1) استان حماه، واقع در مركز سوريه، در فلاتى به ارتفاع حدود ششصد متر، كه شيب ملايمى به سوى دره رود عاصى* (از انشعابات دجله) دارد. در مشرق استان كوههايى از رشته كوههاى تدمُر* و در شمال آن رشتهكوه علاء امتداد دارد (الموسوعة العربية، ج 8 ، ص520) و در جنوب و جنوبشرقى آن نيز كوههاى اربعين، تلّقرطاس و ابودرده واقعاند (عادل عبدالسلام، ج 1، ص 116). از جمله دشتهاى اين استان، سَقيلبيه، مُحْرِده، كَفْرْبهم، مَصْياف و سَلميه هستند (الموسوعة العربية، همانجا). رود عاصى در اين استان جريان دارد (جونز، ص 17).
آب و هواى حماه در زمستانها سرد و بارانى و در تابستانها گرم و خشك است. بارش ساليانه آن 175 ميليمتر در مشرق و هزار ميليمتر در مغرب است (الموسوعة العربية، همانجا).
كشاورزى از مهمترين فعاليتهاى اقتصادى اين استان بهشمار مىآيد. آب زمينهاى كشاورزى آن از باران، آبهاى زيرزمينى، آبهاى جارى و سدها تأمين مىگردد (همانجا).
صنعت گردشگرى در اين استان، به سبب وجود مناظر طبيعى و آثار باستانى و آب و هواى پاك و معتدل، رونق يافته است. از مناطق گردشگرى آنجا، وادىالعيون، وادى ابوقبيس و آسياب حلاوه است (رجوع کنید به بهنسى، ص 88ـ89). آثار باستانى و تاريخى آن عبارتاند از: قلعههاى شَيْزَر، مَصياف، مَضيق، و شُمَيْميس؛ محوطه حُوّارته، در حدود دوازده كيلومترى شمال حماه، كه در 1348ش/1969 در آن آثارى از كليساهاى تاريخى يافته شده است؛ كاروانسراى افاميه، متعلق به دوره سلطان سليمان قانونى (حك : 926ـ974)؛ و شهرهاى تاريخى، از جمله شهر سَلَميه، از دوره سلوكى معروف به سلاميس، داراى آثارى متعلق به دوره رومشرقى و دوره اسلامى (مانند مقام اسماعيل و مقام خضر)، و شهر محرده داراى آثارى از دوره يونانى، از جمله معبد قديس ذوأبواب (رجوع کنید به همان، ص90ـ104).
استان حماه در نيمه قرن چهاردهم/ بيستم مشتمل بر سه منطقه، هفت ناحيه و 382 روستا بود. از شهرهاى مهم آن حماه، سلميه و مصياف است (رجوع کنید به قدامه، ص 332ـ333). در تقسيمات ادارى 1340ش/1961، حماه ده ناحيه داشت (كيلانى، ص90). 90% جمعيت آن مسلمان و بقيه آن مسيحىاند (عادل عبدالسلام، ج 1، ص 393، 397).
2) شهر حماه، مركز استان. در 209 كيلومترى شمال دمشق، 146 كيلومترى جنوبغربى حلب، 47 كيلومترى شمال حمص، و 93 كيلومترى مغرب بندر بانياس*، در ارتفاع حدود 280 مترى از سطح دريا واقع است.
رود عاصى، شهر حماه را بهدو قسمت شرقى و غربى تقسيم كرده است. از 1331 تا 1349ش/ 1952ـ1970 ميانگين دماى شهر در بهمن/ ژانويه ْ2ر7، در ارديبهشت/ آوريل ْ5ر28، ميانگين دماى ساليانه ْ18، ميانگين بارندگى 325 ميليمتر، و ميانگين رطوبت نسبى آن حدود 57% بوده است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 238، 254). در سال 2000 جمعيت شهر حماه، 000 ، 526،1 تن گزارش شده است (>سالنامه جمعيتى 2003<؛ ص 276). اين شهر در مسير جادههاى اصلى به شهرهاى شيزر، افاميه، حلب، مصياف، حمص و سلميه قرار گرفته و داراى 33 محله در پنج منطقه است (رجوع کنید به الموسوعة العربية، ج 8 ، ص 523).
خط آهنى از حلب به حماه احداث شده است كه اين شهر را به راهآهن قديم بغداد متصل مىكند. راهآهن بغداد پس از عبور از تركيه به حلب وارد مىشود (بومونت و همكاران، ص 468). راهآهن حماه ـ رياق در 1324/1906 به بهرهبردارى رسيد (عادل عبدالسلام، ج 1، ص 727). اين شهر داراى شانزده چرخاب (ناعوره) است كه معروفترين و بزرگترين آنها ناعوريه محمديه است (الموسوعة العربية، ج 8 ، ص 524). برخى از آثار قديمى شهر عبارتاند از: قلعه حماه؛ مسجدجامع ابوالفداء* و مقبره وى؛ مسجدجامع نورى و بيمارستان نورى (احداث در قرن ششم)؛ بناى بزرگ كاروانسراى رستمپاشا متعلق به صدراعظم سلطان سليمان قانونى؛ قصرالعظم؛ كاروانسراى اسعدپاشا عظم متعلق به 1153؛ حمامهاى سعديه، درويشيه و سلطان؛ چرخابها و آسياهاى قديمى (رجوع کنید به بهنسى، ص80ـ 88)؛ دروازههايى مانند بابالنصر و بابالنهر؛ بازار سوقالشجر؛ پلهايى بر روى رود عاصى، مانند سرايا (رجوع کنید به قدامه، ص 335)؛ و قصر كيلانى كه شيخسيفالدين يحيى، از احفاد شيخ عبدالقادر جيلانى/گيلانى، در 723 آن را احداث كرد (كيلانى، ص 54ـ 55).
در تورات (سفر پيدايش، 6:10ـ7، 18) نام حماتيان ــ منسوب به حمات، از فرزندان كنعانبن حامبن نوح ــ ديده مىشود و به نظر مىرسد نام شهر از نام او گرفته شده است. در دوران خليفه دوم، ابوعبيده جراح (سردار اسلام)، پس از فتح حمص، حماه را نيز تصرف كرد (رجوع کنید به بلاذرى، ص 178ـ179) و كليساى بزرگ شهر را مسجدجامع نمود كه جامعالسوق نام گرفت. اين مسجد در زمان خلافت مهدى عباسى بازسازى گرديد (ابوالفداء، ج 1، جزء1، ص160). در قرن سوم ابنخرداذبه (ص 75) نام حماه را ضمن اقليم حمص* ضبط كرده و قدامةبن جعفر (ص 228) فاصله حماه تا حمص را چهار «سكه» نوشته است. يعقوبى (ص 324) حماه را شهرى كهن و تاريخى وصف كرده و نوشته كه در كنار رود ارنط واقع و از اقليمهاى حمص است و قومى از يمن در آنجا زندگى مىكنند. در اواخر اين قرن، ابنرسته (ص 107) حماه را از كورههاى شام ضبط كرده است. اصطخرى در اوايل قرن چهارم (ص 61) نوشته كه حماه شهرى كوچك و خوش آب و هوا با درختان بسيار و كشاورزىِ نيكوست. در حدودالعالم (ص 173)، «حمات» شهرى آبادان با نعمت فراوان وصف شده است. مقدسى در اواخر اين قرن (ص 154) حماه را از شهرهاى كوره قِنَّسرين* دانسته است. در قرن پنجم، بكرى (ج 1، ص 498) از حماه فقط به عنوان كورهاى از شام نام برده، ولى ناصرخسرو كه در 438 از حماه ديدن كرده، نوشته است: «حماه شهرى خوش و آبادان در كنار رود عاصى است» (ص 19).
در 477 خلفبن ملاعب، حاكم حمص، قلعه حماه را تصرف كرد و پس از وى سلطان ملكشاه حماه را از تصرف آقسنقر درآورد و آن را ضميمه حلب ساخت (ابوالفداء، ج 2، جزء4، ص 61). در 517 طغتكين، حاكم دمشق، حماه را گرفت (ابناثير، ج10، ص 618) تا اينكه حماه به تصرف بهاءالدين سونجبن بورىبن طغتكين درآمد. در 523 عمادالدين زنگى*بن آقسنقر، حاكم موصل، حماه را تصرف كرد (رجوع کنید به همان، ج10، ص 658ـ659؛ قس ابنقلانسى، ص 228ـ229، كه اين واقعه را در 524 ذكر كرده است؛ نيز رجوع کنید به بوريان*). در 570 صلاحالدين ايوبى* از دمشق به حمص رفت و سپس وارد حماه شد و صليبيان را شكست داد (رجوع کنید به ابناثير، ج 11، ص 417ـ418). در اواخر قرن ششم، ابنجبير حماه را شهرى كهن و تاريخى و سرسبز وصف كرده و به ناعورههاى نصب شده بر روى رودخانه عاصى كه آب آن را به كشتزارها مىرساند اشاره كرده است. شهر داراى مسجدجامع، حصار، بازار، سه مدرسه و يك بيمارستان بوده است (رجوع کنید به ص 230ـ231).
در قرن هفتم ياقوت حموى ــكه خود اهل اين شهر بودــ حماه را شهرى بزرگ و پرنعمت، با حصار و بازارهاى زياد و مسجدجامعى مشرف بر رودخانه عاصى وصف كرده است (رجوع کنید به ذيل «حماة»).
در 720 ابوالفداء به حكومت حماه منصوب شد (رجوع کنید به ابوالفداء، ج 2، جزء4، ص 62). وى در 732 در همين شهر درگذشت و فرزندش جانشين وى شد و با مرگ وى در 741، حكومت ايوبيان حماه نيز پايان يافت (عينى، ص 93؛ دبس، ج 2، ص 88ـ89).
در قرن هشتم به نوشته ابنبطوطه (ج 1، ص 83) شهر حماه از شهرهاى مهم شام، زيبا و داراى باغ و بوستان و ميوههاى فراوان و رَبَض و چندين بازار و حمام و دولاب (ناعوره) بود. در سده نهم حافظ ابرو (ج 1، ص 347) آورده است كه حماه را در شام عروسالبلاد مىخوانند و به آبادانى معروف است و دو بازار فعال و آباد دارد (سوقالاعلى در شهر و سوقالاسفل در بيرون از شهر) و بر گرد شهر دولابهايى (ناعوره) ساخته شده است كه آب را در همه نقاط مرتفع شهر و بستانهاى آن جارى مىكند. حِمْيَرى (متوفى 900؛ ص 199) فاصله ميان حمص و حماه را چهل ميل ضبط كرده است.
پس از استيلاى عثمانيان بر شام، حماه در دهه دوم سده دهم يكى از سنجقهاى ولايت طرابلس شام شد (رجوع کنید به تونجى، ص 77).
در 1328/1910، محمدعلىباشا از شهر حماه ديدن كرده و نوشته است: اين شهر نخست تابع امارت شام بود، ولى اكنون متصرفهاى مستقل است. حماه از حمص بسيار وسيعتر است و از آن ساختمان و جمعيت بيشترى دارد. مسلمانان اين شهر به دين خود بسيار پايبندند تا اندازهاى كه تعصب زيادى از خود نشان مىدهند (ص110ـ111). ابوطَبيخ هم، كه در 1302ش/ 1923 به اين شهر سفر كرده، نوشته است: حماه شهرى متوسط كنار رود عاصى است و دو بازار به شيوه عربى دارد و تمام بازارها و خيابانهاى شهر سنگفرش شده است. بيشتر اهالى آن سنّى مذهباند (ص 33ـ34). حماه پيش از استقلال (1325ش/ 1946)، به ترتيب، در اختيار ايوبيان، مملوكيان، عثمانيان و فرانسه بود (الموسوعة العربية، ج 8، ص 522). علماى بسيارى به اين شهر منسوباند، از جمله: ياقوت حموى*؛ ابوالفداء اسماعيلبن على، از ملوك حماه، مورخ و جغرافىدان؛ ابراهيمبن نصر الطاقه، معروف به ابنفقيه، اديب و شاعر قرن ششم؛ نجمالدين ابنعديم، قاضى (متوفى 734)؛ ابنواصل*، مورخ و اديب و فقيه شافعى (متوفى 697)؛ امين كيلانى؛ ابنبارزى*، قاضىالقضات و فقيه شافعى؛ و ابنحِجّه*، اديب و شاعر (متوفى 837) (قدامه، ص 336؛ نيز رجوع کنید به كيلانى، ص 208ـ 218؛ مرادى، ج 3، ص 246ـ248).
منابع: (1) ابناثير؛ (2) ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت 1407/1987؛ (3) ابنجبير، رحلة ابنجبير، بيروت 1404/1984؛ (4) ابنخرداذبه؛ (5) ابنرسته؛ (6) ابنقلانسى، ذيل تاريخ دمشق، چاپ آمدروز، بيروت 1908، چاپ افست قاهره ( 1968)؛ (7) اسماعيلبن على ابوالفداء، المختصر فى اخبارالبشر: تاريخ ابنالفداء، بيروت: دارالمعرفة للطباعة و النشر، (بىتا.)؛ (8) محسن ابوطبيخ، الرحلةالمحسنية، التحرير و الترجمة محمد ابوطبيخ، على ابوطبيخ، و جميل ابوطبيخ، بيروت 1998؛ (9) اصطخرى؛ (10) عبداللّهبن عبدالعزيز بكرى، كتاب المسالك و الممالك، چاپ ادريان فانليوفن و اندرىفرى، تونس 1992؛ (11) بلاذرى (بيروت)؛ (12) پيتر بومونت، جرالد هنرى بليك، و مالكوم واگ استاف، خاورميانه، ترجمه محسن مديرشانهچى، محمود رمضانزاده، و على آخشينى، مشهد 1369ش؛ (13) عفيف بهنسى، سورية، التاريخ و الحضارة: المنطقة الوسطى محافظتا حمص و حماة، (دمشق )2001؛ (14) محمد تونجى، بلادالشام ابان العهد العثمانى، بيروت 1425/2004؛ (15) آرنولد هيومارتين جونز، مدن بلادالشام : حين كانت ولاية رومانية، ترجمة احسان عباس، عمان، اردن 1987؛ (16) عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، جغرافياى حافظابرو، چاپ صادق سجادى، تهران 1375ـ1378ش؛ (17) حدودالعالم؛ (18) محمدبن عبدالمنعم حِمْيَرى، الروض المعطار فى خبرالأقطار، چاپ احسان عباس، بيروت 1984؛ (19) يوسف دبس، مختصر تاريخ سوريّة، ج 2، بيروت 1907؛ (20) عادل عبدالسلام، جغرافية سورية، ج 1، دمشق 1393/1973؛ (21) محمودبن احمد عينى، السَّيف المُهَنَّد فى سيرة الملك المؤيّد «شيخالمحمودى»، چاپ فهيم محمد شلتوت، قاهره 1998؛ (22) احمد قدامه، معالم و اعلام فى بلادالعرب، قسم 1، جزء1، دمشق 1385/1965؛ (23) قدامةبن جعفر، كتابالخراج، چاپ دخويه، ليدن 1889، چاپ افست 1967؛ (24) مؤيد كيلانى، محافظة حماة، دمشق 1964؛ (25) محمدخليلبن على مرادى، سِلك الدُرَر فى اعيانالقرن الثانى عشر، بولاق 1291ـ1301، چاپ افست بغداد (بىتا.)؛ (26) مقدسى؛ (27) الموسوعة العربية، دمشق: هيئة الموسوعةالعربية، 1998ـ ، ذيل «حماة (محافظة و مدينة)» (از على موسى)؛ (28) ناصرخسرو، سفرنامه حكيم ناصرخسرو قباديانى مروزى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛ (29) ياقوت حموى؛ (30) يعقوبى، البلدان؛
(31) Demographic yearbook 2003, New York: United Nations, Dept. of Economic and Sacial Affairs, 2006; (32) Map of the Syrian Arab Republic, scale: 1:1'000'000, Beirut: GEO Projects, 2000.