responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6720

 

خاتون آبادى، ميرمحمدباقر ، خاتون آبادى، ميرمحمدباقر، عالم امامى اواخر دوره صفوى. وى در 1070 بهدنيا آمد. پدرش ميرمحمداسماعيل (متوفى 1116) از عالمان مشهور اصفهان بود (رجوع کنید به خاتونآبادى*، خاندان). محمدباقر نزد پدر و آقاحسين خوانسارى* درس خواند و از پدرش روايت نقل كرد. كسانى چون ملاعبدالحسين كاظمى (زنده تا 1120)، سيدنورالدين جزايرى (متوفى 1158)، سيداحمد علوى خاتونآبادى (متوفى 1161) و محمدصالح قزوينى (متوفى قبل از 1191) نزد او تلمذ كردند (عبدالحسين خاتونآبادى، ص 521؛ محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 291)؛ جزايرى، ص 127؛ قزوينى، ص 78؛ آقابزرگ طهرانى، 1372ش، ص 88، 421).

بهنوشته برخى مؤلفان، ميرمحمدباقر به لحاظ علمى همرتبه پدر خود بود، اما ويژگيهايى چون خوشبيانى و مهارت در تدريس و منزلت ويژه او نزد شاهسلطان حسين صفوى (حك : 1105ـ1135) بر شهرت او افزود. شاه وى را به استادى خود برگزيد و بر همه عالمان آن عصر مقدّم داشت و همواره با او مشورت مىكرد. امرا و دولتمردان نيز به پيروى از شاه در برابر او خاضع بودند (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 556ـ 557، 562ـ563؛ قزوينى، ص 77ـ78).

پس از وفات جعفربن عبداللّه كَمَرهاى، شيخالاسلام اصفهان، در 1115، شاه با اصرار بسيار منصب شيخالاسلامى را به خاتونآبادى پيشنهاد كرد، اما او اين منصب را به دليل «عدم مشروعيت» نپذيرفت (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 553ـ554). سخنان بعدى ميرمحمدباقر با شاه بيانگر آن است كه وى خود را واجد شرايط لازم براى تصدى اين منصب نمىدانسته است يعنى خود را مجتهد نمىخوانده است (طارمىراد، ص 255). سلطانحسين از آقاجمالالدين خوانسارى* (متوفى 1122) خواست كه ميرمحمدباقر را به پذيرش اين مسئوليت وادار كند ولى وى باز هم امتناع نمود. سپس يكى ديگر از افراد خاندان خاتونآبادى، ميرمحمدصالح خاتونآبادى*، به اين سمت برگزيده شد (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 554ـ 555).

اين رويداد از ارادت شاهصفوى به ميرمحمدباقر نكاست؛ چنانكه او را در سفر خود در 1119 به مشهد، همراه و همصحبت خود كرد. شاه در ذيحجه 1118، كه بناى مدرسه چهارباغ* (سلطانى) تقريباً پايان يافته بود، ميرمحمدباقر را به مدرّسى آنجا برگزيد؛ هرچند افتتاح رسمى آن تا رجب 1122 به تعويق افتاد. خاتونآبادى در 1123 به سبب اشتغالات فراوان، تدريس در اين مدرسه را به فرزندش محمد سپرد (رجوع کنید به همان تتميم، ص 556ـ557، 559ـ561، 563؛ تبريزى، ص 291).

در 1124 ميرمحمدصالح از سِمَت شيخالاسلامى بركنار شد (رجوع کنید به خاتونآبادى*، ميرمحمدصالح). شاه برخى اختيارات ميرمحمدصالح مانند توليت اوقاف را به ميرمحمدباقر سپرد و درخواست مصرّانه وى براى بازگرداندن آنها به ميرمحمدصالح را نپذيرفت. بهعلاوه، در همين زمان منصب جديدى ايجاد كرد كه شأن اصلى آن رياست بر علما بود و اين منصب را ملاباشى ناميد و آن را به ميرمحمدباقر تفويض كرد (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 565ـ566). ظاهراً او نخستين كسى بود كه عهدهدار اين منصب شده بود. به اينترتيب، ملاباشى مهمترين مشاور شاه بود و اين منصب عالىترين مقام روحانى در ساختار ديوانى ايران در اواخر دوران صفويان بهشمار مىرفت. رساندن وجوهات و صدقات به نيازمندان، پراخت حقوق طلاب و جلوگيرى از ظلم به افراد، از جمله وظايف ملاباشى بود (رجوع کنید به ميرزاسميعا، ص 1ـ2).

ميرزا سميعا در تذكرةالملوك، كه موضوع آن مناصب رسمى حكومتى است و ظاهراً در زمان حكومت اشرف افغان (حك: 1137ـ1142) نوشته شده، منصب ملاباشى را معرفى كرده و از ميرمحمدباقر ــ يعنى خاتونآبادى ــ به عنوان اولين ملاباشى نام برده است (رجوع کنید به ص 1ـ2). مينورسكى در حواشى خود بر اين كتاب، وى را محمدباقر مجلسى (متوفى 1110) پنداشته و بر پايه اين تصور نتايجى گرفته است (رجوع کنید به مينورسكى، ص 72). اين خطا عيناً در آثار چند نويسنده غربى (براى نمونه رجوع کنید به لاكهارت، ص 72) و ايرانى نيز بروز يافته و اظهارنظرهايى را در پى داشته است (براى تفصيل اين بحث رجوع کنید به مهدوى، 1407، ج 1، ص140ـ144؛ طارمىراد، ص 17ـ18). در سالهاى اخير، كالينترنر، نيز بر اين اظهارنظر مينورسكى انتقاد كرده است (رجوع کنید به ص 165ـ166).

در صفر 1127 نان در اصفهان گران شد. شايع شده بود كه خاتونآبادى شاه را تشويق به افزايش قيمت كرده است. برخى از مردم تحريك شدند و به خانه او يورش بردند. شاهسلطان حسين براى حفظ جان وى و پراكندن مردم اقدماتى كرد، اما فتحعلىخان داغستانى، كه در آن زمان رئيس غلامان ويژه (قولْلَر آقاسى) بود و با خاتونآبادى ميانه خوبى نداشت، نيرنگى بهكار بست و سبب ضرب و جرح طلاب و شمارى از نزديكان خاتونآبادى، كه در خانه او گرد آمده بودند، شد. حمله به خانه ميرمحمدباقر و بىحرمتى به او، واكنش مردم و عالمان شهر را برانگيخت. آنان مساجد را بستند و اجتماعاتى تشكيل دادند، اما اين كارها نتيجهاى دربرنداشت و از جانب شاه اقدام مؤثرى صورت نگرفت (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 567ـ 569). احتمالا بىتفاوتى شاه ناشى از تأثيرپذيرى از اطرافيان و درباريانى بود كه از نفوذ كلام ميرمحمدباقر و اعتبار دينى و سياسى او ناخشنود بودند. بيمارى خاتونآبادى كه پيش از اين آغاز شده بود، براثر آن واقعه شدت يافت و او در ربيعالاول 1127 درگذشت (همان تتميم، ص 569). برخى منابع گفتهاند كه ميرمحمدباقر را مسموم كرده بودند، چنانكه به او شهيد ثالث گفته مىشد. او در تكيه خاتونآبادىِ تخت فولاد اصفهان در كنار پدرش به خاك سپرده شد (رجوع کنید به محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 291)؛
امينى، ص234؛
مهدوى، 1370ش، ص112ـ114).

هرچند ميرمحمدباقر از عالمان مشهور زمان خود بهشمار مىرفت، اما ظاهراً نزديكى او به سلطان در اين خصوص نقشى مهم داشت، ازاينرو، ادعاى ميرزا سميعا (همانجا) كه او را از نظر علمى فروتر از آقاجمال خوانسارى خوانده، چندان دور از واقع به نظر نمىرسد. بهويژه آنكه خاتونآبادى خود نيز جايگاه علمى آقاجمال را حرمت مىنهاد (براى نمونه رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 559ـ561).

برخى آثار فارسى خاتونآبادى عبارتاند از: نوروزنامه كه تقويمى است بر طبق اخبار و احاديث؛
كائنات الجَوّ يا آثار عُلوى، درباره تطبيق قواعد شريعت با اقوال حكما؛
رسالةٌ فى ماءِالنِيسان و ما يَتعلَّق به درباره خواص باران ماه نيسان و آثار قمر در عقرب از ديدگاه احاديث شيعه (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 17، ص 228، ج 19، ص 13، ج 22، ص 147ـ148، ج 24، ص 379؛
نيز درباره نسخ خطى اين كتابها رجوع کنید به دانشپژوه و منزوى، بخش 3، ص 1ـ2، 7). وى همچنين حاشيههايى بر دو كتاب علامه حلّى در علم رجال، ايضاحُ الاشتباه و خلاصةالاقوال، نگاشته است (حسينىاشكورى، ج 2، ص 599؛
نيز رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 552).

خاتونآبادى برخى آثار مهم را، عمدتاً به درخواست شاهسلطان حسين، به فارسى ترجمه كرد، از جمله: عُدَّةُ السَفَر و عُمْدَةُ الحَضَر اثر ابوعلى طبرسى (متوفى 548) كه درباره نمازهاى مستحبى و ادعيه است (نورى، ج 1، ص 387)؛
مكارمالاخلاق اثر رضىالدين ابونصر طبرسى (عالم قرن ششم)؛
المشكول اثر حاج بابابن محمدصالح قزوينى (عالم سده يازدهم)، كه به سبك كشكول تأليف شده است و در ترجمه آن برخى عالمان معاصر او مشاركت داشتهاند. اين اثر در 1300 در تهران چاپ شد (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 21، ص 67، ج 22، ص 147؛
مشار، ج 2، ستون 14)؛
عُيونالحِساب اثر ملامحمدباقر يزدى* (رياضىدان مشهور، متوفى قبل از 1069؛
محمدحسين خاتونآبادى، همانجا؛
آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 22، ص 148؛
نيز براى نسخه خطى آن رجوع کنید به نفيسى، ج 6، ص 107)؛
و اناجيل اربعه (حسينىاشكورى، ج 2، ص 592).

خاتونآبادى كتاب اخير را به درخواست شاهسلطانحسين براى رد كردن آراى مسيحيان ــكه در آن زمان مبشرانشان در اصفهان تبليغ مىكردندــ ترجمه كرد. توضيحات خاتونآبادى در مقدمه كتاب نشان مىدهد كه ترجمه با دقتِ تمام صورت گرفته است. كتاب، نثرى بسيار روان و قابلفهم دارد. وى همچنين بر آن حاشيه نوشته است. بخش اعظم اين حواشى، در توضيح متن كتاب بوده است. از پارهاى از تعليقات مزبور برمىآيد كه وى علاوه بر بهره بردن از نسخههاى گوناگون انجيل به عربى، در برخى موارد با كمك پادُريان، كشيشان مبلّغ مسيحى (رجوع کنید به پادُرى*)، اصفهان از متن لاتينى و حتى عبرى آن بهره جسته و در پارهاى موارد، از پادريان مطالبى نقل كرده است. وى همچنين از شرحهاى متعدد انجيل نيز استفاده كرده و در موارد متعددى، در تعليقات خود، ديدگاههاى گوناگونى را درباره شرح عبارات انجيل يادآور شده است. خاتونآبادى علاوه بر تعليقات توضيحى، حواشى نقادانهاى هم بر كتاب دارد، مثلا او ديدگاه مسيحيان را درباره «ابناللّه بودن مسيح» به نقد كشيده است، اما مهمترين جنبه نقد او، بيان تناقضاتِ موجود ميان اناجيل و اثبات تحريف اين كتاب است كه احاطه او را بر محتواى اناجيل نشان مىدهد (رجوع کنید به كتاب مقدس. عهد جديد، مقدمه جعفريان، ص 45ـ49). اين كتاب در 1373ش در قم با مقدمه رسول جعفريان چاپ شد (براى ديگر آثار ترجمهاى خاتونآبادى رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، همانجا؛
آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 4، ص 84، ج 26، ص 192ـ193؛
انوار، ج 6، ص 139؛
صدر، مقدمه استادى، ص 395).

دو فرزند خاتونآبادى، محمد و اسماعيل نيز از عالمان روزگار خود بودند. محمد در 1093 در مدينه به دنيا آمد. وى در 1123 بهنيابت از پدر بر كرسى تدريس مدرسه چهارباغ (سلطانى) نشست و پس از وفات او، به تدريس در آنجا ادامه داد. وى از مدرّسان جامع عباسى (نام كنونى آن: مسجد امام) هم بود. وى همچنين از پدرش اجازه روايت داشت و ميرزا ابراهيمبن غياثالدين محمد اصفهانى خُوزانى (متوفى 1160) از او اجازه روايت گرفت (عبدالحسين خاتونآبادى، ص 536، تتميم، ص 563 ـ 565، 569؛
آقابزرگ طهرانى،1372ش، ص663ـ664).

محمد پس از 1160 درگذشت و در مدينه دفن شد (عبدالحسين خاتونآبادى، ص 536؛
آقابزرگ طهرانى، 1372ش، همانجا). مهدوى (1370ش، ص 114) وى را متوفى 1136 و مدفون در تكيه خاتونآبادى دانسته است. به احتمال زياد او بين سيدمحمدبن سيد محمدباقر (جَدّ محمدباقرِ ملاباشى)بن اسماعيلبن عمادالدين خاتونآبادى (رجوع کنید به خاتونآبادى*، خاندان) و سيدمحمد فرزند سيدمحمدباقرِ ملاباشى خلط كرده است (قس محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 290 )كه محمدِ نخست را متوفى 1133 و مدفون در تكيه خاتونآبادى دانسته است).

شرح فارسى الاربعين حديثاً فى فضائل اميرالمؤمنين عليهالسلام، اثر جمعى از علماى بحرين، از او برجاى مانده است (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 13، ص70).

اسماعيل، معروف به اسماعيل ثالث در فقه، حديث و تفسير تبحر داشت و پس از وفات پدرش در جامع عباسى بهتدريس و اقامه نماز جماعت پرداخت. وى همچنين از مدرّسان مدرسه چهارباغ بود (عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 569؛
آقابزرگ طهرانى، 1372ش، ص 62؛
حبيبآبادى، ج 1، ص 131). سيدعبداللّه جزايرى (ص130) كه خود از شاگردان او بوده، وى را به علم و تقوا و نيكسيرتى ستوده است. اسماعيل خاتونآبادى پس از 1160 درگذشت (آقابزرگ طهرانى، 1372ش، همانجا) و در تكيه خاتونآبادى در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد (مهدوى، 1370ش، همانجا).


منابع:
(1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيفالشيعة، چاپ علىنقى منزوى و احمد منزوى، بيروت 1403/1983؛
(2) همو، طبقات اعلام الشيعة: الكواكب المنتشرة فىالقرنالثانى بعدالعشرة، چاپ علىنقى منزوى، تهران 1372ش؛
(3) عبدالحسين امينى، شهداءالفضيلة، قم 1352ش؛
(4) عبداللّه انوار، فهرست نسخ خطى كتابخانه ملّى، تهران 1343ـ1358ش؛
(5) محمدزمانبن كلبعلى تبريزى، فرائد الفوائد: در احوال مدارس و مساجد، چاپ رسول جعفريان، تهران 1373ش؛
(6) عبداللّهبن نورالدين جزايرى، الاجازة الكبيرة، چاپ محمد سمامى حائرى، قم 1409؛
(7) محمدعلى حبيبآبادى، مكارم الآثار، ج 1، اصفهان 1337ش؛
(8) احمد حسينىاشكورى، تراجمالرجال، قم 1414؛
(9) عبدالحسينبن محمدباقر خاتونآبادى، وقايعالسنين و الاعوام، يا، گزارشهاى ساليانه از ابتداى خلقت تا سال 1195 هجرى، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران 1352ش؛
(10) محمدحسينبن محمدصالح خاتونآبادى، احوالالعلماء من اقارب المؤلف، نسخه خطى كتابخانه (ش 1) مجلس شوراى اسلامى، ش 7/5501؛
(11) محمدتقى دانشپژوه و علينقى منزوى، فهرست كتابخانه سپهسالار، بخش 3، تهران 1340ش؛
(12) حسن صدر، فصل القضاء فى الكتاب المشتهربفقه الرضا، چاپ رضا استادى، در آشنايى با چند نسخه خطى، دفتر1، قم 1355ش؛
(13) حسن طارمىراد، علامه مجلسى، تهران 1375ش؛
(14) عبدالنبىبن محمدتقى قزوينى، تتميم املالآمل، چاپ احمدحسينى، قم 1407؛
(15) كتاب مقدس. عهد جديد. فارسى، ترجمه اناجيل اربعه، ترجمه و تعليقات از ميرمحمدباقر خاتونآبادى، چاپ رسول جعفريان، (قم ?1373ش)؛
(16) خانبابا مشار، مؤلّفين كتب چاپى فارسى و عربى، تهران 1340ـ1344ش؛
(17) مصلحالدين مهدوى، زندگينامه علامه مجلسى : تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در قرن 11 هجرى، اصفهان ?( 1401)؛
(18) همو، لسانالارض، يا، تاريخ تخت فولاد، اصفهان 1370ش؛
(19) ميرزاسميعا، تذكرةالملوك، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1368ش؛
(20) ولاديمير فئودوروويچ مينورسكى، سازمان ادارى حكومت صفوى، يا، تحقيقات و حواشى و تعليقات استاد مينورسكى بر تذكرةالملوك، ترجمه مسعود رجبنيا، در همان؛
(21) سعيد نفيسى، فهرست كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 6، تهران 1344ش؛
(22) حسينبن محمدتقى نورى، خاتمة مستدرك الوسائل، قم 1415ـ1420؛


(23) Laurence Lockhart, The fall of the Safavi dynasty and the Afghan occupation of Persia, Cambridge 1958;
(24) Colin Turner, Islam without Allah?: the rise of religious externalism in Safavid Iran, Richmond, Surrey 2000.

/ فريده سعيدى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6720
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست