمبن محمدبن یوسف التجیبی(متوفی403) معروف به ابنارفع رأسه (ابنبشکوال، ج 1، ص 76؛ قاضی عیاض، ج 8، ص 146)، و ابواحمد عبدالرحمانبن احمدبن خلف(متوفی450) معروف به ابنالحوّات (حمیدی، ص 270ـ 271؛ ضبی، ج 2، ص 498) بوده¬اند.
علمای نحو: جودیبن عثمان النحوی العیسی الورودی المغربی(متوفی198)، مؤلف کتاب منبهالحجاره، در نحو (ابنالابار، ج 1، ص 249)؛ ابوعبدالله محمدبن ابراهیمبن موسیبن عبدالسلام الانصاری(متوفی455)، معروف به ابنشقاللیل(سیوطی،ج 1، ص 15)؛ و ابوعثمان سعیدبن عیسیبن احمدبن لبالرعینی(متوفی 462)، معروف به قری و اصغر ( ابنبشکوال، ج 1، ص 249؛ ذهبی، ص 65).
مورخان: ابواسحاق ابراهیمبن محمدبن الحسین الاموی (متوفی 402)، معروف به ابنشنظیر، مؤلف تاریخ رجالالاندلس (زرکلی، ج 1، ص 61)؛ و ابوعبدالله محمدبن فرجبن عبداللهبن ابینصر الحمیدی الاندلسی(متوفی 488)، مؤلف بلغه المستعجل فیالتاریخ(حاجیخلیفه، ج 1، ص 252).
اطبا: ابوالمطرف عبدالرحمانبن عثمانبن سعیدبن محمد الصرفی (متوفی 403؛ کحاله، ج 5، ص 153) و ابوجعفر احمدبن خمیسبن عامر دمیح/ منیح طلیطلی(متوفی 454؛ صاعد الاندلسی، ص 74، 85؛ ابنابیاصیبعه، ص 485؛ تیمورپاشا، ص 32).
منابع : (1) محمدبن عبدالله ابنالابار، الحلۀالسیرا، چاپ حسین مونس، قاهره 1963؛ (2) ابنابیاصیبعه، عینالانباءمنطبقاتالاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت، دارمکتبهالحیاه [بیتا.]؛ (3) ابن ابیزرع، الانیسالمطرب بروضالقرطاس فی اخبار ملوکالمغرب و تاریخ مدینه فاس، چاپ عبدالوهاب بنمنصور، رباط 1425/ 1999؛ (4) ابنالاثیر، الکامل فیالتاریخ، بیروت 1385ـ 1386/ 1965ـ 1966؛ (5) ابن بشکوال، کتابالصله، چاپ ابراهیم الابیاری، قاهره، بیروت 1410/ 1989؛ (6) ابنحوقل، صورةالارض، چاپ کرامرس، لیدن 1938ـ 1939، چاپ افست 1967؛ (7) ابنحیان القرطبی، المقتبس، چاپ ب. شالمیتا و دیگران، مادرید 1979؛ (8) ابنخرداذبه، المسالک والممالک، چاپ دخویه، لیدن 1889 و چاپ افست 1967؛ (9) لسانالدین ابنخطیب، تاریخ اسبانیهالاسلامیه او کتاب اعمالالاعلام، چاپ ا. لیفی پروفنسال، بیروت 1956؛ (10) احمدبن عمربن انس العذری ابندلائلی، نصوص عنالاندلس من کتاب ترصیعالاخبار و تنویع الاثار والبستان فی غرائبالبلدان و المسالک الی جمیع الممالک، چاپ عبدالعزیز اهوانی، مادرید 1965؛ (11) ابنسعید المغربی، المغرب فی حلی المغرب، چاپ شوقی ضیف، قاهره 1964؛ (12) ابنعذاری مراکشی، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب، چاپ ج. س. کولان و الیفی پروفنسال؛ (13) ابنقوطیه، تاریخ افتتاحالاندلس، چاپ ابراهیم الابیاری، قاهره، بیروت 1410/ 1989؛ (14) ابوالفداء اسماعیلبن علیبن محمود ابوالفداء، تقویمالبلدان، چاپ م. رینود و البارون ماک کوکین دیسلان، پاریس 1840؛ (15) اخبار مجموعه فی فتح الاندلس و ذکر امرائها و الحروب الواقعه بینهم، مجهولالمؤلف، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره، بیروت 1401/1981؛ (16) محمدبن محمد ادریسی، نزهۀالمشتاق فی اختراقالآفاق، بیروت 1409/ 1989؛ (17) امیرشکیب ارسلان، الحلل السندسیه فیالاخبار و الآثار الاندلسیه، بیروت دارمکتبه الحیاه [بیتا.]؛ (18) یوسف اشباخ، تاریخ الاندلس فی عهدالمرابطین والموحدین، ترجمۀ محمد عبدالله عنان، قاهره 1417/ 1996؛ (19) لیوبولدو تورس بالباس، المدن الاسبانیهالاسلامیه، ترجمه از اسپانیايی الیودرودی لابنیا، ریاض 1423/ 2003؛ (20) بطرس البستانی، دائرهالمعارف و هو قاموس عام لکل فن و مطلب، بیروت دارالمعرفه [بیتا.]؛ (21) ابوعبید بکری، المسالک والممالک، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فیری،تونس 1992؛ (22) احمد تیمورپاشا، المهندسون فیالعصر الاسلامی، چاپ احمد عبده الشرباصی، قاهره، دار نهضه مصرللطبع والنشر [بیتا.]؛ (23) حاجی خلیفه؛ (24) کاتب چلبی، کشفالظنون عن اسامی الکتب والفنون، استانبول 1971؛ (25) محمدبن فتوحالحمیدی، جذوهالمقتبس فی ذکرولاه الاندلس، مصر 1966؛ (26) محمد عبداللهبن مسلم ابنقتیبهالدینوری، الامامه والسیاسه، چاپ طه محمدالزینی، قاهره، موسسهالحلبی و شرکاه للنشر والتوزیع، 1967؛ (27) شمسالدین محمدبن احمدبن عثمان ذهبی، تاریخالاسلام و وفیاتالمشاهیر والاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت 1409؛ (28) خیرالدین زرکلی، الاعلام قاموس تراجم، بیروت 1999؛ (29) سالم عبدالعزیز سالم، تاریخ المسلمین و آثارهم فیالاندلس، منالفتح العربی حتی سقوط الخلافه بقرطبه، قاهره 1986؛ (30) ابراهیمبن عطیهالله بن هلالالسلمی، تاریخ مدینه طلیطله فیالعصر الاسلامی دراسه تاریخیه حضاریه 29 هـ ـ 478 هـ؛ (31) ریاض 1420/ 2009؛ (32) عبدالرحمنبن ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاء فی طبقاتالفریین والنحاه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر1964ـ 1965؛ (33) محمد کمال شبانه، الاندلس، دراسه تاریخیه حضاریه، قاهره 1429/ 2008؛ (34) ابیالقاسم ابنصاعدالاندلسی، طبقاتالامم، چاپ لوئیس شیخو، فرانکفورت آلمان،1419/ 1999؛ (35) ضبی، بغیهالملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره، بیروت 1410/ 1989؛ (36) سعید عبدالفتاح عاشور، اوربا العصور الوسطی الجزءالاول، التاریخالسیاسی، قاهره 1986؛ (37) عدنان فائق غشاوی، حکایتنا فیالاندلس، بیروت 1989؛ (38) محمد عبدالله عنان، تراجم اسلامیه شرقیه و اندلسیه، قاهره 1390/ 1970؛ (39) ابوالفضل عیاضبن موسیبن عیاض الیحصبی السبتی ـ قاضی عیاض، ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفه اعلام مذهب مالک، چاپ سعید احمد اعراب، مغرب 1403/ 1983؛ (40) علیبن محمد کتانی، انبعاثالاسلام فیاندلس، اسلامآباد 1992؛ (41) عمررضا کحاله، معجمالمؤلفین تراجم مصنفی الکتب العربیه، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، [بیتا.]؛ (42) علیبن حسین مسعودی، مروجالذهب و معادنالجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت 1965ـ 1979؛ (43) احمدبن محمدبن مقری، نفحالطیب فی غصن الاندلس الرطیب، چاپ احسان عباس، بیروت 1968؛ (44) محمدبن عثمان المکناسی، الاکسیر فی فکاکالاسیر، چاپ محمد فاسی، رباط 1965؛ (45) الموسوعهالعربیه، دمشق: هیئهالموسوعه العربیه، 1998؛ (46) حسین مونس، موسوعه تاریخالاندلس تاریخ و فکره و حضاره والتراث، قاهره 1415ـ 1416؛ (47) همو، روایه جدیده عن فتحالمسلمین للاندلس دعوۀ الی تردید النظم فی الموضوع، قاهره 1420/ 2000؛ (48) همو، فجرالاندلس دراسه فی تاریخالاندلس من الفتح الاسلامی الی قیام الدوله الامویه، قاهره 1959؛ (49) ماریاروزا مینوکال، الاندلس العربیه، اسلام الحضاره و ثقافهالتسامح، ترجمۀ عبدالمجید حجفه و مصطفی جباری، دارالبیضاء 2006؛ (50) سعدون نصرالله، تاریخ العرب السیاسی فی الاندلس، بیروت 1998؛ (51) عبدالمجید نعنعی، الاسلام فی طلیطله، بیروت، دارالنهضهالعربیه [بیتا.]؛ (52) یاقوت حموی، معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ 1873، افست تهران 1967؛ (53) احمدبن اسحاق یعقوبی، کتابالبلدان، چاپ دخویه، لیدن 1892، افست 1967؛ (54) همو، تاریخالیعقوبی، بیروت، دارصادر [بیتا.]؛ (55) افست قم [بیتا.]؛ (56) Alternate Names of Places. A World Wide Dictionary, Adrian Room, United States of America 2009. (57) Cities of the World, sixth edition, ed. Karen Ellicott, 2002.
/اشرفالسادات باقری/