responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6512

 

حمّام (2) ، حمّام (2)، مكان شستشوى بدن.

2) فرهنگ و معمارى، واژه حمام عربى است، از ريشه ح م م، و برگرفته از حميم به معناى آب گرم (خليل‌بن احمد، ذيل «حم»؛ جوهرى، ذيل «حمم»). در سراسر جهان اسلام واژه حمام را به‌كار مى‌برند. در زبان فارسى، علاوه بر حمام، واژه گرمابه نيز رايج است كه به‌قولى، از گرم و آبه (ساختمان) تشكيل شده و ــ به قياس كلماتى نظير سردابه (ساختمان سرد) و گورابه (قبرستان يا مقبره) ــ به‌معناى محل آب گرم است (پيرنيا، ص 197).

در تفسير ابوالفتوح رازى (ج 15، ص50) ساختن حمام به سليمان نبى و جنّيانِ تحت فرمان او نسبت داده شده است. براساس افسانه‌هاى ايرانى، نخستين حمام را جمشيد پيشدادى با سنگ و گل و گچ ساخت (طبرى، ج 1، ص 175؛ ابن‌بلخى، ص 32).

در معبد شُوسين (گيميل ْسين) در تَلِ اَسْمَر، در بين‌النهرين، از دوره سومريان جديد حمامى آجر فرش، متعلق به هزاره سوم قبل از ميلاد، كشف شده و كاخ مارى در بابل قديم در هزاره دوم قبل از ميلاد نيز حمام داشته است (مجيدزاده، ج3، ص90، 113). حمام بزرگ مكشوفه در موهنجوداروى دره سند، در كنار استخر آب، براى تطهير مذهبى بوده است (گروپ، ص 14ـ 15). شستشوى بدن نزد ايرانيان قديم، خاصه كيش زردشتى، به پادياو معروف بوده و اعتقاد آنان به نيالودن آب موجب شده است گرمابه‌ها شامل فضايى گرم با ظرف بزرگى از سفال يا فلز به نام آبزن باشد و آب استفاده شده را وارد آب پاك نكنند. هنوز در برخى مناطق ايران، چون حومه يزد و سيرجان و كردستان، آدابى براى نيالودن آب پاك با آب مصرف شده وجود دارد. ايرانيان قديم، براى تطهير خود و مسافران و مهمانان، مراحل خاصى براى حمام كردن داشته‌اند (سروشيان، ص 9ـ12). در كارنامه اردشير بابكان (ص 9) نيز تن به آبزن كردن به معناى حمام كردن آمده است. باوجود اهميت شستشو نزد ايرانيان، درباره گرمابه‌هاى قبل از اسلام ايران اطلاع چندانى در دست نيست (فخارى تهرانى، 1366ش، ص 166ـ168).

از دوره هخامنشيان حمامى در تخت‌جمشيد يافته شده است (همان، ص 168). در دوره ساسانيان، خسرو پرويز به هنگام استحمام انگشترى با نقش آبزن به دست مى‌كرد (مسعودى، ج 1، ص 321). اما روميان بناى حمامها را به سطح بناهاى يادمانى رساندند. ساختمان حمامهاى رومى، كه به گفته پلانول (ص 23) ترما ناميده مى‌شدند با وجود گستردگى و تنوع اقليمى مناطق امپراتورى روم، تقريبآ يكنواخت بود، جز در مصر و سوريه. شاخص‌ترين آنها حمام معروف كاراكالا، به گنجايش 1600 نفر، با سالن مركزى وسيع است (د. ا. د. ترك، ج 15، ص 402ـ403). فضاهاى اصلى حمام رومى عبارت بودند از: رخت‌كن، محوطه شستشو با آب سرد، ولرم‌خانه، و گرم‌خانه (كينگ، ص 214؛ جيرازبهوى، ص 19).

تأكيد ويژه اسلام بر پاكى تن و انجام دادن غسلهاى واجب و مستحب، مسلمانان را به حمام سازى تشويق كرد. حمام ابتدا به عنوان محل غسل كردن و وضو گرفتن ضميمه مسجد گرديد و افزون بر مسجد و بازار، يكى از شاخصهاى شهرهاى اسلامى شد و در بسيارى موارد، محله‌هاى شهرها پيرامون آن تشكيل مى‌گرديد. به همين سبب، علاوه بر يافته‌هاى باستان‌شناسى، از متون تاريخى و جغرافيايى نيز فهرستهاى مفصّلى از حمامها به دست آمده است (پاپادوپولو، ص 195). بسيارى از پژوهشگران معاصر در حوزه مطالعات آمارى و جمعيت‌شناسىِ شهرهاى اسلامى در قرنهاى گذشته، وجود اين حمامها و گزارشهاى آنها را عامل مهمى در پژوهشهاى خود مى‌دانند (براى نمونه رجوع کنید به فلاندن، ص 39).

گرچه براساس بعضى متون، نخستين حمامها در اولين شهرهاى نوبنيادِ اوايل دوره اسلامى ساخته شده‌اند، مانند حمام الفَأر در فسطاطِ مصر (قاجه، ص 163) و حمامهاى اوليه بصره (بلاذرى، ص400ـ401)، اما شواهد باستان‌شناسى حمامهاى جهان اسلام به امويان مى‌رسد كه مهم‌ترين آنها ضميمه كاخهاى مشهور اين دوره (قُصَير عَمره*، خربة‌المفجر* و حمام‌الصرخ*، هر سه در اردن) است و در معمارى آنها تأثير حمامهاى رومى، هلنى و بيزانسى ديده مى‌شود (رجوع کنید به پاپادوپولو، ص 194ـ195؛ وارن، ص 235ـ236). اگر چه بعضى محققان حمام‌سازى اسلامى را به تقليد از حمامهاى رومى ندانسته‌اند و دليل آن نيز نوع بهره‌گيرى مسلمانان از حمام است. رختكن و محل استراحت، گرمخانه و محل آب داغ و بخار در حمامهاى اسلامى بسيار مهم‌تر از حمامهاى رومى بوده و برخلاف آنها فاقد فضاهاى مخصوص آب سرد و ورزش است (رجوع کنید به باروكاند و بدنورتس، ص120ـ124؛ اشرف‌السادات باقرى، ص40، 43).

حمامها در اوايل دوره اسلامى در عراق در كنار اردوى سپاه و در كنار شهرها بوده و سپس جزئى از بافت شهر گرديده است (جعيط، ص 295ـ296).

در دوره عباسى نيز ساخت حمامهاى پيوسته به كاخها همچنان رايج بود، از جمله حمام قصرى در سامرا از دوره متوكل عباسى (نعيمى، ص 43). حمامى در اسلِجكَت در بخارا در سده سوم و چهارم (نرشخى، ص 18)، حمامهاى كشف شده در كاوشهاى جرجان و سيراف از سده چهارم (كيانى، ص 233؛ بختيارى، ص 45)، و حمامهاى نيشابور (مهجور، ص 65) نمونه‌هايى از حمامهاى اين دوره در ممالك شرقى‌اند.

از سده پنجم به بعد ساخت حمام در جهان اسلام فزونى گرفت، به‌ويژه در شام، كه از آن جمله است حمام ملك‌ظاهر و حمامهاى عفيف (سده ششم)، تيروزى و سنانيه (سده نهم؛ رجوع کنید به د. ا. د. ترك، ج 15، ص 407). شمار حمامهاى قديمى در قاهره نيز به دهها باب مى‌رسيده كه تعدادى از آنها در محله بولاق قرار داشته است. اكثر اين بناها ويران شده‌اند، ولى با بهره‌گيرى از منابع و اسناد، آگاهيهاى جالب توجهى از نحوه اداره و درآمد آنها فراهم آمده است (مَقريزى، ج 3، ص 262ـ 285).

در غرب دنياى اسلام، يعنى شمال افريقا و اندلس، نيز گرمابه‌هاى بسيارى ساخته شد (مَقَّرى، ج 1، ص 466، ج 2، ص 251)، مانند حمامهاى قديمى رنگرزها در تلمسان، رُنده، حمام قصر خليفه در قرطبه، حمامهاى مرابطون در مراكش و حمام قصر الحمراء* معروف به قمريه. در قرن چهارم، شهر و كاخ مدينة‌الزهراى اسپانيا داراى حمامهاى زيبايى بوده است (رجوع کنید به باروكاند و بدنورتس، ص 76، 124، 181، 260ـ 261؛
نيز رجوع کنید به كينگ، ص 213ـ214). حمامهاى غرب اسلامى نقشه‌اى مربع داشته و مشتمل بوده است بر اتاق تعويض لباس، اتاق سرد، اتاق معتدل، و اتاق گرم با اتاقهايى مجزا در فضاهاى مختلف (باروكاند و بدنورتس، ص 260). در ماوراءالنهر (شرق جهان اسلام) حمامهايى از سده‌هاى نهم و دهم از دوره تيموريان و شيبانيان، باقى مانده است (رجوع کنید به آسانووا و دوو، ص 164ـ 166). ساخت حمام در هند دوره بابريان* رونق گرفت، گرچه متون تاريخى به وجود حمامهاى بسيارى در قلمرو سلاطين دهلى، مانند فيروزشاه تغلقى، اشاره دارند (براى نمونه رجوع کنید به هروى، ج 1، ص 241؛
نيز رجوع کنید به محمد، ص 38ـ39). بزرگ‌ترين و باشكوه‌ترين حمامهاى هند در فتحپورسيكرى و متعلق به دوره اكبر است. ويژگى منحصر به فرد حمامهاى هند، استفاده دوگانه از فضاى آن در زمستان و تابستان بود. حمامهاى هند در تابستان فضايى خنك و آبى سرد داشت و تمهيدات فراوان حمامها در ديگر نواحى براى جلوگيرى از خروج گرما و بخار از آن، در اين ناحيه رايج نبود (محمد، ص 40، 49).

بيشتر حمامهاى تاريخى به‌جا مانده در ايران، از دوره صفوى و پس از آن است (براى فهرست اين حمامها رجوع کنید به كريميان سردشتى، ص130ـ131) و از دوره‌هاى پيشتر شمار اندكى باقى مانده است، مانند حمام روستاى نگار در كرمان، حمام كنگاور و حمام شاه‌على در اصفهان (هر سه از دوره سلجوقى)، حمامهاى افوشته نطنز و پهنه سمنان از دوره مغول و تيمورى، و حمامهاى شهر حريره در جزيره كيش از دوره ايلخانى (همان، ص 130؛
موسوى، ص 13). اشپولر (ص 143ـ144) كاهش حمام‌سازى را در دوره مغول را ناشى از اين باور مغولان دانسته است كه آلودن آب باعث بروز رعد و برق مى‌شود.

دوره صفوى عصر شكوفايى معمارى حمام و تأسيس گرمابه‌هاست (فخارى‌تهرانى، 1366ش، ص 169)، چنان‌كه اصفهان، به‌جز حمامهاى خصوصى اعيان، شمار چشمگيرى حمام عمومى داشت (كمپفر، ص 191؛
براى فهرستهاى تفصيلى از حمام در ايران رجوع کنید به كريميان سردشتى، ص 28ـ50؛
معمارى ايران، ج 2، ص 207ـ210). از اواخر دوره قاجار، به تدريج سطح بهداشت عمومى در حمامها تنزل يافت و اين مراكز، محيط مناسبى براى رشد انواع ميكرب و شيوع بيماريهاى گوناگون گرديد (رجوع کنید به آلمانى، ج 2، ص 169؛
زين‌العابدين مراغه‌يى، ج 1، ص 67). از آن زمان به بعد، از يك سو با ورود لوله فلزى، اتصالات، شيرآلات، قيرگونى و كاربرد سوخت فسيلى به جاى چوب، در حمامها تحول ايجاد شد و از سوى ديگر حمام جزئى ضرورى در ساختار خانه‌ها شد. حمامهاى منازل ابتدا در حياط و سپس درون ساختمان تعبيه شد. اين حمامها ابتدا با طرح بينه و گرم‌خانه و ميان‌در ساخته مى‌شد و سپس اين قسمتها به يك فضا بدل شد. حمامهاى امروزى، شامل آويز براى لباس و حوله، دوش، وان، توالت و دستشويى است (فخارى‌تهرانى، 1379ش، ص 103).

وجود حمامهاى خانگى سبب استقبال كمتر از حمامهاى عمومى و تعطيل بيشتر آنها شد. در ممالك اسلامى بسيارى از حمامهاى ارزشمند، از نظر معمارى و تزيينى، را نهادهاى فرهنگى بازسازى و مرمت كرده‌اند، كه به عنوان موزه و مركز فرهنگى ـ تفريحى از آنها استفاده مى‌شود. از نمونه‌هاى برجسته حمام ـ موزه‌هاى فعلى، حمام گنجعلى‌خان كرمان است كه از 1350ش موزه مردم‌شناسى شده است (رجوع کنید به تاج‌الدينى، ص 12؛
نيز رجوع کنید به گنجعلى‌خان*، مجموعه). سربينه حمامِ وكيلِ شيراز نيز، پس‌از مرمت و بازسازى، چايخانه سنّتى شده است (بحرالعلومى، ص 52؛
نيز رجوع کنید به وكيل*، مجموعه).

حمام در قلمرو عثمانيان نيز قدمت، رواج و اهميت خاصى داشته است. اغلب اين بناها نمونه فوق‌العاده‌اى از تكامل معمارى و ميراث روم شرقى‌اند. مثلا حمام اسكى كاپليكا در بورسه در اصل از دوره روم شرقى بود كه بعدها عثمانيان آن را بازسازى كردند (جيرازبهوى، ص 19). حمامهاى وسيع و سنگى استانبول با رخت‌كنهاى گنبددار، گرم‌خانه‌هاى وسيع و بخشهاى عمومى و خصوصى، اتاقكهاى متعدد نظافت و آرايش، طاقهاى زيبا و شيشه‌هاى رنگى وصف شده‌اند (رجوع کنید به دلاواله، ج 1، ص 71). از معروف‌ترين حمامهاى تركى، حمام مجموعه سليمانيه و حمام خاصگى خرم در استانبول، هر دو ساخته سنان*، است (گودوين، 1984، ص 241ـ242). معمار سنان حدود 130 حمام طراحى و بر ساخت آنها نظارت كرد (رفاعى، ص 87). حمامهاى جداگانه زنانه و مردانه در تركيه، به‌ويژه در مجموعه‌ها، معمولا پشت به پشت هم ساخته مى‌شد (گودوين، 1992، ص 248، 315).

معمارى. حمامها، با وجود برخى ويژگيهاى منحصر به‌فرد، به لحاظ معمارى عناصر مشتركى دارند. اين مقاله به ويژگيهاى مشترك آنها مى‌پردازد. حمام را معمولا پايين‌تر از سطح‌گذر مى‌ساختند تا «سوار شدنِ آب» بر منبع آن ممكن و فضاهاى آن گرم‌تر باشد. همچنين رفت و آمد مشتريان كمتر در معرض ديد عابران قرار گيرد (طوفان، ص 84). مثلا، حمام قصرالحمراء ميان حياطها و تالارها، و كاملا در زير سطح همكف اين مجموعه، ساخته شده است (باروكاند و بدنورتس، ص 261).

در برخى نواحى، از جمله اصفهان، به‌سبب وفور آبهاى سطحى، حمام در سطح زمين ساخته مى‌شد (فخارى‌تهرانى، 1384ش، ص 20). با ايجاد شبكه لوله‌كشى آب، به‌تدريج حمامها را هم‌سطح معابر بنا كردند.

حمام اغلب پنجره نداشت و درِ آن كوچك بود تا از خروج گرما و بخار جلوگيرى شود. نماى بيرونى حمام چندان چشمگير نبود. از ديدگاه معمارى، حمامها در سرزمينهاى اسلامى اصولا دوگونه‌اند: الگوى متمركز بيزانسى با ولرم‌خانه هشت يا دوازده گوش؛
الگوى طولى، كه رديفى از تالارهاى مستطيل شكل بود و بعضى گرمابه‌هاى دوره اموى چنين بودند. اين الگو به‌تدريج جاى خود را به الگوى متمركز بيزانسى داد، اما در ادامه، برخى شاخه‌هاى تمدن اسلامى، مانند عثمانيها، اصول جديدى به حمام‌سازى افزودند (پاپادوپولو، ص 194ـ195).

نخستين عنصر درخور بحث در معمارى حمام، به‌ترتيب ورود به آن، سردر و درِ ورودى است. ورودى حمام غالباً هشتىِ در دارى بود كه براى جلوگيرى از ديده شدن فضاى آن از بيرون، در با زاويه به هشتى گشوده مى‌شد. در برخى حمامها ورودى بسيار خاص بود. مثلا ورودى حمام روستاى كردشتِ اهر از پشت‌بامِ بنا بود كه با يازده پله به رختكن مى‌رسيد (مخلصى، 1371ش، ص 147). پيش‌طاق ورودى حمامها غالباً با كل بنا متناسب بود. گاهى پيش‌طاقهاى ورودى حمامها را، از لحاظ ارتفاع و حجم، نسبت به بناهاى مجاور بسيار شاخص طراحى مى‌كردند. مهم‌ترين هدف در طراحى فضاى ورودى حمام، جلوگيرى از تبادل حرارتى غيرقابل كنترل بين فضاهاى بيرون و درون بود (سلطان‌زاده، ص 65). سردرهاگاه ساده بودند و گاه پرنقش و نگار همراه با مقرنس و آهك‌بُرى رنگى (فخارى تهرانى، 1366ش، ص 171). بر سردر حمامها اغلب نقوش تزيينى تصوير مى‌شد، از جمله تصاوير پهلوانى (مانند جنگ ديو و رستم، رستم و سهراب، رستم و اسفنديار) و كتيبه‌هايى چون شير و خورشيد كه بر بيشتر حمامها تصوير مى‌شد (آلمانى، ج 2، ص 168ـ169؛
نجمى، ص 437). گاهى تصاوير زشتى از شيطان بر سردر گرمابه‌ها، براى دور كردن ارواح شرير، نقش مى‌شد (عكاشه، ص 50).

پس از هشتىِ ورودى، رخت‌كن قرار داشت كه در ايران به آن بينه، سربينه و جامه‌كن (رجوع کنید به دهخدا، 1377ش، ذيل همين واژه‌ها)، در عراق مَخْلَع و مَنْزَع (طعمه، ص 62)، در مصر و مراكش مَسْلَخ (قاجه، ص 165)، و در عثمانى جامه‌كان (گودوين، 1992، ص 248، 458) مى‌گفتند.

رخت‌كن محوطه مدور، چهارگوش يا چند ضلعى وسيعى است با سقفى معمولا ضربى با نورگيرهايى پوشيده از شيشه مات يا مرمر كه جامگاه يا گُلْجام خوانده مى‌شد (مهجور، ص 62ـ 63)، مانند گل‌جامهاى حمامِ سعادت‌خان در هند (همانجا؛
محمد، ص 44).

دور تا دور رخت‌كن سكوهايى براى تعويض لباس قرار داشت كه گاه زير آنها خالى و محلى براى قرار دادن كفش بود (رجوع کنید به تابش، ص 659ـ660). جاكفشىِ درون سكوهاىِ رخت‌كن را معمولا از سنگ يا آجر مى‌ساختند و برشهاى بالاى آن مسطح يا قوسى شكل بود. ازاره‌ها را اغلب با سنگ و كاشى مى‌پوشاندند (فخارى‌تهرانى، 1366ش، همانجا). معمولا روى سكوها را با قاليهاى نفيس فرش مى‌كردند (آلمانى، ج 2، ص 172).

در كف رختكن معمولا حوضچه‌اى كم‌عمق‌با آب زلال و سرد قرار داشت كه مخصوص فرو كردن پا و شستن پاها (پاشويه) پس از خروج از گرم‌خانه و در پايان استحمام بود. مانند حوضِ رخت‌كنِ حمام چهار فصل اراك، كه در مركز حمام و زيرگنبد قرار دارد (حمزه‌لو و فراهانى ولاشجردى، ص 366ـ367).

كاشى، به‌سبب جذب نكردن رطوبت، در پوشش حمامها كاربرد زيادى داشته است. مانند كاشى‌كاريهاى حمام چهار فصل اراك، كه نام اين حمام نيز از تابلوهاى كاشى‌كارى در چهار جهت آن گرفته شده است (همان، ص 362ـ363)؛
حمام ابراهيم‌خان و وكيل و گنجعلى‌خان در كرمان؛
حمام پيرسرا در رشت؛
حمام عفيف‌آباد در شيراز (فريبا باقرى، ص 158ـ162)؛
و حمام فتحپور سيكرى در هند با نقوشى زرين (محمد، ص40). گفتنى است كه تصويرگرى بر ديوار حمام پيشينه‌اى ديرينه دارد. در حمام قصير عمره در اردن تصاوير عريان، علائم منطقة‌البروج و صحنه‌هاى شكار، نشان از تداوم سنّتهاى پيش از اسلام دارد (جونز، ص 165). در ادب فارسى نقش گرماوه گاه نمادى از سستى است (رجوع کنید به رضايى و باتقوا، ص177). اگرچه بعضى قدما بر ناروا بودن نقاشى در حمامها تأكيد كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌اخوه، ص 241). تصويرگرى و ايجاد تنديسها و آرايه‌هاى متنوع در حمامها از قرن دوم و دوره امويان آغاز شد (رجوع کنید به عكاشه، ص 48ـ50، 68ـ71؛
براى حمامهايى كه از حيث نگارگرى اهميت دارند: در ايران رجوع کنید به مخلصى، 1382ش، ص100ـ114؛
در هند رجوع کنید به محمد، ص 47).

از ديگر شيوه‌هاى تزيين فضاى رخت‌كن و گرم‌خانه به‌كارگيرى پوششهاى طاقى متنوع، مانند چهارطاقى، گلودرهم، مقرنس و رسمى‌بندى بوده است كه با آجر و ملاط گل و آهك پوشيده و با ساروج اندود مى‌شد و علاوه بر تزيين عايق صوتى بود (زمرشيدى، ص 79؛
مخلصى، 1382ش، ص 109؛
فخارى تهرانى، 1379ش، ص 99). در حمامهاى ايران ستون نيز، به عنوان عنصرى تزيينى، رايج گرديد. مانند حمامهاى وكيل در شيراز، عمارت آصف در سنندج، شيخ‌الاسلام در كرمان و صفا در قزوين (مخلصى، 1382ش، ص 108، 113ـ114). به‌سبب استعمال زياد آب و وجود رطوبت و بخار در حمامها، تزيينات تا حدودى با ساير بناها متفاوت بود. براى كف حمامها از انواع سنگها، به‌ويژه مرمر، استفاده مى‌شد (فخارى‌تهرانى، 1366ش، ص 171).

طولانى بودن حضور مشتريان در رخت‌كن، به عنوان محل گفتگو و استراحت، موجب توجه بيشتر به تزيين اين فضاها شده است. در بعضى حمامها سراسر ديوارهاى رخت‌كن را با نقوش گل و گياه، اسليمى*، پرندگان، ميوه‌ها، جامهاى شربت و داستانهاى پهلوانى و مذهبى، عمدتاً با ساروج كه در فضاى حمام دوام بيشترى داشت، تزيين مى‌كردند (زمرشيدى، ص 78ـ80). گاه براى تزيين رخت‌كن سنگابهاى نفيس و زيبا مى‌گذاشتند، مانند چهار سنگاب* مرمرين مزيّن به نقوش برجسته شير در حمام حاج محمد رحيم (صفا) قزوين و سنگاب حمام عليقلى‌خان از دوره صفوى در اصفهان (گلريز، ج 1، ص 324؛
طبسى، ص 102). رخت‌كن حمام وكيل شيراز نقش برجسته‌هاى آهك‌برى با موضوعات متنوع چون معراج پيامبر صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم، قربانى كردن حضرت اسماعيل عليه‌السلام، و به چاه انداختن حضرت يوسف عليه‌السلام داشته است (بحرالعلومى، ص 48). علاوه بر اين، گاهى جريان آب در حمامها باعث هنرنماييهاى متنوعى مى‌گرديد، مانند ساخت فواره‌ها و مجسمه‌هايى كه از دهان آنها آب بيرون مى‌ريخت (رجوع کنید به محمدعبدالمنعم جمل، ص 134). كتيبه‌هاى حمامها نيز علاوه بر آنكه مالك حمام را معرفى مى‌كرد، دعاها و اشعارى درباره پاكيزگى و امانت‌دارى و غيره داشت (نجمى، ص 437؛
محمدعبدالمنعم جمل، ص 133).

رخت‌كن متناسب با نوع آب و هوا و ويژگيهاى محلى، متفاوت ساخته مى‌شد. مثلا حمام عمومى ايلباسان در قلمرو عثمانى رخت‌كنى چوبى و بامى سراسر سفال‌پوش داشت (د.ا.د.ترك، ج 15، ص 426). گاه در رخت‌كنها فضاهاى فرعى در نظر گرفته مى‌شد براى سلمانى*، قهوه‌خانه*، يا چنان‌كه در تركيه معمول بود اجاقِ قهوه، و محل گذاردن اثاث حمام يا فروش برخى لوازم حمام (گودوين، 1992، ص 248؛
طوفان، ص 86). در تركيه و ايران محلى خاص براى نماز گزاردن در رخت‌كنها معمول بود، اما در ماوراءالنهر اين محوطه در گرم‌خانه و صحن شستشو قرار داشت (آسانووا و دوو، ص 165). در رخت‌كنها قفسه‌هايى براى نگهدارى لنگ و لباس تعبيه شده بود و روشنايى رخت‌كن، علاوه بر شيشه‌هاى گل‌جام، از طريق چلچراغها و چراغهايى كه به سقف آويزان بود، تأمين مى‌شد (نجمى، ص 438).

رخت‌كن از طريق سرسرا (ميان‌در) به گرم‌خانه منتهى مى‌شد. در سرسراها اتاقكهايى (به نامهاى تنويرخانه يا دواخانه، واجبى‌خانه، نوره‌كش يا نوره‌خانه) تعبيه شده بود كه در آن مشتريان از داروها و مواد مختلف، به‌ويژه مخلوط زرنيخ و آهك، براى ازاله موهاى زائد بدن استفاده مى‌كردند. سرسرا سكوهايى براى انداختن لنگ و وسايل حمام داشت و راه ورود به دستشويى در اين محل بود (رجوع کنید به پيرنيا، ص 199؛
دروويل، ص 62؛
ستوده، ص30). سرسرا را گاه در حمامهاى قديم‌تر و در گرمابه‌هاى شام و عثمانى، وسيع و با اشكال مدور (حمام عثمانى تيروزى)، هشت ضلعى (حمامهاى حاجب در دمشق و حمام قزانچى لار در حلب)، با ديوارهاى طاقچه‌دار يا مستطيل با طاقهاى گهواره‌اى (حمام سيواس از سده هفتم)، و گاه مانند حمام موقوفه معين‌الدين پروانه* با سه بخش مى‌ساختند (د. ا. د. ترك، ج 15، ص 407ـ408، 413، 415).

حتى تا سالهاى اخير نيز گرم‌خانه‌ها فضاهاى مختلفى براى كيسه‌كشى، خزينه، استخر بازى و شنا، و مكان خصوصى براى اعيان داشته‌اند (پيرنيا، ص 199ـ200). گرم‌خانه‌هاى خصوصى زيباتر، با خزينه‌هاى آب گرم و سرد و حوض فواره‌دارى در وسط، بودند. گرم‌خانه‌هاى عمومى شامل صحن گرم‌خانه، خزينه آب گرم، دوش و چاله حوض (رجوع کنید به حوض/ حوضخانه*) بودند و گاهى در آنها محلى خصوصى براى اعيان تعبيه مى‌شد و كيسه كشى، تميز كردن، مشت و مال كردن، كشيدن سنگ پا، فصد* و حجامت* و غيره در آنجا انجام مى‌شد (همانجا؛
ستوده، همانجا). كف گرم‌خانه مفروش با سنگ و شكل آن معمولا چند ضلعى نامنظم و فضايى پر از بخار گرم است (دروويل، همانجا؛
مهجور، ص 62). برخى از اشكال گرم‌خانه در تركيه، كه معيار تقسيم حمامها نيز شده، عبارت است از: چهار ايوانى با چند خلوت، ستاره‌وار با صفه‌اى چند ضلعى در وسط، چهار گوش، چند گنبدى با طاقهاى قوسى، و مستطيل گنبددار (د. ا. د. ترك، ج 15، ص 417ـ419). سقف گرم‌خانه، همانند رخت‌كن، نورگيرهايى دارد (سيمز، ص 110). گرم‌خانه‌هاى بغداد خلوتيهاى زيادى داشت كه قسمت پايين آنها با قير و قسمت بالا با گچ اندود شده و جمع بين سفيدى و سياهى، زيبايى خاصى ايجاد كرده بود. داخل هر خلوتى، حوض سنگ مرمرى آبى با دو شير آب، يكى سرد و يكى گرم، وجود داشت و در هر خلوتى بيش از يك شخص وارد نمى‌شد (ابن‌بطوطه، ج 1، ص 233). در حمام گنجعلى‌خان كرمان، گرم‌خانه به فضاهاى كوچك‌تر تقسيم مى‌شد، از جمله به خلوت‌نشين و شاه‌نشين كه بلندتر از كف گرم‌خانه بود. شاه‌نشينها در گرم‌خانه‌هاى بزرگ به‌صورت اتاقى جداگانه و در گرم‌خانه‌هاى كوچك به‌صورت فضايى عقب‌نشسته تعبيه مى‌شدند (ثبوتى، ص 146؛
ذاكر عاملى و اسفنجارى كنارى، ص 380). شاه‌نشين حمام فين‌كاشان، كه محل قتل اميركبير* بود، بدين سبب معروف است. سكوهاى دورتادور گرم‌خانه براى دراز كشيدن هنگام كيسه‌كشى و مشت و مال و نماز گزاردن بود و سكوى بلند وسط براى عرق كردن. در كف تقريباً شيب‌دار گرم‌خانه چند آبراهه، براى خروج آب، ايجاد مى‌كردند (فرانكلين، ص 23). گاه حوضچه وسط گرم‌خانه‌ها، مانند حمام خونكار ساخته سنان، به‌دليل استحمام پادشاه، با ميله‌هاى برنزى احاطه شده بود (رجوع کنید به د. ا. د. ترك، ج 15، ص 412، 420ـ421).

خزينه در محوطه گرم‌خانه و در انتهاى آن قرار داشت و با ديوارهاى كوتاهى از گرم‌خانه مجزا مى‌شد. بدنه خزينه كاملا عايق‌كارى مى‌شد، مانند خزينه حمام رهنان اصفهان. گرم‌خانه‌هاى تركى و هند بدون خزينه‌اند، اما در ديگر مناطق خزينه جزء لاينفك گرم‌خانه بود (ذاكر عاملى و اسفنجارى كنارى، ص 381؛
نيز رجوع کنید به محمد، ص 43). براى گرم كردن آب خزينه، ظرف مدور لبه پهنِ مقعرى از مس يا هفت جوش (تركيبى از چند فلز) ــكه به آن تيان (فاتليج يا پاتيل) مى‌گفتندــ روى قشرى از مصالح ساختمانى قرار مى‌گرفت كه زير آن كوره يا گلخن تعبيه مى‌كردند (حمزه‌لو و فراهانى ولاشجردى، ص 367؛
فخارى‌تهرانى، 1366ش، ص 171؛
مهجور، ص 63).

پشت يا زير خزينه، گلخن، تون يا آتشخانه قرار داشت، مانند حمام چهار فصل اراك (حمزه‌لو و فراهانى ولاشجردى، همانجا). گاه گلخن خارج از حمام ساخته مى‌شد، مانند بعضى حمامهاى هند (محمد، ص 45). در مواردى كه دو حمام با دو گرم‌خانه، يكى زنانه و ديگرى مردانه، در كنار هم ساخته مى‌شد، خزينه‌ها را مجاور و ديوار به ديوار مى‌ساختند تا آتشِ گلخن، آب هر دو خزينه را گرم كند (فريبا باقرى، ص 159).

براى گرم كردن كف حمام مجراهايى به نام گربه‌رو مى‌ساختند تا دود حاصل از سوختن مواد در گلخن، بدانجا هدايت شود. در بينه تعداد اين گربه‌روها كمتر مى‌شد. راندن دود به مجراهاى مزبور به كمك كفگيرى كه روى بام حمام نصب مى‌شد صورت مى‌گرفت (پيرنيا، ص 200؛
فخارى‌تهرانى، 1379ش، ص 102). اين روش گرمايش حمامها مختص كشورهاى مسلمان بود، اما به‌تدريج در ارمنستان و گرجستان رايج شد و به رقابت با روش گرمايش حمامهاى قديم‌تر رومى پرداخت، كه با ديگهاى گرماساز هواى گرم را توليد مى‌كردند (آسانووا و دوو، ص 168).

براى سوخت حمام از مواد گوناگونى استفاده مى‌شد، از جمله پِهِن و سِرگين كه روى بام حمام نگاهدارى مى‌شد، پارچه كهنه، زباله، برگ خشك درختان، گَوَن، هيزم، تنه برخى درختان مانند درخت خرما كه در جنوب ايران مِخينه ناميده مى‌شد، و در دوره‌هاى متأخر از زغال‌سنگ و گازوئيل و نفت سياه (تابش، ص 662؛
ستوده، ص30؛
طوفان، ص 84). بدين‌ترتيب، انبار سوخت نيز از جمله تأسيسات جانبى حمام بود (پيرنيا، همانجا؛
خاكپور، ص 343). احتمالا سوخت حمامى كه ساخت آن را مطابق برخى افسانه‌ها به شيخ‌بهائى نسبت مى‌دهند و آب آن با يك شعله شمع گرم مى‌شد (فخارى‌تهرانى، 1384ش، ص 20، نيز رجوع کنید به بهاءالدين عاملى*)، از گاز طبيعى كه مستقيماً از زمين نشت مى‌كرد، بود.

معمولا در كنار حمامها چاه عميق حفر مى‌كردند و با نيروى «گاوْ چاه» و به وسيله تنبوشه‌هاى سفالى و وسايل ديگر، پيوسته از آنها آب مى‌كشيدند (ذاكر عاملى و اسفنجارى كنارى، همانجا). گاه در پشت‌بام حمامها منبع ذخيره آب تعبيه مى‌كردند و، براى مواقع ضرورى، همواره آن را پر آب نگه مى‌داشتند (فخارى‌تهرانى، 1384ش، ص 21؛
عليزاده، ص 270). گاه آب مورد استفاده در حمامها را از رودخانه‌ها تأمين مى‌كردند؛
مثلا آب حمام رُنده اسپانيا با چرخابى از رود كُلبرا تأمين مى‌شد (رجوع کنید به كينگ، ص 214).

چشمه‌ها، آب‌انبارها و قناتها ديگر منابع تأمين آب حمامها بودند. مثلا آب حمام صرافان بخارا از چشمه آب انبار و آب حمام كريمخان شيراز از چاه و قنات تأمين مى‌شد (آسانووا و دوو؛
پيرنيا، همانجاها؛
براى اطلاع بيشتر درباره نحوه تأمين آب حمامها در هند و عثمانى رجوع کنید به محمد، ص 45ـ46).

انواع حمام. افزون بر حمامهاى عمومى، حمامهاى ديگرى نيز از ديرباز وجود داشته است، از جمله: الف) حمامهاى متحرك و صحرايى كه در جنگها و سفرهاى طولانى، شاهان و شاهزادگان از آن استفاده مى‌كردند. براى نمونه سلطان علاءالدين كيقباد از سلجوقيان روم حمام سفرى داشت (د. ا. د. ترك، ج 15، ص 412). در ايران دوره قاجار به حمام متحرك شاهان، حمام سفرى يا بلغارى يا چادرى مى‌گفتند، زيرا با پهن كردن سفره‌اى از چرم بلغارى در كف چادر بنا مى‌شد (معيرالممالك، ص83ـ84). ب)حمامهاى آب‌گرم در كنار چشمه‌هاى آب‌معدنى كه خواص درمانى نيز دارد. نمونه اين حمامها در نواحى مختلف ايران (رجوع کنید به غفورى، ص 136، 179، 247، 337) و عراق (فرقد على جميل، ص 45ـ56) و عثمانى ديده مى‌شود. در عثمانى به آن اليجه، قاپلوجه، قاپيلجه و بانه مى‌گفتند (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل"IIidja"). ج) حمامهاى ويژه پيروان اديان ديگر. گرچه اهل كتاب در برخى سرزمينها با پوشيدن علامت مخصوص مى‌توانستند، با برخى محدوديتها، از حمام مسلمانان استفاده كنند (د. ايرانيكا، ج 3، ص 863)، اما گرمابه‌هاى خاص خود را نيز داشتند. د) حمامهاى سرخانه، كه قديم‌ترين نمونه‌هاى آن حمامهاى سرخانه جزيره كيش است. حمامهاى خانگى در ايران دوره صفوى (سيلوااى فيگروآ، ص 232) و قاجار (بنيامين، ص90) رايج بود و در دوره پهلوى اول، به ويژه پس از واقعه كشف حجاب* رايج‌تر شد. ه ) حمامهاى منضم به كاروان‌سراها يا مجموعه‌هاى بزرگ، مانند حمامهاى مجموعه‌هاى پرتو پاشا در ازميت و محمدپاشا در ادرنه، على‌پاشا در توقات، كاخ طوپقاپى، و گنجعلى‌خان كرمان (گودوين، 1992، ص 295، 301، 315، 322؛
تاج‌الدينى، ص 12ـ13).

در دوره متأخر گرمابه‌هاى خصوصى معروف به نمره رايج شده است كه اغلب سرسرايى با اتاقكهايى در دو سو دارد و استحمام در اين اتاقكها ــكه به دليل شماره‌گذارى آنها نمره خوانده مى‌شودــ صورت مى‌گيرد. هر نمره از دو بخش تشكيل مى‌شود: رخت‌كن و گرم‌خانه يا فضاى اصلىِ شستشو با دوش آب سرد و گرم. اين حمامها را نخستين بار در 1298ش، احتمالا با اقتباس از حمامهاى طرابوزان تركيه، در تهران ساختند (رجوع کنید به ممتحن‌الدوله، ص 131).

حمامها، به دليل عرضه خدمات گوناگون، شمارى خدمه داشتند كه از قديم‌ترين گروههاى صنفى جامعه اسلامى به‌شمار مى‌آمدند و در آيين فتوت اصناف، فصلى را به خود اختصاص داده‌اند. آنان با رساندن پيشينه كارشان به سلمان فارسى ــكه به پيامبر در استحمام خدمت كرده و لنگش را در حضور حضرت على عليه‌السلام بسته بودــ براى خدمات خود قداستى خاص قائل بودند (رجوع کنید به اوليا چلبى، ج 1، ص 606؛
نيز رجوع کنید به دلاك*). همچنين محتسبان بر اداره حمام و كيفيت انجام وظيفه كاركنان، نظارت داشتند (رجوع کنید به حسبه*، بخش 1).

كاركنان حمام عبارت بودند از: استاد يا اوساى حمامى يا صندوق‌دار يا حمامى (دهخدا، 1377ش، ذيل «حمامى»؛
مهجور، ص 61؛
فيضى، ص 135) يا گرمابه‌بان (ناصرخسرو، ص 129) كه اداره حمام را برعهده داشت و معمولا صاحب حمام يا شريك و كارگر امين او بود و او كنارِ در حمام مستقر مى‌شد و اجرت را از مشترى دريافت مى‌كرد. در بخش زنانه همسر اوسا يا زن ديگرى اين وظيفه را برعهده داشت كه او را «زن اوسا» مى‌خواندند (كتيرائى، ص 63). از ديگر خدمه حمام جامه‌دار يا قطيفه‌دار (همان، ص 65) يا فوطه‌دار (گلچين معانى، ص 156ـ157) بود كه در عراق وى را جومدار (جامه‌دار) (طعمه، ص 62) مى‌گفتند. در بعضى حمامها شخصى با عنوان «خليفه» نظارت بر كار جامه‌داران را برعهده داشت. جامه‌دار در رخت‌كن براى مشتريان لنگ و حوله مى‌گسترانيد و به محض خروج مشترى از گرم‌خانه جامه‌هاى او را آماده مى‌كرد. جامه‌دار همچنين در مناسبتهاى خاص، نظير حمام زايمان و حمام عروسى، اسباب حمام و لباسهاى مشتريان را از منزل تا حمام حمل مى‌كرد (كتيرائى، ص 85). در بخشى از عراق هر جامه‌دار مسئول چند خانه بود و از صاحبان خانه‌ها مزد خاصى به نام عَشْوِيه مى‌گرفت كه مقدارى از خوراكى بود كه در خانه پخته مى‌شد و آن را در عصر روز حمام به وى مى‌دادند. در برخى موارد خاص (مثل حمام ختنه، زايمان يا عروسى) مزدى نيز به صورت هداياى مختلف دريافت مى‌كرد (ديوه‌جى، ص 183).

اما مهم‌ترين كارگر حمام، كه در گرم‌خانه خدمت مى‌كرد، دلاك يا كيسه‌كش بود. تعداد دلاكها بسته به شلوغى و بزرگى حمام بين يك تا سه تن بود و گاه برخى وظايف آنان را كس ديگرى برعهده مى‌گرفت كه در آن صورت كسانى چون فصّاد، حجّام و سلمانى نيز به خدمه حمام اضافه مى‌شدند. در گرمابه‌هاى بزرگ قديمى، كه دسترسى به حوض وسط حمام دشوار بود، كسى به نام آبگير يا آبيار در ظرفهاى خاصى براى مشتريان آب مى‌آورد (تاج‌الدينى، ص 14).

به ناظر سوخت و آتش‌خانه و دستگاههاى حرارتى حمام تون‌تاب (رجوع کنید به دهخدا، 1377ش، ذيل «تون‌تاب»)، تون‌سوز، گلخَن تاب يا گلخنى مى‌گفتند (گلچين معانى، ص 168؛
رضايى و باتقوا، ص 178). در حمامهاى بزرگ، يك يا دو تن، به تون‌تاب در اداره حمام يارى مى‌كردند كه آنان را خاركش مى‌ناميدند (تاج‌الدينى، همانجا).

بوق‌زن خادم ديگرى بود كه در پشت بامِ حمام، با دميدن در بوق، باز شدن حمام و تغيير نوبت زنانه به مردانه را اطلاع مى‌داد (نراقى، ص 13؛
فيضى، ص 131؛
نجمى، ص 439؛
نيز رجوع کنید به بوق*).

وسايل حمام در قديم بسيار مفصّل بود، چنان‌كه توانگران گاه براى حمل آن به كمك چند پادو نياز داشتند. بقچه* يا بسته ملزومات حمام معمولا شامل اين وسايل بود: انواع زيرانداز، همچون قاليچه‌هاى كوچك، زيلو*، حصير (رجوع کنید به حصير/ حصيربافى*)، شال* كه روى آن سوزنى يا ترمه* مى‌گستردند و پس از استحمام براى پوشيدن لباس روى آن مى‌ايستادند (تاج‌الدينى، همانجا)، قطيفه يا قديفه كه پارچه نازكى بود و به هنگام بيرون آمدن از گرم‌خانه آن را بر دوش مى‌انداختند، حوله، قيچى كوچكى براى چيدن ناخنها كه پس از استحمام نرم شده بود، لنگ، فوطه يا ازار كه پارچه‌اى مستطيل شكل و در اندازه‌هاى مختلف براى پوشاندن عورت در حمام بود كه معمولا در حمام به مشترى مى‌دادند (رجوع کنید به دهخدا، 1377ش، ذيل «فوطه» و «لنگ»)، كفشكهاى چوبى خاص صحنِ حمام كه در عربى به آن قباقب (جمعِ قَبقاب) مى‌گفتند (رجوع کنید به ديوه‌جى، همانجا؛
امّقصىّ، ص 154). وسايل حمام، بسته به ذوق و تمول خريدار، گاه ساده و گاه بسيار تزيينى بود (براى نمونه رجوع کنید به آلمانى، ج 2، ص 172).

مواد شوينده نيز از ملزومات اصلى استحمام بود. از آن جمله بود: موادى كه براى شستن سر و موى به‌كار مى‌رفت، مثل خطمى، صابون، سِدر يا گِل مصرى، گِلِ سرشور (رجوع کنید به طوفان، ص 89؛
بحرينى، ص 23ـ24) و جيل‌الاسود (گل حمام) (ديوه‌جى، همانجا) كه گاه بدان گلاب (طوفان، ص90) يا حنا و آب نارنج (طعمه، ص 62؛
براى فهرستى از مواد شستشوى بدن در حمام رجوع کنید به همان، ص 62ـ63، 65) مى‌افزودند. به تدريج انواع صابونهاى محلى جاى اين مواد را گرفت (مانند صابون برگردان مراغه‌اى و صابونهاى زيتونى رودبار) و سپس صابونهاى معطر و شامپو به بازار آمد. از ديگر وسايل حمام ظروف خاصى بود مانند سينى كوچكى (براى قرار دادن وسايل حمام)، سينى بزرگ براى نشستن روى آن كه آن را در عراق قعّاده مى‌نامند (ديوه‌جى، همانجا)، ظرفى براى برداشتن آب كه سطلى مسى يا نقره‌اى بود و آن را طاس يا طاسه در دار يا بدون در يا باديه صِتلُالحمام مى‌ناميدند، جام چهل كليد، شانه سنگى يا چوبى، جعبه گل سرشور، انواع آيينه، وسايل حنابندان (از قبيل سنگ حنابندان، حنا*)، سنگ پا، كيسه، سفيداب و ليف (شاملو، دفتر1، ص 429ـ430، دفتر2، ص1380ـ1381، 1392؛
تاج‌الدينى، همانجا؛
طعمه، ص 65؛
براى جنس و انواع كيسه رجوع کنید به دلاك*).

حمام در فرهنگ رسمى و عاميانه جوامع مسلمان مكانى ويژه دارد. تقريباً تمام موقعيتهاى خاص و با اهميت در زندگى فردِ مسلمان، از بدو تولد تا هنگام مرگ، با حمام رفتن همراه بوده، از آن جمله است: حمام نوزاد كه گاه همراه مادر و در حمام زايمان انجام مى‌شد و گاه در روز هفتم يا دهم يا چهلمِ پس از تولد (براى اطلاع بيشتر درباره حمام عروس، حمام نوزاد و زايمان در ايران رجوع کنید به شكورزاده، ص 147ـ152، 183ـ189؛
كتيرائى، ص 61ـ65، 173ـ175؛
براى كشورهاى عربى رجوع کنید به طعمه، ص 64ـ66)؛
حمام عروسى*؛
حمام در اعياد قربان* و نوروز*؛
حمام عافيت پس از بهبود از بيمارى سخت؛
حمام توبه و استغفار؛
حمام تشرف؛
حمام سور؛
حمام چله‌بندى (رجوع کنید به جاويد، ص 100ـ101)؛
حمام هنگام دروى محصول (وجدانى، ص 75)؛
حمام پس از قمه‌زنى در عاشورا (طعمه، ص 64)؛
و حمام عزا براى بازماندگان ميت، كه در جوامع روستايى، در نبود غسالخانه‌ها، همراه با شستشوى خود ميت بوده است (ذاكر عاملى و اسفنجارى كنارى، ص 380).

گاهى براى درمان نازايى، زنان را با تشريفاتى به حمام مى‌بردند (رجوع کنید به هدايت، ص 37؛
كتيرائى، ص 2، 7). دخترى را كه از سن ازدواجش گذشته بود براى گشايش بخت به حمام يهوديها مى‌بردند (رجوع کنید به كتيرائى، ص 91).

حمام در ادبيات مكتوب نيز بازتاب گسترده‌اى داشته است، براى نمونه در اشعار رودكى، سنايى، نظامى، سلمان فارسى، و سعدى (براى اطلاع بيشتر درباره حمام در ادب فارسى رجوع کنید به رضايى و باتقوا، ص 177ـ179). در ادبيات تركى توصيف حمام به خلق گونه خاصى از منظومه‌ها، با عنوان حماميه و حمامنامه، انجاميده است و شاعرانى چون فضولى* و نديم* به آن پرداخته‌اند. نوعى‌زاده عطايى*، با سرودن پنج حماميه، از نظر كميّت در اين گونه شعر بر ديگران پيشى گرفته است (د. ا. د. ترك، ج 15، ص 432). قصيده حماميه فضولى دور تا دور گنبد و روى پنجره‌هاى حمام كاخ ابدال‌خان در بدليس، به خط محمدرضا تبريزى، نوشته شده بود (همان، ج 15، ص 421).

حمام در ادبيات عاميانه نيز مورد توجه بوده، از آن جمله است: چيستانهايى با پاسخ حمام (رجوع کنید به شكورزاده، ص 538ـ539؛
جاويد، ص 99)؛
مَثَلهاى بسيارى درباره حمام (براى نمونه رجوع کنید به دهخدا، 1357ش، ج 2، ص 702ـ703؛
شاملو، دفتر1، ص 169، 704، دفتر2، ص 1243؛
نراقى، ص 13؛
امّقصىّ، ص 156)؛
شمار چشمگيرى ترانه عاميانه (براى نمونه رجوع کنید به هدايت، ص 181؛
كهنه‌هاى هميشه نو، ص 119، 147؛
ترانه‌هاى زنان، ص 164ـ166)؛
و بازيهاى مربوط به حمام (براى نمونه رجوع کنید به راهنماى بازيهاى ايران، ص20، 61، 209ـ210).

در احاديث پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم‌السلام و كتابهاى فقهى به موضوع حمام و استحمام، فضيلت و برخى احكام آن توجه شده است (رجوع کنید به بخش اول مقاله).

احداث حمام را از جمله الباقيات الصّالحات* دانسته‌اند و وقف‌نامه‌هاى متعددى براى حمامها در دست است (براى نمونه رجوع کنید به بخشى از وقف‌نامه حمام افوشته در اعظم واقفى، ج 1، ص 76ـ77) و گاه موارد جالبى از چگونگى صرف درآمد حمامها در اين اسناد ديده مى‌شود، چنان‌كه درآمد حمام خسروخان در اصفهان مى‌بايست هزينه استنساخ كتاب مى‌شد (رجوع کنید به خاتون‌آبادى، ص 566).

حمامها چون درآمدزا و جزو رقبات موقوفات (رجوع کنید به وقف*) بوده‌اند، معمولا در زيرمجموعه يك موقوفه بزرگ‌تر قرار مى‌گرفتند، مانند حمام معين‌الدين پروانه كه جزء مجموعه توقات بود و حمام جمال‌الدين فرنگشاه در قسطمونى، هر دو متعلق به قرن هفتم (د. ا. د. ترك، ج 15، ص 413).

درباره خواص پزشكى حمام نيز مسلمانان باورهايى داشته‌اند تا آنجا كه حمام را الطبيب البَكّوش (پزشك خاموش) لقب داده بودند (د. اسلام، چاپ دوم، ج 3، ص 145) و به‌ويژه براى درمان دردهاى مفصلى آن را مفيد مى‌دانستند (رجوع کنید به نظامى‌عروضى، ص 75). شاخص‌ترين پزشكان سنّتى مسلمانان، همچون ابن‌سينا (ج 1، كتاب 1، ص 176)، و جرجانى (كتاب 3، بخش 2، ص 252، 261، 263) درباره سودمنديهاى استحمام بسيار گفته‌اند (نيز رجوع کنید به نصر، ص 157).

حكيم مِيْسَرى، پزشك ايرانى قرن چهارم و مؤلف قديم‌ترين منظومه طبىِ فارسى، براى افراد لاغر و فربه درباره حمام رفتن توصيه‌هاى متفاوتى كرده است (ص 194ـ195). وى همچنين حمام كردن را براى بيمار تب‌دار يا كسى كه زخم و آماسى در بدن دارد مضر دانسته است. از ديگر توصيه‌هاى اطباى قديم در اين باره بوده است: پرهيز از ناشتا به حمام رفتن، زيرا سبب خشكى پوست مى‌شود؛
پرهيز از حمام كردن با شكم پر، زيرا باعث بروز چاقى مى‌گردد؛
و اجتناب از خوردن و آشاميدن و ماندن طولانى در حمام، كه سبب عوارضى مانند سستى جسم، كم‌اشتهايى و ضعف نيروى جنسى مى‌شود (رجوع کنید به عنصرالمعالى، ص 88ـ89؛
چغمينى، ص 76ـ77؛
ناصرالحكماء اصفهانى، ص 152ـ157).


منابع:
(1) گالينا آسانووا و مارتين دوو، «طرح مرمت و بازسازى حمام صرافان بخارا»، ترجمه و تلخيص على‌اكبر خان‌محمدى، كتاب ماه هنر، ش 57، 58 (خرداد و تير 1382)؛
(2) هانرى رنه د آلمانى، از خراسان تا بختيارى، ترجمه غلامرضا سميعى، تهران 1378ش؛
(3) ابن‌اخوه، كتاب معالم القربة فى احكام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صديق احمد عيسى مطيعى، مصر 1976؛
(4) ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت 1407/1987؛
(5) ابن‌بلخى؛
(6) ابن‌سينا؛
(7) ابوالفتوح رازى، روض‌الجِنان و روح‌الجَنان فى تفسير القرآن، چاپ محمدجعفر ياحقى و محمدمهدى ناصح، مشهد 1365ـ1376ش؛
(8) حسين اعظم‌واقفى، ميراث فرهنگى نطنز، ج 1، تهران 1379ش؛
(9) امّقصىّ، «حمّام 'ملوكى،...»، التراث الشعبى، سال 9، ش 8 (1398)؛
(10) اوليا چلبى؛
(11) ماريانه باروكاند و آخيم بدنورتس، معمارى اسلامى در اندلس، ترجمه فائزه دينى، تهران 1386ش؛
(12) اشرف‌السادات باقرى، نظريه‌هايى درباره شهرهاى قلمرو فرهنگ اسلامى، تهران 1386ش؛
(13) فريبا باقرى، «نگاهى بر كاشى هفت‌رنگ حمام عفيف‌آباد»، كتاب ماه هنر، ش 57 و 58 (خرداد و تير 1382)؛
(14) محمدحسين بحرالعلومى، «پژوهشى در معمارى حمام وكيل شيراز و بررسى مرمت و احياى آن»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، اول تا سوم خرداد ماه 1382، تهران: سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى، پژوهشكده مردم‌شناسى، 1384ش؛
(15) على بحرينى، رساله نزهت: در آداب حمام رفتن و لباس پوشيدن و سفر كردن، (كرمان 1350ش)؛
(16) حسين بختيارى، «باستان‌شناسان پرده‌هاى فراموشى را از روى بندر سيراف كنار زدند»، هنر و مردم، ش 167 (شهريور 1355)؛
(17) بلاذرى (بيروت)؛
(18) آلكساندر پاپادوپولو، «معمارى مدنى در اسلام»، ترجمه آرزو اقبالى، فصلنامه هنر، ش 29 (تابستان و پاييز 1374)؛
(19) محمدكريم پيرنيا، آشنايى با معمارى اسلامى ايران: ساختمانهاى درون‌شهرى و برون‌شهرى، تدوين غلامحسين معماريان، تهران 1371ش؛
(20) يحيى تابش، «گرمابه عليقلى آقا در اصفهان»، آينده، سال 9، ش 8 و 9 (آبان و آذر 1362)؛
(21) حميد تاج‌الدينى، «موزه مردم‌شناسى حمام گنجعلى‌خان»، موزه‌ها، دوره جديد، ش 6 (بهار 1380)؛
(22) ترانه‌هاى زنان: مجموعه واسونك‌هاى شيراز، پژوهش و تحقيق فاطمه طاهرى، تهران: نشر ثالث، 1381ش؛
(23) هوشنگ ثبوتى، تاريخ زنجان، زنجان 1377ش؛
(24) هوشنگ جاويد، «موسيقى و حمام»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، همان؛
(25) اسماعيل‌بن حسن جرجانى، كتاب ذخيره خوارزمشاهى، چاپ محمدرضا محررى، تهران 1380ش ـ ؛
(26) هشام جعيط، الكوفة: نشأة المدينة العربية الإسلامية، بيروت 1993؛
(27) اسماعيل‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربية، چاپ احمدعبدالغفور عطار، بيروت (بى‌تا.)، چاپ افست تهران 1368ش؛
(28) محمودبن محمد چغمينى، قانونچه در طب، ترجمه و تحشيه محمدتقى مير، شيراز 1350ش؛
(29) حكيم ميسرى، دانشنامه در علم پزشكى، چاپ برات زنجانى، تهران 1366ش؛
(30) منوچهر حمزه‌لو و ابوالفضل فراهانى ولاشجردى، «حمام چهارفصل اراك»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، همان؛
(31) عبدالحسين‌بن محمدباقر خاتون‌آبادى، وقايع‌السنين و الاعوام، يا، گزارشهاى ساليانه از ابتداى خلقت تا سال 1195 هجرى، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران 1352ش؛
(32) مينو خاكپور، «حمام‌هاى گيلان»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، همان؛
(33) خليل‌بن احمد، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1405؛
(34) گاسپار دروويل، سفر در ايران، ترجمه منوچهر اعتمادمقدم، تهران 1367ش؛
(35) پيترو دلاواله، سفرنامه‌ى پيترو دلاواله، ترجمه محمود بهفروزى، تهران 1380ش؛
(36) على‌اكبر دهخدا، امثال و حكم، تهران 1357ش؛
(37) همو، لغت‌نامه، زيرنظر محمد معين و جعفر شهيدى، تهران 1377ش؛
(38) سعيد ديوه‌جى، «صناعات النساء فى الموصل»، التراث الشعبى، سال 2، ش 9 (ربيع‌الاول 1391)؛
(39) ليلا ذاكر عاملى و عيسى اسفنجارى كنارى، «حمام رهنان»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، همان؛
(40) راهنماى بازيهاى ايران، (تدوين) ثريا قزل‌اياغ، با همكارى شهلا افتخارى، زيرنظر عباس حُرّى، تهران: دفتر پژوهشهاى فرهنگى، 1379ش؛
(41) الهه رضايى و مهدى باتقوا، «حمام در ادبيات منظوم ايران»، كتاب ماه هنر، ش 57 و 58 (خرداد و تير 1382)؛
(42) انور رفاعى، تاريخ الفن عندالعرب و المسلمين، (دمشق )1397/1977؛
(43) حسين زمرشيدى، «هنر ساروج برى و تزيينات در حمام‌هاى عمومى قديم»، كتاب ماه هنر، همان؛
(44) زين‌العابدين مراغه‌يى، سياحتنامه ابراهيم‌بيگ، چاپ م. ع. سپانلو، تهران 1384ش؛
(45) منوچهر ستوده، «حمام در خاطرات من»، كتاب ماه هنر، همان؛
(46) جمشيد سروش سروشيان، پاك‌تن، (كرمان )1379ش؛
(47) حسين سلطان‌زاده، فضاهاى ورودى در معمارى سنّتى ايران، تهران 1372ش؛
(48) گارسيا د سيلوا اى فيگروآ، سفرنامه دن گارسيا د سيلوا فيگوئروآ سفير اسپانيا در دربار شاه‌عباس اول، ترجمه غلامرضا سميعى، تهران 1363ش؛
(49) احمد شاملو، كتاب كوچه، حرف الف، دفتر 1 و 2، تهران 1379ش؛
(50) ابراهيم شكورزاده، عقايد و رسوم مردم خراسان، تهران 1363ش؛
(51) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(52) محسن طبسى، «بازخوانى وقفنامه و بررسى كالبدى مركز محله عليقلى‌آقا»، صفّه، ش 35 (پاييز و زمستان 1381)؛
(53) سليمان هادى طعمه، «الحمامات الشعبية فى كربلاء»، التراث الشعبى، سال 3، ش 12 (1972)؛
(54) جلال طوفان، تاريخ اجتماعى جهرم در قرون گذشته، شيراز 1381ش؛
(55) ثروت عكاشه، موسوعة التّصويرالاسلامى، بيروت 1999؛
(56) شكراللّه عليزاده، «حمام كهيار دهدشت»، در مجموعه مقالات سومين كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران: 25ـ30 فروردين ماه 1385، ارگ بم ـ كرمان، به‌كوشش باقر آيت‌اللّه‌زاده شيرازى، ج 4، تهران: سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى، 1385ش؛
(57) كيكاووس‌بن اسكندر عنصرالمعالى، قابوس‌نامه، چاپ غلامحسين يوسفى، تهران 1352ش؛
(58) محمدرضا غفورى، شناخت آبمعدنى و چشمه‌هاى معدنى ايران، تهران 1382ش؛
(59) فرهاد فخارى تهرانى، «حمام به شيوه اصفهانى»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، همان، 1384ش؛
(60) همو، «حمّام‌ها»، در معمارى ايران : دوره اسلامى، به‌كوشش محمديوسف كيانى، ج 1، تهران: جهاد دانشگاهى، 1366ش؛
(61) همو، «حمام‌ها در نظرگاه زمان»، صفّه، ش30 (بهار و تابستان 1379)؛
(62) ويليام فرانكلين، مشاهدات سفر از بنگال به ايران در سالهاى 1787ـ1786 ميلادى، ترجمه محسن جاويدان، تهران 1358ش؛
(63) فرقد على جميل، «اصطياف الموصليين فى حمام العليل»، التراث الشعبى، سال 4، ش 7 (1973)؛
(64) اوژن ناپلئون فلاندن، سفرنامه اوژن فلاندن به ايران، ترجمه حسين نورصادقى،تهران 1356ش؛
(65) عباس فيضى، «مراسم و آئين‌هاى حمام در فرهنگ عامه (همدان)»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، همان؛
(66) جمعه احمد قاجه، موسوعة فن العمارة الاسلامية، بيروت 2001؛
(67) كارنامه اردشير بابكان، با متن پهلوى، آوانويسى، ترجمه فارسى و واژه‌نامه، چاپ بهرام فره‌وشى، تهران: دانشگاه تهران، 1354ش؛
(68) محمود كتيرائى، از خشت تا خشت، تهران 1348ش؛
(69) نادر كريميان‌سردشتى، كتابشناسى حمام، تهران 1382ش؛
(70) انگلبرت كمپفر، سفرنامه كمپفر، ترجمه كيكاووس جهاندارى، تهران 1360ش؛
(71) كهنه‌هاى هميشه نو (ترانه‌هاى تخت حوضى)، (گردآورنده) مرتضى احمدى، تهران: ققنوس، 1380ش؛
(72) محمديوسف كيانى، «شهر جُرجان»، در نظرى اجمالى به شهرنشينى و شهرسازى در ايران، به‌كوشش محمديوسف كيانى، تهران 1365ش؛
(73) گ. گروپ، «مراسم تطهير مذهبى ايلامى»، ترجمه محمدرحيم صرّاف، ميراث فرهنگى، ش 8 و 9 (بهار و تابستان 1372)؛
(74) احمد گلچين معانى، شهرآشوب: در شعر فارسى، به‌كوشش پرويز گلچين معانى، تهران 1380ش؛
(75) محمدعلى گلريز، مينودر، يا، باب الجنه قزوين، (قزوين) 1368ش؛
(76) يوسف مجيدزاده، تاريخ و تمدن بين‌النهرين، تهران 1376ـ1380ش؛
(77) محمد عبدالمنعم جمل، قصور الحمراء: ديوان العمارة و النقوش العربية، اسكندريه 2004؛
(78) محمدعلى مخلصى، «تزيينات و آرايه‌ى حمام»، كتاب ماه هنر، ش 57 و 58 (خرداد و تير 1382)؛
(79) همو، فهرست بناهاى تاريخى آذربايجان‌شرقى، تهران 1371ش؛
(80) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(81) معمارى ايران: دوره اسلامى، به‌كوشش محمديوسف كيانى، ج 2، تهران: جهاد دانشگاهى، 1368ش؛
(82) دوستعلى معيرالممالك، يادداشتهايى از زندگانى خصوصى ناصرالدين‌شاه، تهران 1362ش؛
(83) احمدبن محمد مَقَّرى، نفح‌الطيب، چاپ احسان عباس، بيروت 1388/1968؛
(84) احمدبن على مَقريزى، المواعظ و الاعتبار فى ذكر الخطط و الآثار، چاپ ايمن فؤاد سيد، لندن 1422ـ1425/2002ـ2004؛
(85) مهدى‌بن رضاقلى ممتحن‌الدوله، خاطرات ممتحن‌الدوله، چاپ حسينقلى خانشقاقى، تهران 1362ش؛
(86) محمود موسوى، «حمام تاريخى دوره ايلخانى در شهر حريره»، در مجموعه مقاله‌هاى همايش حمام در فرهنگ ايرانى، همان؛
(87) فيروز مهجور، «حمام در شهرهاى ايرانى ـ اسلامى»، كتاب ماه هنر، همان؛
(88) على‌بن زين‌العابدين ناصرالحكماء اصفهانى، كتاب حفظ صحت، چاپ سنگى تهران 1315، چاپ افست تهران: مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكى، طب اسلامى و مكمل، 1382ش؛
(89) ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو قباديانى، چاپ احمد ابراهيمى، تهران (بى‌تا.)؛
(90) ناصر نجفى، طهران عهد ناصرى، تهران 1364ش؛
(91) حسن نراقى، «حمام تاريخى باغ‌شاه فين در كاشان»، هنر و مردم، دوره جديد، ش 101 (اسفند 1349)؛
(92) محمدبن جعفر نرشخى، تاريخ بخارا، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوى، تلخيص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوى، تهران 1351ش؛
(93) احمدبن عمر نظامى‌عروضى، كتاب چهارمقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوينى، ليدن 1327/1909، چاپ افست تهران (بى‌تا.)؛
(94) ناهده عبدالفتاح نعيمى، «مشروع احياء مدينتى سامراء و المتوكلية الاثريتين»، سومر، ج 43، ش 1 و 2 (1984)؛
(95) بهروز وجدانى، «على (ع) در ترانه‌هاى كار»، كتاب ماه هنر، ش 31 و 32 (فروردين و ارديبهشت 1380)؛
(96) صادق هدايت، فرهنگ عاميانه مردم ايران، تهران 1378ش؛
(97) احمدبن محمد مقيم هروى، طبقات اكبرى، چاپ بى. دى و محمد هدايت حسين، كلكته 1927ـ( 1935)؛


(98) Samuel Greene Wheeler Benjamin, Persia and the Persians, London 1887;
(99) EIr., s.v. "Bathhouses. I: general" (by W. Floor);
(100) EI2, s.vv. "Hammam", "Ilidja";
(101) Godfrey Goodwin, A history of Ottoman architecture, London 1992;
(102) idem, "Turkey", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984;
(103) R.A. Jairazbhoy, Islamic architcture, Lahore 2000;
(104) Dalu Jones, "The elements of decoration: surface, pattern and light", in Architecture of the Islamic world, ibid;
(105) Geoffrey King, "Spain", in ibid;
(106) K.K.Mohammed, "Hammams (baths) in medieval India", Islamic culture, LXII, no.4 (Oct. 1988);
(107) Hossein Nasr, Islamic science: an illustrated study, [London] 1976;
(108) Xavier de Planhol, The World of Islam (Le monde islamique: essai de geographie religieuse), English translation, Ithaca, N. Y.: Cornell University, 1970;
(109) Eleanor Sims, "Trade and travel: markets and caravanserais", in Architecture of the Islamic world, ibid;
(110) Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran, Leiden 1985;
(111) TDVIA, s.vv. "Hamam. I: Tarih ve mimari" (by Semavi Eyice), "ibid. II: Kultur ve edebiyat" (by Mustafa Uzun-Nurettin Albayrak);
(112) John Warren, "Syria, Jordan, Israel, Lebanon", in Architecture of the Islamic world, ibid.

/ افسانه منفرد /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6512
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست