responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6509

 

حمّال ، حمّال، يا باربر، كسى كه در نظام سنّتىِ خدماتِ حمل و نقل شهرى، كالاها را معمولا با نيروى بازوى خود تا فواصلِ نسبتآ كوتاه حمل مى‌كند. واژه حمال از حَمل عربى، به معناى برپشت نهادن و بردن شىء (رجوع کنید به جوهرى، ذيل «حمل»)، ساخته شده است. اين واژه مجازا به كسى كه هيچ دانش و كارآمدى ويژه‌اى ندارد (رجوع کنید به فرهنگ بزرگ سخن، ذيل واژه) و به كارگر ناشى و مبتدى (جمالزاده، ذيل واژه) هم اطلاق شده و حمالى به معناى كار سخت و كم‌ارزش (فرهنگ بزرگ سخن؛ جمال‌زاده، ذيل همين واژه) نيز آمده است. در تركى اين واژه با همين كاربردها رايج است (رجوع کنید به كانار، ذيل واژه).

حمالان به ‌سبب ساختار سنّتى شهرها در سرزمينهاى اسلامى و وجود گذرگاههاى تنگ و پيچ در پيچ و غالبا بن‌بست و سطح ناصاف راهها، كه عبور هر نوع وسيله نقليه‌اى را با اشكال روبه ‌رو مى‌ساخته است، در حمل و نقل شهرى عنصرى مهم به‌ شمار مى‌رفتند.

حمالان برحسب نوع تجهيزات و وسايل كار خود، به چند گروه متمايز مى‌شدند. حمالانى كه براى برداشتن بار، فقط از يك طناب ساده و نسبتا ضخيم استفاده مى‌كردند. آنان طناب را اطراف كالايى كه بايد حمل مى‌شد مى‌بستند و پس از برپشت گرفتنِ بسته، طناب را حلقه‌وار روى پيشانى گره مى‌زدند و با هر دو دست، زير بار را مى‌گرفتند تا آن را مهار كنند. اين دسته را «حمال‌پشتى» مى‌ناميدند (رجوع کنید به شهرى‌باف، 1367ـ1368ش، ج 5، ص 60، 71). بسيارى از اين حمالان براى حمل بار از پالان يا كوله استفاده مى‌كردند كه آن را بر پشت خود مى‌بستند و بار را روى آن مى‌گذاشتند. كوله‌پشتىِ حمالى، بالشى پرشده از كاه با رويه‌اى از گليم يا قالى پاره بود كه با دو تسمه از شانه‌ها مى‌گذشت (همان، ج 5، ص60، 72). سازنده اين وسيله را پالان‌دوز يا اكّاف مى‌خواندند (رجوع کنید به تحويلدار، ص 103؛ دهخدا، ذيل همين واژه‌ها). گاه حمالان، پيش از گذاردن پالان بر پشت خود، بالاپوشى چرمى به نام اَرْخالِق نيز مى‌پوشيدند (د.اسلام، چاپ دوم، ذيل واژه). معروف‌ترين دسته از حمالان، همين حمالان پشتى بودند، به‌طورى‌كه مطلق حمال را بايد حمال‌پشتى تلقى كرد (رجوع کنید به تحويلدار، ص 117؛ نيز رجوع کنید به ادامه مقاله).

براى حمل اشيا و كالاهاى سنگين يا آنچه حمل آن، به سبب حجم يا شكل ويژه‌اش، دشوار و اصطلاحاً «بدبار» بود دو يا چند حمال آن را به كمك مقدارى طناب و چوبى بلند برمى‌داشتند (د.اسلام، همانجا؛ براى نمونه رجوع کنید به مَقَّرى، ج 4، ص 283).

برخى حمالان از چرخ دستى يا چهارچرخه براى حمل بار بيشتر و سنگين‌تر استفاده مى‌كردند و از اين‌رو «حمال چرخى» ناميده مى‌شدند (رجوع کنید به شهرى‌باف، 1367ـ1368ش، ج5، ص73، 78ـ79). طَبَق‌كشها نيز دسته ديگرى از حمالان بودند كه اشياى شكستنى، از قبيل چراغ، آيينه، ظروف بلور و چينى، اسباب و خنچه عقد و جهاز و انواع خوراكيها، مانند ميوه و شيرينى، و هر چه را كه مى‌بايست در حمل و نقلش دقت و احتياط مى‌شد، به مقصد مى‌رساندند (همان، ج 5، ص60ـ61، 74ـ76؛ براى تفكيك اصناف باربران در اصفهان دوره قاجارى رجوع کنید به تحويلدار، ص 113، 117). در قديم، به‌ويژه هنگامى كه كالاهاى باارزشى چون تحفه‌ها و هدايا با تشريفاتى خاص جابه جا مى‌شد، حمالان از محفظه‌اى به نام «قفص/ قفس» استفاده مى‌كردند (براى نمونه رجوع کنید به ابن‌تغرى بردى، ج 15، ص 358). حمالان گاه بيماران، سالخوردگان يا اشراف و بزرگان شهر را بر پشت خود يا در قفص يا صندوقى كه بر پشت مى‌گرفتند حمل مى‌كردند يا از رودخانه‌ها عبور مى‌دادند يا مسافران را در پياده شدن از كشتى و قايق يارى مى‌رساندند (رجوع کنید به مولوى، ج 3، دفتر6، بيت 4490ـ 4500؛ ابن‌تغرى بردى، ج 7، ص 378ـ379، ج 13، ص 98). برخى زائران و حاجيان بيمار نيز براى زيارت يا طواف از حمالان كمك مى‌گرفتند.

در برخى مناطق، از جمله در مصر و فلسطين، حمل جنازه نيز برعهده گروهى از حمالان بود كه حَمّال المَوْتى (نعش‌كشان) خوانده مى‌شدند و با غسّالان همكارى مى‌كردند (رجوع کنید به ابن‌تغرى بردى، ج14، ص 343، ج 16، ص 211؛ جبرتى، ج 2، ص415، 418؛ كوهن، ص 76ـ77).

حمالان علاوه بر تجمع و فعاليت در بازارها و مراكز تجارى و مبادله كالا در شهرها يا بيرون از شهرها از جمله در كاروان‌سراها ــكه اين فعاليت غير از حمل ونقل، شامل نگهبانى شبانه در برابر خطر سرقت يا آتش‌سوزى نيز مى‌شد (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا)ــ عمده‌ترين صنف كاركنان بندرها را نيز تشكيل مى‌دادند (رجوع کنید به ابن‌بطوطه، ج 1، ص260). براى نمونه، در بندر بوشهر در قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم، هم‌زمان با رشد مبادلات بازرگانى در اين منطقه، كار حمالان در تخليه كالاها از كشتيها و باراندازى در بندر رونق گرفت (رجوع کنید به فلاندن، ص 369؛ فلور، ج 1، ص 197)، چنان‌كه فردى با عنوان حمال‌باشى براى نظارت بر كار آنان تعيين گرديد، كه به‌سبب حجم بالاى بارگيرى و باراندازى، صاحب اين منصب عملا متصدى حمل‌ونقل ساحلى شد. حمال‌باشى كه معمولا درآمد هنگفتى داشت، ناگزير مبلغ كلانى به عنوان حق اجراى شغل خود به مقامات بالادست منطقه مى‌پرداخت (رجوع کنید به فلور، ج 1، ص 232ـ236؛ قره‌گزلو همدانى، ص 303).

افزون بر اين فعاليتها، كار حمالى گاه جنبه اختصاصى هم داشت. مثلا، در خانه‌هاى اعيان و اشراف در ممالك عثمانى، حمال يكى از خدمه آشپزخانه به‌شمار مى‌رفت (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ج 6، ص 812).

گزارشهايى در دست است كه نشان مى‌دهد حمالان در برخى مناطق از گروههاى قومى خاصى تشكيل مى‌شده‌اند. براى نمونه، در فاس مراكش، حمالان از بربرها و غالبآ از اهالى نواحى زِرزايَه بودند و از همين رو، صنف باربران را در آنجا زرزايه مى‌خواندند، در حالى كه واژه حمال در آن منطقه عمدتاً براى حمل‌كنندگانِ غلّات به‌كار مى‌رفت (همان، ذيل واژه). در اوايل قرن چهاردهم/ بيستم، به گزارش اوژن اوبن (ص 410) از جمعيت پنج هزار نفرى ايرانيان يا عربهاى شيعه ساكن در كرانه راست رود دجله در بغداد، نيمى به باربرى اشتغال داشتند.

دستمزد حمالان، به نسبت سنگينى و حجم بار و مسافتى كه مى‌بايست كالا را حمل مى‌كردند، متفاوت بود (رجوع کنید به شهرى‌باف، 1367ـ1368ش، ج 5، ص 69) و تعرفه مشخصى نداشت (براى نمونه‌اى از ذكر مقدار اجرت حمالان در قرن سوم و چهارم رجوع کنید به ذهبى، ج 15، ص 348). چون معمولا تعداد حمالان زياد بود، بيشترشان به دستمزد اندك راضى مى‌شدند (رجوع کنید به شهرى‌باف؛ اوبن، همانجاها؛ قس قره‌گزلو همدانى، ص 302ـ303). با اين حال، روشن است كه دستمزد حمالان، همواره در هزينه و قيمت نهايى كالا مؤثر بود (براى نمونه رجوع کنید به اسناد تجارت ايران در سال 1287 قمرى، ص 292ـ293).

بنابر بعضى گزارشها و تصاوير، حمالان در برخى دوره‌هاى تاريخى، پوشاك و ظاهر مشخصى داشتند (رجوع کنید به لئوى آفريقايى، ج 1، ص 235؛ براى دو نقاشى از نسخه‌اى از مقامات حريرى كه حمالان را در جامه خاصشان نشان مى‌دهد رجوع کنید به لوئيس، ص ( 48)، تصاوير 17 و 18). گزارشى از يعقوبى (ج 2، ص 348) كه گفته است بازماندگان بنى‌اميه به هنگام فرار از دست عباسيان، لباس حمالان را در بر كرده بودند و نيز گزارشى از پوشيدن لباس حمالان به منظور ملامتى‌گرىِ صوفيانه (رجوع کنید به ابن‌عماد، ج 8، ص 269)، شواهد ديگرى از ويژه بودنِ لباس حمالان در آن دوره‌هاست. اما عموماً حمالان لباسى كوتاه و سبك مى‌پوشيدند تا به چالاكى حركت كنند. گاه نيز جامه‌اى ضخيم از منسوجى چون نمد در بر مى‌كردند تا زبرى و سختىِ بار، پشتشان را نيازارد. بستن كمر با كمربند* يا دستار نيز برداشتن بار را آسان‌تر مى‌ساخت. حمالان در ماهها و نواحى بسيار گرم معمولا نيمه عريان بودند (رجوع کنید به سليمه عبدالرسول عبد، ص 244).

از تشكيلات صنفى حمالان در دوره‌هاى گوناگون گزارشهايى هست كه از انعطاف‌پذيرى و همكارى آنان حكايت دارد. براى نمونه، در فاس علاوه بر ترتيب خاص پرداخت اجرت و تشكيل صندوق مشترك، در سختيها نيز حمالان به كمك يكديگر مى‌شتافتند، چنان كه در صورت مرگ يكى از حمالان و برجاماندن كودكى از وى، ديگر حمالان مخارج كودك را تا رسيدن او به سن رشد متكفل مى‌شدند يا هنگام ازدواج يكى از اعضاى صنف يا تولد نوزادى در خانواده يكى از آنان، او ديگر حمالان را به وليمه فرا مى‌خواند و آنان نيز متقابلا هديه‌اى براى او و خانواده‌اش تدارك مى‌ديدند (رجوع کنید به لئوى آفريقايى، همانجا). معمولا مردم قدرت تحمل، بردبارى و حسن خلق حمالان را ستايش مى‌كردند (رجوع کنید به زنگويى، ص 48ـ49) و در مقابل، هر نوع قصور و بى‌مبالاتى اعضاى اين صنف را نيز رئيس يا امين صنف، با تنبيه پاسخ مى‌داد (رجوع کنید به لئوى آفريقايى؛ د.اسلام، همانجاها).

حمالان در آيينهاى فتوت و تشكيلات اخوتِ صنفى نيز شركت داشتند و پيرِ صنف آنها، در برخى منابع (رجوع کنید به شيخلى، ص 183 و پانويس 1)، سهيل مروى/ رومى ذكر شده است.

حمالان گاه به فعاليتهاى صنفى غيرمجاز مى‌پرداختند، از جمله در بيت‌المقدّس در سده دهم، گروهى از حمالانِ گندم و جو (حمال الحِنطه) كوشيدند ضمن حمل و نقل كالاى مزبور، در احتكار و سپس خريدوفروش آن مداخله كنند كه با ممانعت قاضى شهر روبه‌رو شدند (كوهن، ص 36).

در تاريخ معاصر ايران نيز شواهدى از تشكيلات صنفى در ميان حمالان گزارش شده است. مثلا حمالان بندر انزلى در 1306ش از نخستين كارگرانى بودند كه اتحاديه تشكيل دادند و فعاليتهاى آنان اسباب نگرانى مقامات انگليسى را ــكه از گسترش آراى كمونيستى در شمال ايران بيمناك بودندــ فراهم آورد (فلور، ج 6، ص 38، 57ـ58، و ص 97، يادداشت 180). مقارن همين سالها در تهران، نبود تشكيلات صنفى و قرارداشتن حمالان در زمره كارگران «روزانه‌پرداز» و دوره‌گرد، طمع مأموران فاسد نظميه را در گرفتن انواع باج از ايشان بر مى‌انگيخت (شهرى‌باف، 1381ش، ج 2، ص 14).

از مداخلات گروهى يا فردى حمالان در امور سياسى نيز شواهدى وجود دارد. در سال 152، هنگامى كه منصور عباسى مشغول حج گزاردن بود، حمالان از حاكم مدينه نزد وى شكايت بردند و حكم عزل او را از خليفه گرفتند (ابن‌جوزى، ج 8، ص 155). به نوشته مَقريزى (ج 1، ص160)، حمالان در كنار ديگر اصناف و پيشه‌وران، از نيروهاى عمده‌اى بودند كه به دعوت ابوسعيد جَنّابى*، داعى قرمطى بحرين، پاسخ مثبت دادند.

برخى حمالان هم، به‌تدريج، به رده‌هاى بالاى حكومتى رسيدند، از جمله ابوعبداللّه‌بن بطائحى كه در 519 به وزارت الآمر باحكام‌اللّه، خليفه فاطمى، رسيد (ابن‌اثير، ج10، ص 629). در دوره خوارزمشاهيان نيز امين‌الدين ابوبكر، كه در 604 به حكومت شهر زوزن رسيد، پيش‌تر به حمالى اشتغال داشت (همان، ج 12، ص260).

با وجود دگرگونيهاى نظام حمل و نقل تجارى در شهرها، هنوز در بازارها و بازارچه‌هاى سنّتىِ جهان اسلام، حمالان به كار مشغول‌اند و فريادهاى هشداردهنده آنان، از قبيل بِپّا، راه بده (در عربى: رأسك، ظَهْرك، جَنبك، رجوع کنید به د.اسلام، همانجا)، و هياهوى رقابتشان در به دوش كشيدن بار مشتريان (براى تركيب «جنگ حمالان» رجوع کنید به مولوى، ج 1، دفتر2، بيت 1834ـ1835، ج 2، دفتر3، بيت 3755ـ3756) به گوش مى‌رسد.


منابع:
(1) ابن‌اثير؛
(2) ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت 1407/1987؛
(3) ابن‌تغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره ?( 1383)ـ1392/ ?( 1963)ـ1972؛
(4) ابن‌جوزى، المنتظم فى تاريخ‌الملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت 1412/1992؛
(5) ابن‌عماد؛
(6) اسناد تجارت ايران در سال 1287 قمرى، به كوشش اصغر مهدوى و ايرج افشار، تهران : انتشارات علمى و فرهنگى، 1380ش؛
(7) حسين‌بن محمدابراهيم تحويلدار، جغرافياى اصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1342ش؛
(8) عبدالرحمان جبرتى، تاريخ عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، بيروت: دارالفارس، (بى‌تا.)؛
(9) محمدعلى جمال‌زاده، فرهنگ لغات عاميانه، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1382ش؛
(10) اسماعيل‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بيروت (بى‌تا.)، چاپ افست تهران 1368ش؛
(11) دهخدا؛
(12) ذهبى؛
(13) حسين زنگويى، «نگاهى به پيشه‌هاى سنّتى بيرجند»، خراسان‌پژوهى، سال 1، ش 1 (بهار و تابستان 1377)؛
(14) سليمه عبدالرسول عبد، «ملابس‌العمل لذوى المهن و الحرف (من خلال النصوص التاريخية و اللوحات الاثرية) فى العصرالاسلامى»، سومر، ج 37، ش 1 و 2 (1981)؛
(15) جعفر شهرى‌باف، تاريخ اجتماعى تهران در قرن سيزدهم، تهران 1367ـ1368ش؛
(16) همو، طهران قديم، تهران 1381ش؛
(17) صباح ابراهيم سعيد شيخلى، الاصناف فى العصر العباسى: نشأتها و تطورها، بغداد 1396/1976؛
(18) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستى حسن انورى، تهران : سخن، 1381ش؛
(19) اوژن ناپلئون فلاندن، سفرنامه اوژن فلاندن به ايران، ترجمه حسين نورصادقى، تهران 1356ش؛
(20) ويلم‌فلور، جستارهايى از تاريخ اجتماعى ايران در عصر قاجار، ج 1، ترجمه ابوالقاسم سرى، تهران 1366ش، ج 6، ترجمه ابوالقاسم سرى، تهران 1371ش؛
(21) عبداللّه‌بن مصطفى قلى قره‌گزلو همدانى، مجموعه آثار حاجى عبداللّه‌خان قراگوزلو اميرنظام همدانى، چاپ عنايت‌اللّه مجيدى، تهران 1382ش؛
(22) لئوى آفريقايى، وصف افريقيا، ترجمه عن‌الفرنسية محمد حجى و محمد اخضر، بيروت 1983؛
(23) احمدبن محمد مَقَّرى، نفح‌الطيب، چاپ احسان عباس، بيروت 1388/1968؛
(24) احمدبن على مَقريزى، اتعاظ‌الحنفا، ج 1، چاپ جمال‌الدين شيال، قاهره 1387/1967؛
(25) جلال‌الدين محمدبن محمد مولوى، كتاب مثنوى معنوى، چاپ رينولد آلن نيكلسون، تهران: انتشارات مولى، (بى‌تا.)؛
(26) يعقوبى، تاريخ؛


(27) Eugene Aubin, La Perse d'aujourd'hui: Iran, Mesopotamie, Paris 1908;
(28) Amnon Cohen, The guilds of Ottoman Jerusalem, Leiden 2001;
(29) EI2, s.vv. "Hammal" (by Cl.Huart - [Ch. Pellat]), "Ma tba kh. 2:in Ottoman Turkey" (by Halil Inalcik);
(30) Mehmet Kanar, Buyuk Turkce-Fars ca sozluk, Tehran 1374s;
(31) Bernard Lewis, "The faith and the fathful", in The World of Islam: faith, people, culture, ed. Bernard Lewis, London: Thames and Hudson, 1977.

/ افسانه منفرد /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6509
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست