responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6653

 

حَوْقَلَه/ حَوْلَقَه ، حَوْقَلَه/ حَوْلَقَه، لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّه گفتن. حَوْلَقَه و حَوْقَلَه، هر دو، مصدر منحوتِ (تراشيده شده) عبارت لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إِلّا بِاللّهاند (رجوع کنید به ازهرى، ج 5، ص370؛ ثعالبى، ص 224ـ 225؛ سيوطى، المزهر، ج 1، ص 482ـ483). در زبان عربى براى اختصار در بيان دو يا چند كلمه يا عبارت پركاربرد، آنها را باهم تركيب كرده عبارت جديدى پديد مىآورند؛ حوقله و حولقه نيز از اين جملهاند (رجوع کنید به ابنانبارى، ج 1، ص 103؛ ازهرى، همانجا؛ سيوطى، المزهر، ج 1، ص 483ـ484). معناى ديگر حوقله پير و ناتوان شدن يا نوع راه رفتنِ پيرمردان است (رجوع کنید به جوهرى، ذيل «حقل»)، از اينرو ابندَحْيَه استفاده از واژه حوقله را براى اختصارِ ذكرِ لاحول ولا قوّة الّا باللّه خطا و كاربرد حولقه را صحيح دانسته است (رجوع کنید به سيوطى، همانجا).

درباره اِعراب و درنتيجه معناى اين عبارت، اقوال مختلفى وجود دارد و ميان اديبان و نحويان در اين باره اختلاف هست. ابنانبارى (ج 1، ص 103ـ107) پنج وجه اعرابى، و به تبع آن، پنج معناى متفاوت براى اين عبارت ذكر كرده است. حَوْل به معناى حركت، نيرو و نيز قدرت بر تصرف در امور (حيله) است و مفهوم اين ذكر آن است كه قدرت و نيرو تنها از آن خدا و به خواست اوست (همان، ج 1، ص 99؛ جوهرى؛ ابناثير، ذيل «حول»). مقصود از اين عبارت، اظهار نياز به درگاه خدا و درخواست كمك از او در كارهاست كه اين كار حقيقت عبوديت دانسته شده است (ابناثير، ذيل «حولق»). اين عبارت به صورت «لا حَيْل وَ لاقُوَّةَ إِلّا باللّه» نيز آمده است (رجوع کنید به ابنمنظور، ذيل «حول»). اين عبارت در قرآن كريم نيامده، اما عبارت «لا قُوَّة إِلّا باللّه» يك بار در آيه 39 سوره كهف به كار رفته است.

امام على عليهالسلام، در پاسخ پرسشى از معناى اين عبارت، بيان كرده است كه ما در برابر خدا از خود اختيارى نداريم و جز قدرتى كه او به ما ارزانى كند قدرتى نداريم (قدرت و اختيار ما ذاتى نيست)؛ پس چون ما را مالك آن قدرت ــكه خود بدان سزاوارتر است ــ گرداند، مكلف مىشويم و اگر آن قدرت را از ما بگيرد تكليف را از ما برمىدارد (نهجالبلاغة، حكمت 404). در احاديث ديگر، اين عبارت را اينگونه معنا كردهاند كه ما هيچ نيرو و قدرتى براى ترك معصيت، جز با كمك خدا و هيچ توانى براى انجام طاعات جز با يارى او نداريم (رجوع کنید به ابنبابويه، 1361ش، ص 21) بنابراين، هركس اين عبارت را بگويد كار خود را به خدا سپرده است (همو، 1362ش، ج 1، ص 299). بنابر حديثى از پيامبر اكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم اين جمله گنجى از گنجهاى بهشت است (ابنحنبل، ج 2، ص 333؛ بخارى، ج 5، ص 75) و نيز اين ذكر از اذكارى است كه موسى عليهالسلام هنگام شكافته شدن دريا بر زبان جارى كرد (سيوطى، الدرّالمنثور، ج 6، ص270). همچنين امام حسين عليهالسلام در روز عاشورا پيوسته اين ذكر را بر زبان جارى مىكرد (رجوع کنید به ابنشهرآشوب، ج 3، ص 258؛ ابنطاووس، ص70).

احاديث بسيارى در فضيلت اين ذكر نقل شده است و مسلمانان به بسيار گفتن آن توصيه شدهاند (براى نمونه رجوع کنید به برقى، ج 1، ص 9، 11؛ متقى، ج 1، ص 453ـ459). در احاديثِ پيامبر و امامان، گفتن اين ذكر براى رفع وسوسه و حزن (رجوع کنید به الفقهالمنسوب للامامالرضا عليهالسلام، ص 385)، برطرف شدن بيمارى و فقر (كلينى، ج 2، ص 551، ج 8، ص 93)، پس از دعا و نمازهاى ظهر و مغرب (همان، ج 2، ص 521، 528؛ ابنبابويه، 1368ش، ص 9)، هنگام خروج از منزل (كلينى، ج 2، ص 542) و پس از گفتن يا شنيدن حَىَّ عَلى الصَّلوةِ، حَىَّ عَلى الْفَلاحِ و حَىَّ عَلى خَيرِ الْعَمَل در اذان سفارش شده است (ابنحنبل، ج 4، ص 91ـ92؛ بخارى، ج 1، ص 152؛ طوسى، ج 1، ص 97). همچنين اين ذكر از مصاديق باقيات صالحات دانسته شده است (سيوطى، الدرّالمنثور، ج 5، ص 348ـ351؛ نيز رجوع کنید به الباقيات الصالحات*).

واژه حوقله در نثر فارسى نيز بهكار رفته است (براى نمونه رجوع کنید به وقار شيرازى، ص 137). در نظم و نثر فارسى تعابير لاحول گويان و لاحول كنان و گفتن لاحول ولا قوّةالّا باللّه، براى راندن شيطان، اظهار تعجب، اعتراض و نشان دادن ناخرسندى كاربرد دارد (براى نمونه رجوع کنید به منوچهرى، ص 196، 203؛ مولوى، ج 1، دفتر2، ص 258ـ261، بيت 206ـ250؛ سعدى، ص 154، بيت 2910، ص 157، بيت 2975؛ دهخدا، ذيل همين تعابير).

جلالالدين سيوطى در كتاب شرح الحوقلة و الحيعلة به توضيح درباره اين ذكر و فضيلت آن پرداخته است (رجوع کنید به حاجىخليفه، ج 2، ستون1040).


منابع:
(1) ابناثير، النهاية فى غريبالحديث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحى و طاهر احمد زاوى، بيروت 1383/1963، چاپ افست قم 1364ش؛
(2) ابنانبارى، الزاهر فى معانى كلمات الناس، چاپ حاتم صالح ضامن، دمشق 1424/2004؛
(3) ابنبابويه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم 1368ش؛
(4) همو، كتابالخصال، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1362ش؛
(5) همو، معانىالاخبار، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1361ش؛
(6) ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، (بىتا.)؛
(7) ابنشهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، نجف 1956؛
(8) ابنطاووس، مقتلالحسين عليهالسلام، المسمى باللهوف فى قتلىالطفوف، قم ( 1417)؛
(9) ابنمنظور؛
(10) محمدبن احمد ازهرى، تهذيباللغة، ج 5، چاپ عبداللّه درويش، قاهره (بىتا.)؛
(11) محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، (چاپ محمد ذهنىافندى)، استانبول 1401/1981؛
(12) احمدبن محمد برقى، كتابالمحاسن، چاپ جلالالدين محدث ارموى، تهران 1330ش؛
(13) عبدالملكبن محمد ثعالبى، فقهاللغة و سرّالعربيّة، چاپ سليمان سليم بواب، دمشق 1409/1989؛
(14) اسماعيلبن حماد جوهرى، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بيروت 1407؛
(15) حاجىخليفه؛
(16) دهخدا؛
(17) مصلحبن عبداللّه سعدى، بوستان سعدى: سعدىنامه، چاپ غلامحسين يوسفى، تهران 1363ش؛
(18) عبدالرحمانبن ابىبكر سيوطى، الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور، چاپ نجدت نجيب، بيروت 1421/2001؛
(19) همو، المزهر فى علوم اللغة و انواعها، چاپ محمد احمدجادمولى، على محمد بجاوى، و محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره (بىتا.)؛
(20) محمدبن حسن طوسى، المبسوط فى فقه الامامية، ج 1، چاپ محمدتقى كشفى، تهران 1387؛
(21) علىبن ابىطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحى صالح، قاهره 1411/1991؛
(22) الفقهالمنسوب للامامالرضا عليهالسلام، و المشتهر ب فقهالرضا، مشهد : مؤسسة آلالبيت، 1406؛
(23) كلينى؛
(24) علىبن حسامالدين متقى، كنز العُمّال فى سنن الاقوال و الافعال، چاپ بكرى حيّانى و صفوة سقا، بيروت 1409/1989؛
(25) احمدبن قوص منوچهرى، ديوان، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1375ش؛
(26) جلالالدين محمدبن محمد مولوى، مثنوى معنوى، تصحيح رينولدآلن نيكلسون، چاپ نصراللّه پورجوادى، تهران 1363ش؛
(27) احمدبن محمد شفيع وقار شيرازى، محاكمه انسان و حيوان «مرغزار»، چاپ محمد فاضلى، مشهد 1372ش.

/ محسن معينى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6653
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست