responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6688

 

حيدرى ـ نعمتى ، حيدرى ـ نعمتى، نام دو دسته رقيب كه در عهد صفوى و قاجار در بيشتر شهرهاى ايران منازعات مستمر و شديد داشتند.

درباره منشأ انتساب نامهاى حيدرى (حيدريان يا ميرحيدرى) و نعمتى (نعمتيان يا نعمتاللهى) و سبب اصلى درگيريهاى آنان گزارشهاى متفاوتى داده شده است. برخى دسته حيدرى را به شيخقطبالدين حيدر*، از مشايخ صوفيه (متوفى 618 در زاوه، تربتحيدريه* كنونى)، منسوب دانستهاند (رجوع کنید به حمداللّه مستوفى، ص 154؛ خواندمير، ج 2، ص 332؛ شيروانى، ص 189؛ معصومعليشاه، ج 2، ص 642). ابنبطوطه كه در سده هشتم از زاوه مىگذشت، از مريدان قطبالدين حيدر ياد كرده است كه حلقههاى آهنى را به نشانه تقوا از دست و گردن خود آويخته بودند (ج 1، ص 394).

شوشترى (ج 1، ص 82)، دسته حيدرى را از پيروان قطبالدين سلطان ميرحيدر تونى (متوفى 830، در تبريز)، از عارفان سده نهم، معرفى كرده است. طباطبايى تبريزى (ص 68ـ69) محل تولد تونى را باكو دانسته كه بعدها در تون، از شهرهاى خراسان، نشو و نما يافته است. ابنكربلائى نيز (ج 1، ص 467) او را پيشواى حيدريه (شاخهاى از سلسله قلندريه) ناميده است. برخى مورخان معاصر نيز، دسته حيدرى را به شيخحيدر*، پدر شاهاسماعيل صفوى، منسوب كردهاند (رجوع کنید به لمتون، ص 16؛ كاگايا، ص 734).

دسته نعمتى به سيدنعمتاللّه كرمانى مشهور به شاهنعمتاللّه ولى* (متوفى 834)، شاعر و عارف كرمانى، منسوباند. منشأ منازعات مستمر اين دو دسته به درستى معلوم نيست، اما چنين مىنمايد كه در آغاز بر اختلافات مذهبى مبتنى بوده است. حيدريان خود را شيعه اثناعشرى و نعمتيها را سنّى مىدانستند و حتى ازدواج بين آنها صورت نمىگرفت. بعضى از حيدريها، نعمتيها را نجس مىشمردند (رجوع کنید به ملكم، ج 2، ص 429؛ د. ايرانيكا، ذيل مادّه).

ظاهراً نخستين درگيريها از شهر تبريز آغاز شد. به گفته شوشترى (همانجا)، برخى اهالى تبريز به تصور شافعى بودن سيدنعمتاللّه به اين مذهب گرويده بودند. با به سلطنت رسيدن شاهاسماعيل صفوى و رواج تشيع به عنوان مذهب رسمى، پيروان تسنن مجالى براى ابراز قدرت نداشتند و از اين زمان بهبعد جنبه عقيدتى و متصوفانه اين دو گروه كمرنگ شد و رقابت آنان بيشتر براى كسب منافع مادّى و نفوذ در ميان ساكنان شهرها بود (رجوع کنید به پطروشفسكى، ص 367؛ ميرجعفرى، ص746). درواقع، دوره صفويه اوج شدت و گسترش منازعات حيدريها با نعمتيها بود، تا جايىكه محلات شهرها بين آنان تقسيم شد و نعمتىخانه و حيدرىخانه نام گرفت (رجوع کنید به فسائى، ج 2، ص908ـ 910؛ كاگايا، ص 735). وينچنتيو دالساندرى، سياح ونيزى كه در زمان شاهطهماسب اول صفوى به ايران آمده بود، در سفرنامهاش (ص 474) مىنويسد مردم تبريز در دو دسته نعمتى و حيدرى، در نُه محله، سى سال است با يكديگر دشمنى و نزاع دارند. اين دو دستگى به تبريز محدود نبود و در بيشتر شهرهاى ايران نيز درگيريهاى شديدى روى مىداد (رجوع کنید به كمپفر، ص 137ـ 138). ملاجلالالدين محمد منجم يزدى، منجم شاهعباس اول (ص 131)، از نبرد ميان حيدرى و نعمتى در 1003 در قزوين سخن گفته است كه به سود حيدريها، خاتمه يافت. از گفته وى برمىآيد كه شاهعباس بنابه مصلحت سياسى از درگيرى ميان اين دو دسته خشنود بوده و حتى گاه اين درگيريها به تشويق او انجام مىگرفته است. برخى سياحان اروپايى كه به ايران سفر كردهاند، شرحى از اين منازعات به دست دادهاند. شاردن، كه در زمان شاهعباس دوم و سليمان اول صفوى مدتى را در اصفهان گذراند، از درگيرى حيدرى و نعمتى در نُه محله اصفهان ياد كرده است (رجوع کنید به ج2، ص321، ج8، اضافات لانگه، ص 156). گزارش تاورنيه* (ج 2، ص160ـ161) نيز حاكى از دشمنى شديد اين دو دسته است. شدت اين خصومتها و درگيريها در ايام عاشورا بيشتر مىشد و غالبآ به كشتار مىانجاميد. حتى در پايان مسابقات ورزشىِ بهظاهر دوستانه، نزاعهاى جدى ميان آنان روى مىداد كه فقط با مداخله داروغه پايان مىگرفت (كمپفر، همانجا؛ تحويلدار، ص 88ـ90). كمپفر (همانجا) بر آن است كه سليمان اول صفوى از حيدريها حمايت مىكرده است.

دستهبندى حيدرى و نعمتى در دوره زند و قاجار همچنان برقرار بود. از نوشته نادرميرزا قاجار (ص 192) چنين برمىآيد كه محلهها همچنان ميان اين دو دسته تقسيم شده بود، چنانكه حاجى ابراهيم كلانتر* در زمان عليمرادخان زند*، كدخداى حيدرىخانه شيراز بود. سرجان ملكم* كه در زمان فتحعلىشاه قاجار به ايران آمده بود، از دوام منازعات حيدرى و نعمتى و اينكه حكومت تلاشى براى جلوگيرى از آن نمىكند، سخن گفته است (رجوع کنید به همانجا). به گفته او (همانجا)، در ماه محرّم اگر دستهاى مسجدى را به تكيه تبديل مىكرد، دسته ديگر آن مسجد را به زور مىگرفت يا تكيه و تزيينات آن را از بين مىبرد. در زمان ناصرالدينشاه و براثر سياست او، ظاهراً از شدت اين درگيريها كاسته شد (رجوع کنید به بلاغى، ج 1، ص 218ـ219)، اما در دوره مظفرالدينشاه، همچون زمان شاهعباس اول، اين دو گروه دستاويز سياسى شدند. در شوشتر و دزفول، شيخخزعل* كه با خانان بختيارى دشمنى داشت، پشتيبان نعمتيها بود، و بختياريها از حيدريها حمايت مىكردند و بيشتر از يك ماه در اين دو شهر آشوب به راه انداختند (كسروى، 1362ش، ص 207ـ208).

با آغاز انقلاب مشروطه در ايران، نزاع حيدرى و نعمتى با شدت كمترى در برخى شهرهاى ايران ادامه داشت، اما در نائين و اردبيل، كار اين دستهبندى بالا گرفت. در اردبيل، ميان دو دسته بر سر برپاكردن انجمن ولايتى اختلاف افتاد؛ حيدريها حاجىميرزا ابراهيمآقا و نعمتيها ميرزاعلىاكبرآقا را انتخاب كردند. رقابت چنان بالا گرفت كه دو گروه از نيروهاى شاهسون كمك گرفتند و پس از سنگربندى به جنگ پرداختند (رجوع کنید به همو، 1363ش، ص 196ـ197). به گفته اميرخيزى (ص 411)، تعصب حيدرى و نعمتى در اردبيل به حدى بود كه او و ستارخان در سفر به آنجا، بهسبب دستهبندى مردم شهر از رفتن به خانه اهالى خوددارى كردند. در نائين نيز محلات حيدرى مخالف مشروطه و محلات نعمتى هواخواه آن شدند و نزاعهايى ميان آنان درگرفت (بلاغى، ج 1، ص 219ـ221؛ نيز رجوع کنید به كاگايا، ص 735).

از منابع چنين برمىآيد كه دشمنى حيدرى و نعمتى، بهجز مدت كوتاهى كه زمان آن به درستى مشخص نيست، بر پايه اختلافات مشربى بود، اما بعدها به صورت نزاعهاى محلى درآمد كه بيشتر در ايام عزادارى امام حسين، در دهه اول محرّم، بروز مىكرد. امروزه نشانهاى از منازعات حيدرى و نعمتى در شهرهاى بزرگ ايران باقى نمانده و حتى شايد بسيارى از اهالى شهرهاى بزرگ ندانند كه جنگ حيدرى و نعمتى چه بوده، ليكن آثار آن در برخى شهرهاى كوچك و قصبات ايران بهجا مانده است.


منابع:
(1) ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت 1407/1987؛
(2) ابنكربلائى؛
(3) روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطانالقرائى، تهران 1344ـ1349ش؛
(4) اسماعيل اميرخيزى، قيام آذربايجان و ستارخان، تبريز 1339ش؛
(5) عبدالحجت بلاغى، كتاب تاريخ نائين، و كتاب فرهنگ تاريخ نائين، تهران 1369؛
(6) ايليا پاولوويچ پطروشفسكى، اسلام در ايران: از هجرت تا پايان قرن نهم هجرى، ترجمه كريم كشاورز، تهران 1354ش؛
(7) حسينبن محمدابراهيم تحويلدار، جغرافياى اصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1342ش؛
(8) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛
(9) خواندمير؛
(10) وينچنتيو دالساندرى، سفرنامه وينچنتودالساندرى، در سفرنامههاى ونيزيان در ايران: شش سفرنامه، ترجمه منوچهر اميرى، تهران: خوارزمى، 1381ش؛
(11) نوراللّهبن شريفالدين شوشترى، مجالسالمؤمنين، تهران 1354ش؛
(12) زينالعابدينبن اسكندر شيروانى، بستانالسياحه، يا، سياحتنامه، چاپ سنگى تهران 1315، چاپ افست (بىتا.)؛
(13) محمدرضابن محمدصادق طباطبايىتبريزى، تاريخ اولاد اطهار، چاپ سنگى (تبريز )1304؛
(14) حسنبن حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، چاپ منصور رستگارفسائى، تهران 1382ش؛
(15) كان (هيروشى) كاگايا، «دو دستگى اجتماعى و مذهبى در ايران»، آينده، سال 15، ش10ـ12 (دى ـ اسفند 1368)؛
(16) احمد كسروى، تاريخ پانصدساله خوزستان، تهران 1362ش؛
(17) همو، تاريخ مشروطه ايران، تهران 1363ش؛
(18) انگلبرت كمپفر، سفرنامه كمپفر، ترجمه كيكاوس جهاندارى، تهران 1360ش؛
(19) محمدمعصومبن زينالعابدين معصومعليشاه، طرائقالحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ?( 1318)؛
(20) جلالالدين محمد منجميزدى، تاريخ عباسى، يا، روزنامه ملاجلال، چاپ سيفاللّه وحيدنيا، تهران 1366ش؛
(21) حسين ميرجعفرى، «حيدرى و نعمتى»، آينده، سال 9، ش10 و 11 (دى و بهمن 1362)؛
(22) نادرميرزا قاجار، تاريخ و جغرافى دارالسلطنه تبريز، چاپ سنگى تهران 1323، چاپ محمد مشيرى، چاپ افست تهران 1360ش؛


(23) Jean Chardin, Voyages du Chevolier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, new ed. by L. Langles, Paris 1811;
(24) EIr., s.v. "Haydari and Nemati" (by John R. Perry);
(25) Ann Katharine Swynford Lambton, Islamic society in Persia: an inaugural lecture delivered on 9 March 1954, [London] 1954;
(26) John Malcolm, The history of Persia: from the most early period to the present time, London 1829;
(27) Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, Introduction et notes de Stephane Yerasimos, Paris 1981.

/ حسين ميرجعفرى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6688
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست