responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6648

 

حوض/ حوضخانه ، حوض/ حوضخانه، آبگيرى مصنوعى و گاه طبيعى، مسقف يا روباز، كاربردى يا تزيينى در جاهاى گوناگون. آبِ آن از نهرها، چاه و باران، به منظور آشاميدن، آبيارى، غسل، وضو و تأمين مىشود. حوض (جمع آن: حِياض، احواض) واژهاى عربى است (رجوع کنید به ابنمنظور، ذيل واژه) كه در تركى (كانار، ذيل واژه) و اردو (فيروزالدين، ذيل واژه) نيز رايج است. در فارسى، علاوه بر حوض، واژه استخر براى حوضهاى بزرگ، و حوضچه و حوضك براى حوضهاى كوچك رايج است (دهخدا، ذيل همين واژهها؛ ويلبر، ص 46).

گاه به درياچه، آبگير و تالاب (رجوع کنید به بيهقى، ص 837، 851؛ غياثالدينعلى يزدى، ص 118، 124؛ واله اصفهانى، ص 248؛ نيز رجوع کنید به حوض*؛ حوض سلطان*) و سدّ* بيشتر در مغرب جهان اسلام (غالب، ذيل واژه)، بركه و آبانبار* (رجوع کنید به استرآبادى، ص 53، 427، 539، 803) و محل تجمع آبِ چشمه* نيز حوض گفته شده است (رجوع کنید به ابودلف خزرجى، ص 72).

كاوشهاى باستانشناسى نمونههاى بسيارى از كاربرد حوض را نشان مىدهد، از جمله در خانههاى مكشوفه از تپه يحيى در كرمان، متعلق به هزاره پنجم قبل از ميلاد (آثار خانه در ايران، ص 98، 122)؛ در حياط معبدى سومرى در خِفاجه در بينالنهرين، متعلق به هزاره چهارم پيش از ميلاد (مجيدزاده، ج 3، ص 39)؛ و در آثار معمارى ايلامى مكشوفه از هفتتپه* خوزستان، متعلق به هزاره دوم پيش از ميلاد (نگهبان، ص 93). يكى از كهنترين طرحهاى فرش، نقش «حوضى» يا «ترنج ترنج» است كه قديمترين نمونه آن در پازيريك* كشف شده است (پرهام و آزادى، ج 1، ص 281).

حوضها در مراسم مذهبى و آداب تطهير كاربرد داشتهاند. براى نمونه در نقش برجسته كورانگون، در فَهليان فارس، نقش حوضى براى تعميد زائران ديده مىشود (رجوع کنید به گروپ، ص 5ـ6، 9). در ورودى معابد مهرى (مهرابهها)، حوضچهاى تعبيه مىشده (حيدرى، ص75ـ76) كه جايگاه شستشوى پا بوده است و به آن «پادياو/ پادياب» مىگفتند. پادياو ايرانى (همچون تپه ميل ورامين) چهار ديوارى كوچكى بوده كه جوى آب يا بركهاى (حوضى) در ميان داشته است. پادياو، با همه ويژگيهايش، پس از اسلام در مساجد و زيارتگاهها به وضوخانه (پيرنيا، 1353ش، ص 27ـ28) و در شهرها و آباديهاى پيرامون كوير، به گودال باغچه و حوضْخانههاى زيرزمين (همو، 1371ش، ص320) و در اندلس و غرب جهان اسلام احتمالا به حياط مركزى حوضدارى كه پاسيو ناميده مىشود، تبديل شده است.

با شروع دوره اسلامى و توجه بيشتر به طهارت و پاكى و نيز تزيين بناها، حوض با كاربردها و تزيينات متنوع از عناصر مهم معمارى اسلامى گرديد، گرچه در همه بناهاى دينى ساخته نمىشد كه علت آن اوضاع اقليمى و ويژگيهاى بنا بوده است (براى نمونه رجوع کنید به كينگ و لوكاك، ص 209ـ210؛ آلفيهرى، ص 134؛ نيز رجوع کنید به تارىخانه*). در مساجد، اغلب، حوضهايى كه براى وضو گرفتن بنا مىشوند، بهگونهاى هستند كه همزمان نمازگزاران بسيارى بتوانند وضو بگيرند. اين حوضها گاه در صحن (مثل مسجد سلطاناحمد يا سلطانسليم) و گاه در فضاى داخلى (مثل مسجدجامع بورسه) قرار دارند (فريشمن، ص40؛ >فرهنگ هنر<، ج 11، ص 339). فقها درباره اندازه حوض با توجه به اندازه آب كثير و قليل و احكام آن دو، نظر دادهاند (رجوع کنید به الموسوعةالفقهية، ذيل واژه).

ساخت حوض (بهويژه فوارهدار) نخست در مساجد (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل واژه)، سپس در كاخها و باغها رواج يافت. از حوضهاى دوران نخستين معمارى اسلامى، حوض مرمرى مسجدجامع دمشق (رجوع کنید به ابنبطوطه، ص 107؛ دمشق*، بخش جامع دمشق)، حوض مسجدجامع ابنطولون (مَقريزى، ج 4، ص 37؛ نيز رجوع کنید به ابنطولون*، جامع) و حوض سنگى مسقف مسجدجامع سامرا (جامع كبير*)، معروف به «كاسه فرعون»، است (حمداللّه مستوفى، ص 42؛ طاهر مظفر عميد، ص 154ـ155). از جمله حوضهاى كاخهاى اين دوران، حوض گنبددار كاخ خربةالمفجر* و حوضهاى مدينةالزهراء از دوره اموى، و جوسقالخاقانى* و قصر بلكوارا* در سامرا از دوره عباسى است (طاهر مظفر عميد، ص 166؛ كرسول، ج 2، ص 546؛ >فرهنگ هنر<، ج 11، ص340). در مدينةالزهراء، گنبد تالار پذيرايى زرين (مجلسالذهبى) بر فراز حوض مرمرين سبزى بنا شده بود و در برابر اين تالار، كوشكى گنبددار با حوضى از جيوه قرار داشت. تلألؤ ناشى از حركت نور در اين حوض، از جمله شگفتيهاى اين كاخ بوده است (هيلنبرند، ص 443ـ 444). در كاخ خُمارَوَيه در قاهره، متعلق به دوره طولونى، نيز حوضى از جيوه به مساحت پنجاه ذراع با ستونهاى نقرهاى وجود داشت (همان، ص 384، 434). در كاخ الحمراء*، حوضها و فوارههاى متعدد موجب اتصال بصرى فضاهاى باز و بسته به يكديگرند (رجوع کنید به كينگ، ص 213). در كاخ جهاز محل* آب به روش پيچيدهاى از درياچه بالا مىآمد و سپس در آبراههها، حوضها و فوارههاى دو طبقه جريان مىيافت. در كاخ عالىقاپو* نيز به شيوه مكانيكى آب به بالا منتقل و به حوض بزرگ وسط ايوان اصلى ريخته مىشد (اهرى، ص 22). در كاخها و باغها غالباً در جشنها، در كنار حوضها و استخرها چراغانى مىشد تا از انعكاس نور چراغها در آب، جلوههاى بصرى چشمگيرى پديد آيد (رجوع کنید به چراغانى*). در باغها حوضها بيشتر براى تقسيم و نگهدارى آب كاربرد داشتهاند. براى نمونه باغ مسجد پيامبر در مدينه (رجوع کنید به ابنبطوطه، ص 134)، باغهاى كوفه (مقدسى، ص 117) و باغ دولتآباد سمرقند (فقيه، ص40) حوضهاى متعددى داشتهاند. حوض نيلوفرى در باغهاى برهانپور (كخ، ص 91) و حوضهاى متعدد در كشمير و باغ شاليمار (رجوع کنید به باغ*) وجود داشته است. در طراحى چهارباغها نيز حوضها عنصرى مهماند. مثلا، چهارباغ تاجمحل* دو محور طولى و عرضى دارد كه در مركزشان حوض آبى قرار دارد (سلطانزاده، 1378ش، ص 111ـ112؛ نيز رجوع کنید به چهارباغ*). در باغ فينكاشان از نمادهاى عددى در تقسيم باغ به چهار قسمت، به وسيله جويها و حوضها، استفاده شده است كه به چهار رودخانه زندگى، چهارگوشه زمين و مانند آن اشاره دارد (هردگ، ص 51). چرخه آبرسانى در اين باغ همواره مورد توجه بوده است. منبع اصلى آب اين باغ، چشمه سليمانيه است كه آب استخر بزرگ، حوضخانه (چشمه) زنانه و مردانه، حوضجوش (كه آب آن از زير تأمين مىشود) و حوضدراز (دوازده فواره) را تأمين مىكند (فرخيار، ص 128ـ133). در بسيارى از باغهاى ايرانى آب از يك جهت وارد مىشد و ضمن ريختن در يك حوضِ مقسّم، در سه جهت جارى مىشد، اما گردش آب را در چهار جهت تداعى مىكرد (ديبا و انصارى، ص 33).

در خانههاى سنّتى ايران، حوض براى كاستن گرما و تأمين رطوبت هوا، وضو ساختن، شستشو و ذخيره آب و آبيارى ساخته مىشد (طوفان، ص 77ـ78). در حياطهاى بزرگ معمولا حوضها جلوى اتاقِ اُرسى يا پنجدرى بود (رجوع کنید به معماريان، ص 161). غالباً حوض را در يكى از محورهاى اصلى فضاى خانه مىساختند، به طورى كه طول حوض در امتداد طول خانه قرار گيرد (طوفان، ص 76). در يزد بر سر راه بادهايى كه از طريق بادگيرها به محيط خانه وارد مىشد، حوضچههاى كوچكى قرار مىدادند كه هم هوا را خنك مىكرد و هم در گوشه و كنار آن از موادغذايى نگهدارى مىشد (رجوع کنید به شريعتزاده، ص 220ـ222). همچنين در حوضها از حيواناتى چون ماهى و برخى مرغان آبى نگهدارى مىكردند. در خانههاى مصر در قرن سوم، ساخت حوضهايى علاوه بر حياط در ايوانها مرسوم بوده است (شافعى، ج 1، ص 453). در حمامها انواع حوض، با نامهاى متعدد، وجود داشت. از جمله خزينهها و چالهحوض كه خزينه آب سرد بزرگ و عميقى بود كه همانند استخر امروزى، براى شنا و آبتنى از آن استفاده مىشد. نمونهاى از آن در حمام فين كاشان موجود است. دستكها حوضچههاى كوچكى در گرمخانههاى خصوصى بودند و معمولا حجم آنها كمتر از كُر نبود (پيرنيا، 1371ش، ص 199؛ قباديان، ص 288؛ براى اطلاع بيشتر درباره انواع حوض در حمامها رجوع کنید به حمّام*).

در طراحى شهرهاى اسلامى، حوض به عنوان محل ذخيره آب اهميت بسزايى داشت و ساخت آن در ميدانها و مكانهاى مهم معمول بود. ازجمله، در وسط ميدان شهر بخارا حوضى به نام «لعابى حوض» وجود داشته و در دو سوى سىوسه پل اصفهان، در وسط خيابان چهارباغ و در ميدان نقشجهان حوضهاى متنوعى ساخته شده است (پاپادوپولو، ص 529). بازارها نيز با حوضهايى در چهارسوقهايشان تزيين (مانند بازار وكيل) و بدينسبب نامگذارى مىشدند، مانند بازار سرحوض آقا در شيراز (رجوع کنید به معماريان، ص 154). در كنار برخى سقاخانهها نيز حوضهاى بزرگى وجود داشته است (رجوع کنید به كنوزالقدس، ص 336ـ 338). از حوض در مدارس (رجوع کنید به همان، ص180)، خانقاهها (ابنبطوطه، ج 1، ص 107)، بيمارستانها (مقريزى، ج 4، ص 261)، تكايا، كاروانسراها و رباطها (پيرنيا و افسر، ص 122ـ126؛ نيز رجوع کنید به بوركهارت، تصاوير 171، 182)، در كنار چاهها در روستاها (حاجىابراهيم زرگر، ص 59ـ60)، به عنوان مخزنى بزرگ براى نوشيدنيها در مراسم شاهانه (جهانگير، ص 63) و براى عرقگيرى گياهان (حميدى، ص 85) و توليد ريسمان كتان، نيز استفاده مىشده است (رجوع کنید به ابنبلخى، ص 348). حوض گاه محلى براى اجراى نمايش روحوضى* بوده است (شيرژيان، ص 39ـ40).

معمولا حوض از بخش اصلى مخزن نگهدارى آب و يك «كوله حوض» (قسمتى سنگى يا آجرى كه از كف زمين بالا مىآيد و پيرامون حوض را مىگيرد)، آبروهايى به نام پاشويه در داخل و بيرون كوله حوض، و گاه شيرهاى آب براى وضو و شستشو و سكوهاى سنگى براى نشستن در اطراف آن تشكيل مىشود (رجوع کنید به پيرنيا و افسر، ص 377، 384).

به نظر مىرسد در مساجد، احداث حوضى متناسب با ابعاد جلوخانها الگويى رايج بوده است. اين حوضها در وسط جلوخان و روبهرو و در امتداد محور تقارن پيشطاق* ورودى و جلوخان قرار مىگرفت. مساجد امام (نام سابق آن: مسجدشاه) و شيخلطفاللّه اصفهان، جامع يزد و امام (مسجد سلطانى يا مسجدشاه) تهران از نمونههاى آن هستند (سلطانزاده، 1372ش، ص 69). نمونه رعايت تناسب اندازههاى حوض و بنا، مسجد امام اصفهان است كه عمق ايوان شمالى، شرقى و غربى، با عرضِ حوضِ مركزى مساوى است و قطر گنبدها با عرض و طول حوض مركزى متناسباند (رجوع کنید به استيرلن، ص80).

حوضها بيشتر در امتداد طولى بنا ساخته مىشوند و بناها را با شيب زمين هماهنگ مىكنند تا آب بهراحتى در حوضها جاى گيرد، مانند كاخهاى چهلستون* و هشت بهشت* در اصفهان (ويلبر، ص 48؛ اهرى، ص 22). در ساخت حوض تراز بودن اين سازه اهميت ويژه دارد و بدينمنظور تمهيدات خاصى در نظر گرفته مىشود (رجوع کنید به ماهرالنقش، ص 49). معمولا به دليل عمق كاذبى كه استخرهاى تيره القا مىكنند، كف اين استخرها را كاشى نمىكردند تا تيرگى آب و انعكاس آن، عمق آب را بيش از آنچه هست بنماياند (فرخيار، ص 138).

مصالح ساخت حوض مانند ديگر قسمتهاى بنا بود، اما براى نگهدارى و آببندى، از مصالح مقاوم و غيرقابل نفوذ مانند قير طبيعى به عنوان ملاط در بين آجرها (رجوع کنید به نگهبان، ص 74)، خمير آهك و خاكستر چوب (پيرنيا، 1369ش، ص 386) و تپاله گوسفند و خاكستر (كمپفر، ص 115) و از ساروج نيز، به دليل مقاومت در برابر سرما و خنك نگهداشتن آب، اغلب به عنوان ملاط داخلى پوشش حوضها استفاده مىشد (توسلى، ص 98؛ شعرباف، ص 59). امروزه سيمان جاى ساروج را گرفته و استفاده از سنگهاى پاكتراش، مثل گذشته، براى جدارههاى حوضها معمول است (حاجىابراهيم زرگر، ص 59). حوضهاى پيشساخته و مصنوعى نيز درخور اشارهاند.

حوضها بسته به سليقه و نياز و فضا، به شكلهاى گوناگون ساخته مىشده است. متداولترين آنها چهارگوش، مستطيل با تناسب طلايى، لوزى و دايره بوده، اما شش، هشت، نه، دوازده (بيشتر در استخرهاى بزرگ) و شانزده گوشه، و در دوره قاجار صليبى و بيضى نيز وجود داشته است (ويلبر، ص 49؛ پيرنيا، 1371ش، ص 162،290؛ نايبى، ص 26، 66). از اشكال منحصر به فرد حوض، حوضچه ماهى شكل متعلق به كاخ القصبه در مالقه (مالاگا) است (باروكاند و بدنورتس، ص 159).

حوضها گاه با روشها و ابزار گوناگون تزيين مىشوند. مثلا برخى حوضها در عمارتهاى هند در قرن يازدهم با گرهبندى و پرچينكارى تزيين مىشدند (رجوع کنید به كنبو، ج 3، ص 32). استفاده از ستونهاى پيرامون حوض (رجوع کنید به چهلستون*) يا پوشاندن كف و ديواره حوض با كاشيهاى رنگى، از ديگر روشهاست (ارباباصفهانى، ص 34؛ كمالى سروستانى، ص30).

مهمترين عنصر تزيينى حوضها فوارهها بودهاند. به مجموعه حوض و فواره گاه آبنما مىگفتند (فلاحفر، ذيل «آبنما»)، كه در ساخت آنها از مواد گوناگونى مانند مس، سرب، سنگ، برنج و سفال استفاده مىشد (رجوع کنید به ناصرخسرو، ص 17ـ18؛ ابنبطوطه، ج 1، ص 106؛ ويلبر؛ فرخيار، همانجاها) حوضهاى باغ شاليمار لاهور 144 فواره داشتند (>فرهنگ هنر<، ج 11، ص340) و فوارههاى پوشيده از كاشى فيروزهاى حوض باغفين نمونه چشمگيرى از فواره است (رجوع کنید به باغ*، بخش 5). از جمله دستگاههاى مكانيكى خودكارى كه جزرى در كتاب الجامع بينالعلم و العمل النافع فى صناعة الحيل (ص 393ـ421) از آنها سخن گفته، شش فواره است كه در فاصلههاى زمانى مشخص، بهطور خودكار، تغيير شكل مىدادند. فوارهها افزون بر جلوه بصرى، به سبب صداى فروريختن آب بر سطح حوض، نوعى تأثير موسيقايى نيز پديد مىآوردند (رجوع کنید به كمپفر، ص 173).

حوضخانه. بنايى مستقل و گاه پيوسته با كل بنا، با مركزيت حوض و در مسير حركت آب قناتها كه بر تقاطع دو محور اصلى حياط مركزى، در فضايى پايينتر از حياط ساخته مىشد و در روزهاى گرم تابستان، فضايى خنك فراهم مىكرد (فلاحفر، ذيل «حوضخانه»؛ امينيان، ص 579؛ علمالهدى، ص 126). جبهه رو به حياط حوضخانه همواره باز بود. دو تا چهار اتاق در اطراف حوض ساخته مىشد كه با درهاى چوبى به حوضخانه متصل مىگرديد. كف اتاقها حدود يك متر از سطح فضاى داخلى يا حوض بلندتر بود. جريان آب از يك طرف به حوضخانه وارد و ضمن عبور از آن از طرف ديگر خارج مىشد. نور حوضخانه از پنجرهها و گاه روزنهاى سقف تأمين مىشد (پيرنيا، 1371ش، ص 157ـ 158؛ امينيان، ص 582، 586ـ587). برخى حوضخانههاى بزرگ در تابستان به استخر عمومى تبديل مىشد، مانند حوضخانه محله دروازه آران در كاشان متعلق به قرن يازدهم (امينيان، ص 583). حوضخانهها معمولا به نام صاحبان آن خوانده مىشدند و نشان مهمى براى محله و گاه تشخص و تمول مالك بنا بودند (همان، ص 579، 589). گاهى وضوخانههاى مساجد به صورت حوضخانههاى زنانه و مردانه بوده است، مانند مساجد جامع قزوين و سمنان (پيرنيا، 1381ش، ص 377). حوضخانههاى باغ دلگشاى شيراز، كاخهاى هشت بهشت اصفهان، صاحبقرانيه تهران، اشرف مازندران، باغ مزار كاشمر و باغ دولتآباد يزد از معروفترين نمونههاست (همو، 1380ش، ص 335؛ همو، 1371ش، ص 322). بهتدريج، با توسعه فنّاورى و پديد آمدن وسايل خنكسازى و خشك شدن قناتها و مانند آن، حوضخانهها رونق خود را از دست دادند (امينيان، ص 589).

حوض داراى مفاهيم نمادين نيز هست، چنان كه استيرلن (ص 77) حوض مركزى بناهايى چون مسجد امام اصفهان را منعكسكننده تصوير گنبد آسمان و پيونددهنده فضاى زمينى و آسمانى دانسته و ريچاردز (ص 124) نيز حوض مرمرين مرتفع وسط باغ تاجمحل را نماد حوض كوثر دانسته است.

واژه حوض نيز گاه معانى خاص و نمادينى داشته است. از جمله حوض آب يا حوض ماهى براى برج حوت و آسمان، حوض كوثر براى حوض بهشت، و حوض كرسى براى آتش زيركرسى (دهخدا، ذيل همين واژهها؛ براى باورهاى عاميانه درباره حوض رجوع کنید به ارجح، ص 183؛ رسولى، ص 27).


منابع:
(1) آثار خانه در ايران: از نوسنگى تا ساسانى، به روايت گنجينه خاك، (مؤلفان): بهمن اديبزاده و ديگران، تهران: وزارت مسكن و شهرسازى، شركت عمران و بهسازى شهرى ايران، 1384ش؛
(2) ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت 1407/1987؛
(3) ابنبلخى؛
(4) ابنمنظور؛
(5) ابودلف خزرجى، الرسالة الثانية، چاپ پطرس بولغاكوف و أنس خالدوف، (ترجمالتعليقات) محمد منير مرسى، قاهره ( 1970)؛
(6) محمدمهدىبن محمدرضا ارباباصفهانى، نصف جهان فى تعريفالاصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340ش؛
(7) اكرم ارجح، «چشمه مقدس»، در مجموعه مقالههاى نخستين همايش بينالمللى انسان و آب: 13ـ15 تير ماه 1381، به كوشش پژوهشكده مردمشناسى، تهران: سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى، پژوهشكده مردمشناسى، 1383ش؛
(8) محمدمهدىبن محمدنصير استرآبادى، جهانگشاى نادرى، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341ش؛
(9) هانرى استيرلن، اصفهان: تصوير بهشت، ترجمه جمشيد ارجمند، تهران 1377ش؛
(10) سيفاللّه امينيان، «حوضخانههاى كاشان»، در مجموعه مقالات دومين كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران: 25ـ29 فروردين ماه 1378، ارگ بم ـ كرمان، به كوشش باقر آيتاللّهزاده شيرازى، ج 2، تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1378ش؛
(11) زهرا اهرى، مكتب اصفهان در شهرسازى، زبانشناسى عناصر و فضاهاى شهرى، واژگان و قواعد دستورى، تهران 1380ش؛
(12) ماريانه باروكاند و آخيم بدنورتس، معمارى اسلامى در اندلس، ترجمه فائزه دينى، تهران 1386ش؛
(13) تيتوس بوركهارت، هنر اسلامى: زبان و بيان، ترجمه مسعود رجبنيا، تهران 1365ش؛
(14) بيهقى؛
(15) سيروس پرهام و سياوش آزادى، دستبافتهاى عشايرى و روستايى فارس، ج 1، تهران 1370ش؛
(16) محمدكريم پيرنيا، آشنايى با معمارى اسلامى ايران: ساختمانهاى درونشهرى و برونشهرى، تدوين غلامحسين معماريان، تهران 1371ش؛
(17) همو، «ارمغانهاى ايران بجهان معمارى: پادياو»، هنر و مردم، ش 139 (ارديبهشت 1353)؛
(18) همو، سبكشناسى معمارى ايرانى، تدوين غلامحسين معماريان، تهران 1380ش؛
(19) همو، شيوههاى معمارى ايرانى، تدوين غلامحسين معماريان، (تهران) 1369ش؛
(20) همو، «معمارى مساجد ايران، راهى به سوى ملكوت»، در يادنامه استاد دكتر محمدكريم پيرنيا : چهل و دو گفتار در زمينه تحقيقات ايرانى، به كوشش اكبر قلمسياه، يزد: بنياد مرحوم پيرنيا، 1381ش؛
(21) محمدكريم پيرنيا و كرامتاللّه افسر، راه و رباط، تهران 1370ش؛
(22) محمود توسلى، شناخت شهر و معمارى در اقليم گرم و خشك ايران، تهران 1381ش؛
(23) اسماعيلبن رزّاز جزرى، الجامع بينالعلم و العمل النافع فى صناعة الحيل، چاپ احمد يوسف حسن، حلب 1979؛
(24) جهانگير، امپراتور هند، جهانگيرنامه (يا) توزك جهانگيرى، چاپ محمدهاشم، تهران 1359ش؛
(25) اكبر حاجى ابراهيمزرگر، درآمدى بر شناخت معمارى روستايى ايران، تهران 1384ش؛
(26) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛
(27) علىاكبر حميدى، «عرقگيرى از گياهان معطر و داروئى در منطقه فارس»، ميراث فرهنگى، ش 10 و 11 (پاييز و زمستان 1372)؛
(28) احمد حيدرى، «آثار آيين ميترا در ايران»، در مجموعه مقالات دومين كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران، همان، ج 4، تهران : سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1380ش؛
(29) دهخدا؛
(30) داراب ديبا و مجتبى انصارى، «باغ ايرانى»، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران: 12ـ17 اسفند ماه 1374، ارگبم ـ كرمان، ج 2، تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374ش؛
(31) جواد رسولى، «پايگاه آب در فرهنگ ايران»، فصلنامه هستى، سال 2، ش 3 (پاييز 1373)؛
(32) حسين سلطانزاده، تداوم طراحى باغ ايرانى در تاجمحل، تهران 1378ش؛
(33) همو، فضاهاى ورودى در معمارى سنتى ايران، تهران 1372ش؛
(34) فريدمحمود شافعى، العمارة العربية فى مصرالاسلامية، ج 1، (قاهره) 1970؛
(35) علىاصغر شريعتزاده، «نقش بادگير در ناحيه جنوبى دشت كوير»، استان يزد، «در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران : 12ـ7 اسفند ماه 1374، ارگ بم ـ كرمان، ج 2، تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374ش؛
(36) محمد شعرباف، «در انتظار ضربه درى و سلامى» (مصاحبه)، فصلنامه هنر، ش 12 (پاييز 1365)؛
(37) فريده شيرژيان، جايگاه نمايش سنتى در تئاتر معاصر ايران، تهران 1381ش؛
(38) طاهر مظفر عميد، العمارةالعباسية فى سامراء فى عهدى المعتصم و المتوكل، بغداد 1396/1976؛
(39) سحر طوفان، «بازشناسى نقش آب در حياط خانههاى سنتى ايران»، باغنظر، سال 3، ش 6 (پاييز و زمستان 1385)؛
(40) هدى علمالهدى، «آب در معمارى ايرانى»، در مجموعه مقالههاى نخستين همايش بينالمللى انسان و آب، همان؛
(41) عبدالرحيم غالب، موسوعةالعمارة الاسلامية، بيروت 1408/1988؛
(42) غياثالدين على يزدى، سعادتنامه، يا، روزنامه غزوات هندوستان در سالهاى 800ـ 801 هجرى، چاپ ايرج افشار، تهران 1379ش؛
(43) حسين فرخيار، بهشتى در حاشيه كوير: سير تحول تاريخى و معمارى مجموعه بناهاى باغ فين كاشان، كاشان 1375ش؛
(44) نسرين فقيه، «چهارباغ: مثال ازلى باغهاى بزرگ تمدن اسلامى»، در باغ ايرانى: حكمت كهن، منظر جديد، تهران : موزه هنرهاى معاصر، 1383ش؛
(45) سعيد فلاحفر، فرهنگ واژههاى معمارى سنتى ايران، تهران 1379ش؛
(46) فيروزالدين، فيروزاللغات اردو جامع، لاهور: فيروز سنز، (بىتا.)؛
(47) وحيد قباديان، بررسى اقليمى ابنيه سنتى ايران، تهران 1382ش؛
(48) كوروش كمالىسروستانى، باغهاى تاريخى شيراز، شيراز 1384ش؛
(49) محمدصالح كنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهاننامه، ترتيب و تحشيه غلام يزدانى، چاپ وحيد قريشى، لاهور 1967ـ1972؛
(50) كنوزالقدس، تأليف رائف يوسف نجم و ديگران، (قم) : مؤسسة آلالبيت، 1403/1983؛
(51) گ. گروپ، «مراسم تطهير مذهبىايلامى»، ترجمه محمدرحيم صرّاف، ميراث فرهنگى، ش 8 و 9 (بهار و تابستان 1372)؛
(52) محمود ماهرالنقش، معمارى مسجد حكيم، تهران 1376ش؛
(53) يوسف مجيدزاده، تاريخ و تمدن بينالنهرين، تهران 1376ـ1380ش؛
(54) غلامحسين معماريان، آشنايى با معمارى مسكونى ايرانى: گونهشناسى درونگرا، تهران 1386ش؛
(55) مقدسى؛
(56) احمدبن على مَقريزى، كتابالخططالمقريزية، ج 4، مصر 1326؛
(57) الموسوعةالفقهية، ج 18، كويت: وزارةالاوقاف و الشئونالاسلامية، 1409/1989؛
(58) ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو علوى، (برلين ? 1341)، چاپ افست تهران (بىتا.)؛
(59) فرشته نايبى، حيات در حياط: حياط در خانههاى سنتى ايران (اصفهان، كاشان و تهران)، تهران 1381ش؛
(60) عزتاللّه نگهبان، حفارى هفت تپّه دشت خوزستان، تهران 1372ش؛
(61) محمديوسف واله اصفهانى، خلدبرين: روضههاى ششم و هفتم (تاريخ تيموريان و تركمانان)، چاپ ميرهاشم محدث، تهران 1379ش؛
(62) دونالد نيوتن ويلبر، باغهاى ايران و كوشكهاى آن، ترجمه مهيندخت صبا، تهران 1348ش؛
(63) كلاوس هردگ، ساختار شكل در معمارى اسلامى ايران و تركستان، ترجمه محمد تقىزاده مطلق، تهران 1376ش؛


(64) Bianca Maria Alfieri, Islamic architecture of the Indian subcontinent, photographs by Federico Borromeo, London 2000;
(65) Keppel Archibald Cameron Creswell, Early Muslim architecture, Oxford 1969, repr. New York 1979;
(66) The Dictionary of art, ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998, s.v. "Fountain" (by Naomi Miller);
(67) EI2, s.v. "Hawd (by A. B. M. Husain);
(68) Martin Frishman, "Islam and the form of the mosque", in The Mosque: history, architectural development & regional diversity, ed. Martin Frishman and Hasan Uddin Khan, London: Thames and Hudson, 1994;
(69) Robert Hillenbrand, Islamic architecture: form, function and meaning, Edinburgh 1994;
(70) Engelbert Kaempfer, Am Hofe des persischen Grosskonigs (1684- 85), ed. and tr. Walther Hinz, Leipzig 1940;
(71) Mehmet Kanar, Buyuk Farsca-Turkce sozluk, Istanbul 1993;
(72) Geoffrey King, "Spain", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984;
(73) Geoffrey King and Ronald Lewcock, "Arabia", in ibid;
(74) Ebba Koch, Mughal architecture: an outline of its history and development (1526-1858), Munich 1991;
(75) Alexandre Papadopulo, Islam and Muslim art, translated from the French by Robert Erich Wolf, London 1980;
(76) John F. Richards, The Mughal empire, Cambridge 1996.

/ عبدالكريم عطارزاده /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6648
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست