responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6719

 

خاتون آبادى، خاندان ، خاتون آبادى، خاندان، از خاندانهاى علمى مشهور و پرنفوذ در اصفهان و سپس تهران كه منصب رسمى امامت جمعه در اين دو شهر (اصفهان: قرن دوازدهم تا چهاردهم، تهران: قرن سيزدهم تا پيروزى انقلاب اسلامى) را داشتند. اجداد آنها از ساداتِ حسينىِ ساكن در مدينه بودند كه نسبشان به حَسَنِ اَفْطَس، نوه امام زينالعابدين عليهالسلام، مىرسد. يكى از اين سادات بهنام حسن بهدعوت حاكم خراسان به مشهد رفت، دختر حاكم را به همسرى گرفت و نقيبالنقباى خراسان شد. پس از وفات وى فرزندانش به شهر قم و سپس تعدادى از آنها به اصفهان رفتند؛ از جمله عمادالدينبن حسنبن جلالالدين كه سرسلسله خاندان خاتونآبادى است (محمدحسين خاتونآبادى، گ (291ـ 292)؛ كتابى، ج 1، ص 53ـ54). محمدباقر كتابى (همانجا) با استناد به شجرهنامهاى از خاتونآباديها، ورود سيدحسن به خراسان را اواخر قرن نهم و عمادالدين را نسل چهارم از فرزندان او (قس محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 291)) دانسته است.

در پى بروز طاعون در اصفهان، عمادالدين به خاتونآباد، از روستاهاى اصفهان، رفت و تا پايان عمر در آنجا ماند. ازاينرو اولاد و احفادش خاتونآبادى خوانده شدهاند. دو تن از فرزندان او، ميراسماعيل و ميرعلى، از خاتونآباد به روستاى نزديك آن، گَوَرت، رفتند و در آنجا اقامت گزيدند. اسماعيل در 1033 درگذشت. مدفن او در بقعه شاهمراد در گورت محلتوجه مردم بوده است (عبدالحسين خاتونآبادى، ص 506؛ محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 292)؛ حبيبآبادى، ج 1، ص130). يكى از اعقاب ميرعلى، ميرمحمدصادق منجم خاتونآبادى (متوفى 1244) است كه در نجوم و استخراج تقويم بسيار تبحر داشته است (رجوع کنید به حبيبآبادى، ج 4، ص 1221).

بيشتر مشاهير خاندان خاتونآبادى از نسل دو پسر ميراسماعيل، يعنى ميرمحمدصالح و ميرمحمدباقر، هستند. محمدصالح دو پسر داشت: ميرعبدالواسع و ميرمحمدرفيع. پس از وفات محمدصالح در جوانى، برادرش محمدباقر زوجه او را كه سيدةالنساء دختر سيدحسين عبدالوهابى سبزوارى بود، به همسرى گرفت و از او صاحب چهار فرزند پسر به نامهاى اسماعيل، عبدالحسين، عبداللّه و محمد و دو دختر به نامهاى فاطمه و آمنه شد. بنابراين عبدالواسع و محمدرفيع از ناحيه مادر، برادران و از ناحيه پدر، پسران عموى اينان (فرزندان محمدباقر) هستند. محمدباقر خاتونآبادى از محمدتقى مجلسى حديث شنيد. وى بيش از شصت سال در گورت زندگى كرد و در 1060 درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد. چندين جُنگ مشتمل بر ادعيه از او برجاى ماند (عبدالحسين خاتونآبادى، ص 517؛ محمدحسين خاتونآبادى، گ (290ـ 293)).

مشاهيرخاندان خاتونآبادىاز نسل محمدصالحبناسماعيل: پسر بزرگ او، عبدالواسع، در جوانى به اصفهان رفت و در آنجا اقامت گزيد. پس از او برادرانِ تنى و ناتنى و برخى ديگر از بستگانش نيز به اصفهان رفتند. وى از نزديكان محمدتقى مجلسى بود و از او حديث شنيد. عبدالواسع و برادرش محمدرفيع هر دو در اواخر قرن يازدهم درگذشتند. مدفن عبدالواسع در نجف است (عبدالحسين خاتونآبادى، ص 539ـ 540، 543ـ 544؛ محمدحسين خاتونآبادى، گ (290ـ 291، 293)).

مشهورترين فرزند عبدالواسع، محمدصالح خاتونآبادى، امام جمعه و شيخالاسلام اصفهان و داماد محمدباقر مجلسى، و نخستين امام جمعه اصفهان از خاندان خاتونآبادى است (رجوع کنید به خاتونآبادى*، ميرمحمدصالح). خواهرزاده محمدصالح، ابوالحسن شريفبن محمدطاهر فتونى* (متوفى 1138 يا 1139)، عالم دينى ساكن نجف، با سه واسطه جدِّ مادرىِ محمدحسن نجفى* (فقيه بزرگ امامى قرن سيزدهم و مؤلف جواهرالكلام*) است (رجوع کنید به محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 288)؛ آلمحبوبه، ج 2، ص 399ـ400).

مشهورترين فرزندان محمدصالح عبارتاند از: 1) ميرمحمد حسين خاتونآبادى، امامجمعه اصفهانو صاحب آثار فراوان (رجوع کنید به خاتونآبادى*، ميرمحمدحسين). 2) ميرمحمد جعفر كه برخى فرزندان واعقاباو از عالمان دينى بودند (رجوع کنید به مهدوى، 1348ش، ص 14). 3) محمد، معروف به شهيد كه از طريق پدر، برادرِ ميرمحمدحسين بود. وى در علم كلام مهارت داشت و از شاگردان آقاجمالالدين خوانسارى* بود. وى كه در دوران حكومت شاهطهماسب دوم ملاباشى بود در 1148 پس از نشست معروف دشت مغان در پى امتناع از قبول نظر نادرشاه، شهيد شد. از او آثارى برجاى مانده است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج6، ص97؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج12، ص328). به گفته برخى منابع، مزار «پير سيّد» در تنكابن مدفن پسر او، محمدعلى، است كه از اصفهان به تنكابن رفته و در آنجا ساكن شده بود و سيدمحمدهاشم تنكابنى، عالم و صاحب چند اثر، از احفاد اوست (براى نمونه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، طبقات : الكواكب، ص 509؛
همان: الكرام، قسم 3، ص 619ـ620؛
حبيبآبادى، ج 5، ص 1695ـ1696)؛
اما در صحت اين انتساب ترديد شده است (رجوع کنید به سمامى حائرى، ص330ـ 331، 348).

پسران ميرمحمد حسين خاتونآبادى، ميرمحمدمهدى و ميرعبدالباقى بودند.

1) ميرمحمدمهدى، امام جمعه اصفهان بود. او در 1183 درگذشت (حبيبآبادى، ج 2، ص 319ـ 320، 548). پس از او امامت جمعه اصفهان به برادرش، عبدالباقى و سپس به اعقاب عبدالباقى منتقل شد. در تهران نيز منصب امامت جمعه به اعقاب محمدمهدىبن محمد حسين رسيد (رجوع کنید به ادامه مقاله). نوه محمدمهدى كه همنام او و فرزند مرتضى بود، در 1185 يا 1186 بهدنيا آمد. او از عالمان دينى بود و در اصفهان به تدريس و اقامه جماعت اشتغال داشت. فتحعلىشاه قاجار پس از وفات امام جمعه تهران، در 1236 وى را به تهران فراخواند و ضمن تكريم فراوان به امامت جمعه اين شهر منصوب كرد. ميرمحمدمهدىبن مرتضى خاتونآبادى، مشهور به آقابزرگ، در فقه و حديث تبحر داشت و نخستين امام جمعه تهران از اين خاندان بود. او در 1263 درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد. شرح نهجالبلاغه به فارسى از آثار اوست (همان، ج 5، ص 1703؛
آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج 14، ص 148ـ149).

برادرزاده و داماد محمدمهدى، ابوالقاسم، پسر محمدمحسن خاتونآبادى، در 1215 در اصفهان بهدنيا آمد. او در 1237 به همراه جمعى از عالمان اصفهان براى تعزيت فتحعلىشاه در وفات پسرش، رهسپار تهران شد و مورد توجه شاه قرار گرفت و چون ميرمحمدمهدى پسر نداشت، شاه او را نايبامام جمعه تهران كرد. او فقه، اصولوحكمت را از عالمان تهران فراگرفت و سپس بهنجف رفت و نزد كسانى چون شيخحسن كاشفالغطاء درس خواند. ميرزا ابوالقاسم خاتونآبادى، مشهوربه آقا، پس از بازگشت به تهران بهتدريس و تصدى امور دينى مردم پرداخت و پس از وفات عمويش، محمدشاهقاجار او را بهامامت جمعه تهران منصوب كرد. وى در 1270 يا 1271 درگذشت و در بيرون دروازه تهران (بهسمت شهررى) بهخاك سپردهشد. در دوره ناصرالدينشاه بر قبر او عمارتى مجلل با گنبد فيروزهاى بنا گرديد. اين بنا ــمعروف به «سَرِ قبرِآقا»ــ اكنون در جنوبشرقى شهر تهران واقع شده است. رساله عمليه، منتخبالفقه و رسالهاى درباره بُلدانِ مَفتوحُ العَنوة از آثار اوست (نامه دانشوران ناصرى، ج 2، ص 388ـ 390؛
آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج 3، ص 145ـ 146؛
بامداد، ج1، ص55؛
حبيبآبادى،ج2،ص549؛
مصطفوى، ج 1، ص 437).

برادرميرزاابوالقاسم، ميرزامرتضى، ملقب به صدرالعلما (متوفى 1301) امام جماعت مسجد سيدعزيزاللّه تهران بود و در كنار برادر خود به خاك سپرده شد. پس از او برادر ديگرش محمد باقر، ملقب به صدر العلما، جانشين او شد. از پسران محمد باقر، جعفر صدر العلما (متوفى 1335، مدفون در مشهد) و يحيى صدرالعلما (متوفى 1370، مدفون در نجف)، از عالمان دينى نافذالكلمه و مورد توجه مردم بودند (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ص 213، 221؛
آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم 1، ص 223ـ224، قسم 5، ص 355، 586؛
بامداد، ج 1، ص 241؛
حبيبآبادى، ج 2، ص 548). پسر ديگر محمدباقر صدرالعلما، ميرزامحسن مجتهد، نيز از عالمان دينى متنفذ تهران و از فعالان نهضت مشروطه بود كه در 1335 كميته مجازات او را به قتل رساند. وى داماد سيدعبداللّه بهبهانى* بود (عمادالكُتاب، ص 23ـ24، 225؛
عاقلى، ج 1، ص 119).

فرزند ميرزا ابوالقاسم، زينالعابدين، در 1261 بهدنيا آمد. پس از وفات پدرش، چون زينالعابدين خردسال بود عمويش، مرتضى صدرالعلما، تا 1280 نماز جمعه را اقامه كرد و از آن پس، امامت جمعه به او واگذار شد. زينالعابدين خاتونآبادى با دختر يكى از ثروتمندان تهران ازدواج كرد و از او دو پسر داشت: ابوالقاسم و محمد. وى پس از وفات همسرش، ضياءالسلطنه دختر ناصرالدينشاه را به همسرى گرفت. سيدجواد ظهيرالاسلام و شمسالسلطنه (همسر محمد مصدق، نخستوزير ايران از 1330ـ 1332ش) فرزندان او از اين همسر بودند (رجوع کنید به بامداد، ج 1، ص 55؛
حبيبآبادى، ج 5، ص1650ـ 1651؛
محبوبى اردكانى، ص440).

ميرزا زينالعابدين پس از وفات حاجملاعلى كنى* در 1306، توليت مدرسه فخريه (مروى) را برعهده گرفت. وى در 1321 يا 1322 درگذشت و در كنار پدرش به خاك سپرده شد (اعتمادالسلطنه، ص192؛
حبيبآبادى، ج5، ص 1651؛
شريفرازى، ص 420).

بزرگترين پسر زينالعابدين، ميرزاابوالقاسم، در 1282 بهدنيا آمد. در 1304 به نجف رفت و نزد ميرزاحبيباللّه رشتى* و شريعت اصفهانى درس خواند. او داماد مظفرالدينشاه شد و پس از وفات پدر، بهامامت جمعه تهران منصوبگرديد و در1306ش درگذشت (آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم 1، ص68ـ69؛
محبوبى اردكانى، ص 446؛
عاقلى، ج 1، ص227). آثارش عبارتاند از : مقصدالطالب فى شرح المكاسب (تهران 1314 و 1368) و رسالههايى درباره قاعده لاضرر (تهران 1323) و تسامح در ادلّه سنن (تهران 1323؛
آقابزرگطهرانى، الذريعة، ج 4، ص 173، ج 17، ص10؛
مشار، 1340ـ 1344ش، ج 1، ستون 229ـ230).

ميرزاابوالقاسم از مخالفان مشروطيت بود. در منابع تاريخ نهضت مشروطه ايران به اقدامات او در اين باره اشاره شده است. وى پس از فتح تهران و خلع محمدعلىشاه قاجار در 1327، به سفارت روسيه پناهنده شد، سپس به اروپا رفت و پس از چندى با موافقت حكومت به ايران بازگشت. كميسيونى متشكل از مشروطهخواهان كه پس از فتح تهران، اداره امور كشور را در دست گرفته بودند او را از امامت جمعه بركنار كردند و برادرش ميرمحمد، معروف به امامزاده، را ــكه از مشروطهخواهان عضو اين كميسيون بودــ بهجاى او منصوب كردند (بامداد، ج 1، ص 56؛
عاقلى، ج 1، ص 63، 65).

ميرمحمد در نجف نزد ميرزاحسين خليلى تهرانى*، آخوند ملامحمدكاظم خراسانى* و سيدمحمدكاظم طباطبايىيزدى درس خوانده بود. وى خطبه سلطنت احمدشاه قاجار را خواند و تا زمان وفاتش در 1324ش امام جمعه تهران بود. محمد خاتونآبادى در واقعه كشف حجاب با رضاشاه مخالفت كرد. وى در مقبره خانوادگى در سر قبر آقا به خاك سپرده شد (آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم 5، ص210؛
شريف رازى، ص 421ـ 422؛
عاقلى، ج 1، ص 67).

ديگر فرزند ميرزازينالعابدين، سيدجواد ظهيرالاسلام، كه علوم قديم و جديد آموخته بود نيز داماد مظفرالدينشاه بود. وى چند بار به سمت نايبالتوليه مدرسه عالى سپهسالار منصوب شد و اقدامات عمرانى قابلتوجهى در مدرسه انجام داد. همچنين دو بار (در 1295ش و 1298ش) نايبالتوليه آستان قدس رضوى شد. وى در دوره اول و دوم، نماينده مجلس سنا بود. ظهيرالاسلام در 1344ش در 84 سالگى درگذشت و در سرِ قبر آقا به خاك سپرده شد (سحاب، ص115ـ119، 122ـ123؛
محبوبى اردكانى، ص 448؛
مؤتمن، ص 233؛
شريف رازى، ص 422ـ423).

پس از وفات ميرمحمد، سيدحسن امامى، فرزند ابوالقاسم (امام جمعه عزل شده)، امام جمعه تهران شد. وى در 1281ش در تهران بهدنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مدرسهاى روسى گذراند و سپس براى فراگيرى علوم دينى به نجف رفت. در 1307ش براى تحصيل در رشته حقوق عازم سويس شد و پس از اخذ درجه دكترىِ اين رشته و بازگشت به ايران، افزون بر عهدهدار شدن مناصب قضايى، بهتدريسحقوقدر دانشگاه پرداخت. او علاوه بر امامت جمعه تهران، نمايندگى و رياست دوره هفدهم مجلس شوراى ملى را برعهده داشت كه به دنبال بعضى وقايع سياسى و اعتراض مردم به عملكرد او در همراهى با حكومت، در 1331ش از رياست مجلس استعفا داد و مدتى در خارج از ايران بهسر برد (رجوع کنید به مكّى، ص68ـ71، 120ـ 123، 304؛
عاقلى، ج1،ص383، 466، 468ـ469، 471؛
مباركيان، ص 125ـ126).

مهمترين اثر او حقوق مدنى، شرح تفصيلى قانون مدنى ايران، است كه بهگفته خودش در مقدمه كتاب، آن را در دوران اقامت در خارج از كشور نوشته است. كتاب بارها به چاپ رسيده است و هنوز هم يكى از مهمترين منابع اين شاخه از حقوق به شمار مىرود.

سيدحسن امامى قبل از پيروزىانقلاباسلامى از ايران خارج شد و در 1358ش در ژنو درگذشت. وى آخرين امام جمعه تهران از خاندان خاتونآبادى است (شريف رازى، ص422؛
مباركيان، ص 126؛
اطلاعات، ش 15882، 2 تير 1358، ص 1).

2) ميرعبدالباقى، از عالمان بزرگ و نافذالكلمه اصفهان بود كه به تدريس علوم دينى و اقامه جماعت اشتغال داشت. عبدالباقى خاتونآبادى نزد چند تن از عالمان، از جمله پدرش و نيز محمدقاسمبن محمدصادق سراب تنكابنى، يوسفبن احمد بحرانى* (صاحب الحدائقالناضرة) و ميرزا ابوالقاسم مدرّس (رجوع کنید به ادامه مقاله) درس خواند يا از آنان اجازه روايت گرفت. پسرش محمدحسين، علامه بحرالعلوم*، محمدمهدى بن هدايتاللّه اصفهانى و علىبن محمدعلى طباطبايى از او اجازه روايت داشتند (خوانسارى، ج 2،ص 361؛
حبيبآبادى، ج 2، ص 316؛
موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 436ـ438، 493، ج 13، ص 413ـ415، 639ـ640).

عبدالباقى پس از وفات برادرش، محمدمهدى، امام جمعه اصفهان شد و در 1207 درگذشت. مدفن او در نجف است (حبيبآبادى، ج 2، ص 317، 319ـ320؛
نيز رجوع کنید به خوانسارى، ج2، ص361). آثارش عبارتاند از: اكمالالاعمال كه استدراكى است بر الاقبال سيدبن طاووس (متوفى 664)، الجامع در اعمال و آدابماهرمضان و رياض رضوان درباره زيارات امام رضا عليه السلام (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج 2، ص282، ج5،ص28؛
حبيبآبادى، ج 2، ص316).

آقابزرگ طهرانى (طبقات: الكواكب، ص 236) در نسبنامه مختصرى كه براى مشاهير اين خاندان ترسيم كرده، محمدصالحِ آقابزرگ (عالم دينى ساكن هندوستان) را فرزند عبدالباقى خاتونآبادى معرفىكرده است در حالى كه او فرزند عبدالباقىبنمحمدصالح مازندرانى (داماد محمدتقى مجلسى) است (رجوع کنید به آقااحمد كرمانشاهى، ج 1، ص 105ـ 106، 111). پسرانِ عبدالباقى خاتون آبادى، ميرمحمد و ميرمحمد حسين بودند.

محمدحسين، مشهور به محمدحسين صغير و ملقب به سلطانالعلما، نزد پدرش و آقامحمدباقر بهبهانى* درس خواند و از محمدطاهر اصفهانى اجازه روايت داشت. كسانى چون زينالعابدين خوانسارى، حمزةبن حسين و ميرزاهدايتاللّه مشهدى نزد او درس خواندند يا از وى اجازه روايت داشتند. ميرمحمدحسين، پس از پدرش امام جمعه اصفهان شد و در 1233 درگذشت (خوانسارى، ج 2، ص 364؛
آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم 1، ص 396ـ397؛
حبيبآبادى، ج 2، ص320، ج 3، ص 959؛
حسينى اشكورى، ج 1، ص 322، ج 4، ص 43؛
موسوعة طبقاتالفقهاء، ج 12، ص 386ـ 387). برخى از آثارش عبارتاند از: رساله عمليه، مصابيحالقلوب (در فقه؛
فارسى)، ردّشبهات پادُريانِ نصرانى (رجوع کنید به پادُرى*) و رسالهاى درباره مُنَجَّزاتِ مريض (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج10، ص 215، ج 11، ص 215، ج 23، ص 17؛
استادى، ج 2، ص170؛
نيز رجوع کنید به حبيبآبادى، همانجا). همچنين وى پس از هجوم روسيه به ايران، رساله جهاديهاى نگاشت كه در رسايل و فتاواى جهادى (تدوين محمدحسن رجبى، تهران 1378ش، ص 121ـ170) چاپ شده است (رجوع کنید به جهاديه*).

پس از ميرمحمدحسين سلطانالعلما، برادرش ميرمحمد (متوفى 1244) و سپس فرزند ميرمحمدحسين، ميرزاحسن (متوفى 1248) امام جمعه اصفهان شدند. مدفن ميرزاحسن در اصفهان مشهور به «سَرِ قبر آقا» است. بعد از او پسرانش، بهترتيب، ميرمحمدمهدى (متوفى 1254)، ميرسيدمحمد (متوفى 1291) و ميرمحمدحسين (متوفى 1298) كه هر سه عالمان دينى بودند عهدهدار منصب امامت جمعه در اصفهان شدند. ميرمحمدحسين به سبب مخالفت با ظلالسلطان در 1296 از امامت جمعه بركنار شد (گزى برخوارى، ص 61ـ62؛
مهدوى، 1348ش، ص 480ـ 481؛
همو، 1404، ج 1، ص313ـ 315، ج 2، ص351).

امام جمعه بعدى اصفهان، ميرزامحمدعلى خاتونآبادى بود كه در 1300 درگذشت و در مقبره محمدباقر مجلسى به خاك سپرده شد. چند رساله فقهى از او برجاى مانده است. پدرش ميرزاجعفر و جدّش ميرمحمد، پسر ميرعبدالباقى خاتونآبادى، نيز در همين مكان دفن شدهاند (گزى برخوارى، ص 63، 71؛
مهدوى، 1348ش، ص 447).

پس از وفات محمدعلى، حاجميرزا هاشم خاتونآبادى (1250ـ 1321)، فرزند محمدبن حسن، كه در اصفهان و نجف درس خوانده بود، امام جمعه شد. مدفن او، سر قبر آقاست. وى در اواخر عمر، بهسبب پارهاى وقايع، توجه و اعتماد مردم را از دست داد. پس از او ابتدا فرمان امامت جمعه به نام فرزند خردسالش، سيدحسن، مشهور به امامچى (متوفى 1365) صادر شد و ميرزامحمدصادق، فرزند ميرزامحمدعلى خاتونآبادى، به عنوان نايب امام، امامت جمعه را برعهده داشت. اما سيدحسن پس از بلوغ نتوانست به جايگاه علمى و معنوى مناسبى دست بيابد، ازاينرو فرمان امامت جمعه بهنام ميرزامحمدصادق صادر شد. پس از درگذشت محمدصادق در 1348، اصفهان تا 1368 امام جمعه نداشت. در 1368 فرمان امامت جمعه براى ميرمحمد مهدىبن ميرابوطالب خاتونآبادى از اعقاب ميرمحمدباقربن ميراسماعيل صادر شد. وى از شاگردان ابوالقاسم دهكردى، محمدحسين فشاركى و سيدمهدى درچهاى بود و در 1395 درگذشت و در بقعه علامه مجلسى دفن شد. با مرگ او منصب امامت جمعه اصفهان از خاندان خاتونآبادى خارج شد (حبيبآبادى، ج 4، ص 1378ـ1379؛
مهدوى، 1348ش، ص536ـ537؛
همو، 1401، ج 1، ص316ـ 317؛
كتابى، ج 1، ص60).

مشاهير خاندان خاتونآبادى از نسل محمدباقربن اسماعيل: 1) محمداسماعيل (اسماعيل)بن محمدباقر، در 1031 در خاتونآباد بهدنيا آمد و نزد كسانى چون محمدتقى مجلسى، رفيعالدين نائينى و محمدبن شرفالدين على جزايرى (مشهور به ميرزا جزايرى) درس خواند يا از آنان اجازه روايت گرفت. وى حدود پنجاه سال در اصفهان بهتدريس و ارشاد مردم مشغول بود (عبدالحسين خاتونآبادى، ص 505؛
محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 289)؛
آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكواكب، ص 60ـ62)، در اواخر عمر عزلت گزيد و در يكى از حجرههاى مدرسهاى كه خود در تختفولاد* بنا كردهبود، اقامتكرد تا اينكه در 1116 درگذشت و در همان حجره به خاك سپرده شد. از او چند اثر عامالمنفعه در اصفهان و خاتونآباد برجاى ماند. در عهد شاهسلطان حسين صفوى بر قبر او بنايى ساخته شد كه به تكيه خاتونآبادى معروف است و بسيارى از مشاهير اين خاندان در آنجا دفن شدهاند (عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 555ـ 556؛
محمدحسين خاتونآبادى، همانجا؛
مهدوى، 1370ش، ص 112ـ114).

برخى آثارش عبارتاند از: شرح اصول كافى، شرح حديث عمران صابى، تفسير قرآن، رسالهاى درباره نماز جمعه كه در آن خواندن نماز جمعه به قصد وجوب عينى را بدعت دانسته است، نوروزيه، حاشيه بر شرح اشارات، معالمالدين، منهاجاليقين (هر دو درباره اصول دين) و زادالمسافرين و تحفةالسالكين (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج 4، ص 261، ج 6، ص110، ج 13، ص 95، 203، ج 24، ص 381ـ382؛
حائرى، ج10، بخش 1، ص 496ـ 498، بخش 3، ص 1325ـ1332).

فرزند او محمدباقر، از نخستين مدرّسان مدرسه چهارباغ* و عالمى مشهور، پرنفوذ و صاحب تأليفات بود (رجوع کنید به خاتونآبادى*، ميرمحمدباقر). اعقاب او غالباً متولى و مدرّس مدرسه چهارباغ بودند. پسران او محمد و محمداسماعيل (مشهور به اسماعيلِ ثالث، متوفى 1160) مدرّس علوم دينى بودند (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 563ـ565، 569؛
درباره آن دو رجوع کنید به خاتونآبادى*، ميرمحمدباقر).

فرزند ميرمحمداسماعيلِ ثالث، ميرزا ابوالقاسم مشهور به مدرّس است كه در علوم كلام و حكمت، فقه، تفسير و حديث تبحر داشت و نزديك به سى سال در جامع عباسى (نام كنونى آن: مسجد امام) اقامه جماعت مىكرد. وى از مشهورترين مدرّسان اصفهان بود كه ساليان طولانى در مدرسه چهارباغ تدريس كرد و اولاد و احفادش تا مدتها با عنوان مدرّس شناخته مىشدند (حبيبآبادى، ج1، ص131؛
كتابى، ج1، ص338). ميرزا ابوالقاسم فلسفه را نزد ملااسماعيل خواجويى* و آقامحمد بيدآبادى* خواند و فقه و اصول و حديث را از سيدمحمدمهدى طباطبايى بحرالعلوم در عتبات عراق فراگرفت. بحرالعلوم هم حكمت و كلام را نزد او آموخت. ابوالقاسم جعفربن حسين خوانسارى و ملاعلى نورى از شاگردان او بودند. وى در 1202 درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد. برخى آثارش عبارتاند از: شرح نهجالبلاغه، تفسير قرآن و حاشيه بر چند كتاب حديثى از جمله كتاب مَنلايَحضُرُه الفقيه و الاستبصار (خوانسارى، ج 1، ص 119، ج 4، ص 408، ج 7، ص 122؛
آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم 1، ص 50ـ51؛
حبيبآبادى، ج 1، ص 131ـ132).

نوه ميرزا ابوالقاسم، محمدصادقبن محمدرضا، در 1207 متولد شد و نزد كسانى چون ميرزاى قمى و ملاعلى نورى درس خواند. وى در فقه، حديث، كلام، رياضيات و علوم غريبه تبحر داشت و ساليان زيادى بهتدريس و اقامه جماعت مشغول بود و شاگردان زيادى تربيت كرد. او در 1272 درگذشت. كتابش كشفالحق معروف به اربعينِ خاتونآبادى در احوال امام زمان است. پسر او ميرزامحمدحسين نايبالصدر از شاگردان شيخمرتضى انصارى و حاجملاعلى كنى بود. وى شجرهنامه مفصّلى براى خاندان خاتونآبادى نوشت. او در 1326 درگذشت و در تكيه خاتونآبادى اصفهان به خاك سپرده شد (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج 13، ص 38؛
حبيبآبادى، ج2، ص324ـ326؛
مهدوى، 1348ش، ص289).

فرزند محمدحسين نايبالصدر، ميرمحمدصادق، از عالمان دينى مشهور در اصفهان بود. وى در نجف نزد آخوند خراسانى و سيدمحمدكاظم يزدى درس خواند و گفته شده در نگارش كفايَة الاصول به آخوندخراسانى كمك مىكرد. محمدصادق از مدرّسان بزرگ بود و بسيارى از عالمان اصفهان نزد او درس خواندند. وى در 1348 درگذشت و در تكيه سيدالعراقين در تخته فولاد به خاك سپرده شد. چند رساله فقهى و اصولى از او برجاى ماند (آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم2، ص869ـ 870؛
مهدوى، 1348ش، ص379ـ380). ميرمحمدصادق خاتونآبادى، جدّ مادرىِ سيدمحمدحسين بهشتى (رجوع کنید به بهشتى*، محمد) است.

برادر ميرمحمدصادق، ابوالفضل خاتونآبادى (متوفى 1388، مدفون در قم) نيز مدرّس علوم دينى بود (مهدوى، 1348ش، ص380).

برخى احفاد ابوالقاسم مدرّس از نسل فرزند ديگرش، محمد، از صوفياناصفهان بودند. مدفن غالب آنان تكيه آغاباشى (در كنار تكيه خاتونآبادى) است (رجوع کنید به كتابى، ج1، ص379ـ 380، 415ـ419؛
مهدوى، 1348ش، ص141ـ143؛
همو، 1370ش، ص 52ـ53).

يكى از اعقاب برادرِ ابوالقاسم مدرّس (ابوالمحسنبن محمد اسماعيلِثالث)هم از عالمان مشهور اصفهان بوده است: عبدالحسين بن مهدىبن ميرمعصوم، مشهور به سيدالعراقين. وى در 1294 در اصفهان متولد شد. علوم دينى را در آنجا و نجف فراگرفت و از استادانش به تصديق اجتهاد نايل شد. سپس به اصفهان بازگشت و به تدريس و اقامه جماعت پرداخت. او از مشهورترين مدرّسان مدرسه چهارباغ و آخرين مدرّس سرشناس آن تا پيش از تعطيل مدرسه (در مقطعى از دوره حكومت پهلوىاول) بود. سيدالعراقين در 1350/1310ش درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد. بعدها بر قبر او بقعهاى بنا كردند كه به بقعه سيدالعراقين معروف است. وى از كسانى چون شيخالشريعه اصفهانى روايت مىكرد و سيدشهابالدين مرعشى نجفى از او اجازه روايت داشت (مهدوى، 1348ش، ص360؛
قس مرعشىنجفى، ص73ـ 74 كه وفات سيدالعراقين را در حدود 1370 دانسته است).

2) عبدالحسينبن محمدباقر در 1039 بهدنيا آمد. وى نزد كسانى چون محمدتقى مجلسى، محمدباقر سبزوارى، ميرزارفيعا طباطبايى، ميرمحمدمؤمن حسينى استرآبادى، ملاعبداللّه تونى و احمد تونى درس خواند و يا از آنان حديث شنيد و اجازه روايت گرفت (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، ص 509، 516، 521، 524،530 ـ531، 533، 535). عبدالحسين در 1105 درگذشت و در تكيه باباركنالدين در تخت فولاد به خاك سپرده شد (همان، ص 509؛
مهدوى، 1370ش، ص 71ـ73).

وى تأليفاتى داشته است (رجوع کنید به مهدوى، 1348ش، ص 92). مشهورترين اثر عبدالحسين خاتونآبادى، وقايع السِّنين و الاَعوام به فارسى است و سه «مقصد» دارد: از خلقت آدم تا ميلاد پيامبر اكرم، ولادت پيامبر اكرم تا سال يازدهم هجرى و از آن سال تا زمان وفات مؤلف. اهميت اين كتاب، كه به ترتيبِ سال تدوين شده، احتواى آن بر گزارش رويدادهايى است كه در حكومت صفويان، بهويژه در زمان حيات مؤلف، رخ داده و او ناظر آنها بوده است. همچنين اطلاعاتى كه وى درباره دانشمندان و بزرگان معاصر خود ارائه مىدهد بسيار ارزشمند، بااهميت و موثق است.

نگارش وقايعِ پس از درگذشت مؤلف، تا 1193 ادامه يافته و به كتاب ضميمه شده است. به گفته حبيبآبادى (ج 3، ص 673) چند نفر از خاندان عبدالحسين خاتونآبادى، هريك پس از ديگرى، وقايع را نوشتهاند. به نظر مىرسد ملحقات برخى سالها را فرزندش، محمدحسين (متولد 1073)، نگاشته باشد، زيرا وى چند بار ميراسماعيل خاتونآبادى را عمو و فرزندش ميرمحمدباقر خاتونآبادى (متولد 1070) را پسرعموى خود معرفى كرده و او را سه سال بزرگتر از خود دانسته است (رجوع کنید به ص 521، 523، تتميم، ص 552، 555). وقايع السنين و الاعوام با تصحيح محمدباقر بهبودى در 1352ش به چاپ رسيده است.

فرزند عبدالحسين، ميرمحمدمعصوم (متوفى 1155) زاهد و اهل رياضت بود و مزارش در تخت فولاد موردتوجه و احترام بوده است. پسر او، عبدالغنى (متوفى 1161) شيخالاسلام اصفهان بود. بانوى مجتهده معاصر، نصرتبيگم امين (مشهور به بانوامين، متوفى 1362ش) از احفاد ميرمحمدمعصوم خاتونآبادى است (عبدالحسين خاتونآبادى، تتميم، ص 551؛
مهدوى، 1348ش، ص 93، 445).

نوه عبدالحسين، عبدالكاظم پسر محمدصادق (متوفى1151، مدفون در نجف) شجرهنامه مفصّلى براى خاندان خاتونآبادى نگاشته است. آقابزرگ طهرانى اين شجرهنامه را در نجف ديده، در تأليفاتش از آن استفاده كرده و بر ارزش و اهميت آن تأكيد كرده است (رجوع کنید به الذريعة، ج 8، ص220ـ221، ج13، ص38ـ39).

3) محمدبن محمدباقر، در 1047 در خاتونآباد به دنيا آمد و از كسانى چون محمدباقر سبزوارى و محمدباقر مجلسى، علوم دينى را فراگرفت، حديث شنيد و اجازه نقل حديث دريافت كرد. او حدود پنجاه سال در جامع عباسى به تدريس علوم دينى پرداخت. ميرمحمدحسين خاتونآبادى يكى از شاگردان او بود. محمد خاتونآبادى در 1133 درگذشت و در كنار قبر برادرش محمداسماعيل، در يكى از حجرههاى تكيه خاتونآبادى، به خاك سپرده شد. از آثارش مىتوان به كتاب الاربعين و رسالههايى در موضوعات گوناگون از جمله فقه و اصول فقه اشاره كرد (محمدحسين خاتونآبادى، گ ( 290)).

گفتنى است كه دختر محمدباقر، فاطمه، همسر محمدِ گَوَرتى بود كه بهسبب وصلت با اين خاندان ملقب به شريف شد. آنها از اصفهان به نجف مهاجرت كردند. پسرشان، عبدالرحيم شريف، كه در علوم گوناگون بهويژه رياضيات و نجوم مهارت داشت و پس از تحصيل در اصفهان، ساكن نجف اشرف شده بود، با سه واسطه، جدّ پدرى محمدحسن نجفىِ صاحب جواهر است (همان، گ (289ـ290، 292)؛
آلمحبوبه، ج 2، ص 399ـ400).

تراجمنويسان از عالمان بسيارى با عنوان خاتونآبادى نام بردهاند كه در برخى موارد نسب آنها بهطور كامل بيان نشده و ازاينرو ــ بهرغم شهرت و داشتن تأليفات ــ چگونگى انتسابشان به اين خاندان روشن نيست. ميرمحمدحسين خاتونآبادى در رسالهاى مختصر (در چند برگ) به بررسى شرححال بعضى از عالمان خاندانش پرداخته است. به كمك اين رساله كه نسخه خطى آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى (مجموعه ش5501) موجود است، مىتوان برخى ابهامات را برطرف كرد يا كاهش داد از جمله :

1) ملااحمد خاتونآبادى پسر محمدمهدى (زنده در 1155). وى عالم دينى و متبحر در علوم رياضى و نجوم، استاد عبداللّهبن نورالدين جزايرى* و نويسنده معرفةالتقويم بود كه چند بار به چاپ رسيده است (رجوع کنید به مشار، 1344ش، ستون 475؛
حسينى اشكورى، ج 1، ص 139). با استناد به اين رساله (رجوع کنید به گ (288ـ 289، 292)) جدّ پدرى او محمدمؤمن خاتونآبادى، همسر آمنه، دختر ميرمحمدباقربن ميراسماعيل خاتونآبادى است؛
بدينترتيب آمنه مادربزرگ ملااحمد است.

2) ميرمحمدرضابن ميرمحمدمؤمن خاتونآبادى (متوفى 1135 و مدفون در تخت فولاد). در كتابهاى تراجم گزارشى از شرح زندگانى وى نيامده و گاه شرححال او با شرححال ميرمحمدرضا حسينى منشىالممالك (از عالمان دينى اصفهان) خلط شده است (رجوع کنید به زنوزى، روضه 4، قسم 4، ص 417ـ 418، پانويس). آثارش عبارتاند از: جَنّات ُالخُلود كه كتابى دايرةالمعارفى است جدولبندى شده (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج 5، ص150ـ151) و خزائنالانوار و معادنالاخبار (همان، ج 7، ص153) كه تفسيرى فارسى است و در 1386ش در تهران به چاپ رسيده است. مصحح در مقدمه اين كتاب (رجوع کنید به ص بيست) او را فرزند محمدمؤمنبن ميرعبدالرفيعبن محمدصالح خاتونآبادى و آمنه، دختر عمادالدين محمد، دانسته است. اما عبدالحسين خاتونآبادى (برادرِ مادرىِ ميررفيع) هنگام ذكر نام فرزندان او، نامى از محمدمؤمن نبرده است (رجوع کنید به عبدالحسين خاتونآبادى، ص 544). با استناد به نسخه خطىِ ياد شده، به احتمال زياد پدر ميرمحمدرضا، محمدمؤمن خاتونآبادى (رجوع کنید به سطور پيشين) و مادر او آمنه، دختر ميرمحمدباقربن ميراسماعيل است.

3) محمدابراهيمبن محمدنصير خاتونآبادى (متوفى 1148). عالم، اديب، مدرّس علوم دينى، شيخالاسلام مشهد و صاحب تأليفات بسيار. همچنين پسرش محمدحسين (متوفى 1159، مدفون در مشهد)، شيخالاسلام منصوب از ناحيه نادرشاه افشار و صاحب آثارى است (رجوع کنید به موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 344ـ345، 362ـ363). با استناد به رساله مذكور (رجوع کنید به گ ( 288)) محمدابراهيم خاتونآبادى، پسر دايىِ ميرمحمدصالح خاتونآبادى (داماد محمدباقر مجلسى) است.


منابع:
(1) آقااحمد كرمانشاهى، مرآت الاحوال جهاننما: سفرنامه، قم 1373ش؛
(2) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ علىنقى منزوى و احمد منزوى، بيروت 1403/1983؛
(3) همو، طبقات اعلامالشيعة: الكرام البررة، قسم 1ـ2، مشهد 1404، قسم 3، چاپ حيدر محمدعلى بغدادى و خليل نافى، قم 1427؛
(4) همان: الكواكب المنتشرة فى القرن الثانى بعد العشرة، چاپ علىنقى منزوى، تهران 1372ش؛
(5) همان: نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، مشهد، قسم 1ـ4، 1404، قسم 5، چاپ محمد طباطبائى بهبهانى، 1388ش؛
(6) جعفربن باقر آلمحبوبه، ماضى النجف و حاضرها، بيروت 1406/1986؛
(7) رضا استادى، فهرست نسخههاى خطى كتابخانه عمومى حضرت آيةاللّهالعظمى گلپايگانى، ج 2، قم: دارالقرآن الكريم، (بىتا.)؛
(8) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، در چهل سال تاريخ ايران، چاپ ايرج افشار، ج 1، تهران: اساطير، 1363ش؛
(9) مهدى بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1357ش؛
(10) عبدالحسين حائرى، فهرست كتابخانه مجلس شوراى ملى، تهران، ج10، بخش 1، 1347ش، بخش 3، 1348ش؛
(11) محمدعلى حبيبآبادى، مكارمالآثار، اصفهان، ج 1ـ5، 1337ـ ?(1355ش)؛
(12) احمد حسينى اشكورى، تراجم الرجال، قم 1422؛
(13) عبدالحسينبن محمدباقر خاتونآبادى، وقايع السنين و الاعوام، يا، گزارشهاى ساليانه از ابتداى خلقت تا سال 1195 هجرى، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران 1352ش؛
(14) محمدحسينبن محمدصالح خاتونآبادى، احوالالعلماء من اقارب المؤلف، نسخه خطى كتابخانه (ش 1) مجلس شوراى اسلامى، ش 7ر5501؛
(15) محمدرضابن محمدمؤمن خاتونآبادى، خزائن الانوار و معادنالاخبار، چاپ مريم ايمانى خوشخو، تهران 1386ش؛
(16) خوانسارى؛
(17) محمدحسنبن عبدالرسول زنوزى، رياضالجنة، روضه 4، قسم 4، چاپ على رفيعى، قم 1386ش؛
(18) ابوالقاسم سحاب، تاريخ مدرسه عالى سپهسالار، (تهران ?1329ش)؛
(19) محمد سمامى حائرى، بزرگان تنكابن، قم 1372ش؛
(20) محمد شريف رازى، اختران فروزان رى و طهران، يا تذكرةالمقابر فى احوال المفاخر، قم : مكتبةالزهراء، (بىتا.)؛
(21) باقر عاقلى، روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامى، تهران 1376ش؛
(22) محمدحسين عمادالكُتاب، كميته مجازات و خاطرات عمادالكتاب، چاپ محمدجواد مرادىنيا، تهران 1384ش؛
(23) محمدباقر كتابى، رجال اصفهان (در علم و عرفان و ادب و هنر)، اصفهان 1375ش ؛
(24) عبدالكريمبن مهدى گزى برخوارى، تذكرة القبور، چاپ ناصر باقرى بيدهندى، قم 1371ش؛
(25) عباس مباركيان، چهرهها در تاريخچه نظام آموزش عالى حقوق و عدليه نوين، تهران 1377ش؛
(26) حسين محبوبى اردكانى، تعليقات حسين محبوبى اردكانى بر المآثر و الآثار، در چهل سال تاريخ ايران، چاپ ايرج افشار، ج 2، تهران: اساطير، 1368ش؛
(27) شهابالدين مرعشىنجفى، الاجازة الكبيرة، او، الطريق و المَحَجَّة لثمرة المُهْجَة، اعداد و تنظيم محمد سمامى حائرى، قم 1414؛
(28) خانبابا مشار، فهرست كتابهاى چاپى عربى، تهران 1344ش؛
(29) همو، مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، تهران 1340ـ 1344ش؛
(30) محمدتقى مصطفوى، آثار تاريخى طهران، ج 1، تنظيم و تصحيح ميرهاشم محدث، تهران 1361ش؛
(31) حسين مكّى، وقايع سىام تير 1331، با تجديدنظر و اضافات، تهران 1366ش؛
(32) على مؤتمن، راهنما، يا، تاريخ و توصيف دربار ولايتمدار رضوى(ع)، مشهد 1348ش؛
(33) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانى، قم: مؤسسة الامام الصادق، 1418ـ1424؛
(34) مصلحالدين مهدوى، تذكرةالقبور، يا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان 1348ش؛
(35) همو، زندگينامه علامهمجلسى: تاريخ علمىواجتماعىاصفهان در قرن 11 هجرى، اصفهان ?( 1401)؛
(36) همو، لسان الارض، يا، تاريخ تخت فولاد، اصفهان 1370ش؛
(37) نامه دانشوران ناصرى، قم: دارالفكر، ?(1338ش).

/ فريده سعيدى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6719
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست