responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6607

 

حَنْظَلَة بن صَفْوان كَلبى ، حَنْظَلَة بن صَفْوان كَلبى، سردار و حاكم اموى در مصر و افريقيه. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست. در 17 رمضان 101 بشربن صفوان كلبى، برادر حنظله، به فرمان يزيدبن عبدالملك (خليفه اموى، حك: 101ـ105) امارت مصر را برعهده گرفت و حنظله را به رياست شرطه مصر برگزيد (كندى، ص 91). در شوال 102، بِشر مأمور حكومت افريقيه شد و حنظله را به جاى خود به امارت مصر گماشت. يزيدبن عبدالملك نيز انتصاب وى را تأييد كرد (ابن عبدالحكم، ص 215؛ كندى، ص 92ـ93).

حنظله با تدبير و خوشرفتارى به امارت پرداخت در دوره زمامداريش به دستور يزيدبن عبدالملك همه بتها را شكست و تماثيل را محو كرد. وى دو ماه پس از روى كار آمدن هشامبن عبدالملك (حك : 105ـ125)، بر كنار شد (كندى، ص 93؛ ابنتغرى بردى، ج 1، ص 250ـ251).

خليفه هشام در سال 118 حنظله را براى بار دوم به حكومت مصر گمارد. او در 5 محرّم 119 وارد مصر شد و امور آنجا را سامان داد. در 121، قبطيان مصر بر حنظله شوريدند و او آنها را سركوب كرد. در 10 جمادىالآخره 122، سر زيدبن علىبن حسين عليهالسلام را به مصر آوردند و حنظله دستور داد آن را بر سرنيزه كنند و بگردانند (كندى، ص 102ـ103؛ ابنتغرى بردى، ج 1، ص 280ـ281).

حنظله در سال 124 به ولايت افريقيه مأمور شد (كندى، ص 104؛ قس ابنعبدالحكم، ص 221؛ ابنتغرى بردى، ج 1، ص 281). وى در نيمه جمادىالاولى 124 حكومت خود را در افريقيه آغاز كرد (خليفةبن خياط، ص 234). در اين هنگام، بخشهايى از افريقيه از تسلط قيروان جدا شده و آن ديار دستخوش شورشهاى بربرها برضد ستمگريهاى عمال امويان بود (رجوع کنید به دَبّوز، ج 2، ص 284، 286). شورش بربرها در مغرب، از طرابلس تا طنجه را در برگرفته بود. بربرها از خوارج و پيرو مذهب صُفْريه در مغرب و اباضيه در طرابلس بودند و در افريقيه و منطقه زاب در مغرب اوسط، پيرو مذهب سنّت و جماعت (اهل سنّت كنونى) بودند. از اينرو، هشام از جانب خوارج احساس خطر كرد و حنظله را با سپاهى پنجاه هزار نفرى راهى افريقيه نمود. از خوش اقبالى حنظله، بربرهاى صُفْرى مذهبِ مغرب پيش از ورود او دچار اختلاف گرديدند؛ عدهاى با عُكّاشةبن ايوب فَزازى و عدهاى با عبدالواحدبن يزيد هَوّارى همراه شدند و هر دو دسته بر سر تصاحب حكومت قيروان با هم رقابت مىكردند. حنظله با خردمندى و دورانديشى براى خوارج صفرىِ مغربِ اقصا نامهاى با امضاى بيست تن از تابعين فرستاد و آنان را به اطاعت دعوت كرد. اعراب ساكن قَيْروان، كه احساس خطر كرده بودند، در اطراف حنظله جمع شدند (رجوع کنید به حسين مؤنس، 1412، ج 1، جزء1، ص 154ـ155).

عكّاشه پس از آنكه چند بار از لشكر اعزامى حنظله شكست خورد، با عبدالواحد هوّارى براى جنگ با حنظله همدست شد و آن دو از مغرب اوسط حركت كردند و در ناحيه زاب به هم پيوستند. سپس با دو سپاه بزرگ، براى رويارويى با حنظله در قيروان، حركت كردند. حنظله براى دفع آنان لشكرى فرستاد، اما شكست خورد (سال 124). عكّاشه از طريق دشتهاى شمال اوراس حركت كرد تا از جنوب به قيروان حمله كند و جنوب افريقيه را بگيرد. عبدالواحد هوّارى نيز از راه كوهستان ناحيه قسنطينه حركت كرد تا شمال افريقيه را اشغال كند. هر يك از آنان مىخواست پيش از ديگرى بر قيروان دست يابد. حنظله براى دفاع از قيروان، پيرامون آن خندقى حفر كرد (ابنعبدالحكم، ص 221ـ222؛ دبّوز، ج 2، ص 284ـ285).

او قوىترين ياران و سپاهيانش را برگزيد و از بيتالمال به آنان بخشش كرد و روحيه حماسى را در دل سپاهش زنده نمود. در منطقه قَرْن، نزديكقيروان، ميان حنظله و عكّاشه جنگى سخت درگرفت. بيشتر سپاهيان عكّاشه كشته شدند و او به يكى از نواحى كوهستانى افريقيه گريخت و به اسارت گروهى بربر درآمد كه به فرمان حنظله او را كشتند (ابنعبدالحكم، ص222ـ223؛ ابناثير، ج 5، ص 193؛ دبّوز، ج 2، ص285ـ 286).

حنظله به قيروان بازگشت و سپاهى چهل هزار نفرى، به فرماندهى يكى از سردارانش كه از عربهاى لَخمى بود، براى جنگ با عبدالواحد به باجه در مغربِ تونس فرستاد. جنگ دو سپاه يك ماه به درازا كشيد و بيست هزار تن از اعراب لخمىِ سپاه حنظله كشته شدند. عبدالواحد پيروز گرديد و بر شهر تونس، مركز شمال افريقيه، مستولى شد. بقيه سپاهيان حنظله عقبنشينى كردند و به نزد حنظله برگشتند (ابناثير، ج 5، ص 193ـ194؛ دبّوز، ج 2، ص 286ـ288).

عبدالواحد با سپاهيان بسيارش (در روايت ابناثير : سيصدهزار نفر) در اصنام، در سه ميلىِ (يا يك منزلىِ) قيروان، اردو زد (ابنعبدالحكم، ص 222؛ ابناثير، ج 5، ص 194). سپس به حنظله نامه نوشت تا شهر را تسليم كند (ابن عبدالحكم، همانجا).

حنظله همه نيروهاى موجود در قيروان را گردآورد و به هر كدام يك زره و پنجاه دينار داد. علما نيز مردم را به جهاد با خوارج برانگيختند و در يك شب پنج هزار سپاهى زرهپوش و پنجهزار تيرانداز گرد آمد (ابناثير، همانجا؛ حسين مونس، 1959، ص 177) و به گفته دبّوز (ج 2، ص 288)، مجموع سپاهيان او به حدود هفتاد هزار تن مىرسيد. دو سپاه در منطقه اصنام جنگيدند و سخت پايدارى نمودند، اما سرانجام لَخْميان بر بربرها و خوارج پيروز گشتند. عبدالواحد هوّارى در اين جنگ كشته شد و سر او را نزد حنظله بردند (ابناثير، همانجا). گفتهاند كه در مغرب هيچ جنگى چنان كشته نداد. شمار كشتگان دشمن 000، 180 نفر ذكر شده است. حنظلةبن صفوان فتحنامه خويش را براى خليفه هشامبن عبدالملك فرستاد (رجوع کنید به ابن عبدالحكم، ص 222ـ223؛ ابناثير، همانجا؛ ابنعذارى، ج 1، ص 58ـ59؛ دبّوز، ج 2، ص 288ـ289).

جنگ قرن با عكّاشه و جنگ اصنام با عبدالواحد، كه هر دو در اواخر 124 يا اوايل 125 روى داد، از بزرگترين جنگهاى امويان در مغرب بود و پيروزيهاى حنظله در اين جنگها، سلطه امويان را بر منطقه افريقيه تثبيت كرد و افريقيه را از سيطره خوارج صُفريه و اباضيه نجات داد. از اينرو، حنظله از بانيان تاريخ مغرب اسلامى به شمار مىرود (حسين مؤنس، 1421، ص 75، 86ـ87، 89؛ همو، 1412، ج 1، جزء1، ص 154ـ 155، 160ـ161؛ دبّوز، ج 2، ص 290).

حنظله در رجب 125 ابوالخَطّار حُسامبن ضِرار كَلبى را، به فرمان هشامبن عبدالملك، به حكومت اندلس منصوب كرد، زيرا آن ولايت به سبب ظلم و رياستطلبى امويان و عصبيتهاى نژادى يمنيها و مُضَريان دستخوش آشوب و جنگ بود (ابنعبدالحكم، ص 221؛ ابناثير، ج 5، ص 272ـ273؛ ابنتغرى بردى، ج 1، ص 281؛ دبّوز، ج 2، ص 290ـ291).

پس از كشته شدن خليفه وليدبن يزيد (جمادىالآخره 126)، بزرگان عربهاى شامىِ ساكن افريقيه، غير از حنظله، راهى مشرق شدند (ابنعبدالحكم، ص 223؛ حسين مؤنس، 1412، ج 1، جزء1، ص 162). پس از آن، عبدالرحمان فِهرى* در تونس لشكريانى گردآورد تا حنظله را از افريقيه بيرون راند. حنظله هيئتى پنجاه نفره از بزرگان قيروان را نزد وى فرستاد تا او را از آشوب بازدارند، اما عبدالرحمان آنان را دستگير كرد و به حنظله پيغام داد كه قيروان را به وى تسليم كند و به او سه روز مهلت داد. حنظله نخست خواست با وى بجنگد، اما بعد منصرف شد و با گروهى از ياران خويش در جمادىالاولى 127 به شام رفت. عبدالرحمان فهرى وارد قيروان گرديد و بر سراسر افريقيه مستولى شد. گفتهاند ورع و خويشتندارى حنظله مانع از جنگيدن او شد، زيرا وى جنگ را تنها با كفار و خوارج روا مىدانست (رجوع کنید به ابن عبدالحكم، ص 223ـ224؛ ابناثير، ج 5، ص 311ـ312؛ قس ابنتغرى بردى، ج 1، ص 282)، اما اين ادعا و ستايشهاى ديگرى را كه از او شده عمدتآ بايد ناشى از گرايش اموىِ مؤلفان و براى توجيه شكستهاى او دانست. به نظر دبّوز (ج 2، ص 291ـ292)، حنظله جنگ با عبدالرحمان فهرى را موجب تضعيف پايگاه امويان در مغرب و فرصت دادن به بربرها براى برانداختن امويان در آن منطقه مىدانست. پس از آن، حنظله در شام ماند تا در آنجا درگذشت (ابنتغرى بردى، همانجا).

به روايت كندى (ص 109)، در سال 127 چون حنظله از افريقيه به مصر رسيد، مروانبن محمد، خليفه اموى، به اهل مصر نامه نوشت كه به جاى حسّان، حنظله را به حكومت مصر منصوب كرده است، اما مردم مصر از قبول او سر باز زدند و او را از اقامت در فسطاط بازداشتند و به حوف شرقى فرستادند. خليفةبن خياط (ص 234) پايان حكومت حنظلةبن صفوان را در افريقيه سال 129 ذكر كرده، كه ظاهراً تصحيف 127 است.

بلاذرى (ص 232) نيز گفته است كه حنظلةبن صفوان در حالى كه حكمران افريقيه بود، در همانجا درگذشت. حنظله به آبادانى قيروان اهتمام ورزيد و بناى مسجدجامع قيروان را تكميل كرد (رجوع کنید به حسين مؤنس، 1421، ص 108). او را سردارى دلير و دانا و كاردان و باهوش و مدبر وصف كردهاند (رجوع کنید به دبّوز، ج 2، ص 284، 287).


منابع:
(1) ابناثير؛
(2) ابنتغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره ?( 1383)ـ1392/ ?( 1963)ـ1972؛
(3) ابنعبدالحكم، فتوح مصر و اخبارها، چاپ چارلز سى. تورى، نيوهاون 1922، چاپ افست بغداد ( 1968)؛
(4) ابنعذارى، البيان المُغرِب فى اخبار الاندلس و المَغرِب، ج 1، چاپ ژ. س. كولن و ا. لوى ـ پرووانسال، بيروت 1983؛
(5) بلاذرى (ليدن)؛
(6) حسين مؤنس، تاريخالمغرب و حضارته، بيروت 1412/ 1992؛
(7) همو، فجرالاندلس: دراسة فى تاريخ الاندلس من الفتح الاسلامى الى قيام الدولة الاموية (711ـ756م)، قاهره 1959؛
(8) همو، معالم تاريخ المغرب و الاندلس، قاهره 1421/2000؛
(9) خليفةبن خياط، تاريخ خليفةبن خياط، چاپ مصطفى نجيب فوّاز و حكمت كشلى فوّاز، بيروت 1415/1995؛
(10) محمدعلى دَبّوز، تاريخالمغرب الكبير، (قاهره) 1382ـ1384/1963ـ1964؛
(11) محمدبن يوسف كندى، ولاةمصر، چاپ حسين نصّار، بيروت 1379/1959.

/ محمود مطهرىنیا/

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6607
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست