responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6760

 

خال ، خال (شامَة، جمع عربى: خيلان، شامات)، عارضهاى پوستى كه اهميت آن بيشتر در علم فراست/ قيافهشناسى* بوده است. در ابتدا واژه خال براى خالهاى صورت، كه خوش يُمن به شمار مىآمدند، و واژه شامه براى انواع تغيير رنگ روى پوست به كار برده مىشد، ولى به تدريج هر دو واژه به معناى مترادف به كار رفتند (فهد، ص 390).

در منابع پزشكى دوره اسلامى، خال به همراه عارضههاى پوستى چون كَلَف و قوابى آمده و آن را ناشى از خلط غليظ سودايى يا خون جمع شده زيرپوست دانستهاند، ولى بيمارى به شمار نياورده و كمتر بدان پرداختهاند. شيوههايى نيز براى پاك كردن آن تجويز كردهاند كه غالباً براى شمارى از ديگر بيماريهاى پوستى تجويز مىشده است (براى نمونه رجوع کنید به ثابتبن قُرّه، ص 13ـ 14؛
رازى، ج 21، قسم 1، ص 650؛
كشكرى، ص472ـ 473؛
ابنسينا، ج 1، كتاب 2، ص 553، 740، 758؛
صفدى، ص 155ـ157).

در بسيارى جوامع، نشانههاى طبيعى جسمى، از جمله خالها، را داراى خواص الهى يا جادويى و قابل تعبير مىدانستند (رجوع کنید به >دايرةالمعارف دين<، ج 2، ص 274)، لذا در كتابهاى علم فراست، به تعبير خالها پرداختهاند. قديمترين منابع راجع به علم فراست كه بر فرهنگ اسلامى تأثير گذاشتهاند و آثارى از آنها در دسترس است متعلق به يونان و روم شرقى است، از جمله كتابالخيلان و كتابالشامات كه به نوشته ابننديم (ص 376) از مينس رومى (روم شرقى) بوده و فهد (ص 391) احتمال مىدهد كه يكى از اين دو، ترجمه دو فصل از كتابى منسوب به مِلامپس بوده كه اكنون نيز موجود است. همچنين شمسالدين محمدبن ابىطالب انصارى دمشقى (سده هشتم) در كتاب السياسة فى علمالفراسة از احكام خاص بقراط در مورد خالها ياد مىكند (رجوع کنید به يوسف مراد، ص 45ـ47).

فخررازى در كتاب الفراسة (ص 101)، شامات و خالهاى موجود در بدن انسان را با آنچه در بدن اسب هست، مقايسه مىكند. احتمالا نخستين كتاب مستقل دوره اسلامى در باب خال، كشفالحال فى وصف الخال از خليلبن ايبك صَفَدى (متوفى 764) است. پس از آن شش كتاب ديگر شناخته شده، از جمله صحائف الحسنات فى وصفالخال از محمدبن حسن نواجى شافعى (متوفى 859) كه در واقع همان كتاب صفدى است. مؤلفان كتابهاى مستقل بعدى به ترتيب تأليف عبارتاند از: سِبط ابنالعَجَمى (متوفى 884)؛
محمدبن علىبن طولون دمشقى صالحى (متوفى 953)؛
ابنشاشه (متوفى 1128)؛
و عبدالقادربن سالم حسينى (چاپ 1331 بيروت). همچنين نسخهاى خطى با نام عقود اللال المنظومة فى وصف الخال در دارالكتب المصريّة موجود است. اين رساله، مجهول المؤلف و شامل قطعههايى ادبى در وصف خال است (رجوع کنید به صفدى، مقدمه عبدالرحمانبن محمد عقيل، ص 93ـ96).

در علم فراست، از خالها بر حسب محل آنها در نقاط مختلف بدن تعبيرهاى مختلفى مىشده است. بهترين خالها را آنهايى مىدانستند كه بر صورتاند و رنگشان سياه مايل به سبز است (رجوع کنید به صفدى، ص 160ـ164). از خالهاى معروفى كه در كتابها بدانها پرداختهاند، خالى است كه بر زبان موسى عليهالسلام بوده است (جاحظ، ج 1، ص 37). معروفتر از آن، خال نبوت بر پشت پيامبر صلىاللّهعليهوآلهوسلم است كه بحيرا* آن را ديد (رجوع کنید به ابنهشام، قسم 1، ص 180ـ183؛
ابنسعد، ج 1، ص 73؛
طبرى، ج 2، ص 277). همچنين بنا به حديثى در منابع اهلسنّت (رجوع کنید به مجلسى، ج 15، ص80، 95ـ 96 كه آن را با واسطه از كتاب ابونعيم اصفهانى و گنجىشافعى نقل كرده است)، يكى از ويژگيهايى كه پيامبر اسلام براى مهدى موعود كه فردى از نسل و همنام آن حضرت است، برشمرده، خالى مادرزاد برگونه راست اوست، در سده سيزدهم كه محمداحمد (1843ـ1885) در برابر انگليسيها قيام كرد و خود را مهدى خواند و بسيارى از سودانيها به او به عنوان مهدى ايمان آوردند، اظهار مىشد كه او تمام نشانههاى جسمى مذكور در باب مهدى را دارد (>دايرةالمعارف دين<، ج 2، ص 274؛
نيز رجوع کنید به مهدى سودانى*).

داستان خال بديُمن نائله بنت عمار كلبى، شايد معروفترين داستان در باب خالهاى بديُمن و شوم باشد؛
معاويةبن سفيان با او ازدواج مىكند ولى با آگاه شدن از خال بديمن او، وى را طلاق مىدهد. همسر دوم نيز چنين مىكند، ولى همسر سوم، نعمانبن بشير، گرفتار بديمنى آن مىشود و سرش را ازدست مىدهد (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 16، ص 39ـ40؛
ابشيهى، ج 2، ص 94؛
فهد، ص 393).

در عرفان، خال، خال سياه و خال هندو كنايه از وحدت حقيقت و عالم غيب است (رجوع کنید به فيض كاشانى، ص 18ـ19؛
دانشپژوه، ذيل «خال»، «خال سياه»).

در ادبيات فارسى و عربى، خال از نشانههاى زيبايى است (براى نمونه رجوع کنید به صفدى، ص 195ـ306؛
رامى، ص 26ـ28؛
شاد؛
دهخدا، ذيل واژه).


منابع:
(1) محدبن احمد ابشيهى، المستطرف فى كلّ فنّ مستظرف، (قاهره) 1371/1952، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(2) ابنسعد (بيروت)؛
(3) ابنسينا؛
(4) ابننديم (تهران)؛
(5) ابنهشام، السيرةالنبوية، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى، و عبدالحفيظ شلبى، (بيروت): دارابنكثير، (بىتا.)؛
(6) ابوالفرج اصفهانى؛
(7) ثابتبن قُرّه، كتاب الذخيرة فى علم الطب، چاپ صبحى، قاهره 1928؛
(8) عمروبن بحر جاحظ، البيان و التبيين، چاپ عبدالسلام محمدهارون، بيروت ?( 1367/ 1948)؛
(9) منوچهر دانشپژوه، فرهنگ اصطلاحات عرفانى، تهران 1379ش؛
(10) دهخدا؛
(11) محمدبن زكريا رازى، كتاب الحاوى فى الطب، حيدرآباد، دكن 1374ـ1393/ 1955ـ1973؛
(12) حسنبن محمد رامى، انيسالعشّاق، چاپ عباس اقبالآشتيانى، تهران 1325ش؛
(13) محمدپادشاهبن غلام محيىالدين شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛
(14) خليلبن ايبك صفدى، كشفالحال فى وصف الخال، چاپ عبدالرحمانبن محمد عقيل، بيروت 1426/2005؛
(15) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(16) محمدبن عمر فخررازى، كتاب الفراسة، در يوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ترجمة و تقديم مراد وهبه، (قاهره )1982؛
(17) محمدبن شاهمرتضى فيضكاشانى، رساله مشواق، چاپ بهمنيار، تهران 1363ش؛
(18) يعقوب كشكرى، كناش فى الطب، چاپ عكسى از نسخه خطى كتابخانه سليمانيه استانبول، مجموعه اياصوفيه، ش 3716، فرانكفورت 1405/1985؛
(19) مجلسى؛
(20) يوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ترجمة و تقديم مراد وهبه، (قاهره) 1982؛


(21) The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, NewYork 1987, s.v. "Bodily marks" (by Victor Turner);
(22) Toufic Fahd, La divination arabe: etudes religieuses, sociologiques et folkloriques sur le milieu natif de l'Islam, Paris c1987.

/ نگار نادرى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6760
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست