responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6675

 

حيدرآباد (1) ، حيدرآباد (1) يا حيدرآباد دكن، مركز ايالت آندرا پرادش هند و پايتخت سلسله نظامهاى دكن.

شهر حيدرآباد در َ36 ْ 17 عرض شمالى و َ47 َْ78 طول شرقى، تقريباً در قسمت ميانى دكن و نيمه شمالى ايالت آندرا پرادش، در جنوب هند، و در ارتفاع حدود ششصد مترى از سطح دريا قرار دارد (>رجوع کنید به تاريخ و افسانه در حيدرآباد<، ص 49؛ >اطلس ايالتهاى هند<، ص 9؛ >اطلس جامع جهان تايمز<، نقشه 28).

به سبب نزديكى حيدرآباد به خليج بنگال و نيز قرار گرفتن در منطقه نسبتاً استوايى، آب و هواى اين ناحيه، گرم و مرطوب حارّهاى است. دماى آن در سردترين ماه سال بيش از ْ18 و زمستانهاى آن خشك (بدون بارندگى) است، اما در ماههاى خرداد، تير و مرداد بارانهاى تند موسمى مىبارد كه خسارتهاى بسيارى به بار مىآورد (رجوع کنید به كرمى، ص 6ـ7؛ >اطلس جامع جهان تايمز<، ص 36ـ37). رودهاى متعدد كوچكى در پيرامون شهر جارى است. اين رودها در قسمت شمالى سرشاخههاى رود گوداوارى و در جنوب سرشاخههاى رود كريشنا را تشكيل مىدهند (رجوع کنید به >اطلس جامع جهان تايمز<، نقشه 28؛ >اطلس ايالتهاى هند<، ص 7).

طبق آمار 1384ش/ 2005، كلانشهر حيدرآباد 000، 146، 6 تن جمعيت داشته و ششمين شهر پرجمعيت هند بوده است (رجوع کنید به >اطلس جامع جهان تايمز<، ص 43). قلعه و شهر قديمى گُلكُنده* در حدود ده كيلومترى مغرب شهر حيدرآباد قرار دارد (رجوع کنید به كرمى، ص 139؛ >اطلس ايالتهاى هند<، ص 9؛ نيز رجوع کنید به ادامه مقاله). شهر جديد سكندرآباد در شمال شهر حيدرآباد، در مسير حيدرآباد ـ ناگپور ـ جوالپور، واقع است (رجوع کنید به >اطلس جامع جهان تايمز<، نقشه 28؛ نيز رجوع کنید به ادامه مقاله).

حيدرآباد داراى فرودگاه بينالمللى است و با راهآهن و راه اصلى به شهرهاى مهم هند (مانند بمبئى) در مغرب و شهرهاى سواحل شرقى فلات دكن مرتبط مىگردد (رجوع کنید به >اطلس جامع جهان تايمز<، همانجا؛ نيز رجوع کنید به خان، ص 45ـ47). اين شهر مركز مهم علمى هند و از مراكز مهم صنعتى و تجارى آنجاست (رجوع کنید به سيداحمد، ص70).

گروههاى مذهبى هندو، سيك، مسلمان (شيعه و سنّى) در حيدرآباد زندگى مىكنند (جميلالرحمان، ص 1؛ نيز رجوع کنید به >جنبش مردم در حيدرآباد<، ص ( 176)، پيوست). مسلمانان از قديم در آنجا بودهاند (رجوع کنید به ادامه مقاله). بيشتر مردم آنجا به زبانهاى اردو و تلوگو گفتگو مىكنند و مراتى، كنارهاى، فارسى، عربى و حبشهاى از ديگر زبانهاى رايج آنجاست (رجوع کنید به جميلالرحمان، همانجا).

دانشگاه عثمانيه* با ساختمان زيبا و تركيبى از معمارى اسلامى و هندو (احداث در 1308ـ1313ش/ 1929ـ1934)، مراكز علوم دينى جعفريه و حيدريه، كتابخانههاى مهم سالارجنگ و حكومتى در اين شهر قرار دارند (كرمى، ص 157؛ طريحى، ص 198، 205، 224).

از آثار تاريخى و مراكز مقدّس آنجاست: 1) قبرستان شيعيان، معروف به دايره ميرمؤمن، كه آن را ميرمحمدمؤمن استرآبادى (از سادات و دانشمندان بزرگ استرآباد و از وزيران قطبشاهيه) ايجاد كرد و خود نيز در همانجا مدفون است. سيدغلامحسين صدرالعلما باقرى استرآبادى (متوفى 1350) و ميرعثمان علىخان از ملوك آصَفجاهيان نيز در اين قبرستان دفن شدهاند (طريحى، ص 194ـ195؛ كرمى، ص 154ـ155). 2) قبرستان پايگاه، متعلق به دوره آصفجاهيان، كه بسيارى از اميران و وابستگان خاندان آصفجاهى در آن مدفوناند برخى سنگ قبرهاى آن با عقيق و فيروزه تزيين شده و نوشتههاى آنها به خط فارسى است (كرمى، ص 157، 160). 3) مسجدى مشهور به مسجد سلطانى و رواقى معروف به ياقوت سرا (احداث در زمان ابراهيم قلى قطبشاه، حك: 957ـ988)، بر قله كوهى به نام مولى على در شمال شهر حيدرآباد. 4) كوه امام رضا عليهالسلام. 5) كوه امام قائم قديم (منسوب به امام زمان عليهالسلام). 6) بارگاه حضرت عباس عليهالسلام. 7) عزاخانه زهرا (همان، ص 148ـ150؛ طريحى، ص 195ـ198). 8) پل كهنه يا پُرانا پل، كه در 943 زمان حكومت سلطانقلى قطبشاه اول بر روى رود موسى ساخته شد و در زمان سكندرجاه تعميرات اساسى روى آن انجام گرفت. اين پل داراى 22 دهانه محرابىشكل است و هنوز از آن استفاده مىشود. 9) پلى به نام ديانتالدوله كه در 1270 بر روى همين رود ساخته شده است و كتيبهاى به زبان فارسى دارد (كرمى، ص 155). 10) سدّ حسين ساگر، بين حيدرآباد و سكندرآباد، كه در زمان ابراهيمقلى قطبشاه احداث گرديده است (همان، ص156). 11) قلعه و مقابر و مسجد تاريخى گلكنده (عليخان، ص11ـ 19؛ براى توضيح بيشتر آثار رجوع کنید به گلكنده*). 12) عاشورخانه پادشاهى يا بادشاهى عاشورخانه، بنايى كه از 1001 تا 1005 ساخته شده و داراى كاشىكاريهايى است كه كاشىكاران ايرانى انجام دادهاند (كرمى، ص 148؛ نيز رجوع کنید به عليخان، ص 6). 13) ميدان چار كَمان (احداث در 1003)، كه چهار دروازه محرابىشكل بزرگ دارد. در اين ميدان، عمارات سلطنتى قطبشاهيان، مسجدجامع، دادمحل (دادگاه) و در وسط ميدان حوض دايرهاى سنگى با نيمكتهايى وجود داشته، اما امروزه فقط حوض سنگى و مسجدجامع باقى مانده است (عليخان، ص 7؛ كرمى، ص 145ـ 147). 14) دارالشفا يا شفاخانه (احداث در 1004)، كه محل درمان بيماران بوده و بهعنوان دانشگاه علوم پزشكى نيز كاربرد داشته است. در گوشه حياط اين بيمارستان، عاشورخانهاى ساخته شده است كه در آن عَلَم امام سجاد عليهالسلام قرار دارد و مسجدى به نام دارالشفا متعلق به همان زمان دارد (عليخان، ص 9). 15) مسجدجامع حيدرآباد (احداث در 1006)، كه در كنار آن خانقاه و حمام و مدرسهاى نيز ايجاد شده است. اين مسجد از قديمترين مساجد دكن است و دو كتيبه دارد: يكى به فارسى با خط نستعليق و ديگرى به عربى با خط ثلث (كرمى، ص 147؛ براى اطلاع بيشتر رجوع کنید به بلگرامى، ص 15ـ18). 16)چارمنار/ چارمينار، بنايى مربعشكل به ارتفاع 26 متر (احداث در 1006)، در جنوب ميدان چاركمان. اين عمارت از هر چهار طرف، دروازهاى محرابىشكل دارد و چون در هر يك از چهارگوشه بام آن، يك منار مرتفع و زيبا ساختهاند، به چهارمنار معروف شده است. اين بنا دو طبقه دارد. طبقه اول در زمان قطبشاهيان مدرسه علوم دينى بود و طبقه دوم كه گچبريهاى زيبا داشت مسجد بود (خانزمانخان، ص 21؛ كرمى، ص 147ـ148؛ عليخان، ص 6ـ 7؛ نيز رجوع کنید به ادامه مقاله). 17) مكّى مسجد يا مكه مسجد، از مشهورترين مساجد حيدرآباد، واقع در جنوبغربى چهارمنار (كرمى، ص150). سلطانمحمد قطبشاه در 1023 ساخت اين مسجد را كه در دكن بىنظير بود آغاز كرد و آن را بيتالعتيق ناميد (خانزمانخان، ص 34، 36)، اما اتمام آن در زمان اورنگزيب بود كه رواقها و صحن و حوض و ديوار و دروازه و برج بزرگ و گنبد آن ساخته شد و مكّى مسجد نام گرفت. بنابر نوشته روى سنگ مرمر بالاى سردر مسجد، ساخت آن در 1104 به پايان رسيده است (همان، ص 37ـ38). از شاخصههاى مهم حيدرآباد مساجد آن است؛ بهجز مساجد ياد شده حدود هفتصد مسجد قديمى و جديد نيز دارد (كرمى، ص150، 152ـ153).

حيدرآباد ساختمانهاى ادارى قديمى و باشكوهى دارد، از آن جمله است : جوبلىهال، كه در 1135 با معمارىاسلامى و سبك ايرانى ـ هندى ساخته شده است؛ اداره بايگانى اسناد دولتى، كه در همان سال احداث گرديد و امروزه همه اسناد دولتى و مهم، از جمله فرمانهاى پادشاهان بهمنى و بابريان به زبان اصلى (فارسى)، در آن نگهدارى مىشود؛ ساختمان مجلس ايالتى، كه در 1332 ساخته شده و داراى معمارى به سبك ايرانى ـ راجستانى است؛ ساختمان ديوانعالى حيدرآباد، كه از 1134 تا 1138، با معمارى اسلامى در كنار رود موسى احداث شده است؛ و كتابخانه و موزه سالارجنگ* (لقب ميريوسف علىخان، از وزيران آصفجاهيان)، كه از مهمترين موزههاى هند است (همان، ص 156ـ157، 161ـ162؛ نيز رجوع کنید به عليخان، ص 52).

احداث و توسعه شهر و اقدامات زيربنايى ناحيه حيدرآباد از زمان حكومت قطبشاهيان صورت گرفته است. پيش از آنكه شهر حيدرآباد ساخته شود، تمركز جمعيت در شهر و قلعه گلكنده بود، اما چون گلكنده جمعيت بسيار داشت و وضع بهداشت در آنجا نامطلوب بود، و مجموعاً درخور عظمت پادشاهان نبود، سلطان محمدقلى قطبشاه در سال 1000 شهر جديدى بنا كرد (ميرعالم، 1309، ج 1، ص 214؛ خانزمانخان، ص 21؛ كرمى، ص 139؛ قس بلگرامى، ص 7، كه تاريخ بناى شهر را 999 ذكر كرده است). شهر مشتمل بود بر چهار بازار وسيع و چهارطاقهايى بلند و چهارده هزار مغازه، محلههاى مسكون متساوىالاضلاع، عمارت و دولتخانه شاهى، دروازه عالى، دادمحل (دادگاه)، مدرسه، بستانهاى نيكو، نقارهخانه شاهى، اسلحهخانه، مسجد و خانقاه (رجوع کنید به ميرعالم، 1309، ج 1، ص 215، 218ـ219؛ خانزمانخان، ص 19ـ20). او جانب شمالى شهر را مقر و مركز سلطنت قرار داد و ايوانهاى عالى و قصرهاى بلند بنا كرد (ميرعالم، 1309، ج 1، ص 215). وى شهر را بهاگنگر ناميد (به مناسبت نام بهاگ متى، زن مورد علاقهاش) و آنجا را پايتخت خود قرار داد (رجوع کنید به همانجا؛ نيز >رجوع کنید به تاريخ و افسانه در حيدرآباد<، ص50). پس از مرگ بهاگ متى، نام شهر را به حيدرآباد (منسوب به حيدر، از القاب امام على عليهالسلام) تغيير داد، اما تا مدتها شهر را به نام نخستين آن مىخواندند (رجوع کنید به ميرعالم، همانجا؛ طريحى، ص 185، 190). چون سلطان محمدقلى قطبشاه مىخواست به حيدرآباد، مانند شهر مشهد در ايران، تقدس ببخشد، چارمنار را بنا كرد كه داراى مسجد و مدرسه علوم دينى بود (خانزمانخان، ص 21). در 1003 عاشورخانهاى معروف به عاشورخانه پادشاهى، براى عزادارى ماه محرّم، احداث نمود و عَلَمهاى جواهر، طلا و نقره برپا مىكرد (رجوع کنید به همان، ص25). شهر در زمان فرزندش، سلطانمحمد قطبشاه، گسترش يافت (ميرعالم، همانجا).

قطبشاهيان با شاهان صفوى مناسبات صميمانهاى داشتند (رجوع کنید به اسكندرمنشى، ج1،ص116؛ ميرعالم، 1309،ج1، ص316ـ 317) و در اين زمان، حيدرآباد به «اصفهان نو» مشهور بود (رجوع کنید به ميرعالم، 1309، ج 1، ص 267). اما در زمان سلطان عبداللّه، بابريان به دكن و حيدرآباد حمله كردند و سلطان عبداللّه تابع آنان گرديد (رجوع کنید به صاعدى شيرازى، ص 31؛ كرمى، ص50). در 1066 ميرمحمدسعيداردستانى، ميرجمله (اميرالامرا) سلطانعبداللّه، از شاه رنجيدهشد و بهشاهزاده اورنگزيب پناهبردو مقدماتحمله به حيدرآباد را فراهم نمود. اورنگزيب شهر حيدرآباد و قلعه گلكنده را تاراج كرد و سلطان عبداللّه همچنان خراجگزار بابريانماند (ميرعالم، 1309، ج1، ص356ـ 358؛ كرمى، ص50ـ 51).

ابوالحسن تاناشاه/ تانىشاه، داماد سلطانعبداللّه و آخرين پادشاه قطبشاهيان، در 1083 به حكومت حيدرآباد رسيد و همچنان تابع بابريان بود تا اينكه در 1092 به قصد جنگ با اورنگزيب به بيجاپور لشكر كشيد، اما شكست خورد و با تقديم هدايايى به اورنگزيب، از او عذرخواهى كرد. اورنگزيب پذيرفت، اما در 1098 حيدرآباد و گلكنده را به تصرف خود درآورد (رجوع کنید به ميرعالم، 1309، ج 1، ص377ـ378). به اين ترتيب، حيدرآباد جزو قلمرو بابريان گرديد و مركز صوبه حيدرآباد شد (طريحى، ص 187). اورنگزيب فرزندش، محمد كامبخش، را صوبهدار حيدرآباد كرد (عبرت لاهورى، ص 108).

در 1104 بهسبب قحطى شديد در حيدرآباد، مردم شهر را غارت كردند و حتى قسمتى از شهر به آتش كشيده شد. اين قحطى به مرگ بسيارى از اهالى منجر شد (ميرعالم، 1309، ج 1، ص 82ـ84).

در نيمه اول سده دوازدهم، مبارزخان (صوبهدار حيدرآباد) براى بالابردن توان دفاعى شهر، دور آن ديوار كشيد، اما در نبرد با آصفجاه (بنيانگذار سلسله نظام حيدرآباد) كشته شد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 216؛ عليخان، ص 48). آصفجاه در 1137 مملكت مستقل يا نظام حيدرآباد را تأسيس كرد (رجوع کنید به دولافوس، ص202).

در اواسط سده دوازدهم، صوبه حيدرآباد چهلوسه سركار و چهارصد و يازده محال داشت و پارچه و فرش نفيس از صنايع آنجا بهشمار مىرفت و اطراف شهر باغهاى بسيار، بهويژه باغ انبه، داشت (رجوع کنید به خانزمانخان، ص 538ـ541).

با بهحكومت رسيدن صلابت جنگ، فرزند نظامالملك، پايتخت از حيدرآباد به اورنگآباد منتقل شد (كرمى، ص 103). با پيمانى كه در 1173 ميان صلابتجنگ و انگليسيها بسته شد، نفوذ انگليسيها در حيدرآباد آغاز گرديد و بخش وسيعى از زمينهاى حيدرآباد به آنان واگذار شد (همان، ص 91).

در 1176 ميرنظام عليخان (نظام دوم)، پايتخت را دوباره به حيدرآباد منتقل كرد و با انگليسيها و نيز حاكم ميسور، از شهرهاى جنوب هند، مناسبات صميمانهاى برقرار نمود و بخشى از زمينهاى قلمرو حيدرآباد را پس گرفت (رجوع کنید به آنتونووا و همكاران، ص 41، 45؛ كرمى، ص 104؛ براى مناسبات او با انگليسيها رجوع کنید به >مكاتبات ديپلماتيك ميان ميرنظام علىخان و كمپانى هند شرقى: 1798ـ 1780<، ص 125ـ126).

در 1218، ميرعلىاكبر خان (حك : تا 1245) ملقب به سكندرجاه، به حكومت رسيد (كرمى، ص 105). در اين دوره از 1234 بيمارى وبا شايع شده كه كمابيش تا 1260 ادامه داشت و سبب مرگ بسيارى از مردم حيدرآباد شد (رجوع کنید به ميرعالم، 1309، ج 1، ص110ـ111). در زمان سكندرجاه، شهر جديد سكندرآباد كه نامش از لقب او گرفته شده بود و پايگاه نظامى نيروهاى انگليسى بود در حومه حيدرآباد ساخته شد (>رجوع کنید به تاريخ و افسانه در حيدرآباد<، ص 67).

شهر و حومه حيدرآباد در زمان ميرعثمان عليخان، هفتمين و آخرين نظام حيدرآباد، رونق يافت. احداث دانشگاه و بيمارستان عثمانيه و سدهاى عثمانساگَر و حمايتساگَر در حومه حيدرآباد، از اقدامات اوست (كرمى، ص 106ـ107).

در 22 شهريور 1327/ 13 سپتامبر 1948 نيروهاى نظامى هندوستان به حيدرآباد لشكر كشيدند و نظام حيدرآباد مجبور به آتشبس شدند (حدا، ص 59، 65ـ66؛ شيمل، ص 68). در آن زمان حدود بيست درصد ساكنان حيدرآباد مسلمان بودند (حدا، ص 62) كه در جريان حمله ارتش هند و استقرارشان در حيدرآباد دستكم صدوپنجاه هزار نفر از آنان تنها در سه ماهه آخر همين سال آواره و كشته شدند (همان، ص 68ـ69؛ نيز براى گزارشهاى اوضاع و قتلعام مسلمانان رجوع کنید به همان، ص 69ـ 79؛ بدرشكيب، ص 269ـ270). در 10 آبان 1335/ اول نوامبر 1956 در تجديد تقسيمات سياسى هند براساس گويشهاى محلى، ايالت آندراپرادش ايجاد و حيدرآباد مركز آن شد (كرمى، ص 108).

از جمله بزرگان حيدرآباد اين اشخاص بودهاند : سيدابوالقاسم، معروف به ميرعالم (نوه سيدنورالدين، از مشايخ شوشتر)، متولد 1166 در شهر حيدرآباد، از وزيران ايرانىِ نظام علىخان آصفجاه دوم و سكندرجاه نظام سوم، مؤلف مصباح العارفين، رُقعاتِ ميرعالم و دهمجلس (ميرعالم، 1988، ص 7ـ10)؛ شاهابوالحسن چشتى، از مريدان قادريه (متوفى 1167)؛ شاه عبدالقادر چشتى (متوفى 1190؛ خانزمانخان، ص357ـ358).


منابع:
(1) كوكا آلكساندروونا آنتونووا، گريگورى ماكسيموويچ بونگارد ـ لوين، و گريگورى گريگوريويچ كاتوفسكى، تاريخ نوين هند، ترجمه پرويز علوى، تهران 1361ش؛
(2) اسكندرمنشى؛
(3) بدرشكيب، حيدرآباد كا عروج و زوال، كراچى 1964؛
(4) علىاصغر بلگرامى، مآثر دكن، متضمن بر حالات عمارات و آثار بلده حيدرآباد و مضافات بلده، كراچى 1978؛
(5) م.و. حدا، «در حيدرآباد چه مىگذرد؟»، در غلامرضا سعيدى، مسئله كشمير و حيدرآباد، (تهران) 1328ش؛
(6) غلامحسين خانزمانخان، تاريخ آصفجاهيان (گلزار آصفيه)، چاپ سنگى حيدرآباد، دكن 1308، چاپ محمدمهدى توسلى، چاپ افست اسلامآباد 1377ش؛
(7) كلود فريزر دولافوس، تاريخ هند، ترجمه محمدتقى فخرداعى گيلانى، (تهران )1316ش؛
(8) سيداحمد، «جغرافيه مملكت آصفيه حيدرآباد دكن»، در مملكت آصفيه، (چاپ محمدعبدالحى)، ج 1، كراچى: اداره محبّان دكن، 1978؛
(9) آنهمارى شيمل، در قلمروى خانان مغول، ترجمه فرامرز نجد سميعى، تهران 1386ش؛
(10) احمدبن عبداللّه صاعدى شيرازى، حديقةالسلاطين قطبشاهى، چاپ علىاصغر بلگرامى، حيدرآباد، دكن 1961؛
(11) محمدسعيد طريحى، ملوك حيدرآباد: تاريخ المملكة القطب شاهية فىالهند (918ـ1099ه / 1512ـ1687م)، (لاهه )1426/ 2005؛
(12) محمدقاسم عبرتلاهورى، عبرتنامه، چاپ ظهورالدين احمد، لاهور 1977؛
(13) مجتبى كرمى، نگاهى به تاريخ حيدرآباد دكن، تهران 1373ش؛
(14) ابوالقاسم ميرعالم، حديقةالعالم، ج 1، حيدرآباد، دكن 1309؛
(15) همو، خطوطِ ميرعالم (باغبهار)، چاپ رفيق فاطمه، حيدرآباد، دكن 1988؛


(16) Raza Alikhan, Hyderabad: a city in history, [Hyderabad 1986?(;
(17) Diplomatic correspondence between Mir Nizam Ali Khan and The East India Company: 1780-1798, ed. Yusuf Husain, Hyderabad, Deccan: The Central Records Office, Government of Andhra Pradesh, 1958;
(18) History and legend in Hyderabad, Hyderabad, Deccan: Department of Information and Public Relations, 1953;
(19) Jameelur Rahman, Hyderabad state directory, Hyderabad, Deccan 1953;
(20) Mirza Mehdy Khan, Hyderabad gazetteer, New Delhi 2001;
(21) The People's movement in Hyderabad, ed. Achyut Khodwe, Nander, Nizam State: Chanda Prakashan, )1947?];
(22) States atlas of India, ed. S. Muthiah and P. Poovendran, Delhi: Indian Book Depot, Map House, 1990;
(23) The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.

/ ضياءالدين شكيب /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6675
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست